بازگشت

معرفي صحيفه سجاديه


(زبور آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم - اخت القرآن)

آيا صحيفه سجاديه يك كتاب دعاست يا نوشته اي است كه عنوان دعا به خود گرفته و رسالت ديگري دارد؟

كساني كه با صحيفه آشنا هستند به اين نظر رسيده اند كه صحيفه تنها كتاب دعا نيست.

شاهد اول سند صحيفه است و براي روشن شدن مطلب به بخشي از سند آن اشاره مي شود كه خود بازگو كننده اين معني است كه عنوان ظاهرش دعا است ولي اين در حقيقت پوشش است و در وراي اين پوشش مسائل مختلفي عنوان شده است.

شاهد دوم فهرستي است كه مرحوم مظفر از صحيفه تهيه كرده است.

در ادامه توضيح داده مي شود كه صحيفه، كتاب دعا به معني آن چه در ذهن بعضي تبادر مي كند نيست، بلكه كتابي است انسان ساز، مباحثي در قالب دعا، براي ساختن جمعي انسان آماده مبارزه. البته دعاهائي كه در اسلام رسيده همه اين چنين است.

شاهد اول: راوي صحيفه شخصي است به نام «عمير» از پدرش «متوكل» كه توضيح مي دهد صحيفه چگونه به دستش رسيده وبه دنبال آن در بين مردم منتشر گشته است.

متوكل مي گويد: «موقعي كه يحيي بن زيد- فرزند امام سجادعليه السلام - عازم خراسان بود او را ملاقات كردم، سلام گفتم گفت: از كجا مي آيي؟ گفتم: از حج. او از من حال خانواده، بستگان، دوستان و پسر عموهايش را كه در مدينه بودند پرسيدو درباره امام صادق عليه السلام آهسته سؤال كرد.

حال و وضع آنها را برايش نقل كردم و گفتم از جريان شهادت پدر شما همه اراحت بودند، به اينجا كه رسيدم گفت:«عمويم محمد بن علي (امام محمدباقر عليه السلام) به پدرم گفت:صلاح نيست كه الان مبارزه را شروع كنيد.»

بعد مي گويد از من سؤال كرد: آيا پسر عم من جعفر بن محمد را ملاقات كرده اي؟

گفتم: من عذر مي خواهم، دوست ندارم آنچه را كه شنيده ام براي شما نقل كنم.

رو به من كرد و گفت: شما مرا از مرگ مي ترساني؟ هر چه از امام صادق عليه السلام درباره من شنيدي بگو، گفتم: شنيدم مي گفت يحيي قيام مي كند، كشته مي شود و به دارش مي زنند همانگونه كه با پدرش رفتار كردند.

گفت: آيا از امام صادق عليه السلام نوشته اي همراه داري؟ عرض كردم: بلي، مطالبي را به من فرمود و من نوشته ام، آن را به اودادم و يكي از اينها هم دعايي بود كه آن حضرت املاء كرده و من نوشته بودم و فرموده بود اين دعايي است كه پدرش املاء نموده و او نوشته و به او خبر داده كه از دعاهاي پدرش علي بن الحسين عليه السلام و از دعاهاي صحيفه كامله است.

يحيي آن را گرفت و تا آخر مطالعه كرد و گفت: آيا اجازه مي دهي من اين را استنساخ كنم؟ گفتم: آيا اجازه استنساخ چيزي را از من مي خواهي كه اصلش از خود شما است؟ گفت من هم در عوض صحيفه كاملي به تو خواهم داد دعاهايي كه از ناحيه پدرم زيد است و به او از پدرش امام سجاد عليه السلام رسيده، ولي پدرم به من وصيت كرده كه آن را حفظ كنم و به دست غير اهلش ندهم.

اين چه دعائي بوده كه امام سجادعليه السلام به زيد املاء كرده وزيد هم به يحيي املاء كرده و به او گفته مواظب باش به دست غير اهلش نيفتد؟

دعا به معني راز و نياز به دست ديگران بيفتد كه مانعي ندارد.

عمير مي گويد: پدرم گفت: بلند شدم و سر و صورت او را بوسيدم و مي افزايد: يحيي نوشته مرا به جواني داده گفت: اين دعا را با خط زيبا، خوانا و روشن بنويس و به من بده. من اين دعا را مي خواستم از امام صادق عليه السلام بگيرم به من نمي داد.متوكل مي گويد: من پشيمان شدم كه چرا اين كار را كردم. ادامه مي دهد: در صندوقي را باز كرد، صحيفه قفل زده مهركرده اي را از آن خارج ساخت، آن را بوسيد، گريه كرد، سپس مهرش را شكست و قفل را باز كرد و بعد صحيفه را باز كرده بر چشم گذاشت و به صورت ماليده گفت: «به خدا قسم اي متوكل باتوجه به اينكه از قول امام صادق عليه السلام نقل كردي كه ايشان ازپدرانشان اين مطلب را شنيده اند مطمئنا واقع مي شود و من كشته شده به دار آويخته مي شوم، لذا اين را به شما مي دهم.شما حفظش كنيد.

من از اين مي ترسم كه چنين دانشي به دست بني اميه بيفتد و آن را در خزائنشان براي خود حفظ كنند. اين را تحويل بگير و فكر مرا از اين جهت راحت كن.»

صحيفه سجاديه كه دست يحيي است، چه دعائي است كه مي گويد: اگر قرار نبود من شهيد و به دار آويخته شوم نمي دادم، چون مي ترسم به دست بني اميه بيفتد و آنها اين را در خزائن خود حفظ كنند؟

بنابراين مشخص شد كه سند صحيفه، باز گو كننده اين است كه صحيفه نوشته ديگري غير از دعا است.

بعد يحيي اضافه كرد: وقتي جريان من و اينها تمام شد و من كشته شدم اين يك امانت است تا آن را به پسر عموهاي من محمد و ابراهيم برساني.

متوكل مي گويد: من صحيفه را از ايشان گرفتم، وقتي يحيي شهيد شد به مدينه رفتم، خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم وداستان يحيي را نقل كردم، امام صادق عليه السلام سخت گريه كرد وفرمود: خداوند پسر عمويم را رحمت كند و او را به اجدادش ملحق نمايد، آنچه مانع بود كه من دعا را به او بدهم همين بود كه خودش از آن وحشت داشت (همان كه پدرش وصيت كرده بودكه مي ترسم دعا به دست نااهل بيفتد.)

بعد امام صادق عليه السلام فرمود: صحيفه اي كه از يحيي در دست شماست، كجاست؟ گفتم: اينجا است.

امام صادق عليه السلام آن را باز كرد و فرمود: به خدا قسم اين خط عمويم زيد و دعاي جدم علي بن الحسين عليه السلام است.

متوكل مي گويد: آن گاه امام صادق عليه السلام فرمود:

اسماعيل بلند شو و آن دعايي را كه تحويلت دادم و گفتم خوب حفظش كن بياور.

معلوم مي شود امام صادق عليه السلام دعا را دست هر كسي نمي داده، بلكه به دست اسماعيل پسر بزرگش داده است.

اسماعيل صحيفه اي را آورد، درست مانند صحيفه اي كه يحيي بن زيد به من داد، امام صادق عليه السلام آن را بوسيد و آن راروي چشمش گذاشت و فرمود: اين خط پدرم امام باقرعليه السلام واملاي جدم علي بن الحسين عليه السلام است. من هم شاهد بودم و درحضور من نوشته شد. عرض كردم اگر اجازه مي دهي من اين رادوباره مقابله كنم، فرمود من تو را اهل و شايسته ديدم كه نشانت مي دهم يعني به نااهل نشان نمي دهم. پس من هر دو رابا هم مقابله كردم، هر دو يكي بود و حتي يك حرف را نديدم كه در اين دو صحيفه با هم تفاوت داشته باشد. عرض كردم حال اگر اجازه فرمائيد من صحيفه يحيي را به پسر عموهايش تحويل دهم.

فرمود: خداوند امر فرموده كه امانت ها را به اهلش برسانيد.بعد كه خواستم برخيزم و بروم فرمود: باش، سپس كسي رافرستاد دنبال محمد و ابراهيم كه بيايند، وقتي آمدند امام فرمود: اين ميراث پسر عموي شما است كه براي شما فرستاده، تحويل بگيريد ولي ما با شما يك شرط مي كنيم، عرض كردندبفرمائيد، فرمودند: اين صحيفه را از مدينه خارج نكنيد.

باز هم جاي اين سؤال است: چه دعايي بوده كه با آنهاچنين شرط مي شود؟ آيا طرح مبارزاتي بر ضد بني اميه بوده كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد: شرط مي كنم آن را از مدينه خارج نكنيد كه اگر از اينجا خارج شود و به دست بني اميه بيفتد اسراركشف مي شود؟! گفتند چرا خارج نكنيم آن حضرت فرمود:پسر عموي شما در مورد اين صحيفه از چيزي مي ترسيد كه من هم ترس همان جريان را نسبت به شما دارم و آن اين است كه به دست دشمن بيفتد.

به نظر مي رسد اين كتاب كه مجموعا 54 دعا است علاوه برآثاري كه در معرفة الله و نيل به كمالات معنوي دارد يك طرح مبارزاتي بوده است ولي با استتار و تحت عناوين خاص.

شما راحت مي توانيد عناوين دعا را بخوانيد و احساس نكنيد كه در ضمن دعا يك طرح سازندگي نيرو بر ضد بني اميه و حاكمان غاصب است.

اينكه گفته مي شود اين كتاب يك طرح انسان سازي درجهات مختلف زندگي از جمله مبارزه براي به دست گرفتن حكومت بوده، ممكن است از بعضي روايات نيز بشود آن راكشف كرد. حديثي داريم در جلد اول كافي، باب كراهة التوقيت از ابوحمزه ثمالي بدين گونه: خداوند قرارش بود كه اين امر(منظور تشكيل حكومت عدل اسلامي به دست ائمه اهل بيت عليهم السلام است) در سال هفتاد اتفاق بيفتد. وقتي مردم كمك نكردند و امام حسين عليه السلام در سال 61 شهيد شد خداوند بر مردم خشم گرفت و آن را به سال يك صد و چهل تاخير انداخت.اضافه مي فرمايد: ما به شما شيعيان گفتيم كه قرار است جريان در سال 140 به وقوع بپيوندد و بنا ست حكومت آن وقت تشكيل شود، اما شما جريان را فاش ساختيد. وقتي افشاكرديد ديگر خداوند وقتي تعيين نكرد.

براي اينكه بدانيم سال 140 چه زماني است در كافي آمده است:

امام صادق عليه السلام در سال 83 متولد شد و در سال 148 ازجهان رحلت فرمود.

ملاحظه مي شود كه سند صحيفه مي گويد اين مطلب بايد پنهان بماند و حديث مي گويد: بنا بود جريان در سال 70 اتفاق افتد، كمك نكردند، تاخير افتاد، بنا بودسال 140 اتفاق بيفتداسرار را افشا كردند و ديگر خداوند زمان آن را تعيين نكرد. پس شاهد اول اينكه، صحيفه سجاديه يك كتاب دعاي معمولي كه فقط انسان بخواند براي اينكه حاجتش برآورده شود يا برود گوشه اي راز و نياز كند نيست.

شاهد دوم: فهرست ابواب اين كتاب است. فهرستي كه آقاي مظفر تهيه و آقاي انصاريان آن را تلخيص كرده، در آخرصحيفه اي كه خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در دمشق چاپ نموده آمده است. وي 54 دعاي صحيفه را در نوزده باب آورده و زير مجموعه هايي دارد:

اول «باب توحيد»: بحث درباره خدا و صفات خدا

دوم «باب نبوت»: تمام مطالبي كه امام سجاد عليه السلام در رابطه بابعثت انبياء و رسل دارد.

سوم «باب امامت»: مسئله رهبري و امامت

چهارم «باب المعاد»: مقصد اصلي از خلقت انسان

پنجم «باب الاسلام»: معرفي اسلام

ششم «باب الملائكه»: فرشتگان و ماموران خاص خداوند

هفتم «باب الاخلاق».

هشتم «باب الطاعات»: نحوه اطاعت و عبادت خداوند

نهم «باب الذكر و الدعا»: نحوه دعا كردن و دعا خواندن و چيز نوشتن

دهم «باب السياسة»: تدبير كشور، شهر، بخش، خانه وتدبير در كليه امور

يازدهم «باب الاقتصاد»

دوازدهم «باب الانسان»: معرفي اينكه انسان چيست

سيزدهم «باب الكون»: اصل هستي شناسي

چهاردهم «باب الاجتماع»: توجه به اجتماع و شناخت اجتماعي و نحوه تصرف در آن

پانزدهم «باب العلم»: ارزش دانش

شانزدهم «باب الزمن»: مسئله زمان

هفدهم «باب التاريخ»: شناخت تاريخ و عبرت از آن

هجدهم «باب العسكرية»: مسائل نظامي و دفاع

راستي اين دعا است يا طرح حكومتي؟!