بازگشت

راهبرد نيايش در صحيفه سجاديه


همان طور كه ملاحظه مي كنيد امام سجاد(ع) در اين دعا شرايط، وظايف و ويژگي هاي امام حقيقي را بيان نموده و به تبيين اصول كلي امامت پرداخته است از جمله:

الف:اصول كلي امامت:



1. خداوند در هر زمان، دين خويش را به وسيله امام تأييد مي كند.



2. امام بسان درفش هدايت و چلچراغ روشن، آشكار و نوراني است و راه و رسم دينداري را به مردم نشان مي دهد.



3. امام همچون ريسماني محكم، رشته دين و ملت را به خدا پيوند مي زند.



4. اطاعت و فرمانبرداري از امامي واجب و ضروري است كه با درايت و راهكارهاي الهي مردم را به سوي بهشت سعادت رهنمون باشد.



5. امام محور سلوك جمعي است و هيچ كس نبايد با افراط و تفريط و تندروي و كند روي از او فاصله بگيرد.



6. امام در پيچ و خم زندگي و بر سر دو راهي هاي حق و باطل، پناهگاه مطمئن مردم و گرانيگاه جامعه اسلامي است.



7. آنچنان به كمال و دانش و معنويت و صفات نيكوي اخلاقي و مديريت و هدايت آراسته است كه مايه افتخار و ارزش همه مردم محسوب مي شود.



8. توانايي، دانايي و شايستگي همه جانبه اجراي كتاب و حدود الهي را دارد.



9. به سبب نزديكي و اثرپذيري از رسول خدا(ص) تنها او مي تواند سنت پيامبر را ـ كه بخش مهمي از دين اسلام را تشكيل مي دهد ـ بر پاي دارد و روش صحيح مسلماني را به مردم بياموزد.



10. امام وظيفه دارد انحرافات و كجروي ها و تحريفاتي را كه نااهلان در دين و شريعت ايجاد كرده اند، اصلاح كند و جامعه را در صراط مستقيم الهي استوار دارد.



11. همچنين بر او فرض است كه با هر گونه بدعت و تحجر و التقاط مبارزه كند و دين مبين اسلام را آن گونه كه خدا فرستاده و پيامبر تبيين كرده به مردم بنماياند.



امام سجاد(ع) ضمن تبيين اصول كلي امامت و با توجه به جو خفقان حاكم بر آن زمان، «اهل بيت» را به عنوان مرجعيت ديني مردم معرفي مي كند و در واقع پنبه هاي غفلت را از گوش امت اسلامي كنار مي زند تا از لابه لاي نيم قرن، صداي پيامبر خود را بشنوند كه در حديث متواتر «ثقلين» به آنان گوشزد كرده كه دو ركن مهم و اساسي دينداري ـ يعني قرآن و عترت را ـ در ميان آنان به وديعت نهاده كه در صورت اتكاي به آن دو هرگز گمراه نخواهند شد. از اين رو عرضه مي دارد:



پروردگارا بر پاكيزه ترين از اهل بيت پيامبر درود فرست همانها كه براي امر (امامت) خويش برگزيده اي و ايشان را خزينه دانش خود قرار داده اي و نگهبانان دينت كرده اي و جانشينان خويش در روي زمينت نموده و حجت بر بندگانت ساخته اي و آنان را از هر گونه آلودگي و پليدي به طور كامل و با اراده خويش مبرّا كرده اي، آنگاه آنان را وسيله درگاه خويش و راه رسيدن به بهشتت قرار داده اي.

ب:معرفي امامان واقعي:



در واقع، امام با اين فراز دعا مصداق روشن آن اصول كلي را به مردم معرفي مي كند و با زبان دعا و شاهد گرفتن خدا و سخن گفتن با او به طوري كه همگان بشنوند و ببينند، امامان واقعي را به مردم معرفي مي كند و در حضور خدا به مردم مي فهماند كه تنها اهل بيت پيامبر(ص) شايستگي رهبري امت اسلامي را دارند و بس چرا كه؛



1. خداوند آنان را براي اين امر مهم برگزيده و آنان از سوي خدا منصوب شده اند و كسي حق ندارد با كودتا و دسيسه و اجماع و انتخاب و... مسند خلافت و رهبري را در اختيار بگيرد و همه كساني كه چنين كرده و مي كنند در برابر خدا جبهه گيري كرده اند.



2. شرط لازم رهبري مردم، علم به معارف و احكام و نحوه اجراي اسلام است و خزينه و مركز چنين دانشي اهل بيت(ع) هستند و ديگران فاقد اين شرط ضروري هستند.



3. اهل بيت با داشتن علم و درايت و مديريت و توانمندي هاي ديگري كه خدا بدانان عطا فرموده، قدرت آن را دارند كه از كيان دين و دينداران حفاظت كنند و جز آنان از عهده چنين مهمي برنمي آيند.



4. كسي شايستگي خلافت الهي را دارد كه به عنوان حجت خدا نيز شناخته شود و همانطور كه حجت خدا از سوي خدا تعيين و به مردم معرفي مي شود، خليفه خدا نيز چنين است و چنين كسي قطعا توسط پيامبر به مردم معرفي شده كه همان اهل بيت(ع) هستند.



5. خداوند با اراده خويش، اهل بيت(ع) را از هر گونه آلودگي فكري، اخلاقي و عملي مصون داشته و هرگز در افكار، اخلاق و كردار و گفتار ايشان كمترين انحراف رخ نمي دهد و از هر گونه خطا و اشتباه نيز در امان هستند.



6. اهل بيت انسان هاي كاملي هستند كه با برخورداري از دانش و بينش و گرايش صحيح، قطعا در صراط مستقيم الهي حركت مي كنند و به سر منزل سعادت مي رسند و روش و منش و سخن و سيره آنان، هماني است كه خدا از آدميان خواسته و راه ايشان، راه خداست و هر كس بخواهد به قرب الهي نايل آيد بايد از آنان سرمشق بگيرد و راه و رسم سعادت را بياموزد.



همچنين امام زين العابدين(ع) به طور پيوسته در دعا بر خاندان عصمت و طهارت درود مي فرستد، چنين كاري ضمن اينكه يكي از اصول و آداب دعا محسوب مي شود، دستاوردهاي چندي را نيز در پي دارد؛ اولا نام و ياد آل محمد بر سر زبانها مي افتد و دروازه گوشها را مي نوازد و مردم را به قهرمان هاي دانش و معنويت و اسوه هاي توحيد و تقوا و اخلاص آشنا مي سازد. ثانيا امام به طور عملي اهل بيت را براي درخواست هاي مشروع خويش در درگاه الهي وسيله قرار مي دهد كه حاكي از منزلت والاي آنان نزد خداوند متعال است. ثالثا به همگان اعلام مي كند كه هيچ كس جز معصومين شايستگي مقام توسل را ندارد و آنان همان وسيله اي هستند كه خداوند از مردم خواسته كه آن را براي ورود به درگاه ربوبي واسطه قرار دهند؛ «يا اَيُّها الَّذينَ آمَنُوا اتَقُوا اللّه َ وَ ابتَغُوا اِلَيهِ الوَسيِلَه» اي كساني كه ايمان آورده ايد، تقواي الهي پيشه كنيد و براي تقرب به او وسيله اي بجوييد.

ج:حقيقت مودّت و ولايت:



موضوع ديگري كه در بحث امامت با ظرافت خاصي در دعاهاي صحيفه مطرح شده، ترسيم خط صحيح و مشي سياسي ـ اجتماعي امت اسلامي است. به اين فراز از دعاي 47 دقت كنيد:



بار خدايا، بر دوستان آل محمد نيز درود فرست؛ همانها كه به مقام ايشان معترف اند و پيروان راه آنان و پيگير آثارشان هستند، به دستگيره محكم آنان چنگ زده و خويشتن را به ولايتشان نزديك ساخته، به امامتشان اقتدا نموده و تسليم فرمانشان هستند. و نيز در فرمانبري از آنان كوشا و در انتظار حكومت ايشان و چشم به راهشان هستند.



در اين گونه دعاها امام به تبيين و تفسير صحيح مودت و ولايت ـ كه در قرآن بدانها تصريح شده مي پردازد و مفهوم واقعي مودت خواسته شده در آيه «قربي» را چنين بيان مي كند كه ولي و حجت واقعي اهل بيت(ع) كساني هستند كه:



1. به مقام علمي، عرفاني و اجرايي آنان اعتراف كنند و آنان را بر همگان مقدم بدارند.



2. مشي سياسي، عبادي، علمي و سلوكي آنان را در پيش گيرند و به اسلامي گرايش يابند كه از سوي اهل بيت(ع) بيان مي شود؛ چرا كه «اجر رسالت» حد وسط ميان آيه 23 سوره شوري و آيه 57 سوره فرقان قرار گرفته و نتيجه آن اين است كه پاداش رسالت پيامبر(ص) گام نهادن در مسير خدايي است و آن هم منحصر در مودت قربي يعني معصومين(ع) است. به اين بيان:



الف. خداوند در آيه 23 سوره شوري به پيامبر(ص) مي فرمايد:«بگو من در برابر انجام رسالت خويش هيچ مزدي از شما نمي خواهم جز اينكه نزديكان (قربي) مرا دوست داشته باشيد.



ب. در آيه 57 سوره فرقان مي فرمايد:«بگو من در برابر رسالت هيچ پاداشي از شما نمي طلبم مگر اينكه كسي بخواهد راهي به سوي پروردگارش برگزيند.»



اين دو آيه معادله زير را تشكيل مي دهد:



معادله اول:مودت اهل بيت = پاداش رسالت



معادله دوم:برگزيدن راه خدا = پاداش رسالت



با توجه به متساوي بودن يك طرف هر دو معادله نتيجه چنين مي شود:مودت اهل بيت = گزيدن راه خدا.



3. مردم بايد مودت و ادعاي پيروي از اهل بيت را در عمل ثابت كنند و دستورالعمل هاي علمي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي اهل بيت را اجرايي كنند تا هدف تبعيت و پيروي برآورده شود.



4. واقعا آنها را امام و پيشرو خويش بدانند و بدون چون و چرا از ايشان فرمان ببرند، نه اينكه ادعاي فرمانبري كنند و در عمل خواست خويش را بر خواست آنان تحميل كنند.



5. امور دين و دنياي خود را به اهل بيت واگذارند و تسليم خواست ايشان شوند به گونه اي كه معصوم روي نيروي كار و وفاداري آنان حساب كند و با پشتوانه آنان درصحنه حضور يابد.



6. از هيچ كوشش و كمكي در راه اجراي خواست اهل بيت ـ كه همان خواست خداست ـ دريغ نورزند و در پشتيباني حكومت عادلانه ايشان واقعا كوشا باشند و از پاي ننشينند تا طرح هاي كوتاه و دراز مدت آنان به ثمر نشيند.



7. براي تحقق آرمان هاي بلند خدايي فقط به اهل بيت اميد ببندند و چشم طمع و ياري به سوي كسي يا گروه يا مكتب ديگري نورزند.



3. در انديشه تماميت ارضي سرزمين اسلام



مملكت اسلامي و حكومت و امت آن با زحمت و خون دل و جهاد و ايثار و از جان گذشتگي مسلمانان صدر اسلام ـ به ويژه شخص رسول اكرم و اميرمؤمنان(ع) ـ بر پا و پويا شده بود و حفظ اين دستامدهاي ارزشمند بر همگان لازم و ضروري بود و امام به عنوان حافظ شريعت، آنان را از وظايف نخستين خود مي شمارد از اين رو امام سجاد(ع) در دعاهاي 4، 5، 6، 20، 27، 42، 47، 57 به موضوعات مهم جهاد و شهادت، مرزداري، آمادگي دفاعي، امر به معروف و نهي از منكر، توان رزمي، ناتواني دشمن، هشياري، تجهيز نظامي و... را بيان كرده است. ضمن آنكه عقايد صحيح، اخلاق نيكو و صفات و ويژگي هاي مجاهدان راه خدا، مسئولان و مرزداران را بيان و نظر صحيح اسلامي را تشريح مي كند و حق را از باطل و سره را از ناسره باز مي نمايد، در اينجا به چند فراز اشاره مي كنيم.



1 ـ 3. در دعاي ششم از خدا چنين مي خواهد:



بارخدايا بر محمد و دودمانش درود فرست و ما را در اين روز و شب و همه روزها توفيق ده كه نيكي كنيم و از بدي بپرهيزيم و سپاسگزار باشيم و از سنت ها پيروي كنيم و از بدعتها اجتناب نماييم، امر به معروف و نهي از منكر نماييم، اسلام را پاس داريم و در باطل كاستي آريم و آن را خوار شماريم و حق را ياري رسانيم و عزيز داريم.



2 ـ3. دعاي 27 صحيفه به مرزداري و مرزداران اختصاص دارد. امام در فراز نخست آن، مرزداران را چنين دعا مي كند:



(خدايا) مرزهاي مسلمانان را به عزت خويش نگه دار و نگهبانهاي آن را به نيروي خود تأييد كن، تعدادشان را افزون فرما و سلاحشان را بران ساز و حوزه (نگهباني) شان را حراست نما و نقاط حساس جبهه شان را نفوذناپذير ساز، جمعشان را صميمي و كارشان را تدبير فرما... آنچه را نمي دانند به آنان بياموز و از آنچه بي خبرند آگاهشان ساز و به آنچه نمي بينند بينايشان گردان. هنگام رويارويي با دشمن، ياد دنياي نيرنگ باز و فريبا را يادشان ببر و وسوسه ثروت فتنه انگيز را نيز از خاطرشان بزداي و بهشت را همواره در برابر ديدگانشان جلوه گر ساز.



در فراز مياني، امام(ع) تيرهاي سهمگين نفرين را به سوي جبهه دشمن نشانه مي گيرد و عرضه مي دارد:



بارخدايا، با اين كار، دشمنانشان را در هم شكن و چنگال قدرت آنان را از اينان كوتاه فرما و ميان آنان و سلاحشان جدايي افكن و بندهاي دلهايشان را بگسل و ميان آنها و توشه هايشان فاصله انداز و در راه ها سرگردانشان ساز و از مقصد گمراهشان كن، پشتيباني شان را قطع كن و از نفراتشان بكاه و دلهايشان را از ترس آكنده ساز.



سپس امام(ع) به فلسفه جهاد و مرزداري و هدف عالي آن اشاره مي كند و مي گويد:



بارخدايا بدين سان، تدابير اسلاميان را شدت بخش و ديارشان را مصون دار و به اموالشان بهره رسان و ايشان را از نبرد با دشمن به پرستش خود آسوده ساز و از درگيري با دشمن به خلوت خويش خوان چنان كه در گستره زمين جز تو پرستيده نشود و كسي جز در درگاه تو پيشاني بر خاك نسايد.



امام(ع) در اين فراز به آرمان سترگ انسانيت اشاره كرده و از اين حقيقت پرده سترده كه امنيت و آسايش و رفاه و آسودگي آدمي بايد هدفمند و كمالزا باشد و او را از بند دنيا و بندگي دنياداران رها سازد و با فرشتگان و افلاكيان دمساز نمايد.



خيز تا قصد كوي يار كنيم گذري بر در نگار كنيم



روي در خاك كوي او ماليم و زغمش ناله هاي زار كنيم



به زباني كه بيدلان گويند رمزكي چند آشكار كنيم



هجر او را كه جان ما خون كرد به كف وصل در سپار كنيم



«عراقي»



همان طور كه قرآن مجيد هدف غايي خلقت را پرستش خدا معرفي كرده است:



وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ



و جن و انس را نيافريدم جز براي آنكه مرا بپرستند.



بنابراين، اساسي ترين انگيزه و پاينده ترين هدف جهاد و مرزداري و جنگ با دشمن را همان سنگ زيرين و ساختار بنيادين شريعت آسماني، يعني توحيد، تشكيل مي دهد و اصولا هر كاري جز در پرتو توحيد، نامعقول و بي ثمر است و امنيت و رفاه و آسودگي منهاي توحيد و پرستش حق تعالي اگر زيانبار نباشد، دست كم خنثي و بي حاصل است و به پوچي و هدر دادن حاصل عمر آدمي مي انجامد و پيكار در راه حفظ ميهن و يا مجاهده براي مرزداري آن نيز هيچ گونه ارزشي ندارد و همين نكته اساسي ماهيت جهاد في سبيل اللّه و مرزباني از كشور اسلامي و تفاوت آن با ديگر پيكارها را روشن مي سازد.



جهاد اسلامي براي كشورگشايي و ضميمه كردن شهر و ديار ديگران به قلمرو اين و آن نيست بلكه مبارزه با مظاهر شرك وكفر ونابودي پيشوايان ستمكاري است كه بندگان خدا را استثمار كرده اند و به آنان اجازه نمي دهند كه آزادانه و براساس خرد خويش، مكتب و مذهب صحيح را انتخاب كنند و بر سرنوشت و حقوق انساني خود حاكم شوند. به همين دليل «جهاد ابتدايي» يعني حمله نيروهاي اسلامي به كشور غير اسلامي، تنها در صلاحيت امام معصوم است. عباد بصري ـ كه مدعي رهبري ديني و در جبهه مخالف اهل بيت(ع) بود ـ روزي امام سجاد(ع) را در راه سفر مكه ملاقات كرد و به طعنه گفت:جهاد و سختي آن را رها كرده و به حج و مناسك بي زحمت و راحت روي آورده اي، مگر خداوند نفرموده:



إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَ لَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ



در حقيقت خدا از مؤمنان، جان و مالشان را در ازاي بهشت خريده است، همان كساني كه در راه خدا مي جنگند و مي كشند و كشته مي شوند؟



امام فرمود:آيه بعدي را هم تلاوت كن:



التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّآئِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الاْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ



(آن مؤمنان) مجاهد همان توبه كنندگان، پرستندگان، سپاسگزاران، روزه داران، ركوع كنندگان، سجده كنندگان، وادارندگان به كارهاي پسنديده، بازدارندگان از كارهاي ناپسند و پاسداران مقررات خدايند و مؤمنان را بشارت ده.



آنگاه فرمود:



اگر چنين كساني را بيابيم قطعا جهاد همراه آنان از حج (مستحبي) برتر است.



4. تمسك به قرآن



در حديث شريف ثقلين كه ميان شيعه و سني متواتر و قطعي است، رسول خدا(ص) «قرآن و عترت» را همتا و همپاي يكديگر معرفي كرده و تأكيد فرموده كه آن دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد و اگر مسلمانان به هر دو آنها تمسك بجويند، هيچ گاه از صراط مستقيم الهي منحرف نخواهند شد. بدين ترتيب طبيعي است كه آيه آيه قران مردم را به سوي عترت فرا خواند؛ چنان كه لحظه لحظه عمر عترت همگان را به سوي قران دعوت مي نمايد و امام زين العابدين(ع) در دعاهاي 44، 45، 47، 48 و 52 به اختصار و در دعاي 42 با تفصيل بيشتر به اين مهم پرداخته است؛



1/4 ـ (خدايا) قرآن را نوري قرار دادي كه ما با پيروي از آن از تاريكي هاي گمراهي و ناداني (نجات و) هدايت يابيم و آن را براي كسي كه به قصد تصديق، آن را بشنود شفا قرار دادي و نيز آن را ترازوي عدلي قرار دادي كه زبانش هرگز از بيان حق در نمي ماند.



پس از تبيين جايگاه والاي آخرين كتاب آسماني، در فرازي ديگر به ارتباط ضروري و تنگاتنگ قرآن با عترت مي پردازد و اظهار مي دارد:



2/4 ـ خدايا تو قرآن بر پيامبرت ـ محمد كه درود خدا بر او و دودمانش باد ـ به طور مجمل فرو فرستادي و دانش شگفتي هايش را كاملا بدو الهام كردي، چنان كه ما (اهل بيت) را وارث علم تفسير شده اش كردي و بر همه كساني كه از علم آن بي خبرند برتري بخشيدي و نيز ما را چنان نيرويي بخشيدي كه بر تمامي كساني كه توان حمل آن را ندارند رخصت دهي.



در فرازهاي ديگر امام(ع) با زبان دعا و درمحضر ذات اقدس الهي ازتأثير شگفت انگيز قرآن در افراد و جامعه ها سخن مي گويد و اين حقيقت را بيان مي كند كه تنها راه سعادت جوامع بشري پيروي بي چون و چراي از قرآن و اجراي دستورات اين كتاب آسماني است و از خدا چنين مي خواهد؛



3/4 ـ قرآن را در تاريكي هاي شبهاي تار، مونس ما و از فريب هاي شيطان و خطرات وسوسه ها نگهبان ما فرماي و مانع حركت گامهاي ما به سوي گناهان قرارش ده و زبان هاي ما را به وسيله قرآن از گفتار ياوه بازدار بدون آنكه آفتي به آنها رسد. و نيز به وسيله آن، اعضاي ما را از آلوده شدن به گناهان پرهيزده.



هيمن طور در فرازي ديگر به نقش كليدي قرآن در سعادت و آسايش آن جهان اشاره مي كند:



4/4 ـ به حرمت قرآن، بر خواري رويارويي ما با خودت رحمت آور و هنگام لرزش پل دوزخ در زيرگامهاي عابران گامهاي ما را به وسيله قرآن استوار دار و پيش از رستاخيز گورهاي ما را بدان منور ساز و نيز به وسيله آن ما را از تمامي اندوه روز قيامت و سختي هاي آن هنگامه بزرگ رهايي بخش.



5. گشودن افق هاي جديد علمي



صحيفه سراسر نور سجاديه، حاوي مطالب بكر و بديعي است كه تا آن زمان سابقه نداشت و چنين موضوعاتي تنها در كلام نوراني معصوم يافت مي شود كه ريشه در وحي الهي دارد و نشان از ارتباط قلبي با عرش خدا. به عنوان نمونه:



1/5 ـ دردعاي سوم سخن از فرشتگان حامل عرش است و امام درباره آن مي گويد:



خدايا حاملان عرشت هماناني هستند كه از تسبيح تو سست نمي گردند و از تقديست ملول نمي شوند و از پرستش تو در نمي مانند و هيچ گاه در جديت در امرت كوتاهي نمي ورزند و از شيدايي به سوي تو غافل نمي شوند.



سپس به هر يك از فرشتگان مقرب همچون اسرافيل، ميكائيل و جبرئيل و جايگاه رفيع آنان اشاره مي كند و از «روح» سخن به ميان مي آورد و بر همه آنها درود مي فرستد. در ادامه به توصيف و تشريح حالات و فعاليت هاي ديگر فرشتگان مي پردازد و سخنان آنان را بازگو مي كند تو گويي بر فراز آسمان ها همراه آنان بوده و بال در بال آنها به پرواز رفته است؛



و (درود فرست بر) قبيله هايي از فرشتگان، هماناني كه ويژه خود ساخته اي و به جاي هر نوع خوردني و آشاميدني از تقديس خويش سرشارشان كرده اي و ايشان را در لابلاي طبقات آسمانها مستقر نموده اي.



در ادامه دعا به كار و تلاش فرشتگان مي پردازد از قبيل حركت دادن ابرها و ريزش برف وباران وچگونگي رعد و برق و وزش باد وفرشتگان مأمور كوهها و آبهاي درياها، همچنين از عزرائيل و دستيارانش و فرشتگاني كه در قبر و برزخ و يا در بيت المعمور فعاليت مي كنند. همين طور از مأموريت فرشتگان ثبت اعمال، دربان هاي بهشت و دوزخ وخوشامدگويي آنان به بهشتيان و پرخاش به دوزخيان سخن به ميان آورده و از خداوند مي خواهد كه بر همه آنها درود بفرستد.



2/5 ـ دعاي 43 صحيفه مربوط به مشاهده هلال اول ماه است و امام خطاب به آن مي فرمايد:



اي پديده فرمانبردار، واي رونده پرشتاب كه در منزل هاي اندازه شده در رفت و آمدي و در چرخ تدبير تصرف مي كني، من به آن كسي كه تاريكي ها را به وسيله تو رخشان نموده و مبهمات را به وسيله تو آشكار ساخته و تو را نشاني از نشانه هاي فرمانروايي خويش قرار داده و علامتي از علائم قدرتش كرده ايمان آوردم.



3/5 ـ دعاي 45 صحيفه در توديع و خداحافظي ماه مبارك رمضان است؛ امام با حالت اندوه و سوگ در انتهاي ماه خدا با خدا سخن مي گويد و از اينكه ماه رمضان به پايان رسيده اظهار حزن و تأسف مي كند آنگاه خطاب به آن ماه پر بركت مي گويد:



درود بر تو اي بزرگترين ماه خدا و اي عيد دوستان او. درود بر تو اي گرامي ترين زمانهايي كه همراه ما بودي و اي نيكوترين ماه در روزها و ساعتها. درود بر تو اي ماهي كه آرزوها د رتو نزديك و اعمال نيكو در آن فراوان شد.



در اين دعا امام بيست بار بر ماه رمضان درود مي فرستد و در هر فرازي بركات و خيرات اين ماه را بر مي شمارد و از فضل و رحمت الهي و عنايات و بخشش او سخن به ميان مي آورد. كه در نوع خود بديع و بي نظير است، اما نكته بسيار جالب و شگفت انگيز، سخن گفتن امام(ع) با كره ماه و ماه رمضان است كه از قبيل سخنان شاعرانه و خيال پردازانه و مجازي نيست بلكه عرفاني، حقيقي و واقعي است. در قرآن مجيد مي فرمايد:



تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَـوَ تُ وَ الاْءَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَي ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِي فوَ لَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُو كَانَ حَلِيًما غَفُورًا



آسمان ها و زمين و هركس كه در آنهاست او را تسبيح مي گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش، تسبيح او مي گويد ولي شما تسبيح آنها را در نمي يابيد به راستي كه او همواره بردبار و آمرزنده است.



علامه طباطبايي در تفسير اين آيه به سه نكته ظريف اشاره مي كند؛



1. لزومي ندارد كه سخن و ذكر و تسبيح حتما با زبان انجام گيرد، حقيقت كلام عبارت است از فهماندن و كشف مافي الضمير و اشاره و راهنمايي به قصد خود و اين فهماندن و كشف به طريقي كه صورت گيرد كلام خواهد بود، چنانكه خداوند متكلم است ولي نه با زبان.



2. از آيه شريفه استفاده مي شود كه مسأله علم نيز در تمامي موجودات هست و هر جا كه خلقت راه يافته علم نيز بدانجا رخنه كرده است و هر يك از پديده ها به اندازه حظّي كه از وجود دارد بهره اي از علم نيز دارد. گرچه لازمه اين سخن اين نيست كه بگوييم تمامي آفريدگان از نظر علم با هم برابرند و يا بگوييم علم در همه آنها يك نوع است و يا همه آنچه را كه انسان مي فهمد مي فهمند.



3. آيه، تسبيح حقيقي را ـ كه عبارت است از تكلم ـ براي هر وجودي اثبات مي كند. آري هر موجودي با وجودش و آنچه مربوط به وجودش مي باشد و با ارتباطي كه با ساير موجودات دارد خداي را تسبيح مي كند.



جمله «و لكن لا تفقهون تسبيحهم» عموميت ندارد و دست كم خليفه و جانشين خدا را در بر نمي گيرد و انسان كاملي كه معصوم و نماينده خدا در زمين است حمد و تسبيح آفريدگان را مي شنود، حتي آنها را به سخن مي آورد و ديگران نيز مي شنوند چنانكه علقمه و ابن مسعود گفته اند:ما كنار پيامبر(ص) نشسته بوديم و غذايي كه ايشان مي خورد تسبيح خدا مي گفت.



ابن عباس نيز گفته است:پادشاهان حضرموت خدمت پيامبر(ص) رسيدند و گفتند ما چگونه بفهميم كه شما پيامبر خدا هستيد؟ رسول خدا مشتي سنگريزه برداشت و فرمود:اينها گواهي مي دهند كه پيامبر هستم. آنگاه سنگريزه ها در دست ايشان تسبيح خدا گفتند و شهادت به نبوت آن حضرت دادند.



ابوحمزه مي گويد:در محضر امام زين العابدين(ع) بوديم كه دسته اي گنجشك جيك جيك كنان از آنجا گذشتند. امام پرسيد:آيا مي دانيد اين گنجشكان چه مي گويند؟ پاسخ داديم:خير، فرمود:من ادعا نمي كنم كه علم غيب مي دانم ولي از پدرم شنيدم كه امير مؤمنان(ع) فرمود:پرندگان بامدادان تسبيح خدا مي گويند و روزي همان روز را از خدا مي طلبند، اين گنجشك ها نيز تسبيح خدا مي گويند و روزي خويش را طلب مي كنند.



سخن گفتن امام سجاد(ع) با ماه رمضان و كره ماه نيز از همين قبيل است و اشعار مي دارد كه پديده ها حتي زمان (ماه رمضان) از استعداد و قابليتي برخوردارند كه جملگي شنوا و گويا هستند و اگر طرف مقابل نيز همچون امام معصوم قابليت و ظرفيت كافي داشته باشد مي تواند با آنها ارتباط برقرار كند و امام سجاد(ع) چنين كرده است و امام صادق(ع) نيز در روايتي فرمود:



روزي بر انسان نمي گذرد جز آنكه آن روز به آدمي مي گويد:اي آدمي زاد، من روز جديدي هستم و گواه بر كارهايت مي باشم. پس با من نيكي كن و در من كار نيكو انجام ده تا روز قيامت گواهت باشم.



مرحوم الهي قمشه اي، مطلب متين و مبرهني پيرامون سخن گفتن امام با ماه مبارك رمضان ارائه كرده است:



براي زمان و زمانيات يك وجود ثابت وباقي جوهري است كه گفته شد وجود ملكوتي و دهري است و اثبات اين نحوه وجود به دليل نيازمند است و برهان بر اين وجود بسيار است. اول مقصود از وجود ملكوتي تأثير و انعكاسات اعمال ناسوتي بدن است، در روح ملكوتي. چنانكه طفل در هفت سالگي به مدرسه مي رود كه روحش لوحي ساده و صفحه اي بي نقش است و پس از چند سال شنيدن سخنان زماني و بي قرار معلم، داراي علم و ملكات اخلاق و عقايد و آداب انسانيت شود و ملكات علوم و صنايع و قدرت اختراع و طبابت و طياره سازي و فلسفه و حكمت و حقوق و سياسات و الهيات و علوم رواني و غيره دارا خواهد گشت و آنچه بر گوش طفل رسيد كلمات و اصواتي بود زماني ناثابت بي قرار و آن وجود زماني ناسوتي به همراه زمان معدوم شد اما تأثير و انعكاس آن اصوات و كلمات كه وجود جوهري و ملكوتي آنهاست در روح ملكوتي طفل ثابت و برقرار و پايدار ابدي است. نتيجه آنكه زمان و اعمال زماني را يك وجود دهري و ملكوتي ثابت است و ماه رمضان را هم يك نحو وجود ملكوتي جوهري با علم و حيوة خواهد بود. پس خطابات امام(ع) با آن وجود ملكوتي باهر جوهري است و بي هيچ مجاز، لايق خطاب و تحسين و درود خواهد بود.



وجه ديگر خطاب امام سجاد(ع) با ماه رمضان مانند ستون خانه ـ كه رسول خدا(ص) با او خطاب و گفت و شنيد داشت ـ مي باشد.



اُستُن حنّانه از هجر رسول ناله ها مي زد چو ارباب عقول و مانند سنگريزه و ذكر و تسبيحش در دست رسول اكرم(ص) و مانند تسبيح كليه اشياء و تسبيح وحش و طير و ثناي كوهها با ذكر و نغمه حضرت داود و... بسياري ديگر كه همه وجود ملكوتي براي موجودات عالم زمان اثبات مي كند و همه اجزاي عالم را حي و ناطق و لايق خطاب داند اما مردم جاهل ناسوتي مادي عاشق ماديات و جمادات از اين حقيقت آگاه نيستند...



گر چشم پاك عشق بگشايي به عالم و زخاك راه دوست يابي توتيا را



ز آوازه تسبيح و تقديس و ستايش عرش ملايك بيني اين بي حد فضا را



تسبيح ايزد بشنوي ز افلاك و انجم هم نطق آب و آتش و خاك و هوا را



چنانكه ياد شد، امام و پيامبر نه تنها صداي تسبيح و تحميد همه پديده ها را به طور واقعي مي شنوند بلكه از توانايي ويژه اي برخوردارند كه مي توانند آنها را براي ديگران نيز به سخن درآورند وامام سجاد(ع) نيز چنين كرده است:



ابوجبير ـ دانشمند اهوازي ـ مي گويد:من زماني به امامت محمد بن الحنفيه ـ فرزند علي(ع) ـ معتقد شدم و براي انجام حج به مكه رفتم. روزي همراه محمد حنفيه بودم كه مرد جواني با او ملاقات كرد و محمد برخاست او را در آغوش گرفت و پيشاني اش را بوسيد و او را آقاي خود خطاب كرد. پس از عزيمت آن جوان، من گفتم خدا به فرياد من برسد! محمد گفت:مگر چه شده است؟ گفتم ما گمان داشتيم كه شما امام واجب الاطاعه ما هستيد حال ديدم به جواني اظهار ارادت و كوچكي كرديد! محمد در پاسخم گفت:همين طور است، به خدا سوگند او امام من است، گفتم او كيست؟ گفت علي فرزند برادرم حسين(ع)است. من و او بر سر مسأله امامت ادعا داشتيم، او گفت:آيا حاضري حجر الاسود ميان ما داوري كند؟ گفتم چگونه براي داوري پيش سنگ ـ كه جماد است ـ برويم؟ فرمود:كسي كه نتواند با جماد سخن بگويد امام نيست! من شرمنده شدم و پذيرفتم كه براي داوري نزد حجرالاسود برويم. در كنار حجر من و علي بن الحسين نماز گزارديم. آنگاه ايشان پيش رفت و گفت:«تو را به آن كس كه پيمان هاي بندگان را نزدت به امانت نهاده تا گواهشان باشي. سوگند، به ما بگو كدام يك از ما امام هستيم؟ به خدا سوگند حجر الاسود به سخن آمد و گفت:اي محمد! كار امامت را به فرزند برادرت واگذر كه او لايق آن است و امام توست و هنگام اداي اين سخنان لرزه بر حجر الاسود افتاده بود به گونه اي كه گمان كردم بر زمين خواهد افتاد. از آن پس يقين كردم كه او امام و جانشين پيامبر است. ابوجبير مي گويد پس از شنيدن اين ماجرا، خدمت امام زين العابدين(ع) رسيدم و به امامت ايشان پايبند شدم.

شرح هاي صحيفه



غواصان زبردستي كوشيده اند كه در اقيانوس بي كرانه صحيفه سجاديه به صيد گوهر بپردازند و يافته هاي خويش را توصيف و عرضه كنند. شيخ آغا بزرگ تهراني حدود 70 شرح را براي صحيفه نام مي برد كه دانشمندان و عالمان فرهيخته اي به شرح و بيان زبور آل محمد(ص) توفيق يافته اندو فقيه پرآوازه «ابن ادريس حلي» (م 598 ق) در ميان آنان، رتبه زماني نخست را به خود اختصاص داده است و ناموراني چون شيخ كفعمي (م 905)، محقق كركي (م 940)، ميرداماد (م 1040)، محمد تقي مجلسي (م 1070)، فيض كاشاني (م1091) پس از ابن ادريس به شرح صحيفه سجاديه پرداخته اند. چنانكه شيخ بلاغي نجفي صاحب تنقيح المقال در سال 1105 ق به نوشتن شرح صحيفه اقدام نموده و مرحوم مجلسي دوم (م 1111) نيز چنين كرده است.



برخي ديگر از عالمان مشهوري كه بر صحيفه شرح نوشته اند عبارتند از:مولي عبدالرزاق لاهيجي، شيخ عزالدين حسيني عاملي (پدر شيخ بهايي)، شيخ بهايي، شيخ طريحي، سيد نعمت اللّه جزايري، وثوق الحكما، آقا حسين خوانساري، محمد جواد مغنيه، ميرزا محمد علي چهاردهي رشتي، محمد حسين مظفر، سيد صدر الدين دشتكي، ميرزا عبداللّه افندي و شرح جامع و محققانه مرحوم سيد عليخان مدني با عنوان «رياض السالكين في شرح صحيفه سيد الساجدين».



ترجمه و شرح صحيفه سجاديه مرحوم سيد علي نقي فيض الاسلام نيز مانند ترجمه و شرح نهج البلاغه در ميان مردم، مشهور و متداول است. همچنين مرحوم حكيم الهي قمشه اي نيز با ترجمه سليس صحيفه در لابه لاي ترجمه به شرح حكيمانه دعاها به اختصار پرداخته كه در نوع خود، مبتكرانه و بسيار سودمند است.



و در اين زمان خطيب مشهور، آقاي حسين انصاريان به شرح و تفسير صحيفه همت گماشته به نام «ديار عاشقان»و آن را در هفت مجلد به پايان رسانده است. نويسنده، كتاب را با اشعار عرفاني و پندآموز و نيز داستان و تمثيل و استفاده از روايات اهل بيت(ع) سرشار كرده است. چنانكه مرحوم مغنيه بيشتر فرازهاي ادعيه را با آيات قرآن مقايسه و ميانشان مقارنه برقرار كرده است.

علي اصغر - الهامي نيا