بازگشت

سيره امام سجاد (ع) از نگاه رهبري 2


هدف نهايي امام سجاد







يك كتاب در يك مقاله

آنچه در در اين مجموعه ملاحظه خواهيد نمود، خلاصه اي است از اثري با ارزش با نام «پژوهشي در زندگي امام سجاد عليه السلام » نوشته حضرت آيت الله سيد علي حسيني خامنه اي - مقام معظم رهبري، دامت بركاته – كه براي سهولت در بهره برداري از آن در 3 قسمت ارائه مي گردد





• تشكيلات پنهاني شيعه: بعد از شهادت امام حسين عليه السلام تا قبل از واقعه حره، هرچند مردم مرعوب شدند اما چنان نبود كه به كلي نظام تشكيلات پيروان اهل بيت عليهم السلام به هم بريزد زيرا در تاريخ بعد از عاشورا، حركاتي ثبت شده است كه حاكي از وجود تشكيلات شيعه است. البته منظور از تشكيلات پنهاني شيعه، تشكيلات منسجم امروزي نيست بلكه مقصود پيوندهاي عميق اعتقادي است كه مردم را به يكديگر مرتبط مي كرد و وادار به فداكاري مي نمود و به كارهاي پنهاني و زيرزميني برمي انگيخت. بنابر نقل ابن اثير در كتاب «الكامل في التاريخ » در همان روزهايي كه خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در كوفه بودند، در يكي از شبها در محلي كه آنها زنداني بودند، سنگي فرود آمد كه نوشته اي به آن بسته بودند به اين مضمون:



«حاكم كوفه شخصي را پيش يزيد (در شام) فرستاده كه درباره وضعيت و سرنوشت شما از او كسب تكليف كند. اگر تا فردا شب (مثلا) صداي تكبير شنيديد، بدانيد كه شما در همين جا كشته خواهيد شد و اگر نشنيديد، بدانيد كه وضع بهتر خواهد شد.»



از اين حكايت روشن مي شود كه كسي از شيعه و دوستان اهل بيت عليهم السلام در دستگاه ابن زياد حضور و نفوذ داشته و مي توانسته اطلاعاتي از زندان و سرنوشت زندانيان به دست آورد و اخبار را با صداي تكبير به اهل بيت عليهم السلام برساند.



نمونه ديگر عبدالله بن عفيف ازدي است كه نابينا بود و در همان مراحل اوليه ورود اسرا به كوفه، از خود عكس العمل نشان داد و به شهادت رسيد. (1)



واقعه حره در سال 63 هجري اتفاق افتاد. جوان كم تجربه اي از بني اميه، والي مدينه شد. او براي آنكه مردم انس و الفتي با يزيد پيدا كنند و اختلافات كم شود، عده اي از اهل مدينه را، كه غالباً از اراتمندان امام سجاد عليه السلام بودند، به شام فرستاد. آنان رفتند و چند روزي در آنجا مهمان شدند و برگشتند. وقتي به مدينه بازگشتند، به مردم گفتند: يزيد چگونه مي تواند خليفه باشد در حالي كه اهل شرب خمر، بازي با سگ ها و انواع فسق و فجور است! بنابراين ما يزيد را از خلافت خلع كرديم.



بنابر آنچه گذشت، مي توان نتيجه گيري كرد كه حديث «ارتد الناس بعد الحسين عليه السلام الا ثلاث » مربوط به حوادثي است كه بعد از شهادت امام حسين عليه السلام واقع شد و به كلي تشكيلات شيعه را از هم پاشيد و رعب و ترس را حاكم گرداند و منظور آن نيست كه بلافاصله بعد از شهادت امام حسين عليه السلام ارتداد حاصل شد بلكه مربوط به حوادثي مثل حادثه عظيم و سهمگين «حره » است. زيرا شيعه بعد از شهادت امام حسين عليه السلام به كلي مرعوب و نااميد نشده بودند و در صدد برگرداندن انسجام قبلي خودشان بودند و به تعبير طبري «فلم يزل القوم في جمع آلة الحرب و الاستعداد للقتال...» و مؤلف كتاب «جهاد الشيعه » با آنكه شيعي نيست و درباره امام سجاد عليه السلام نظرات واقع بينانه اي ندارد اما اين حقيقت را درك كرده و نوشته است: «گروه شيعيان پس از شهادت حسين عليه السلام مانند يك تشكيلات منظمي درآمدند كه اعتقادات و روابط سياسي، آنان را به يكديگر پيوند مي داد و داراي اجتماعات و رهبراني بودند و همچنين داراي نيروهاي نظامي بودند كه جماعت توابين نخستين مظهر اين تشكيلات هستند.»







• واقعه حره در سال 63 هجري اتفاق افتاد. جريان به طور خلاصه اين بود كه در سال 62 هجري جوان كم تجربه اي از بني اميه، والي مدينه شد. او براي آنكه مردم انس و الفتي با يزيد پيدا كنند و اختلافات كم شود، عده اي از اهل مدينه را، كه غالبا از اراتمندان امام سجاد عليه السلام بودند، به شام فرستاد. آنان رفتند و چند روزي در آنجا مهمان شدند و برگشتند. وقتي به مدينه بازگشتند، به مردم گفتند: يزيد چگونه مي تواند خليفه باشد در حالي كه اهل شرب خمر، بازي با سگ ها و انواع فسق و فجور است! بنابراين ما يزيد را از خلافت خلع كرديم.

امام زين العابدين



نتيجه، دقيقا برعكس نظر والي مدينه شد. و مردم مدينه بر عليه يزيد قيام كردند. «عبدالله بن حنظله غسيل الملائكه » يكي از شخصيت هاي موجه مدينه بود كه در راس قيام برضد يزيد قرار داشت.



يزيد يكي از سرداران خونخوار بني اميه به نام مسلم بن عقبه را براي سركوبي قيام به مدينه فرستاد. به دستور اين فرمانده جنايتكار، چند روز شهر مدينه در محاصره قرار گرفت و بعد لشكريان وارد شهر شدند و مردم را قتل عام كرده و از هيچ جنايتي خودداري نكردند. آنقدر مسلم بن عقبه جنايت كرد كه پس از آن، مسرف بن عقبه ناميده شد. اين واقعه، آنقدر تلخ و فجيع بود كه بزرگ ترين وسيله براي ارعاب دوستان و پيروان اهل بيت عليهم السلام گرديد به خصوص از آن جهت كه عده اي كشته و زخمي و عده اي گريخته و آواره شدند و جمعي از ياران خوب اهل بيت عليهم السلام مثل عبدالله بن حنظله غسيل الملائكه به شهادت رسيدند.



حادثه ديگر كه موجب شكست و تضعيف شديد شيعيان گرديد، واقعه شهادت مختار در كوفه و تسلط عبدالملك بن مروان بود. عبدالملك بن مروان كه يكي از مدبرترين خلفاي بني اميه بود، همه جهان اسلام را با ارعاب و اختناق شديد تحت سلطه خود درآورد.



بعد از واقعه حره و شكست حركت توابين در عراق و شهادت مختار و شهادت ابراهيم بن مالك اشتر نخعي و ديگر بزرگان شيعه، مدينه و كوفه - دو مركز اصلي تشيع - خاموش شد و پيروان اهل بيت عليهم السلام در نهايت غربت و تنهايي باقي ماندند.

بدون شك، هدف نهايي امام سجاد عليه السلام ايجاد حكومت اسلامي بود. براي ايجاد حكومت اسلامي چند امر بايد تامين مي شد: ...



• اگر امام سجاد عليه السلام در آن شرايط قيام مسلحانه مي كرد و آشكارا با بني اميه به مبارزه مي پرداخت، يقينا ريشه شيعه كنده مي شد و هيچ زمينه اي براي رشد مكتب اهل بيت عليهم السلام و دستگاه امامت و ولايت در دوران بعد باقي نمي ماند. به همين دليل، امام سجاد علناً قيام مختار را تاييد نكرد بلكه در بعضي روايات آمده كه آن بزرگوار، نسبت به مختار بدگويي كرد تا رابطه اي بين آنها احساس نشود. البته اگر مختار پيروز مي شد، حكومت را به دست اهل بيت عليهم السلام مي داد، اما در صورت شكست، اگر بين امام سجاد عليه السلام و او رابطه واضحي وجود مي داشت، يقيناً پيامد آن، امام سجاد عليه السلام و شيعيان مدينه را مي گرفت و ريشه تشيع قطع مي شد.



در واقعه حره نيز، روش حكيمانه امام سجاد عليه السلام باعث شد كه بلا از سر ايشان دفع شود و محور اصلي شيعه باقي بماند. البته رواياتي كه در برخي از كتب - از جمله بحارالانوار - هست و حاكي از اظهار تذلل حضرت سجاد عليه السلام در نزد مسلم بن عقبه است، قطعاً كذب است زيرا اولا اين روايات به هيچ سند صحيحي متكي نيست ثانيا روايات ديگري وجود دارد كه آنها را از جهت مضمون تكذيب مي كند. در هرحال شكي نيست كه امام سجاد عليه السلام برخورد خصمانه اي با مسرف بن عقبه نكردند و گرنه حضرت به قتل مي رسيد و خسارت، جبران ناپذير بود.







• امام سجاد عليه السلام كنيزي داشت كه او را آزاد كرد و بعد با او ازدواج نمود. عبدالملك بن مروان نامه اي به امام عليه السلام نوشت و حضرت را شماتت كرد. با اين نامه مي خواست بفهماند كه حتي از داخلي ترين كارهاي امام عليه السلام باخبر است و او را تحت كنترل دارد. امام سجاد عليه السلام در پاسخ نامه نوشتند كه اين كار هيچ اشكالي ندارد و رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم نيز چنين عملي انجام داده اند و «فلا لؤم علي امري ء مسلم انما اللؤم لؤم الجاهلية » يعني هيچ پستي و خواري براي مردم مسلمان نيست و پستي، همان خواري و ذلت جاهليت است. اشاره امام عليه السلام به جاهليت و شرك پدران عبدالملك بود و اينكه رويه جاهلي در خود او وجود دارد.



وقتي نامه امام عليه السلام خوانده شد، پسر عبدالملك رو به پدرش كرد و گفت: اي اميرالمؤمنين! ببين علي بن الحسين (ع) چه تفاخري بر تو كرده است. يعني در اين نامه فهمانده كه پدران من همه مؤمن، و پدران تو همه كافر و مشرك بودند. عبدالملك پاسخ داد: چيزي نگو! اين زبان بني هاشم است كه صخره ها را مي شكافد.



اگر امام سجاد عليه السلام در آن شرايط قيام مسلحانه مي كرد و آشكارا با بني اميه به مبارزه مي پرداخت، يقيناً ريشه شيعه كنده مي شد و هيچ زمينه اي براي رشد مكتب اهل بيت عليهم السلام و دستگاه امامت و ولايت در دوران بعد باقي نمي ماند



• بدون شك، هدف نهايي امام سجاد عليه السلام ايجاد حكومت اسلامي بود. براي ايجاد حكومت اسلامي چند امر بايد تأمين مي شد:



الف. بايد انديشه درست اسلامي كه امامان اطهار عليهم السلام حاملان واقعي آن هستند و مبنا و زيربناي حكومت اسلامي است، تدوين، تدريس و منتشر شود.



ب. آشناكردن مردم نسبت به حقانيت اهل بيت عليهم السلام و مصاديق راستين اولي الامر و خلفاءالله كه حكومت اسلامي بايد به وسيله آنان اقامه شود.



ج. بايد تشكيلات منسجم و شايسته اي از شيعيان تشكيل شود تا زمينه تشكيل حكومت اسلامي فراهم شود.







همه موضع گيريها، روايات، موعظه ها، نامه ها و خلاصه تمامي عملكرد امام سجاد عليه السلام در طول زندگي براي تحقق اين سه امر بود و اين سه، براي آن بود كه «حكومت اسلامي » ايجاد شود. البته امام سجاد عليه السلام در فكر آن نبودند كه در زمان خودشان حكومت اسلامي ايجاد كنند زيرا امكان نداشت بلكه براي آينده تلاش مي كرد.



براي هركدام از اين سه امر، مشكلات فراواني وجود داشت:



الف. انديشه اصيل اسلامي تحريف شده و انديشه جاهلي حاكم و غالب شده بود.



ب. تبليغات اموي بر ضد اهل بيت عليهم السلام چنان گسترش يافته بود كه مردم حتي در نمازها، به سب و لعن اهل بيت عليهم السلام مي پرداختند!



ج. تشكيلات شيعه بر اثر اختناق و ارعاب و فقر و فشار اقتصادي و فرهنگي و سياسي، متلاشي شده، نيروهاي كادر شيعه به شهادت رسيده بودند.

امام زين العابدين



• اظهارات و روايات صادر از ائمه عليهم السلام بهترين منبع و مدرك براي شناخت زندگي آنها است به شرط آنكه هدف و مقصد كلي و خط مشي اصلي آنها را بشناسيم. امام سجاد عليه السلام چون در دوران اختناق زندگي مي كردند و نمي توانستند مفاهيم مورد نظرشان را آشكار و صريح بيان كنند، از دو روش استفاده مي كردند:



الف. روش دعا كه در صحيفه سجاديه متجلي است.



ب. روش موعظه كه در غالب بيانات و روايات امام سجاد عليه السلام متبلور است.



با اين دو روش حكيمانه، ايدئولوژي و انديشه هاي درست را به بهترين شكل منتقل مي كردند.



14. صحيفه سجاديه مجموعه اي از ادعيه است درباره همه موضوعاتي كه انسان در يك زندگي بيدار و هوشمندانه بايد به آن توجه كند. امام عليه السلام به زبان «دعا»، انگيزه هاي يك زندگي اسلامي را در ذهن مردم بيدار و زنده مي كند تا «اصلاح جامعه » آغاز گردد.

پاورقي

1. ابن زياد وارد مسجد شد، سپس بر بالاي منبر رفت و گفت: سپاس خداوندي را كه حق و اهل حق را آشكار ساخت و اميرمؤمنان يزيد و پيروانش را ياري كرد، و دروغگو پسر دروغگو و پيروانش را كشت.

عبدالله بن عفيف ازدي - كه از شيعيان اميرمؤمنان علي عليه السلام بود - برخاست و به او گفت: اي دشمن خدا! دروغگو، تو و پدرت هستي و آن كس كه تو را فرمانروا كرده و پدرش. اي پسر مرجانه! فرزندان پيامبران را مي كشي و بالاي منبر به جاي راستگويان مي نشيني؟! ابن زياد گفت: او را پيش من آوريد، پاسبانان او را گرفتند. عبدالله بن عفيف، قبيله ازد را به ياري طلبيد هفت صد نفر از ايشان گرد آمدند و او را از دست پاسبانان گرفتند. ابن زياد وقتي شب فرا رسيد، ماموري فرستاد، وي عبدالله بن عفيف را از خانه اش بيرون كشيد و گردنش را زد و در جايي به نام «سبخه » او را به دار آويخت. (ر. ك: الارشاد، شيخ المفيد، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، علميه اسلاميه، تهران، ج 2، ص 121 و 122).