بازگشت

گريه بر مصائب بزرگ


سخن يكي از مخالفين



عضي از مخالفين كه مرتب به حضرت علي بن الحسين عليه السلام طعنه مي زد و ناسزا مي گفت با مشاهده اين برخورد امام با يكي از اصحاب خود گفت: تعجب است از اين آقايان !! يك بار ادعا مي كنند كه آسمان و زمين و همه چيز به آنها داده شده است و خداوند هيچيك از آرزوها و حوائجشان را ردّ نمي كند و بار ديگر از اينكه حال يكي از خواصّ اصحابشان را اصلاح كنند، اعتراف به عجز مي كنند. اين حرف به همان مردي كه صاحب قصه موجود است رسيد.



بلافاصله به حضور حضرت علي بن الحسين عليه السلام آمد و عرض كرد: يا ابن رسول الله از فلان آقا چنين و چنان به من رسيده است و اين بر من سنگين تر است از محنت و ناراحتي خودم.



حضرت علي بن الحسين عليه السلام با شنيدن اين سخن او فرمودند: خداوند متعال براي فرج تو اذن داد!! اي فلانه (اسم يكي از كنيزهاي خود را بردند) آنچه براي سحري و افطار من است بياور!! او دو قرص نان را با خود آورده حضرت به مرد فرمود: اين دو را بگير كه نزد ما غير از آنها چيز ديگري نيست. هر آينه به تحقيق خداوند به وسيله همين دو مشكل تو را حل خواهد كرد و خير وسيعي از آن دو به تو خواهد رسيد.



عاقبت قرص نان

مرد آن دو را گرفت و به بازار وارد شد در حاليكه هيچ نمي دانست واقعاً با آن دو قرص نان چه كند، از سوي ديگر از سنگيني قرض خود تفكر مي كرد و بدي حال خانواده اش و شيطان هم او را وسوسه مي كرد كه واقعاً چه رابطه اي بين اين دو و نياز تو وجود دارد؟

همچنانكه آن مرد در حال راه رفتن بود به ماهي فروش برخورد كه يك ماهي از ماهي او نزد او باقي مانده بود. به او گفت: اين ماهي تو نزد تو باقي مانده و يكي از اين دو قرص نان من هم نزد من زياد آمده است. آيا حاضري تو ماهي اضافي و به جا مانده خود را به من بدهي و يك قرص از نان اضافي من بگيري؟

او گفت: آري و لذا ماهي را به او داد و يك قرص نان را گرفت. باز آن مرد به راه افتاد و به مردي برخورد كرد كه با او كمي نمك بود كه كسي به آن رغبتي نداشت.



به او گفت: آيا حاضري اين نمك را كه كسي به آن رغبتي ندارد با يك قرص نان من كه آن هم مورد رغبت كسي نيست معاوضه كني؟ !! گفت: آري و اين كار را كرد.



سرانجام مرد فقير

مرد ماهي و نمك را آورده و گفت: اين را با اين اصلاح مي كنم (يعني ماهي را پخته و به آن نمك مي زنم و تناول مي كنم.) اما همينكه شكم، ماهي را پاره كرد دو لولوء بسيار فاخر در درون آن يافته خداي را شكر نمود و در همان حال كه غرق خوشحالي حاصل از يافتن آن دو لولوء بود، درب منزلش به صدا در آمد او بيرون آمده تا ببيند كه پشت درب چه كسي است؟ ناگهان ديد صاحب ماهي و صاحب نمك هستند كه با هم آمده و هر كدامشان مي گويند: اي بنده خدا ما تلاش كرديم خودمان، يكي از خانواده هايمان قرص نان را بخوريم، ولي دندانمان در آن كارگر نيفتاد و جز اين گمان نداريم كه تو در بدحالي و دست تنگي به نهايت رسيده و بر مشقّت و شدت عادت كرده اي !حال ما اين نان را به تو بر مي گردانيم و آنچه را از ما گرفته اي بر تو حلال مي كنيم او هم آن دو قرص نان را از آن دو گرفت و همينكه بعد از رفتن آن دو در منزل مستقر شد درب منزلش به صدا درآمد و كسي جز فرستاده حضرت علي بن الحسين عليه السلام نبود.



او به منزل وارد شده و گفت: حضرت به تو مي فرمايد: خداوند فرج تو را فرا رسانيد حال طعام ما را به ما برگردان كه آن را جز ما نمي خورد !! آن مرد دو لولوء را فروخت و مال بسيار فراوان و بزرگي به دست آورد كه هم قرضش را با آن اداء كرد و حالش هم بعد از آن بسيار خوب شد!!!



واكنش مخالفين و پاسخ امام

بعضي از مخالفين با مشاهده خوب شدن وضع اين شيعه، گفت: چقدر اين تفاوت شديد است. در حاليكه علي بن الحسين نمي توانست نياز او را برآورد اينچنين او را با اين ثروت بزرگ بي نياز كرده است. اين چگونه ممكن است ! و چگونه كسي كه بر اين ثروت بزرگ قدرت دارد از برطرف كردن نياز يك شيعه عاجز است؟



حضرت علي بن الحسين عليه السلام هم فرمودند: آري قريش هم به پيامبر صلي اله عليه و آله چنين گفتند: چگونه از مكه به بيت المقدس مي رود و در آنجا آثار انبياء را مشاهده مي كند و باز در يك شب از آنجا بر مي گردد، همان كسي كه نمي تواند از مكه به مدينه برود مگر در خلال دوازده روز؟ و اين در هنگامي بود كه حضرت از مكه هجرت كرده بود.



سپس حضرت علي بن الحسين عليه السلام فرمودند: سوگند به خداوند امر الله و امر اولياء او را با او نمي دانند و جاهلند، هر آينه به مراتب بلند جز با تسليم به خداوند جل ثنائه نمي توان نائل شد و با ترك نمودن پيشنهاد به او و راضي بودن به آنچه او با آن، آنها را تدبير مي كند.

اولياء خداوند به ناگواريها و سختيها صبر كردند صبري كه هيچكس ديگر در آن با آنها مساوي نيست در نتيجه خداوند هم آنها را جزا داد به اينكه نجاح و پيروزي و به مقصد رسيدن را در زمينه همه خواسته هايشان به ايشان واجب كرد ولكن آنها با وجود اين جز آنچه او براي آنها اراده كند، از او درخواست نمي كنند.


پاورقي

بحارالانوار، ج 46، ص 20، حديث 1 به نقل از امالي صدوق