بازگشت

افشاگري چهره بني اميه و بيداري افكار عمومي


بني اميه چهره واقعي خود را در زير پرده ريا و حيله و نيرنگ و حتي مقدس مآبي، مخفي مي داشتند. شهادت امام حسين(ع) تا حدودي اسرار را بر ملا كرد ولي اسارت امام سجاد(ع) پرده تزوير و رياكاري را از چهره بني اميه بالازد، و عدم پاي بندي آنان به تعهدهاي و ديني اخلاقي و رسوائيها و فجايع آنها را روشن ساخت.



مورخان اسلامي نوشته اند: كه امام سجاد(ع) را در حالي كه غل و زنجير بر گردن وي نهاده بودند، به قصر يزيد وارد نمودند. او اسيري سرافراز و آزاده بود كه شكنجه غل جامعه نتوانست وي را به تسليم وا دارد و در اولين گام به هنگام ورود به مجلس يزيد در حالي كه يزيد به شعر حصين بن حمام مرّي تمثل جسته و به شادي پرداخته بود فرمود:



«براي تو قرآن از شعر سزاوارتر است: «ما أصاب من مصيبة في الارض و لا في أنفسكم الاّ في كتابٍ من قبل أن نبرأها انَّ ذلك علي اللَّه يسير. لكيلا تأسوا علي مافاتكم و لاتفرحوا بما اتاكم و اللَّه لايحبُّ كلَّ مختالٍ فخورٍ»؛ هيچ مصيبتي نه در زمين و نه در نفسهاي شما (به شما) نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابي است. اين بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به (سبب) آنچه به شما داده است شادماني نكنيد، و خدا هيچ خودپسند فخر فروشي را دوست ندارد.



استدلال قرآني سيد عابدان، چون پتكي بود كه بر سر يزيد خود پسند فخر فروش فرود آمد. او سخت خشم گرفت و گفت: پدرت خويشاوندي را بريد و حق مرا نديده گرفت و بر سر قدرت با من به ستيز برخاست. خدا با او آن كرد كه ديدي. امام سجاد(ع) به تمسك به آيه قرآن جواب وي را داد و افزود:



اي پسر معاويه و هند و صخر، پيش از آنكه تو به دنيا بيايي پيغمبري و حكومت از آن پدر و نياكان من بوده است. در روز بدر و احد و احزاب، پرچم رسول خدا در دست پدر من بود و در همان نبردها پدر تو و جد تو پرچم كافران را در دست داشتند.



آنگاه فرمود: اي يزيد اگر مي دانستي چه كرده اي و بر سر پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان من چه آورده اي به كوهها مي گريختي و بر ريگها مي خوابيدي و ناله سر مي دادي.سر پدرم حسين فرزند علي(ع) پسر فاطمه(س) كه وديعت رسول خدا است، بر در شهر شما آويزان است؟ روز قيامت كه مردمان جمع شوند، تو جز خواري و پشيماني نخواهي داشت.