بازگشت

سخنان آتشين امام سجاد با كوفيان






احمد ترابي





رسالت بيدارگرانه امام سجاد - عليه السلام - چندان دير آغاز نشد.

با فاصله اي كوتاه ، علي رغم همه دردهاي دروني و رنجهاي جسمي ، امام بر سكوي رهبري ايستاد.

از لابلاي توده هاي غم و درد، قد برافراشت و چنان با سخنان برنده اش ‍ فضاي تيره اتهامها و تبليغات مسموم امويان را شكافت كه كورترين چشمها، درخشش حقيقت را ديدند و سنگترين دلها، لرزيد و بر مظلوميت حيسن و خاندانش گريستند و بر آينده خويش بيمناك شدند!

امام علي بن الحسين - عليه السلام - در مدت اقامت خويش در كوفه ، دو بار به احتجاج برخاست ، يك بار روي سخنش با مردم پيمان شكن كوفه بود، و بار ديگر در دارالاماره و در برابر عبيدالله بن زياد.

احتجاج آن حضرت با مردم كوفه



قافله حسيني را پي از عاشورا به سوي كوفه آوردند و براي آنان در كنار شهر، خيمه زدند.

خاندان حسين - عليه السلام - را - كه اكنون اسيران حكومت اموي شناخته مي شوند - در آن خيمه ها جا دادند.

جارچيان حكومت ، در شهر نفرت و خيانت ، كوفيان را فرا مي خوانند تا از اسيران جنگي خويش ديدار كنند!

از ميهمانانشان ، فرزندان پيامبرشان ، استقبال نمايند!

براستي مگر خانه هاشان را براي پذيرايي از حسين و خاندانش تزيين نكرده اند!

مگر نخلستانها و باغستانهايشان به ثمر ننشسته است !

و مگر براي حمايت از ولايت و امامت آماده نيستند !

آيا با مسلم ، نماز پيمان نخوانده اند !

اكنون نامه اي كه مسلم از زبان آنان براي حسين (ع ) نوشته بود، قاصدان شهادت پاسخش را آورده اند و در كنار دروازه هاي كوفه ، منتظر استقبالند !

كوفيان ، آن قدرها هم كه شهرت يافته اند بي وفا نيستند !

خون از سرنيزه و لبه شمشيرهايشان شستند.

و غبار شرم و خجالت از چهره هاي سياهشان پاك كردند.

و مهر سكوت خانه نشيني وترس از قلبها و قدمهايشان برداشتند !

عبيدالله اجازه داده بود كه از خانه ها بيرون بيايند !

كوفيان هم ، بي شرمان آمدند.

آمدند براي تماشا !

تماشاي بزرگترين ستم تاريخ بر اهل بيت پيامبر - صلي الله عليه وآله -.

ستمي كه كوفيان پايه هاي آن را بنيان نهاده بودند!

كوفيان ايستاده اند و منتظر ديدن اسيران !

علي بن الحسين - عليه السلام - از خيمه ها خارج مي شود.

براي نخستين بار نگاهش در چشمان بي مهر و چهره هاي پيمان شكن كوفيان خيره مي گردد.

براستي ، علي بن الحسين با غم انبوهي كه در سينه دارد و با شكوه هاي بي پاياني كه از كوفيان در قلبش نهفته است ، چه بگويد واز كجا آغاز كند!

تاريخنگاران ثبت نكرده اند كه در نخستين لحظه ، كوفيان با مشاهده علي بن الحسين (ع ) چه عكس العملي نشان دادند.

گريستند، ناله بر آوردند؟يا هلهله كردند و كف زدند!

هر چه بود، فضاي بيابان آرام نبود.

حذيم بن شريك اسدي روايتگر آن صحنه مي گويد:

علي بن الحسين (ع ) با اشاره از مردم خواست تا قدري آرام شوند.

همه آرام شدند.

امام برجاي ايستاد، سخنش را با ستايش پروردگار آغاز كرد و بر پيامبر اسلام درود فرستاد و سپس چنين فرمود:

هان اي مردم ! آن كه مرا مي شناسد، سخني با او ندارم ولي آن كس كه مرا نمي شناسد، بداند كه من علي بن الحسين فرزند عمان حسين هستم كه در كنار رود فرات ، با كينه و عناد، سرمقدسش را از بدن جدا كردند بي اين كه جرمي داشته باشد و حقي داشته باشند!

من فرزند كسي هستم كه حريم او را حرمت ننهادند، آرامش او را ربودند، اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند.

من فرزند اويم كه دشمنان انبوه محاصره اش كردند و در تنهايي و بي ياوري - بي آن كه كسي را داشته باشد تا به ياريش برخيزد و محاصره دشمن را براي او بشكافد - به شهادتش رساندند.

و البته اين گونه شهادت ،

- شهادت در اوج مظلوميت و حقانيت -

افتخار ماست !

هان ، اي مردم اي كوفيان !

شما را به خدا سوگند، آيا به ياد داريد نامه هايي را كه براي پدرم نوشتيد!

نامه هاي سراسر خدعه و نيرنگتان را!

در نامه هايتان با او عهد پيمان بستيد و با او بيعت كرديد! ولي او را كشتيد، به جنگ كشانديد و تنهايش گذاشتيد!

واي بر شما! از آنچه براي آخرت خويش تدارك ديده ايد!

چه زشت و ناروا، انديشيديد و برنامه ريختيد!

پيامبر اكرم (ص ) را با كدام رو با كدام چشم نگاه خواهيد كرد. (1)

امام سجاد - عليه السلام - در اين بخش از سخنان خويش به آيه اي از قرآن اشاره كرد كه خداوند مي فرمايد: ولكم في رسول الله اسوة حسنه يعني برنامه هاي پيامبر و شيوه عمل او الگويي شايسته براي شماست . گويا امام با مطرح ساختن اين آيه ، مي خواست به كوفيان بنماياند كه روش آنان مخالف روش پيامبر اسلام است ، چه اين كه پيامبر (ص ) نسبت به خويش بويژه نسبت به فاطمه زهرا و علي بن ابي طالب و فرزندان ايشان - حسن بن علي وحسين بن علي - عليه السلام - محبتي خاص ‍ داشت و درباره رعايت حقوق و حرمت آنها سفارشهاي صريحي به امت كرده بود. از سوي ديگر كوفيان كه به ظاهر هوادار اهل بيت بوده و از ديرزمان با منطق استدلالي شيعه آشنايي داشتند بسرعت منظور امام سجاد - عليه السلام - را دريافتند و يك بار ديگر سخنان علي بن ابي طالب - عليه السلام - در گوشهايشان طنين افكند و گويي با همين آيه ، همه چيز را دريافتند از اين رو به جاي اين كه بگذارند بيان امام سجاد و استدلال آن حضرت تمام شود، به اضهار پشيماني و ندامت و ابراز همدردي پرداختند.

كوفيان يكصد فرياد بر آوردند:

اي فرزند رسول خدا! تمامي ما گوش به فرمان شما و پاسدار حق شماييم بي اين كه از اين پس ، روي بگردانيم و نافرماني كنيم !

اكنون با كسي كه به جنگ شما برخيزد خواهيم جنگيد. و با كسي كه در صلح با شما باشد صلح و سازش خواهيم داشت .

ما حق خودمان را از ظالمان باز خواهيم گرفت ! (2)

سخنان ندامت آميز كوفيان ، جدي مي نمود و شعارهايشان رنگي جذاب داشت ولي نه براي امام سجاد و نه براي آنان كه بارها شعارها و دعوتها و حمايتهاي كوفيان را تجربه كرده بودند! از اين رو امام سجاد - عليه السلام - بي اين كه تحت تاءثير شعارهاي مقطعي و بي اساس كوفيان قرار گيرد بدانها پاسخي مناسب داد.

امام سجاد (ع ) در پاسخ كوفيان فرمود:

هرگز! هرگز تحت شعارهاي شما قرار نخواهم گرفت و به شما اعتماد نخواهم كرد اي خيانت پيشگان مكار!

ميان شما و آرمانهايي كه اظهار مي داريد فاصله ها و موانع بسيار است . (3)

آيا مي خواهيد همان جفا و پيمان شكني كه با پدران و من داشتيد، دوباره درباره من روا داريد!

نه به خدا سوگند! هنوز جراحتهاي گذشته اي كه از شما بر تن داريم ، اليتام نيافته است همين ديروز بود كه پدرم به شهادت رسيد در حالي كه خاندانش در كنار او بودند.

داغهاي برجاي مانده از فقدان رسول خدا، پدرم و فرزندانش و جدم امير مؤمنان فراموش نشده است .

طعم تلخ مصيبتها هنوز در كامم هست و غمها در گسترده سينه ام موج مي زند.

در خواست و سفارش من درباره ياري خواستن از شما نيست

تنها مي خواهم كه شما - شما كوفيان ! - نه هزم ياري ما كنيد و نه به دشمني و ستيز با ما برخيزيد! (4)

امام سجاد (ع ) در پايان اين سخنان كه آتش ندامت و حسرت را درجان كوفيان برافروخت و مهر بي اعتباري و بي وفايي را براي هميشه بر پيشاني آنان زد، اندوه عميق خويش را با اين شعرها اظهار كرد و بر التهاب قلبها افزود:



لا غرو اءن الحسين و شيخه



قد كاان خيرا من حسين و اءكرما



قتيل تفرحوايا اهل نفسي فداؤ ه



جزاء الذي اءراده نار جهنما



يعني : اگر حسين - عليه السلام - كشته شد، چندان شكفت نيست .

چرا كه پدرش با همه آن ارزشها و كرامتهاي برتر نيز قبل از او شهادت رسيد.

اي كوفيان ! با آنچه نسبت به حسين روا داشتند شادمان نباشيد.

واقعه اي عظيم صورت گرفت و آنچه گذشت رخدادي بزرگ بود!

جانم فداي او باد كه در كنار شط فرات ، سر بر بستر شهادت نهاد.

آتش دوزخ جزاي كساني است كه او را به شهادت رساندند

پاورقي


1- قال حذيم بن شريك الاسدي : خرج زين العابدين - عليه السلام - الي الناس و اومي اليهم ان اسكتوا فسكتوا، و هو قائم فحمدالله و اثني عليه و صلي علي نبيه ، ثم قال : ايها الناس ، من عرفني فقد عرفني ! و من لم يعرفني فاءنا علي بن الحسين المذبح بشط الفرات من غير ذحل و ل ترات ، انا ابن من انتهك حريممه ، و سلب نعيمه و انتهب ماله و سبي عياله ، اءنا ابن من قتل صبرا، فكفي بذلك فخرا.
ايها الناس ناشد بالله هل تعلمون انكم كتبتم الي الي و خدعتمئه ، و اعهطيتموه من انفسكم العهد و الميثاق و اليبعة ؟ثم قاتلتموه فتبا لكم ما قدمتم لا نفسكم و سوء لرايكم ، باءيه عين تنظرون الي رسول
الله - صلي الله عليه وآله -.
2- فقالو باجمعهم : نخن كلنا يا ابن رسول الله سامعون مطيعون حافظون لذمامك ، غير زاهدين فيك و لا راغبين عنگ ، فمرنا باءمرك رحمك الله فانا حرب لحربك ، وسلم لسلمك ، لناءخذن ترئك و ترئنا، ممن ظلمك و ظلمنا.
3- امام سجاد - عليه السلام - در اينجا به آيه اي اشاره دارد كه از جهات مختلف به موضوع مورد سخن آن حضرت ارتباط دارد. پيوند عميق اين آيه با موضوع ياد شده ژرفاي علم امام و احاطه آن خضرت بر مفاهيم پيام وحي را مي رساند. در اين آيات خداوند به پيامبر مي فرمايد: اي پيامبر به امت خويش بگو شما را موعظه مي كنم به قيام در راه هدا.. اي پيامبر به اينان بگو: آنجه من از شما مي طلبم در جهت منافع خود شماست ... در ادامه اين آيه خداوند به مجرمان و متخلفان از جهاد و ياري پيامبر هشدار داده و مي فرمايد: كافران هنگام مشاهده غذاب الهي نگران و مضطرب شده و مي گويند ما هب حق ايمان آورديم ولي آنها كجا و ايمان كجا! آنها در زندگي دنيا و در آنجا كه فرصت و زمينه داشتند كافر شدند و امروز كه ميان ايشان و آرمانهايشان فاصله افتاده ، دم از ايمان مي زنند! و حيل بينهم و بين ما يشتهون رك : سوره سباء آيه 46 تا 54.
4- فقال علي بن الحسين - عليه السلام -: هيهات ! ايها الغدره ، المكرة ، يل بينكم بين شهوات انفسكم ، اتريدون ان تاءتوا اليكما اتيتم الي آبائي من قبل . كلا و رب الرقصات الي مني ، فاءن الجرح لما يندمل ، قتل اءبي بالامس و اهل بيته معه ، فلم ينسني ثكل رسول الله (ص ) و ثكل اءبي و بني اءبي و جدي شق لهاز و مرارته بين حناجري و حلقي و غصصه تجري صدري و مساءلتي لا تكونو النا و لا علينا. ثم قال - عليه السلام - : لا غرو ان قتل الحسين و شيخه ... احتجاج طبرسي 2/306
كتاب: امام سجاد جمال نيايشگران، ص 103