بازگشت

شاهد واقعه


در زمينه حضور امام سجاد عليه السلام در نهضت حسيني جاي ترديدي نيست. اما از صحنه هاي اجتماعي و سياسي امام سجاد عليه السلام در برهه آغازين نهضت، آگاهي هاي زيادي از تاريخ به دست نمي آيد، يعني از نيمه رجب، نقطه آغاز نهضت كربلا تا شب دهم محرم، آخرين شب حيات امام حسين عليه السلام هيچ گونه گزارشي در منابع تاريخي به چشم نمي خورد؛ آنچه كه هست از اين تاريخ به بعد است.[6]



اولين صحنه گزارش شده حيات اجتماعي و سياسي امام زين العابدين عليه السلام در قيام حسيني، مربوط به شب عاشوراست. او خود مي گويد:



"شامگاه شب عاشورا، پدرم ياران خود را به نزد خويش فراخواند. من در حالي كه بيمار بودم، خدمت پدر رفتم تا گفتار او را بشنوم. پدرم فرمود: خدا را ستايش مي كنم و در تمام خوشي و ناخوشي او را سپاس مي گويم... من ياراني بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بيتي فرمانبردارتر و به صله رحم پاي بندتر از اهل بيتم نمي شناسم. خداوند شما را جزاي نيك عنايت كند. من مي دانم كه فردا كار ما با اينان به جنگ خواهد انجاميد. من به شما اجازه مي دهم و بيعت خود را از شما برمي دارم تا از سياهي شب براي پيمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده كنيد و هر يك از شما دست يك تن از اهل بيت مرا بگيريد و در شهرها پراكنده شويد تا خداوند فرج خويش را برايتان مقرر دارد. اين مردم تنها مرا مي خواهند و چون بر من دست يابند با شما كاري ندارند." [7]



امام علي بن الحسين عليه السلام در آن شب كه بيمار نيز بود، شب غريبي را سپري مي كرد و با چشمان خويش عظمت روح حسين بن عليعليه السلام و شهامت و وفاداري اصحاب را مي ديد و خود را براي روزهاي واپسين آماده مي ساخت.



در صحنه اي ديگر از آن شب مي خوانيم كه امام سجاد عليه السلام مي فرمايد:



«شبي كه بامداد آن پدرم كشته شد، من بيمار بودم و عمه ام زينب پرستار من بود. پدرم در حالي كه اين بيت ها را زمزمه مي كرد نزد من آمد:



يا دهر افٍّ لك من خليل كَمْ لَكَ في الاشراق و الأَصيل



من طالبٍ و صاحبٍ قتيل و الدّهر لايقَنُع بالبديل



و انّما الأمر الي الجليل و كلُّ حيٍّ سالكُ سبيل[8]



من مقصود پدرم را از خواندن اين بيت ها دريافتم و بغض گلويم را گرفت اما گريه خود را باز داشتم و دانستم كه مصيبت فرود آمده است».[9

از نكات مهم خطبه امام اين است كه امام سجاد عليه السلام خود و پدر و خاندانش را فرزندان پيامبر اسلام(ص) ناميد، در حالي كه امويان مي كوشيدند آنها را از ذريه علي عليه السلام دانسته و اجازه ندهند آنها خود را ذريه پيامبر بنامند.

پاورقي

6-زندگاني علي بن الحسين، شهيدي، ص 49.

7-الارشاد، ج 2، ص 91/ سيدنا زين العابدين، ص 52/ اعيان الشيعه، ج 1،ص 635/ الكامل، ج 4، ص 57 .

8-بحارالانوار، ج 45، ص 1/ اعيان الشيعه، ج 1 ص 601.

9-اعيان الشيعه، ج 1، ص 600