بازگشت

كمك به مستمندان


هنگامى كه تاريكى شب حضرت را در برمى گرفت و ديده ها آرامش مى يافت ، برخاسته به منزل مى رفت تا آنچه از رزق و روزى خانواده اش مانده بود جمع مى كرد و در هميانى مى گذاشت و به شانه مى انداخت و در حالى كه سر و رويش را پوشانده بود تا شناخته نشود ، به خانه مستمندان مى رفت و آنچه به دوش كشيده بود ميان آنان تقسيم مى كرد .

بسيار مى شد كه درب خانه آنان به انتظار مى ايستاد تا بيايند و سهمشان را بگيرند . هنگامى كه او را رو در رو مى ديدند و بىواسطه او را مشاهده مى كردند و مستقيماً به حضورش مى رسيدند مى گفتند : صاحب هميان آمد ! !