بازگشت

خنثي سازي نيرنگهاي يزيد


در جريان عاشوراي حسيني و سپس اسارت اهل بيت (ع) از كربلا به كوفه و از كوفه به شام مقرّ سلطنت يزيد، از نكات جالب اينكه سخنرانيهاي حضرت زينب (ع) و امام سجاد (ع) و عكس العملهاي حماسي و معقول اهل بيت (ع) موجب شد كه زمينه سوءظن شديد مردم شام بر ضد حكومت ظالمانه يزيد، و شورش براي براندازي اين حكومت ننگين به وجود آيد. كار به جائي رسيد كه يزيد - همانكسي كه در آغاز بخاطر قتل حسين (ع) شراب مي خورد و عربده مي كشيد، اظهار پشيماني كرده و رسما مي گفت : ابن مرجانه (عبيدالله بن زياد) باعث فاجعه عاشورا است ، نه من ، خدا ابن مرجانه را لعنت كند، من چنين دستوري به او نداده بودم .... و از آن پس يزيد براي سرپوش گذاشتن بر جنايات خود، دستور داد ماءمورين ، با اسيران اهل بيت رفتار نيك داشته باشند و خودش نيز در ظاهر با آنها برخورد نيك داشت ، او مي خواست با اين ترفندها، خشم مردم را فرو نشاند، و موضوع را لوث كرده و عادي نشان دهد. اما حضرت زينب (ع) و امام سجاد (ع) پيام رسانان خون پاك شهيدان ، هشيار بودند، وقتي يزيد به آنها گفت : شما صاحب اختياريد كه در شام بمانيد يا به مدينه برويد، آنها گفتند: ما نخست مي خواهيم به ما اجازه دهيد در شام ، براي شهداي عزيزمان ، سوگواري كنيم ، يزيد اجازه داد، اهل بيت لباسهاي سياه پوشيدند و هفت روز در شام ، اقامه عزاداري كردند، قريش و بني هاشم و بعضي ديگر در اين مجلس شركت مي نمودند، و همين عزاداري و نوحه سرائي ، يك عامل ديگر براي بيداري هر چه بيشتر مردم بود و دسيسه هاي يزيد را در مورد سرپوش گذاشتن بر جنايت خود، افشا مي كرد. يزيد، براي اينكه باز با ترفند ديگري ، مردم را نسبت به خود خوشبين كند، هنگام خروج اهل بيت (ع) از شام به سوي مدينه ، دستور داد، محملها را با پارچه هاي زربفت و فاخر، آراستند و خواست وارثان عاشورا را با زرق و برق (همچون يك كاروان سلطنتي) روانه مدينه كند، تا دلسوزي و رقّت و احساسات مردم نسبت به خاندان پيامبر (ص) و در نتيجه بدبيني آنها به حكومت ننگين يزيد، كاملا برطرف گردد. اما اين ترفند نيز با پيشنهاد حضرت زينب (ع) خنثي گرديد، آنحضرت اين پيشنهاد را رد كرد و فرمود: ما عزادار هستيم و محملها را سياه پوش كنيد حتي يزيد شخصا نزد اهل بيت (ع) آمد و عذرخواهي كرد، و اموالي براي مخارج آنها حاضر كرد و گفت : اينها عوض آنچه به شما از مصائب رسيده . حضرت ام كلثوم (ع) فرمود: اي يزيد چقدر حياء تو اندك است ، برادران و اهل بيت مرا كشته اي ، كه جميع دنيا ارزش يك موي آنها را ندارد، اينك مي گوئي اينها عوض آنچه من كرده ام !!. به اين ترتيب نيرنگهاي يزيد، يكي پس از ديگري خنثي شد و نقشه هاي موزيانه او نقش بر آب گرديد، و تا آنجا كه ممكن بود، اسيران كربلا، نسبت به ظالم ، نه تنها انعطاف نشان ندادند بلكه در هر فرصتي به افشاگري بر ضد او پرداختند.

پاورقي

داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي