مرکز پاسخگويي: تبيان
گروه: امامت و تشيع
موضوع اصلي: تاريخ
موضوع فرعي: افشاگري هاي امام سجاد
حماسه امام سجاد(ع)، پس از واقعه كربلا در كوفه چه بود؟

پاسخ:
با آن كه امام سجاد(ع) فاصله كربلا تا شام را با سكوت گذراند و فقط به ياد حق مترنّم بود و با كسي جز اهل بيت(ع) حرف نميزد، و با آن كه او را در كوفه زنداني كرده بودند و با آهن گران و سخت، دست و پاي مبارك او را بسته و بر شتر برهنه سوارش كرده بودند و از رگهاي بدن او خون جاري بود، هنگامي كه شروع به سخن كرد فرمود: اي امّت نابكار، باران بر محلّ و زمين شما نبارد، اي امتي كه حرمت جدّ ما را درباره ما نگه نداشتيد. اگر در روز قيامت در مقابل جدّ ما قرار گيريد، چه خواهيد گفت؟ ما را سوار بر شترهاي برهنه، در شهرها ميگردانيد، گويا ما نبوديم كه پايههاي دين را در ميان شما محكم نموديم.

يا أُمّة السّوء لاسقياً لرَبْعِكم يا أُمّةً لمْ تراع جدّنا فينا

لوْ انّنا و رسولُ الله يجْمعنا يوم القيامة ما كنتم تقولونا؟

تسيّرونا علي الأقْتاب عاريةً كأنّنا لم نشيّد فيكم دينا

آن گاه اشاره به جمعيت كرد كه ساكت باشيد. وقتي ساكت شدند، پس از حمد و ثناي الهي و صلوات بر رسول خدا(ص) به معرفي خود و افشاي جناياتي كه امويان در كربلا مرتكب شده بودند پرداخت.

«أيّها النّاس مَن عَرفني فقد عَرفني و من لم يَعرفني فأنا علي بن الحسين ابن علي بن أبي طالب، أَنا ابن من انتُهِكَت حرمتُه وسُلبتْ نِعمتُه وانتُهب ماله و سُبيَ عياله أنا ابن المذبوح بشطّ الفرات من غير ذَحْلِ ولا تُرات، أنا ابْن من قُتل صبْراً و كَفي بذلك فخْراً... .» (مقتل مقرم/316)

نتيجه اين سخنراني و افشاگري اين بود كه صداي گريه مردم بلند شد و به يكديگر ميگفتند: هلاك شديد و متوجه نيستيد كه چه كار كرديد و چه بر سرتان آمده است.

بدين ترتيب حضرت سجّاد(ع) اوضاع كوفه را متغير و زمينه قيامهاي بعدي را فراهم نمود.

ابن زياد ملعون قبل از آن كه اسرا را وارد قصر خود (دارالاماره) كند، اذن عمومي داد كه هركس ميخواهد در آن شركت كند و در حقيقت مجلس جشن عمومي به پا كرده بود. (مقتل مقرم/323) آنگاه دستور داد تا آل الله را به صورت فجيعي وارد دارالاماره كردند. پس از آن سر مبارك امام حسين(ع) را مقابل او گذاشتند و او بيشرمانه به وسيلة چوب دستي خود به جسارت كردن به سر مبارك پرداخت... آنگاه رو به امام سجّاد(ع) كرد و گفت: اسمت چيست؟

امام سجاد فرمود : علي بن الحسين هستم .

ـ مگر عليبن الحسين را خدا نكشت؟

ـ برادر بزرگتري داشتم كه او نيز علي ناميده ميشد و مردم او را كشتند.

ـ مردم نكشتند بلكه خدا او را كشت.

ـ البته خدا هر جاني را هنگام مرگ استيفا ميكند و تحويل ميگيرد و هيچ كس بدون اذن تكويني الهي نميميرد؛ «الله يتوفّي الانفس حين موتها» زمر/42 و «ما كان لنفسٍ أن تموت إلّا بإذن الله» آل عمران/145

اين حاضر جوابي، جرّ و بحث و حريم نگرفتن، براي ابن زياد سنگين و غير قابل تحمّل بود. لذا دستور داد كه گردن امام سجاد(ع) را نيز بزنيد؛

در حالي كه عقيلة بني هاشم، زينب كبري(س) خود را سپر آن حضرت كرده و ابن زياد ملعون را از اين تصميم وقيحانه نهي ميكرد، امام سجاد(ع) برآشفت و گفت: «أبالقتل تهددني؟ أما علمت أنّ القتل لنا عادة و كرامتُنا الشهادة؟» (بحار 45/117 ـ 118)؛ آيا ما را به قتل تهديد ميكني؟ آيا تاكنون نفهميدي كه كشته شدن عادت ما و شهادت كرامت و فخر ماست؟

همان سخن آزاد منشانة امام حسين(ع) در ميدان كربلا و مسير آن (ر.ك:/266) را امام سجاد(ع) در دارالامارة كوفه در زير بار گرانِ اَسْر و اِصْر، خطاب به عوامل خون آشام اموي ـ آن هم به صورت تشر و فرياد ـ گفت.

معلوم ميشود اين انسان به زنجير بسته آن شير غرّندهاي است كه او را به بند كشيدند: «عار نايد شير را از سلسله». هرگز انسان عاقل به اين فكر نميافتد كه براي نگهداري زاغ و زَغَن قفس فراهم كند: «شهپر زاغ و زَغَن زيباي صيد و قيد نيست.» آن طوطي و بلبل و قُمري است كه تهيه كردن قفس و تحمل هزينه و زحمت براي نگهداري آنها ارزش دارد.

***
پاورقي:
: آية الله جوادي آملي
حماسه و عرفان