دل و ديده


اي دل امشب خرّمي اي ديده با شادي قريني

شاديت اي ديده زان باشد كه با دل همنشيني

ديده و دل در غم و شادي هم آوازند باهم

منعكس بيني غم و شادي به دل گرنيك بيني

اين دو را فرمانروا عقل است و عقل امروز گويد

فارغ از غم هستي اي دل ديده مي گويد چنيني

كرد نور عقل امشب ديده و دل را منور

هر سه سرمست تو مي باشند زيرا نازنيني

دلبرا بردي دل از ما با نگاهي جاذبانه

ديده شد مجذوب از ديدار تو چون مه جبيني

نيمه ماه جمادي الاول و در صبح جمعه

بهترين اعطايي دادار گيتي آفريني

منبع فيض خداوند كريم و ذوالجلالي

مهبط انوار بي پايان رب العالميني

مظهر ذات خدايي حجت پروردگاري

مشتق از نور محمد رحمة للعالميني

نام ناميت علي همنام جدت مرتضايي

نور چشم فاتح خيبر اميرالمؤمنيني

ميوه ي بستان زهرا حضرت ام الائمه

ششمين از چهارده معصوم و امام چارميني

پاره ي قلب حسين بن علي شاه شهيدان

افتخار شهر بانو بانوي ايران زميني

روي دخت مجتبي آن بانوي با عزو عصمت

تكيه گاه حضرت باقر امام المتقيني

مانده قرآن از محمد و ز علي نهج البلاغه

از تو جاويدان صحيفه چون تو خود حصن حصيني

انت زين العابدين در شأن تو گرديده نازل

اين لقب خاص تو مي باشد كه زين العابديني

حضرت سجادي و بيمار دشت نينوايي

سرپرست كودكان آل خيرالمرسليني

خاك عالم برده انم باد ناچارم كه گويم

ناظر اعمال بي شرمانه ي لعيني

شام عاشورا تو بودي محرم اسرار زينب

عمه غمديده ات را بهترين يارو معيني

باغل و زنجير فرمودي سفر از كوفه تا شام

قافله سالار جمعي داغدار و دل غميني

مقدم و ميلاد تو بر شيعيان باشد مبارك

چون تو پشتيبان مايي و شفيع واپسيني

»پيروري« مستغرق بحر گناه و شاد باشد

چون يقين دارد كه در محشر شفيع المذنبين