بازگشت

از روي ناداني سخن گفتن


آنچه را انسان به آن علم ندارد، وقتي درباره آن وارد سخن مي گردد، يا منتهي به تهمت، يا گمراهي ديگران، يا آشوب در يك خانواده، يا يك اجتماع، يا از بين رفتن مال، يا آبروي يك انسان بي گناه، يا ردّ يك حق و يا استقرار امر باطل مي گردد، كه گناه هر كدام از اينها در پيشگاه حضرت حق گاهي از كوهها سنگين تر است.



امام صادق((عليه السلام)) از شخص حكيمي روايت مي كند:

اَلْبُهْتانُ عَلَي الْبَري أثْقَلُ مِنَ الْجِبالِ الرّاسِياتِ:(1)



تهمت زدن به پاكدامن از كوههاي استوار سنگين تر است.



گناه گمراه كردن ديگران بنابر تفسير حضرت صادق((عليه السلام)) از آيه:

مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفس أوْ فَساد فِي الأْرْضِ فَكَأنَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعاً،(2)



از كشتن تمام انسانها سنگين تر است.



و نيز آشوب ايجاد كردن در بين مردم و خانواده ها و باعث شدن ريختن آبروي مردم يا از بين رفتن مال بي گناه، گناهاني بس عظيم و اعمالي بس قبيح است. در اين زمينه ها تمام مردم را يك آيه در قرآن مجيد بس است كه مي فرمايد:

وَ لا تَقْفُ مالَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولا:(3)



دنبال آنچه به آن علم نداري مرو (تا نشنوي مگو شنيدم، تا نبيني مگو ديدم، تا نداني مگو دانستم) كه گوش و چشم و دل، همه پرسيده مي شوند.



امام ششم فرمود: تو را از دو خصلت بازمي دارم كه در آن دو خصلت مردم تباه شدند: يكي آن كه خدا را از روي نادرستي بپرستي، و ديگر آنكه از روي ناداني براي مردم حكمي و فتوائي صادر كني.(4)



زرارة بن اعين مي گويد: از حضرت باقر((عليه السلام)) پرسيدم: حق خدا بر بندگان چيست؟ فرمود: اينكه بگويند آنچه مي دانند، و باز ايستند از آنچه نمي دانند:

ما حَقُّ اللهِ عَلَي الْعِبادِ؟ قالَ: أنْ يَقُولُوا ما يَعْلَمُونَ، وَ يَقِفُوا عِنْدَ مالا يَعْلَمُونَ.(5)

چيزي در تمام هستي از خدا پنهان نيست


حقيقت و مفهوم جمله بالا براي تمام خداپرستان روشن و معلوم است، زيرا آنان خداوندي را مي پرستند، و وجود مقدسي را عبادت مي كنند، و به ذات مباركي ايمان دارند كه قرآن مجيد و فرمايشات انبياء و ائمه معصومين او را معرفي نموده است.



خداي قرآن خداونديست كه در تمام اسماء و صفات وجودي بي نهايت در بي نهايت است.



خداي قرآن خداوندي است كه ملك و ملكوت هستي در دست قدرتش هم چون ذره اي بيش نيست.



خداي قرآن خداوندي است كه علم و دانش و آگاهيش نسبت به ظاهر و باطن موجودات علم تفصيلي است و هيچ چيزي از نظر حضرتش پنهان نيست.



خداي غير قرآن و معارف اسلامي، مخلوق ذهن محدود و عقل ناقص بشري است، و نمي تواند بعنوان معبود حق و معشوق حقيقي مورد توجه قرار بگيرد.



خداي غير قرآن از اسماء و صفاتي برخوردار نيست كه انسان از عظمت و هيبتش سر تعظيم بخاك تواضع بسايد، و بخاطر علم فراگيرش از گناه و معصيت و ظلم و ستم بپرهيزد، و از مقام و مرتبه اش و عذاب و انتقامش بترسد.



خداي تورات و انجيل تحريف شده، خداي اوستا و زند و پازند كتاب زرتشتيان، خداي بودا و بودائيان، خدائي ساختگي، قلابي، خيالي، وهمي، ضعيف، بي قدرت، بدون علم فراگير، كنار كشيده از خلقت، و بدون قاعده و قانون مهربان، و سازگار با هر ظلم و ستم، و پشتيبان ظالم و خائن و تكيه گاه عاصي و فاسد است.



بخاطر ايمان به چنين خدائي است كه يهوديان و مسيحيان و خلاصه هر ملت و جامعه اي كه آنچنان خدائي را باور دارد، به انواع مفاسد، مظالم، خيانت، جنايت، پستي، آلودگي، پوكي، پوچي، گناه، معصيت، گرفتار و دچار است، و تمام اين دردهايش درد بي درمان، و امراض فكري و روحش امراض غير قابل علاج است.



مدرسه ها، دبيرستانها، دانشگاهها، علوم گوناگون نفسي و رواني، تاكنون نتوانسته اند بشر لجام گسيخته جداي از خداي حقيقي را در جناياتي كه دارد كنترل كنند، و راهي هم براي كنترل اين افسار گسيختگان وحشي تر از تمام حيوانات وحشي، جز تابش نور توحيد ناب قرآني در قلبشان وجود ندارد.



چون نور توحيد ناب قرآني و اسلام ناب محمدي بر قلوب بتابد، و انسان با ذات و فطرت و عمق دلش اين معنا را لمس كند، كه در تمام امور در دست قدرتي بي نهايت در بي نهايت، و در كنار خدائي عادل و عالم به همه چيز، و وجود مقدسي كه نسبت به اهل طاعت و عبادت رحيم، و نسبت به عاصي و پليد و ظالم و ستمكار اشد المعاقبين قرار دارد، از دايره عصيان و غفلت و گناه و معصيت و ظلم و ستم بدرآمده، به عرصه گاه تقوا و كرامت و درستي و انسانيت قدم نهد، و مصداق حقيقي خليفة اللّه گردد، و وجودش تبديل به منبع كرامت و شرف و فضيلت شده، تمام روي زمين از پي ايمان و اخلاق و عمل صالحش بهشت عنبر سرشكت گردد.

من از اقليم بالايم سر عالم نمي دارم *** نه از آبم نه از خاكم سر عالم نمي دارم

اگر بالاست پراختر و گر درياست پرگوهر *** وگر صحراست پرعبهر سر آن هم نمي دارم

مگر گوئي ظريفي كن دمي با ما حريفي كن *** مرا گفتست لاتسكن تو را همدم نمي دارم

مرا چون دايه فضلش به شير لطف پروردست *** چو من مخمور آن شيرم سر زمزم نمي دارم

در آن شربت كه جان سازد دل مشتاق جان بازد *** خرد خواهد كه دريازد منش محرم نمي دارم

زشاديها چو بيزارم سر غم از كجا دارم *** بغير يار دلدارم خوش و خرم نمي دارم

در افتادم در آب جو شدم شسته زرنگ و بو *** زعشق ذوق زخم او سر مرهم نمي دارم

جز اين منهاج روز و شب بود عشاق را مذهب *** كه بر مسلك بزير اين كهن طارم نمي دارم

بباغ عشق مرغانند سوي بي سوي پران *** من ايشان را سليمانم ولي خاتم نمي دارم

منم عيسي خوش خنده كه شد عالم بمن زند *** ولي نسبت زحق دارم من از مريم نمي دانم

زعشق اين حرف بشنيدم خموشي راه خود ديدم *** بگو عشقا كه من با دوست لاولم نمي دانم



در سطور بعد به آياتي چند از قران مجيد در جهت آگاهي و فراگير حق نسبت به ظاهر و باطن، و ملك وملكوت تمام اجزاء هستي اشاره مي رود تا براي مظلوم روشن تر شود كه ظلمي كه بر او رفته در برابر رّب بصير رفته و ناله اش در كنار خداي سميع است، و براي ظالم معلوم گردد كه حضرت جبّار از جنايات و ستم او بر مردم ضعيف آگاه است و به وقت لازم انتقام مظلوم را از ظالم خواهد گرفت و جزاي ستم ستمكار را دردنيا و آخرت به ستمكار خواهد رساند.

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لايَعْلَمُها اِلّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرَّ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة اِلّا يَعْلَمُها وَلا حَبَّة في ظُلُماتِ الْاَرْضِ وَلارَطْب وَلايابِس اِلّا في كِتاب مُبين.(1)



و كليد خزائن غيب نزد خداست، كسي جز خدا بر آن آگاه نيست، و نيز آنچه در خشكي و درياست همه را مي داند، و برگي از درخت نمي افتد مگر اينكه براي او معلوم است، و دانه از زير تاريكيهاي زمين و هيچ تر و خشكي نيست جز آن كه در كتاب مبين است.

اِنَّ اللّهَ لايَخْفي عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْاَرْضِ وَلافِي السَّماءِ.(2)



همانا چيزي در آسمان و زمين از ذات مستجمع جميع صفات كماليه پنهان نيست.

رَبَّنا اِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفي عَلَي الّلهِ مِنَ شَيْءفِي الْاَرْضِ وَلا فِي السَّماءِ.(3)



پروردگارا وجود مقدس توبه هر چه ما پنهان و آشكار كنيم علم دارد، و بر حضرت حق البته هيچ چيز در آسمان و زمين پنهان نيست.

يَوْمَ هُمْ بارِزُنَ لايَخْفي عَلَي اللّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ.(4)



آن روز همه پديد آيند، و چيزي از آنها بر خدا پنهان نباشد، در آن روز سلطنت و حكومت از كيست؟ با خداوند قاهر منتقم يكتاست!!

اِنَّ الَّذينَ يُلْحِدُونَ في آياتِنا لا يَحْفَوْنَ عَلَيْنا اَفَمَنْ يُلْقي فِي النّارَ خَيْرٌ اَمْ مَنْ يَأْتي آمِناً يَوْمَ الْقِيامَةِ اِعْمَلُوا ما شِئْتُمْ اِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ.(5)



آنان كه در آيات ما راه كفر و عناد و انكار پيمودند هرگز از نظر ما پنهان نيستند.آيا كسي كه روز قيامت به آتش دوزخ افتد بهتر است، يا آن كه از عذاب ايمن است. باري هر روز به اختيار خود هر چه مي خواهيد انجام دهيد كه حضرت حق بتمام اعمال شما آگاه است.

وَ اَنَا اَعْلَمُ بِما اَخْيْتُمْ وَ ما اَعْلَنْتُمْ.(6)



و من به اسرار نهان و اعمال آشكار شما از هر كس داناترم.

قُلْ اِنْ تُخْفُوا ما في صُدُورِكُمْ اَوْ تُبْعدُوهُ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَ يَعْلَمُ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الْاَرْضِ وَ اللّهُ عَلي كُلَّ شَيْء قَديرٌ.(7)



بگو اي رسول من اي مردم هر چه را در دل پنهان داشته يا آشكار كنيد خداوند به همه آنها آگاهست، و آنچه را در آسمانها و زمين است مي داند، و خدا به هر چيز در ظاهر و باطن هستي تواناست.



آيات زيادديگري در سوره هاي مختلف قرآن مجيد به همين مضمون نازل شده، كه مي توانيد ملاحظه كنيد.



امام اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه مي گويد:

اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي بَطَنَ خَفِيّاتِ الْاُمورِ، وَ دَلَّتْ عَلَيْهِ اَعْلامُ الظُّهُورِ.(8)



سپاس هر خداوندي را سزاست كه داناي به تمام امور پنهاني است، و نشانه هاي آشكار و روشن بر وجود مقدسش دلالت دارد.



و نيز آنحضرت در خطبه اي ديگر مي فرمايد:

كُلُّ عَزيز غَيْرُهُ ذَليلٌ، وَ كُلُّ قَوِيَّ غَيْرُهُ ضَعيفٌ، وَكُلُّ مالِك غَيْرُهُ مَمْلُوكٌ، وَ كُلُّ عالِم غَيْرُهُ مُتَعَلَّمٌ، وَ كُلُّ قادِر غَيْرُهُ يَقْدِرُ وز يَعْجُزُ، وَ كُلُّ سَميع غَيْرُهُ يَصَمُّ عَنْ لَطيفِ الْاَصْواتِ وَ يُصِمُّهُ كَبيُرها وَ يَذْهَبُ عَنْهُ ما بَعْدَ



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1-انعام، 59.



2- آل عمران، 5.



3- ابراهيم، 38.



4- مؤمن، 16.



5- فصّلت، 40.



6- ممتحنه، 1.



7- آل عمران، 29.



8- خطبه 49.

مِنْها، وَ كُلُّ بَصير غَيْرِهُ يَعْمي خَفِيِّ الْاَلْوانِ وَ لَطيفِ الْاَجْسامِ.(1)



و هر عزيزي غير او ذليل و خوار است، و هر توانائي غير او ناتوان است، و هر مالك و متصرفي غير او مملوك و مقهور است و هر دانائي غير او متعلّم و يادگيرنده است، و هر قادر و توانائي غير او در بعض امور مقداري توانا و در بعض ديگر عاجز و ناتوان است، و هر شنونده اي غير او را صداهاي بلند كر مي كند، و چون آهسته باشد از شنيدنش عاجز است و هر بينايي غير او از ديدن رنگهاي پنهان و از تماشاي موجودات ذره بيني ناتوان است.



براساس آيات بالا و گفته هاي انبياء و ائمه طاهرين عليهم السلام اين معنا بايد در قلب انسان همچون خورشيد وسط روز معلوم و يقيني باشد، كه ظاهر و باطن هستي در پيشگاه حضرت حق حاضر و ريز و درشتي از نظر او مخفي نيست.



او بر تمام امور آگاه و نسبت به هر صدائي و ناله اي شنواست، پس از ظالم و ستم بر مردم ضعيف و بر هر موجود زنده اي بپرهيزيد، كه ستم و ظلم شما در معرض علم و آگاهي و ديد او، و ناله دادخواهي و شكايت مظلوم در كنار شنوائي حضرت اوست.

اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ.(2)