بازگشت

پيشامدها و سختيها


اگر كسي بگويد براي هيچ وقت در مسير زندگي و حيات من، ناگواري و سختي و غم و اندوه پيش نخواهد آمد، ادّعايي غير منطقي است.



طبيعت حيات و زندگي، جاذب سختيها و پيشامدهاست. بافت حيات، بر دشواريها و رنج و تعب و مشكلات و مصائب است. آفرينش انسان بنايي است كه عناصرش را درد و غم و سختي و دشواري و بلا و ابتلا تشكيل داده است. اين رنجها و سختيها و دردها و مشكلات و ابتلائات و مصائب، پله هاي نردبان ترقي و رشد و تكامل هستند. برخورد انسان اگر با مصائب و مكاره و سختيها و دردها همانگ با دستورات حضرت حق باشد سعادت همه جانبه انسان در پرتو آن تضمين مي گردد.



جهان از خداست، انسان از خداست، رقم پرونده هر موجودي از خداست، حركات منظم تمام موجودات از خداست و صحنه پهناور آفرينش از خداست، اين انسان است كه بايد اين واقعيات را با عمق قلب خود لمس كند تا تحمل مشكلات و سختيها كه كليد حلّش به دست خداست بر او آسان گردد و از آزمايش الهي سربلند بيرون آمده به مقام قرب و توحيد صفاتي و افعالي و ذاتي برسد، و به سبب هموار كردن سختيها به مقامات عاليه ملكوتي نائل گردد.



چشيدن حقيقت توحيد، آدمي را براي برخورد صحيح با مكاره و مشكلات آماده مي كند و انسان را از اين طريق به اوج كمال انساني مي رساند.



اميرالمؤمنين((عليه السلام)) در خطبه متّقين يكي از صفات برجسته اهل دل را صبر و حوصله و بردباري در مكاره و شدائد شمرده و مقام شكيبايي را كليد حلّ مشكلات و رسيدن به آساني بعد از سختي دانسته است.

هم آنان را ز تسليم و توكل *** به هر سختي بود صبر و تحمل

چه سختيها كه گيتي در پي انگيخت *** چو نيروي صبوري ديد بگريخت

بيابان جهان پُر خار و خاشاك *** صبوري بر مثال رخش چالاك

چو رخش صبر باشد نرم رفتار *** گذارد پا به نرمي بر سر خار

جهان صحرا و سختيها سبك باد *** صبوري هم چو كوه سخت بنياد

شكيبايي ظفر بخشد سرانجام *** نيابد بي صبوري هيچ كس كام

چو سختي روي آرد مرد هوشيار *** به پاي صبر بشتابد پي كار

به جانش صابر و آرام بخشد *** فلاحش دست گيرد كام بخشد

نگردد تنگدل در هيچ سختي *** برآرد شاخ صبرش نيكبختي



اهل توحيد در پيشامدها شكست نمي خورند، چرا كه اصل و حقيقت پيشامدها و ريشه سختيها را براي رشد جان از هر چيزي مقوّي تر مي دانند، و براي كام قلب از عسل شيرين تر به حساب مي آورند، كه تمام انبيا و ائمّه و اوليا از اين مسير عبور كرده تا به مقام وصال و كشف و شهود و فناء و بقا رسيدند.



آنان زندگي و حيات را با تمام عوارض و مشكلات سختيهايش گذرگاه رسيدن به حضرت محبوب مي دانند و به اين خاطر از حوادث و مكاره كه عاقبت گرههايش به دست رحمت حق گشوده مي شود با جان و دل استقبال مي كنند.



صاحبان قلب و دارندگان مغز و اهل حال، زندگي را به نفس زدن و خوردن و خوابيدن و لذّت و شهوت معنا نمي كنند. حيات و زندگي همراه با توحيد و عمل صالح و اخلاق حسنه، براي بيداردلان، لذت و خوشي دارد، كه منهاي اين واقعيات براي زندگي و حيات معنايي جز حيوانيّت و سَبُعيّتو شيطنت نيست.

زندگاني نيست تكرار نَفَس *** اصل او از حيّ و قيّوم است و بس

قرب جان با آنكه گفت إنّي قَريب *** از حيات جاودان بردن نصيب

فرد از توحيد لاهوتي شود *** ملّت از توحيد جبروتي شود

با يزيد و شبلي و بوذر از اوست *** امّتان را طغرل و سنجر از اوست

بي تجلّي نيست آدم را ثبات *** جلوه ما فرد و ملّت را حيات

هر دو از توحيد مي گيرد كمال *** زندگي اين را جلال، آن را جمال

اين سليماني است آن سلماني است *** آن سراپا فقر و اين سلطاني است

آن يكي از بيند اين گردد يكي *** در جهان با آن نشين با اين بِزي



آنان كه در بلاها و رنج ها و سختيها و مصائب، تا گشوده شدن گره ها به دست لطف حضرت حق، صبر و تحمل نمي كنند و براي شكستن شدّت و حدّت مكاره، از كرامت و بزرگواري و درستي و فضيلت خود دست برمي دارند و شكست در برابر طوفان حوادث را بر پيروزي بر مكاره ترجيح مي دهند، بسي پَست و بي ارزشند.



اينان بايد بدانند كه مدت حادثه اندك، گره سختي گشوده شدني و ملالت و درد و اندوه و غم، بدون شك پايان يافتني است.



فلاح و رستگاري، نصر و پيروزي، فضيلت و كرامت و سعادت و حقيقت از آنِ مردمي است كه گردن به خواست حق نهادند و بر مصائب صبر كردند تا به ميوه شيرين استقامت در برابر مكاره رسيدند.



قرآن مجيد برخورد با ابتلا و رنج و سختي و مكاره و مصائب را جهت رسيدن به كمال و رشد، براي هر انساني اجتناب ناپذير دانسته و حلّ مشكل را به سرپنجه لطف حضرت حق امري مسلّم مي داند.