بازگشت

جزاي بد


قالَ الصّادِقُ((عليه السلام)): إيّاكُمْ وَ الْغَفْلَةَ، فَمَنْ غَفَلَ فَإنَّما يَغْفُلُ عَنْ نَفْسِهِ. وَ إيّاكُمْ وَ التَّهاوُنَ بِأمْرِاللهِ، فَمَنْ تَهاوَنَ بِأمْرِهِ أَهانَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامِةِ:(1)



امام صادق((عليه السلام)) فرمود: از غفلت و بي توجهي نسبت به حقايق بپرهيزيد، كه هر كس غفلت ورزد به خود ضرر زده. و امر خدا را پست و كوچك نشماريد، كه هر كس برنامه هاي الهي را (كه در قرآن منعكس است) پست بشمارد، خداوند در قيامت او را پست و خوار كند.

قالَ رَسُولُ اللهِ((صلي الله عليه وآله)): مَنْ أبْغَضَنا أهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللهُ يَهُوديّاً: وَ لَوْ أنَّ عَبْداً عَبَدَاللهَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ ألْفَ سَنَة ثُمَّ لَقِيَ اللهَ بِغَيْرِ وَ لايَتتِنا لأَكَبَّهُ اللهُ عَلي مِنْخَرَيْهِ فِي النّارِ:(2)



رسول خدا فرمود: هر كس ما اهل بيت را دشمن بدارد، خداوند او را يهودي وارد محشر كند. و هر آينه اگر كسي هزار سال بين ركن و مقام خدا را عبادت كند، سپس بدون ولايت و قبول حكومت و سرپرستي ما به قيامت وارد شود، خداوند او را به رو به آتش جهنّم خواهد افكند.

قالَ الصّادِقُ((عليه السلام)): ثَلاثُ خِصال لا يَمُوتُ صاحِبُهُنَّ حَتّي يَري وَ بالَهُنَّ: الْبَغْيُ، وَ الْكِذْبُ، وَ قطيعَةُ الرَّحِمِ:(3)



امام صادق((عليه السلام)) فرمود: سه خصلت است كه صاحبش از دنيا نمي رود مگر اينكه وبالش را ببيند: تجاوز به حقّ مردم، دروغ، قطع رحم.

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ((عليه السلام)): إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ جَلالِ كِبْرِيائِهِ، فَمَنْ طَعَنَ عَلَيْهِ أوْرَدَّ قَوْلَهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَي اللهِ في عَرْشِهِ، وَ لَيْسَ هُوَ مِنَ اللهِ في شَيْء أنَّما هُوَ شِرْكُ شَيْطان:(4)



امام صادق((عليه السلام)) فرمود: خداوند مؤمن را از نور عظمت و جلال كبريايي خود آفريده است، پس هر كس به او طعنه زند، يا گفتارش را مردود سازد، هر آينه خدا را در عرش رد كرده، چنين كسي با خدا ارتباط ندارد، به حقيقت كه شيطان در نطفه او شركت داشته است.

قالَ الصّادِقُ((عليه السلام)): مَنْ كانَ لَهُ دارٌ فَاحْتاجَ مُؤْمِنٌ إلي سُكْناها فَمَنَعَه إيّاها، قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مَلائِكَتي، عَبْدي بَخِلَ عَلي عَبْدي سُكْني الدُّنْيا، لا وَ عِزَّتي لا يَسْكُنُ جَنّاتي أبَداً:(5)



امام صادق((عليه السلام)) فرمود: كسي را كه خانه اي باشد و مؤمني مسكن گرفتن در آن را نيازمند است و او را جاي دادن مؤمن در آن خانه ايا كند، خداي عزّ و جلّ مي فرمايد: اي ملائكه من، بنده ام خانه اش را از بنده ام دريغ داشت، نه، به عزّتم قسم هرگز او را بهشت ساكن نمي كنم.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «عقاب الاعمال» ص242.



2. «أعلام الدين»ص400.



3. «عقاب الاعمال» ص261.



4. «أعلام الدين» ص403.



5. «اعلام الدين» ص404.

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ((عليه السلام))، مَنْ رَوي عَنْ مُؤْمِن رِوايَةٌ يُريدُ بِها شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أعْيُنِ النّاسِ، أخْرَجَهُ اللهُ مِنْ وَلايَتِهِ إلي وَلايَةِ الشَّيْطانِ:(1)



امام صادق((عليه السلام)) فرمود: كسي كه سختي را از مؤمني حكايت كند و قصدش توهين به آن مؤمن و از بين رفتن آبرويش و افتادن از چشم مردم باشد، خداوند او را از ولايتش بيرون برده، به ولايت شيطان منتقل كند.

قالَ رَسُولُ اللهِ((صلي الله عليه وآله)): أرْبَعٌ لا تَدْخُلُ بَيْتاً واحِدَةٌ مَنْهُنَّ إلاّ خَرِبَ وَ لَمْ يَعْمُرْ بَالْبَرَكَةِ: الْخِيانَةُ، وَ السِّرْقَةُ، وَ شُرْبُ الْخَمْرِ، وَ الرِّبا:(2)



رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) فرمود: چهار چيز است كه داخل خانه اي نمي شود مگر اينكه آن خانه از رحمت و معنويت خراب گردد و بركت نبيند: خيانت، دزدي، خوردن شراب و ربا.

قالَ أميرَالْمُؤْمِنينَ((عليه السلام)): إذا غَضِبَ اللهُ عَلي اُمَّة وَ لَمْ يُنْزِلْ بِهِمُ الْعَذابَ غَلَتْ أسْعارُها، وَ قَصَرَتْ أعْمارُها، وَ لَمْ يَرْبَحْ تُجّارُها، وَ لَمْ تَزْكُ ثِمارُها، وَ لَمْ تَغْزُرْ أنْهارُها، وَ حُبِسَ عَنْها أمْطارُها، وَ سُلِّطَ شِرارُها:(3)



اميرالمؤمنين((عليه السلام)) فرمود: هرگاه خداوند بر امّتي غضب كند و آنان را به عذاب آسماني دچار ننمايد، اجناسشان گران شود، عمرهاشان كوتاه گردد، تجّارشان سود نبرند، ميوه هاشان زياد نشود، نهرهاي آبشان پر نگردد، باران از آنان منع شود و اشرار قوم بر آنها مسلّط گردند.

قالَ أميرالْمُؤْمِنينَ((عليه السلام)): أيُّما مُؤْمِن مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمّا يَحْتاجُ إلَيْهِ، وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ أوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ، أقامَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَسْوَدّاً وَجْهُهُ، مُزْرَقَةً عَيْناهُ، مَغْلُولَةً يَداهُ إلي عُنُقِهِ، فَيُقالُ: هذَا الْخائِنُ الدَّي خانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ. ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إلَي النّارِ:(4)



اميرالمؤمنين((عليه السلام)) فرمود: هر مؤمني كه مؤمني را از برآوردن نيازش منع كند در حالي كه قدرت بر رفع احتياج مؤمن داشته باشد يا با كمك ديگري بتواند رفع نياز مؤمن نمايد، خداوند او را در قيامت سياه رو و كبود چشم (كور) نگاه مي دارد، در حالي كه دو دستش به گردنش بسته، پس گفته مي شود: اين خائني است كه به خدا و رسول خيانت كرده. سپس امر مي شود او را به آتش دراندازد.



آري گناه و معصيت، و ساعات روز را به آلودگي پر كردن و به نعبير بعضي از روايات با ايّام دشمني كردن، سودي جز خواري در دنيا و عذاب در آخرت ندارد.



اگر غرائز و شهوات را با احكام الهي مقيّد كنيم، اگر تقوا را مهار هواي نفس قرار دهيم، اگر به ياد خدا و روز قيامت باشيم، ساعات عمر ما را خير و خوبي پر مي كند و در فرداي محشر به نتايج خوبيهاي خود بر اساس وعده الهي در قرآن مجيد خواهيم رسيد.



هلالي در رساله «صفات العاشقين» مي فرمايد:



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «اعلام الدين» ص404.



2. «اعلام الدين» ص404.



3. «عقاب الاعمال» ص305.



4. «اعلام الدين» ص404.

زليخا مدتي در عهد يوسف *** نديدي غير اندوه و تأسّف

ز كار خويش بهبودي نديدي *** ز سوداهاي خود سودي نديدي

اگر يوسف شدي چون ماه طالع *** شدي پيشش در و ديوار مانع

وگر خود سوي يوسف بر گذشتي *** به رغمش از ره ديگر گذشتي

غم پيري نَمي بر سنبلش ريخت *** ز آسيب خزان برگ و گلش ريخت

سيه بادام او از جور ايّام *** شد از عين سفيدي مغز بادام

بياض روي او شد معجر او *** ببين كآخر چه آمد بر سر او

فشاند از چشمه هاي چشم خونبار *** هزاران قطره همچون دانه بار

بدينسان بود حال او كه ناگاه *** دلش را بر غلط كردند آگاه

بتي در خانه از مردم نهان داشت *** كه او را قبله حاجت گمان داشت

درون خانه كارش بت پرستي *** برون از عشق يوسف شور و مستي

به دل گفتا كه اي در عشق معيوب *** محب را كي رواباشددو محبوب

شد اين بت سنگ راه آرزويم *** از آن يوسف نمي آيد به سويم

ز بهر بت شكستن سنگ برداشت *** به عزم صلح، راه جنگ برداشت

شكست آن را به چالاكيّ و چُستي *** وز آن افتاد در كارش درستي

به آن سنگي كه بت را خُرد بشكست *** تو گفتي رخنه ايمان خود بست

چوبار ديگر آمد بر سر راه *** برآمد يوسف توفيقش از چاه

ترحم كرد يوسف بر زليخا *** جواني را گرفت از سر زليخا

سيه شد مردم چشم سفيدش *** برآمد كوكب صبح اميدش

تو نيز اي دل اگر بت را شكستي *** ز غوغاي بتان جَستيّ و رستي

الهي از بتان ما را نگه دار *** دل گمراه ما را روبه ره آر

زلال معرفت در كام ما ريز *** شراب وحدت اندر جام ما ريز

اَللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَي مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ وَ مَتَّعْتَنَا بِهِ مِنْ ضَوْءِ النَّهَارِ



وَ بَصَّرْتَنَا مِنْ مَطَالِبِ الْأَقْوَاتِ وَ وَقَيْتَنَا فِيهِ مِنْ طَوَارِقِ الآْفَاتِ

أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَتِ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَكَ سَمَاؤُهَا وَ أَرْضُهَا



وَ مَا بَثَثْتَ فِي كُلِّ وَاحِد مِنْهُمَا سَاكِنُهُ وَ مُتَحَرِّكُهُ وَ مُقِيمُهُ وَ شَاخِصُهُ وَ مَا عَلاَ فِي الْهَوَاءِ وَ مَا كُنَّ تَحْتَ الثَّرَي

أَصْبَحْنَا فِي قَبْضَتِكَ يَحْوِينَا مُلْكُكَ وَ سُلْطَانُكَ وَ تَضُمُّنَا مَشِيَّتُكَ وَ نَتَصَرَّفُ عَنْ أَمْرِكَ وَ نَتَقَلَّبُ فِي تَدْبِيرِكَ



لَيْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ إِلاَّ مَا قَضَيْتَ وَ لاَ مِنَ الْخَيْرِ إِلاَّ مَا أَعْطَيْتَ

وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ وَ هُوَ عَلَيْنَا شَاهِدٌ عَتِيدٌ إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْد وَ إِنْ أأْنَا فَارَقَنَا بِذَمّ



«الهي حمد و سپاس فقط و فقط براي توست كه صبح را براي ما شكافتي، و به سبب آن ما را از نور روز بهره مند گردانيدي، و به مواردي كه روزيها از آن به دست مي آيد (از كشاورزي و دامداري و صنعت و هنر و تجارت و كار و كسب) بينا نمودي، و در آن ما را از پيشامدها و سختي ها و مشقّت هاي جانكاه حفظ فرمودي.



وارد صبح شديم و همه چيزها وارد صبح شد، آسمانش و زمينش و آنچه در هر يك پراكنده ساختي از موجودات متنوّع و ديدني و نديدني، از آرام و جنبنده، و ايستاده و رونده، و آنچه در هوا بالا رفته و آنچه در زير خاك پنهان است در حاليكه همه و همه در قبضه مِلك و حاكميت تو هستيم.



به صبح وارد شديم در پنجه قدرت تو، كه سلطنت و حكمراني و تواناييت ما را فرامي گيرد، و اراده و خواست تو ما را گرد مي آورد، و از روي امر و فرمان توست كه در امور دست مي بريم، و در تدبير تو به حركت و تكاپو مي پردازيم. از هر كاري جز آنچه فرمان تو بر آن رفته، و از هر نيكي جز آنچه بخشيده اي براي ما نيست.



و اين روز نو و جديدي است، و آن از جانب تو بر ما گواه آماده اي است، اگر نيكي كنيم با ستايش ما را وداع مي كند، و اگر دست به گناه و معصيت بزنيم با نكوهش از ما جدا مي گردد»!



مرحوم فيض الاسلام در توضيح جمله اخير در ترجمه اش بر «صحيفه» فرموده:



«گفته اند گفتار و گواهي دادن روز به زبان حال است و آنچه در آن واقع مي شود در علم خداي تعالي به منزله شهادت و گواهي است، پس سزاوار است مؤمن گفتار آن را به گوش دل بشنود و به مقتضاي آن عمل نمايد.



و گفته اند: آن از باب تجسّم ايّام و اعمال در روز قيامت است، و حق هم همين است، چنانكه روايات بر آن گوياست، و از ان جمله روايتي است كه سيّد عليخان(رحمه الله) در «شرح صحيفه» خود از كتاب «كافي» نقل نموده: حضرت صادق((عليه السلام)) فرمود: روزي نيست كه بر پسر آدم بيايد جز آنكه به او مي گويد: اي پسر آدم، من روز نو هستم و بر گواهم، و پس از اين هرگز مرا نخواهي ديد بنابراين اگر كسي روزي كار بدي انجام داد و پس از آن پشيمان شد نبايد بگويد: فلان روز، روز بدي بود چون روز بد نكرده است».



عمق اين قسمت از دعابه ما مي گويد همه اشياء و تمام عناصر مملوك حقّند و از خود استقلالي ندارند، كارگردان آنان در تمام زمينه ها خداست و اين همه چرخ به اراده حضرت او در گردش است. اين بالاترين خيانت است كه انسان از ربوبيت و مالكيت حضرت حق غافل شود و مربوب و مملوك غير او گردد، كه هر كس مملوك غير حضرت ربّ الارباب شود، به دست خود خانه شخصيت و كرامتش را ويران نموده و به راه دارالبوار در افتاده است.



آن كه مجذوب غير حق مي شود استعدادهايش در مسير غلط به كار مي افتد و از وجود وي در حدّ خودش فرعوني خطرناك به وجود مي آيد و عاقبت به خذلان دچار شده و به تازيانه عذاب گرفتار مي آيد و از چشم رحمت الهي مي افتد!

اي كه داري هوس طلعت جانان ديدن *** نيست بايد شدنت وانگهش آسان ديدن

آن جمالي كه فروغش كمر كوه شكست *** كي توان از نظر موسي عمران ديدن

نشود تا دلت از قيد علايق آزاد *** نتوان جلوه آن سرو خرامان ديدن

تار موي خرد از ديده دل بيرون كن *** تا به نورش بتواني ره عرفان ديدن

چشم خفّاش بمان چشم دگر پيدا كن *** نور خورشيد ازل كي بود آسان ديدن

زنگ دل پاك كن از اشك و به دل بينا شو *** كان جمالي است كه نتوانش بخ چشمان ديدن

جان تو را بايد و پايد، غم تن چند خوري *** بگذر از تن اگرت هست سرِ جان ديدن

بر سرش چند بَدي آري و نافرماني *** هيچ شرمت نشود زين همه احسان ديدن

مزن اي فيض از اين بيش ز گفتار نفس *** اگرت هست سرِ آيينه جان ديدن

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ ارْزُقْنَا حُسْنَ مُصَاحَبَتِهِ



وَ اعْصِمْنَا مِنْ سُوءِ مُفَارَقَتِهِ بِارْتِكَابِ جَرِيرَة أَوِ اقْتِرَافِ صَغِيرَة أَوْ كَبِيرَة

وَ أَجْزِلْ لَنَا فِيهِ مِنَ الْحنَاتِ وَ أَخْلِنَا فِيهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ



وَ امْلَأْ لَنَا مَا بَيْنَ طَرَفَيْهِ حَمْداً وَ شُكْراً وَ أَجْراً وَ ذُخْراً وَ فَضْلاً وَ إِحْسَاناً

اَللَّهُمَّ يَسِّرْ عَلَي الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ مَئُونَتَنَا وَ امْلَأْ لَنَا مِنْ حنَاتِنَا صَحَائِفَنَا وَ لاَ تُخْزِنَا عِنْدَهُمْ بِسُوءِ أَعْمَالِنَا



«الهي بر محمد و آل او درود فرست، و خوب همراه بودن با روز را روزي ما گردان، و ما را از بد جدا شدن از روز بر اثر نافرماني يا بجاي آوردن گناه كوچك يا بزرگ در پناهت محافظت فرما. در اين روز نيكيها را بر ما افزايش ده، و ما را از بديها تهي گردان، و ميان دو طرف آن را كه اوّل و آخر روز است (يعني تمام روز را) براي ما از ستايش و سپاس و پاداش و اندوخته آخرتي و بخشش و نيكي پر گردان.



الهي زحمت و رنج ما را بر كاتبان عمل كه نويسندگان با كرامت از جانب تو هستند آسان، و نامه هاي اعمال ما را از حسنات و نيكيهايمان پر ساز، و ما را نزد آنان به بدي كردارهاي خود رسوا مفرما».



رفاقت و مصاحبت نيكو با روز در سايه ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه، ميّسر است. ميلياردها چرخ در كارگاه هستي به اراده حضرت رب العزّه مي چرخد تا ساعات روز و شب در اختيار انسان قرار گيرد انسان اولا نبايد اين ساعات را مفت و مجّاني از دست بگذارد، ثانياً نبايد اجازه دهد ساعات خدا داده بازيچه شيطان و گوي ملاعبه ابليس و ظرف آلودگيهاي هوا و هوس و شهوات غلط گردد.



روز را بايد با ديده عقل و هدايت و چشم وجدان و انصاف نظاره كرد تا ظرف پاكيها، درستي ها، كرامت ها و واقعيات و حقايق گردد، و از وجود انسان شكم و ضلالت و گمراهي تماشا كنيم به سعادت دنيا و آخرت خود ضربه زده و هيزم خشك جهنّم خواهيم شد.



«پرتوي از قرآن» در توضيح آيه نهم سوره اعلي مي فرمايد: «اين انسان است كه اگر چشم عقلش باز و بازتر نشد و دچار گمراهي و هواهاي نفساني شد و استعدادها و قوايش خاموش و به هم پيچيده ماند و از قوانين حيات سرپيچي نمود، گرفتار رنجها و سختيها مي شود و هرگونه انعكاس و برخورد اوضاع و حوادث با ديوارهاي نفس گرفته و انديشه محدودش به صورت صاعقه مرگ و آواي مصيبت نمودار مي شود و پيوسته در هر قدم و اقدامش، سراب آب، و زشتي ها زيبا مي نمايد، و چون به جلو تاخت جز رنج و آلام و خستگي چيزي برايش نمي ماند.



و اگر با نور هدايت، آفاق ديدش به مبادي و نهايات زندگي باز شد و با چنين ديدي هر چه را به جاي خود و با چشم حكمت بين و جمال آرا ديد و به قواي دروني خود پي بردو عقده هايش گشوده شد و ديوارهاي انديشه هاي محدوددش از ميان رفت و خود را جزء عالَم و عالَم را كلّ خود دانست، چنين انساني استعدادهايش شكفته مي شود و ذهنش در پرتو هدايت، همه چيز را چنانكه هست مي نگرد و قواي درونيش هماهنگ و نيرومند به حركت درمي آيد و بال و پرعقلش باز مي شود و آهنگ تسبيح سر مي دهد و پيوسته عقربه هدايت را با هدفهاي عالي و عاليتر تطبيق مي نمايد. چنين انساني در مسير بلند خود، ديگر تاريكي و مانع و مشكلي نمي بيند و با جاذبه حق و رشته هاي صفات ربوبي اوج مي گيرد واز بالا و كنار امواج مخالف و ابرهاي متراكم عبور مي نمايد و از مشاهده ثدرت و نظم و حكمت ئ جمال مشهود ـ خلق و تسويه و تقدير و هدايت ـ به سوي اصل، و از محدود به سوي سرچشمه صفات و اسماء حسني ـ به سوي درياي بيكران قدرت و حيات، آسان مي گرايد».



آري اگر با ديد هدايت به روز بنگريم، حسن مصاحبت محقق مي شود، و اگر دچار كوي ضلالت باشيم، روزي را پشت سر خواهيم گذاشت كه سراسرش آلوده به معصيت و گناه، و غرق در خطا و آلودگي و آغشته به سخط و غضب حضرت جبّار است. در اين صورت از روز به بدي مفارقت كرده و ساعاتي از عمر را تلف نموده و به ناشكري و ناسپاسي دچار گشته و خود را در دالان بدبختي و شقاوت قرار داده ايم.



قسمتي از ساعات روز را به خريد و فروش اختصاص دهيد، ولي در خريد و فروش، حلال و حرام خدا را رعايت نماييد، كه اين گونه كسب و كار جزئي از عبادت رب، بلكه از افضل عبادات است.

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ((عليه السلام)) قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ((صلي الله عليه وآله)): مَنْ باعَ وَاشْتَري فَلْيَحْفَظْ خَمْسَ خِصال وَ اِلاّ فَلا يَبيعَنَّ وَ لايَشْتَرِيَنَّ: اَلرِّبا، وَ الْحَلْفَ، وَ كِتْمانَ الْعَيْبِ، وَ الْحَمْدَ إذا باعَ، وَ الذَّمَّ إذَا اشْتَري:(1)



امام صادق((عليه السلام)) از رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) روايت مي فرمايد: آن كه مي خواهد وارد خريد و فروش شود، بايد پنج خصلت را مواظبت نمايد، ورنه از خريد و فروش خودداري كند. ربا، سوگند، پوشاندن عيب جنس، تعريف به وقت فروش و مذمّت به وقت خريد.



در «كافي» شريف از امام صادق((عليه السلام)) از رسول خدا آمده كه به مردي كه مشغول فروش خرما بود فرمود: «آيا نمي داني كه هر كس در معامله و خريد و فروش حيله كند از مسلمانان نيست»؟!(2)



اگر بتوانيد قسمتي از روز را به كشاورزي اختصاص دهيد، كه در روايت آمده: «رسول خدا دست كشاورزي را بوسيد و فرمود: اين دست در قيامت دست با ارزشي است».



ساعات روز را جهت خدمت به ملّت و كشور در دامداري و صنعت و هنر خرج كنيد، كه اينگونه برخورد با روز، قدرداني و سپاس از ساعات روز است.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «محجة البيضاء»، ج3، ص174.



2. «كافي»ج5، ص160.



بعضي از ساعات روز را به حلّ مشكل مردم، عيادت مريض، ديدن مؤمن، خواندن قرآن، اداي فرائض الهي و دوستي با پاكان اختصاص دهيد، كه مصاحبت نيكو با روز جز با اين امور ميسّر نيست.

خداوندا به ذات كامل خويش *** به درياهاي لطف شامل خويش

به آن ذاتي كه مانندي ندارد *** جهان جز وي خداوندي ندارد

به آن سروي كه از بطحا سرافراخت *** عَلَم بر عالم بالا برافراخت

به آن شاهي كه ماه آسمان شد *** شب اَسري مكانش لامكان شد

به دين پاك جمع پاكدينان *** در ايوان فلك بالانشينان

به بانگ هي هي رند خرابات *** به يارب يارب پير مناجات

به روز كوتهِ ايّام شادي *** به شب هاي دراز نامرادي

به مشتاقي كه بي معشوق، زار است *** به معشوقي كه با عشّاق يار است

به آن زاري كه محرم نيست او را *** به آن داغي كه مرهم نيست او را

به بيماري كه رفت از دست كارش *** گريبان چاك زد بيمار دارش

به دردي كز دوا سودي ندارد *** ز كس امّيد بهبودي ندارد

به رنجوري كه دل بركنده از خويش *** طبيب او سري افكنده در پيش

به طفلي كو ز مادر دور مانده *** يتيمي كز پدر مهجور مانده

به سوز مادري كز داغ فرزند *** گريبان چاك كرد و سينه بر كند

به شب هاي دراز نااميدي *** كه در وي نيست امّيد سفيدي

به آه دردناك صبحگاهي *** به فيض رحمت و نور الهي

كه فيضي بخشي از نور حضورم *** كني مستغرق درياي نورم

هلالي را هواي آشنايي است *** به خورشيد آشنايي روشنايي است

به مهر خويشتن روزش برافروز *** چو مهر عالم افروزش برافروز