بازگشت

مسأله رحمت در روايات


قالَ الصّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّد عليهما السّلام: إذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ نَشَرَ اللّهُ تَبارَكَ وَتَعالي رَحثمَتَهُ حَتّي يَطْمَعَ إبْليسُ في رَحْمَتِهِ:



امام صادق عليه السّلام فرمود: به هنگامي كه خداوند تبارك و تعالي در روز قيامت رحمتش را بگستراند، گستردگي رحمت به صورتي است كه ابليس در رحمت رحيميّه حضرت او به طمع افتد.

عَنِ الرّضا عليه السّلام عَنْ آبائِهِ عليهم السلامُ قالَ: قالَ رسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: إذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ تَجَلَّي اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِعَبْدِهِ الْمُؤمِنِ فَيُوقِفُهُ عَلي ذُنُوبِهِ ذَنْباً ذَنْباً، ثُمَّ يَغْفِرُ اللّهُ لَهُ، لا يُطْلِعُ اللّهُ عَلي ذلِكَ مَلَكاً مُقَرَّباً وَلا نَبِيّاً مُرْسَلاً، وَيَسْتُرُ عَلَيْهِ ما يَكْرَهُ أنْ يَقِفَ عَلَيْهِ أحَدٌ، ثُمَّ يَقُولُ لِسَيِّئاتِهِ: كُوني حنات:



امام هشتم از پدرانش، از رسول خدا روايت مي فرمايد: به هنگام قيامت، حضرت محبوب بر قلب عبد مؤمن تجلّي مي كند و او را به تك تك گناهانش آگاه ساخته، سپس به لطف و مغفرتش به نحوي كه ملك مقرّب و نبيّ مرسل از آن آگاه نشود عبد را مورد نوازش قرار داده از گناهانش مي گذرد، و آنچه را كه بنده اش از آن كراهت دارد بر وي مي پوشاند، آنگاه به تمام سيّئاتش خطاب مي رسد: تبديل به حسنات شويد.



ابن رئاب مي گويد: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم: عبدي را به صف محشر مي آورند در حالي كه در دنيا به خودش ستم كرده، به او خطاب مي شود: آيا تو را به طاعتم امر نكردم و معصيتم نهي ننمودم؟ عرضه مي دارد: چرا، ولي من مغلوب شهوت شدم، اگر به عذابم ببري به گناهم بردي و هيچ ظلمي در حق من نكرده اي. امر مي شود او را به آتش ببرند. فرياد مي زند: من چنين گماني به تو نداشتم. خطاب مي رسد: گمانت به من چه بود؟ عرضه مي دارد: بهترين گمان. امر مي شود او را به بهشت ببريد. سپس به عبد خطاب مي رسد: در اين ساعت، حُسن ظنّت به من برايت سودمند افتاد.



سليمان بن خال گفت در محضر حضرت صادق عليه السّلام اين آيه را قرائت كردم: إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حنَات:(1)



مگر آن كس كه از زشتيها دستبردارد و مؤمن شود و عمل صالح بجاي آورد، پس خداوند بديهاي آنان را تبديل به خوبي كند.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- فرقان، 70.



حضرت فرمود: اين آيه در حقّ شما شيعيان است، به اين صورت كه مؤمن گناهكار را به قيامت مي آورند تا در برابر حضرت حق قرار گيرد، متولّي حساب او در آن روز خداوند مهربان است، حضرت محبوب عبد را به تك تك گناهانش توجه داده و به او مي فرمايد: چنين گناهي را در چنان ساعتي در دنيا انجام دادي. عرضه مي دارد مي دانم، تا جائي كه به تمام گناهانش مطّلع مي شود و در برابر هر كدام به اقرار مي آيد، آنگاه خطاب مي رسد: اين همه را در دنيا بر تو پوشاندم و امروز هم بر تو مي بخشم، سيّئات عبدم را تبديل به حسنات كنيد. آنگاه پرونده اش را در معرض ديد اهل محشر قرار مي دهند، مردم محشر به فرياد مي آيند: سبحان اللّه! براي صاحب اين پرونده يك گناه هم نيست؟ وا ين است اي سليمان بن خالد يعني آيه اي كه تلاوت كردي.

عَنْ أبي جَعْفر عليه السّلام قال: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: يُؤتي يَوْمَ الْقِيامَةِ بِرَجُل فَيُقالُ: احْتَجَّ، فَيَقُولُ: يا رَبِّ خَلَقْتَني وَهَدَيْتَني فَأوْسَعْتَ عَلَيَّ، فَلَمْ اَزَلْ اُوَسِّعُ عَلي خَلْقِكَ وَ اُيَسِّرُ عَلَيْهِمْ لِكَيْ تَنْشُرَ عَلَيَّ هذَا الْيَوْمَ رَحْمَتَكَ وَ تُيَسِّرَهُ فَيَقُولُ الرَّبُّ ـ جَلِّ ثَناؤُهُ وَتَعالي ذِكْرُهُ ـ: صَدَقَ عَبْدي، أدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ:



از امام باقر عليه السّلام، از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله: است مردي رادر عرصه گاه محشر حاضر مي كنند، به او خطاب مي رسد: آنچه بر من حجّت داري بازگو كن، عرضه مي دارد: پروردگارا، مرا آفريدي و هدايت كردي و به وسعت رزق و روزي سرافرازم نمودي، من هم تا بودم بر بندگانت وسعت دادم و در همه امور به آنان آسان گرفتم تا مروز بال رحمتت را بر من بگستراني و در چنين گذرگاه و موقف مشكلي بر من آسان بگيري. از پيشگاه حضرت ربّ العزّه ـ جلَّ ثناؤه و تعالي ذكره ـ خطاب مي رسد: بنده ام صادقانه سخن گفت، او را به بهشت ببريد.



ابي عبيده از حضرت صادق عليه السّلام روايت مي كند: خداوند مهربان در قيامت بر بنده اش منّت مي گذارد، به او دستور مي دهد به رحمت و عنايتش نزديك شود. آنگاه وي را به تمام نعمتهائي كه به او مرحمت فرمود آشنا نموده مي فرمايد: آيا در فلان روز و فلان روز نسبت به فلان برنامه و فلان مسأله دعا نكردي و من دعايترا اجابت نمودم؟ آيا در فلان روز از و فلان روز، از من درخواست ننمودي و من درخواستت را به توعطا كردم؟ آيا در فلان روز از من كمك تقاضا ننمودي و من آن رنج و درد را از تو برداشتم؟ آيا از من ثروت نخواستي من به تو مرحمت كردم؟ آيا از من كارگر نخواستي من به تو عنايت نمودم؟ آيا از من فلان دختري كه در قبيله اش داراي موقعيت و شخصيت بود نخواستي، من وسيله ازدواجش را با تو فراهم آوردم؟



عبد عرضه مي دارد: الهي آنچه خواستم به من لطف كردي، ولي من در ميان خواسته هايم از وجود مقدّس تو بهشت را هم خواستم.



خطاب مي رسد: برايت مسلّم باشد كه من اين خواسته ات را نيز اجابت مي كنم، اين بهشت من، اكنون در اختيار توست، آيا خوشنود شدي؟ مؤمن در پاسخ محبوب مي گويد: آري اي پروردگار من، تو هم از من خشنود شدي؟ خطاب مي رسد: من از اعمالت خوشنودي و همچنين بهترين جزا را نيز برايت راضيم كه بهترين مزدي كه نزد من است اين است كه تو را ساكن بهشت گردانم.(1)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- مجموع روايات ذكر شده در ج 7 «بحار» ص 286 به بعد است.



تفصيل مسأله رحمت و برخورد حضرت حق با تائبان را، به خواست او، در دعاي سي و يكم «صحيفه» كه دعاي حضرت سجّاد در باب توبه و بازگشت است خواهيم خواند.



الهي و ربّي و سيّدي و مولاي، ما را در دنيا و آخرت از رحمت رحيميّه محرم و ممنوع مكن و زمينه برخورداري از عنايت و لطف را براي ما مهيّا ساز، كه ما إلي الأبد محتاج و نيازمند رحمت توايم.



به قول كليم كاشاني:

كي تمنّاي تو از خاطر ناشاد رود *** داغ عشق تو گلي نيست كه بر باد رود

نرود حسرت آن چاه زنخدان از دل *** تشنه را آب محال است كه از ياد رود

گر به شستن برود نقش الف از شانه *** فكر بالاي تو هم از دل ناشاد رود

نتوان از سر او برد هواي شيرين *** لشگر خسرو اگر بر سر فرهاد رود

در ره عشق جهانسوز چه شاه و چه گدا *** حكم سيلاب به ويرانه و آباد رود

مي كشد هر چه به دريا رسد از چشم ترم *** ناز شاگرد خردمند به استاد رود

اگر آيينه نيابد ز قبولت نظري *** زلف جوهر همه از چهره فولاد رود

اشك سودي نكند عاشق دلباخته را *** چكند دانه چو دام از كف صيّاد رود

كاش چون شمع شود سر همه اعضاي كليم *** تا سراسر به ره عشق تو بر باد رود