بازگشت

طريق تحصيل سعادت


عالم ربّاني، حكيم صمداني، فقيه الهي، ملا مهدي نراقي، در اينكه انسان چگونه مي تواند از نقمت محفوظ بماند و خير دنيا و آخرت خود را تأمين كند مي فرمايد: اين مسأله به چند چيز بستگي دارد:



از جمله، انتخاب و اختيار همنشيني ملكوتي و مصاحبت با نيكان و معاشرت با كساني كه داراي فضائل اخلاقي اند و فرا گرفتن نحوه رفتار آنان با خالق و مخلوق و همچنين اجتناب از همنشيني با اشرار و بدكاران و صاحبان اخلاق زشت و ناپسند و نشنيدن داستانها و حكايتهاي مربوط به آنان و كارها و مزخرفاتي كه از آنها صادر مي شود، زيرا مصاحبت و معاشرت با هر كسي قوي ترين انگيزه براي خو گرفتن به صفات و اخلاق اوست.



طبع آدمي آماده گرفتن نيك و بد ديگران است سرّ اين مطلب اين است كه: نفس انسان داراي قوائي است كه بعضي به نيكيها و فضايل مي خوانند و برخي متمايل به بديها و رذائل اند و هر گاه براي يكي از اين دو كمترين انگيزه اي كه مناسب و در خور طبع و سرشت اوست پديد آيد به آن ميل مي كند و بر صاحب آن چيره مي شود. و چون انگيزه هاي بدي و شرّ براي قوا، بيشتر از انگيزه هاي خير است، تمايل به شرّ و بدي زودتر و سانتر از تمايمل به خير و نيكي رخ مي نمايد، و از اينرو گفته اند: تحصيل فضائل به منزله صعود به قلّه هاي مرتفع است و كسب رذايل به مثابه نزول از آنهاست و قول پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله به همين مطلب اشاره دارد كه:

حُفَّتِ الْجَنٌةُ بِالْمَكارِهِ، وَحُفَّتِ النّارُ بِالشَّهَواتِ:(1)



بهشت با ناملايمات همراه است، و جهنّم با خواستني ها قرين است.



و از جمله، به كار بردن قوا در راه كسب صفات شريف و مواظبت بر افعالي است كه آثار و نتايج آن فضايل و ملكات است، و واداشتن نفس بر كارهائي كه مقتضي و در خور اخلاقي است كه حفظ آن مطلوب است. چنانكه كسي كه مي خواهد ملكه جود و سخاوت را حفظ كند، همواره بايد به انفاق مال و بذل و بخشش بر مستحقّان ادامه دهد و بر نفسِ خويش هنگامي كه به امساك و بخل تماي دارد مسلّط باشد. و آن كه مي خوهد ملكه شجاعت را حفظ كند بايد از اقدام به كارهاي خطرناك و هول انگيز به شرط اشاره به فرمان عقل روي نگرداند و بر نفس خود هنگامي كه احساس جبن مي كند خشم ورزد و سخت گيرد، و حال به همين منوال است در مورد ديگر صفات و اين كار به منزله رياضت جسماني در بهداشت بدني است.



و از جمله، اينكه هنگام اقدام به هر فعلي تفكّر و تأمّل كند تا كاري از روي غفلت برخلاف آنچه مقتضي فضيلت است از او سر نزند و اگر احياناً سر زد نفس خويش را به انجام ضدّ آن نتبيه و تأديب كند و بعد از سرزنش و توبيخ، نفس را مورد عقوبت و سخت گيري قرار دهد، چنانكه وقتي مي خوهد غذائي مضرّ بخورد بايد خود را به روزه ادب كند، و اگردر واقعه اي خشم بيجا و ناپسندي از او صادر شود خود را در مانند آن واقعه بيفكند و صبر و تحمّل ورزد و يا خود را با كارهاي سخت و دشوار مانند نذر و صدقه و غيره تأديب كند.



و شايسته است كه سعي و كوشش را در تحصيل و حفظ آن از دست ندهد هر چند در اين طريق به مقام والائي رسيده باشد، زيرا تعطيل وبطالت به تنبلي و كسالت مي انجام دو اين حالت موجب قطع فيوضات الهي خواهد شد و در نتيجه، صورت انسان دگرگون مي شود و هلاك ابدي در پي خواهد آمد.



اين سعي و كوشش موجب افزايش تجرّد و صفاي نفس انسان و انس به حق و الفت با صدق خواهد شد و از دروغ و باطل متنفّر خواهد گشت و در مدارج كمالات و مراتب سعادت بالا خواهد رفت، تا هنگامي كه اسرار الهي بر او منكشف شود و همانند قدسيان و روحانيان و فرشتگان گردد. و كوشش وي در امور دنيا بايد به قدر ضرورت باشد و تحصيل بيش از مقدار نياز ضروري را بر خود حرام سازد، زيرا هيچ بدبختي و شقاوتي شديدتر از صرف گوهر باقي نوراني در تحصيل خرمهره فاني ظلماني كه از دست او مي رود و به ديگران مي رسد نيست.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «سفينة البحار» ج 1، ص 726.



و از جمله، از ديدن و شنيدن و تخيّل آنچه شهوت و غضب را برمي انگيزد بپريهزد، و كسي كه اين دو قوه را تهييج كند گوئي سگ هار يا اسب سركشي را برانگيزد، و آنگاه براي رهائي از آنها چاره جوئي كند. و هر گاه آن دو قوه بالطبع به جنبش درآمدند در آرام ساختن آنها به قدري كه منافي سلامت نباشد بس كند و اين همان اندازه اي است كه عقل و شرع جايز مي شمرند.



و از جمله، در جستجو و كشف عيبهاي پنهاني خود سعي و كوشش كند و چون به چيزي از آنها آگه شد در دفع و ازاله آن جدّاً بكوشد. و چون نفس صفات و افعال خود را دوست دارد بسيار اتفاق مي افتد كه بعضي از عيوب از او پنهان مي ماند. بنابراين هر كسي كه خواستار سلامت و نگهبان آن است بايد از بعضي از دوستان خود بخواهد كه از عيوب او تفحّص كند و به آنچه آگاه شد وي را با خبر سازد. و چون از عيب خود اطلاع يافت بايد از اين آگاهي خشنود شود و به دفع و برطرف كردن آن بپردازد تا اينكه دوستش به گفته او اطمينان پيدا كند و بداند كه گوشزد كردن عيوب وي نزد او از هر چه دوستدارد بهتر است. و بسا كه دشمن در اين زمينه سودمندتر از دوست است، زيرا دوست غالباً عيب را مي پوشاند و آن را آشكار نمي سازد، ولي دشمن در آشكار كردن آن اصرار ميورزد، بلكه بسا تا حدّ بهتان تجاوز مي كند. و چون دشمنان عيوب وي را آشكار ساختند بايد خدا را سپاس گزارد و به دفع آن عيوب مبادرت نمايد.



و در اين مقام سودمند است كه مردم را آئينه عيوب خويش قرار دهد و چون عيبي در آن يافت در زشتي آن بينديشد و بداند كه اگر اين عيب از او صادر شود همچنان زشت است و ديگران اين زشتي را در مي يابند، پس در دفع و ازاله آن بكوشد. و سزاوار است كه در پايان هر روز و شب از خود حساب بكشد و همه كارهاي خويش را بررسي كند، پس اگر كار زشت و ناپسندي از او سر نزده خدا را بر اين برنامه نيك سپاس گزارد، و اگر كار بد و نوهيده اي از او صادر شده خود را مورد سرزنش قرار دهد و توبه كند و بكوشد كه ديگر مانند آن از او سر نزند.(1)آري اگردل تجلّي گاه اعتقاد و ايمان به حق شود و اعضا و جوارح از پي آن دل به اخلاق حسنه و اعمال صالحه آراسته گردند، درب سعادت به روي انسان باز مي شود و چهره مقصود با تمام زيبائيش خود را نشان مي دهد. به قول عارف معارف الهيّه، عاشق صادق، فقيه واقف، مرحوم ملا احمد نراقي در كتاب مستطاب «طاقديس»:

اي خوشا آن دل كه پرتو گاه اوست *** ساحت آن در گذار راه اوست

اين خوش آن دل كان دو زلف جان پذير *** بر در و ديوارش افشاند عبير

خوشتر آن صاحبدلي كاندر طلب *** منتظر باشد در دل روز و شب

در حريم كعبه دل سال و ماه *** در طواف و سعي چشمانش به راه

منتظر بنشسته در دل صبح و شام *** ديده هايش بر در و ديوار بام

در كنار گوشه دل در كمين *** چشمهايش بر يسار و بر يمين

تا مگر ديدار رخسار حبيب *** يك نظر آيد نصيبش با نصيب

تا مگر روزي به دل آرد گذار *** آن نگار دلفريب جان شكار

زينهار اي همدم من زينهار *** با دو دست خويش چشمان بازدار

ديده ها را باز كن بر روي دل *** پشت بر عالم كن و رو سوي دل

لحظه اي غافل مشو از كام دل *** ديده افكن بر در ديوار دل

تا مگر يك شب كه با بانگ خروس *** بگذرد از كوچه دل اين عروس

يا فتد روزي به وقت صبحدم *** در حريم دل گذار آن صنم



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «علم اخلاق اسلامي، ترجمه جامع السعادات» ج 1، ص 141