بازگشت

نصيحتي حكيمانه و پندي مشفقانه


از غرور و عُجب و خودبيني و خودپسندي بپرهيزيد، در برابر حق و حقيقت، متكبّر نباشيد، بند بردگي ديگران را كه مايه تمام بدبختيها و سيه روزي است به گردن جان ميفكنيد، از افتادن به دام زر و زور و تزوير خود را حفظ نمائيد، دل كه حرم امن خداست به طناب وسوسه خنّاسان دچار مسازيد، دستگاه با عظمت عقل را تعطيل ننمائيد، مهار حيات را به دست بي خبران از حقايق هستي مسپاريد، از طواف به دور مكتبهاي مادي و دست ساز خودداري كنيد، خود و زن و فرزندانتان را و هر كس كه در شعاع شما زيست مي كند به بلاي شهوات و غرائز آزاد دچار ننمائيد، مظاهر فاني و زودگذر دنيا و آنچه كه به حقيقت مشت پر كن نيست شما را نفريبد، از دزدان راه انسانيت و راهزنان صراط آدميّت بر حذر باشيد، در پيچ و خم برنامه هاي مرئي و نامرئي شيطان گرفتار مشويد، باطن از آلودگيها پاك داريد، به دامن جان و قلب و دانش و حقيقت راهنمايان راه حضرت ربّ العزّه دست توسل بزنيد، انبيا و اوليا و امامان معصوم و فرهنگ حياتبخش آنان را بشناسيد، عقل و فطرت را به دست آن دانايان و بينايان و عارفان و عاشقان آگاه بسپاريد، در هر حركت و عملي بر اساس خواسته هاي حضرت محبوب ـ جلّ جلاله ـ قدم برداريد. چشم به تماشاي آيات دوست باز كنيد و گوش به فرامين و دستورات سعادت بخش حضرت اللّه بسپاريد.



سالك الي اللّه شويد و در اين مسير به رحمت و لطف و عنايت او توكّل نمائيد، تسليم بي قيد و شرط مالك عالَم و آدم شويد تا از قيود و اغلال و سلاسل شياطين درون و برون كه همّتي جز هلاكت و نابودي شما ندارند آزاد گرديد. در تمام شئون و امور به كتاب حضرت دوست يعني قرآن مجيد كه كتاب علم و زندگي و حيات و فضيلت و حق و حقيقت است پناه ببريد و به اين نكته توجه داشته باشيد كه جز از اين طريق راهي به سعادت و آزادي از شقاوت نيست.



هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد *** هم رونق زمان شما نيز بگذرد

وين بوم محنت از پي آن تا كند خراب *** بر دولت آشيان شما نيز بگذرد

باد خزان نكتب ايّام ناگهان *** بر باغ و بوستان شما نيز بگذرد

آب اجل كه هست گلوگير خاص و عام *** بر حلق و بر دهان شما نيز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نكرد *** بيداد ظالمان شما نيز بگذرد

در مملكت چو غرّش شيران درگذشت و رفت *** اين عوعو سگان شما نيز بگذرد

بادي كه در زمانه بسي شمعها بكشت *** همبر چراغدان شما نيز بگذرد

اي مفتخر به طالع مسعود خويشتن *** تأثير اختران شما نيز بگذرد

اي نوبت از كسان به شما ناكسان رسيد *** نوبت ز ناكسان شما نيز بگذرد

بيش از دو روز بود از آنِ ديگر كسان *** بعد از دو روز از آن شما نيز بگذرد

بر تير جورتان ز تحمّل سپر كنيم *** تا سختي كمان شما نيز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتي *** اين گل ز گلستان شما نيز بگذرد

آبي است ايستاده در اين خانه مال و جاه *** اين آب ناروان شما نيز بگذرد

اي تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع *** اين گرگي شبان شما نيز بگذرد

پيل فنا كه شاه بقا مات اوست *** هم بر پيادگان شما نيز بگذرد

آن كس كه اسب داشت غبارش فرونشست *** گرد سم خران شما نيز بگذرد



اگر به غرائز و شهوات ميدان تاخت و تاز داده شود، عقل و وجدان را سركوب كرده و بين انسان و حقايق حايل گشته و آدمي را از تمام واقعيات جدا ساخته و چنانكه تاريخ حيات ثابت كرده از انسان موجودي بدتر از تمام حيوانات خواهند ساخت.

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَيَعْقِلُونَ:(1)



شريرترين مردم نزد خداوند كساني هستند كه از شنيدن و گفتن حرف حق كر و لالند و در آيات حضرت حق تعقّل نمي كنند.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- انفال، 22.



مهار غرائز و شهوات را بايد به دست قدرت ايمان به حق و روز قيامت، و عقل ملكوتي واخلاق حسنه و حلال و حرام خدا سپرد تا در اين قلمرو، استعدادها رشد كند و فضايل زنده گردد و در قلب به روي حقايق ربّانيّه و واقعيات ملكوتيّه باز شود و سعادت دنياو آخرت انسان تأمين گردد و از خزي دنيا و عذاب آخرت رهائي حاصل شود.



به دانش دين كه بيانگر حقايق الهي و انساني و نشان دهنده صراط مستقيم و مبيِّن حسنات اخلاقي است، آراسته شويد، آنگاه در مقام عمل به واقعيات دين برآئيد و براي استوار ماندن ايمان و عمل خود با تمام وجود از در افتادن به چاله و چاه گناه بپرهيزيد، كه گناه ومعصيت خطرناك ترين عامل شقاوت و بر باد دهنده ايمان و آخرت و مورث خزي دنيا و عذاب جهنّم است.



ترك گناه را شبانه روز به تمرين بگذاريد و در اين زمينه در مقام رياضت شرعيّه برآئيد، كه تكرار ترك، شما را به روح تقوا كه بهترين حافظ و نگهبان انسان از خطرات است مجهّز مي كند و باعث باز شدن تمام درهاي خير به روي انسان مي شود.



«نهج البلاغه» تقوا را به عنوان يك نيروي معنوي و روحي كه بر اثر ممارست و تمرين پديد مي آيد و به نوبه خود آثار و لوازم و نتائجي دارد و از آن جمله پرهيز از گناه را سهل و آسان مي نمايد طرح و عنوان كرده است:

ذِمَّتي بِما أقُولُ رَهينَةٌ وَ أنَا بِهِ زَعيمٌ، إنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوي عَنْ تَقَحُّمر الشُّبُهاتِ.



همانا درستي گفتار خويش را ضمانت مي كنم و عهده خود رادر گرو گرفتار خويش قرار مي دهم. اگر عبرتهاي گذشته براي يك شخص آينه قرار گيرد، تقوا جلو او را از فرو رفتن در كارهاي شبهه ناك مي گيرد.



تا آنجا كه مي فرمايد:

ألا و إنَّ الْخَطايا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْها أهْلُها وَ خُلِعَتْ لُجُمُها فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النّارِ. ألا وَإنَّ التَّقْوي مَطايا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْها أهْلُها وَاُعْطُوا أزِمَّتَها فَأَورَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ:(1)



همانا خطاها و گناهان و زمام را در اختيار هواي نفس دادن، مانند اسبهاي سركش و چموشي است كه لجام از سر آنها بيرون آورده شده و اختيار از كف سوار بيرون رفته باشد و عاقبت اسبها سوارهاي خود را در آتش افكنند. و مثل تقوا مثل كركبهاي راهوار و مطيع و رام است كه مهارشان در دست سوار است و آن مركبها با آرامش، سوارهاي خود را به سوي بهشت مي برند.



در اين خطبه تقوا به عنوان يك حالت روحي و معنوي كه اثرش ضبط و ماليكت نفس است ذكر شده است. اين خطبه مي گويد: لازمه بي تقوائي و مطيع هواي نفس بودن ضعف و زبوني و بي شخصيت بودن در برار محرّكات شهواني و هواهاي نفساني است. انسان در آن حالت مانند سوار زبوني است كه از خود



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- خطبه 16.



اراده و اختياري ندارد و اين مركب است كه به هر جا كهدلخواهش هست مي رود. لازمه تقوا قدرت اراده و شخصيت معنوي داشتن و مالك حوزه وجود خود بودن است، مانند سوار ماهري كه بر اسب تربيت شده اي سوار است و با قدرت و تسلّط كامل، آن اسب را در جهتي كه خود انتخاب كرده مي راند و اسب در كمال سهولت اطاعت مي كند.

إنَّ تَقْوَي اللّهِ حَمَتْ أوْلِياءَ اللّهِ مَحارِمَهُ، وَألْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخافَتَهُ، حَتّي أسْهَرَتْ لَيالِيَهُمْ وَأظْمَأَتْ هواجِرَهُمْ:(1)



تقواي الهي اولياء خدا را در حمايت خود قرار داده، آنان را از تجاوز به حريم منهيّات الهي بازداشته است و ترس از خدا را ملازم دلهاي آنان قرار داده است، تا آنجا كه شبهايشان را به سبب عبادت، بي خواب و روزهايشان را به سبب روزه بي آب گردانيده است.



در اينجا علي عليه السّلام تصريح مي كند كه تقوا چيزي است كه پرهيز از محرمات الهي و همچنين ترس از خدا از لوازم و آثار آن است.

فَإنَّ التَّقْوي فِي الْيَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ، و في غَد الطَّريقُ إلَي الْجَنٌةِ:(2)



همانا تقوا در امروز دنيا براي انسان به منزله يك حصار و به منزله يك سپر است، و در فرداي آخرت رااه به سوي بهشت است.(3)



آري بر اساس معارف اسلاميه بخصوص منابعي چون «قرآن مجيد» و «نهج البلاغه» و «صحيفه سجّاديه» و كتب معتبر روائي، آنچه بين انسان و بين نقمت، حجاب و حايل است و آنچه آدمي را از خزي دنيا و عذاب آخرت كه همان نقمت است حفظ مي نمايد، پس از ايمان به حق و آخرت عمل به دستورات الهي و بخصوص مراعات تقواست.