بازگشت

استعداد براي جهان آخرت


اگر به آيات قرآن مجيد دقّت كنيد، آنجا كه سخن از ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه و خدمت به نوعو جهاد في سبيل اللّه و انفاق و صدقه و ساير شئون الهي وا نساني به ميان آمده، در حقيقت سخن از بروز دادن استعداد براي سفر آخرت و توشه گيري از دنيا جهت سعادت در آن جهان و به دست آوردن رضوان حق به ميان آمده است.



آبادي جهان آخرت در پرتو حيات طيّبه در اين جهان است، و حيات طيّبه محصول ايمان و عمل صالح مي باشد.



آمادگي براي قرار گرفتن در نعيم ابد و بهشت عنبر سرشت و جوار رحمت حضرت ربّ و قرب جناب اللّه، در سايه تقوا و عبادت و خدمت به خلق و رعايت حلال و حرام خدا ميسّر است.



در معارف اسلامي بابي تحت عنوان آمادگي براي موت آمده كه به چند روايت بسيار مهم از آن فصل اكتفا مي كنم:

قيلَ لاِميرالمُومِنين عليه السّلام: مَ الاِْستعدادُ لِلمَوتِ؟ قال: أداءُ الفَرائِضِ، وَ اجْتِنابُ المَحارِم، وَالاِْشتِمالُ عَلَي الْمَكارِمِ، ثمَّ لا يُبالي أوَقَعَ عَلَي الْمَوْتِ أمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيهِ، وَاللّهِ ما يُبالِي ابْنُ أبي طالِب أوَقَعَ عَلَي الْمَوْتِ أمْ وَقَعَ الْمَوتُ عَلَيهِ:(1)



به محضر مقدّس اميرالمؤمنين عليه السّلام عرضه داشتند. راه استعداد يافتن براي مرگ چيست؟ فرمود: اداي واجبات، ترك محرّمات، دارا بودن مكارم اخلاقي. چون اين سه حقيقت پرونده آدمي را تشكيل دهد، باكي نيست كه در كام مرگ افتد يا مرگ وي را بگيرد. به خدا قسم پسر ابوطالب را از مرگ نگراني نيست كه در دهان مرگ قرار گيرد يا مرگ وي را دريابد.



علي عليه السّلام در خطبه وسيله فرمود: غائبي نزديكتر از مرگ نيست، آن كه بر پشت زمين مي رود عاقبتش زير زمين است، شب و روز از عمر مي كاهد، هر صاحب حياتي را در اين جهان غذائي است و هر د انه اي را خورنده اي است، و تو غذاي مرگي. آن كس كه قدرشناس روزگار و ايّام و شبانه روز و ساعات و لحظات عمر گرانمايه باشد از آماده شدن براي مرگ و به آغوش گرفتن هماي سعادت ابديّه غفلت نكند. ثروتمند را با ثروتش از چنگ مرگ گريزي نيست و فقر فقير مانع از انتقال او به عالم آخرت نمي باشد.(2)

قالَ بَعْضُ الأئِمَّةِ: حاسِبُوا أنْفُسَكُمْ قَبْلَ أنْ تُحاسَبُوا، وَزِنُوا أعمالَكُمْ بِميزانِ الْحَياءِ قَبْلَ أنْ تُوزنُوا:(3)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «بحار»، ج 71، ص 263.



2- «أمالي» صدوق، ص 193.



3- «بحار»، ج 70، ص 73.



از بعضي از ائمّه هدايت نقل شده: قبل از آنكه در درگاه عدل الهي به حسابتان برسند به حساب خود برسيد و كارهاي خود را به ترازوي حياي از حق بسنجيد، پيش از آنكه به ميزان دقيق قيامت بسنجند.



سلمان فارسي مي فرمايد: سه چيز مرا به خنده آورده و سه برنامه مرا گريانده است.



سه مسأله اي كه مرا به گريه نشانده: فراق عزيزاني چون محمّد صلّي اللّه عليه و آله و حزب او، ترس از اوضاع قيامت و ايستادن در دادگاه الهي است.



و سه برنامه اي كه مرا به خنده آورده: دنباله رو دنياست كه مرگ به دنبال اوست، غافلي كه از وي غفلت ندارند، و آن كه دهانش پر از خنده است و نمي داند خدا از او راضي است يا بر وي غضبناك مي باشد.

عَنْ أبي عُبَيدَةَ قالَ: قُلْتُ لأبي جَفَر عليه السّلام: جُعِلْتُ فِداكَ حَدِّثْني بِما أنْتَفِعُ بِهِ، فَقَالَ: يا أباعُبَيْدَةَ أكثِر ذِكْرَ الْمَوْتِ فَما أكثَرَ ذِكْرَ المَوْتِ إنْسان، إلاّ زَهَدَ فِي الدُّنْيا.(1)



ابوعبيده به حضرت باقر عرضه داشت: فدايت شوم، سخني براي بگو كه از آن بهره مند شوم. حضرت فرمود: زياد ياد مرگ كن، كه هر انساني زياد به ياد مرگ باشد نسبت به دنيا (جمع ثروت و خورد و خوراك و شهوات و غرائز و قدرت وسطوت) بي ميل مي شود.

سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: أيُّ الْمُؤمِنينَ أكْيَسُ؟ قالَ أكثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَأشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْداداً.(2)



از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله پرسيدند: زيركترين مؤمنان كيست؟ حضرت فرمود: آن كه بيشتر ياد موت كند و آمادگي فوق العاده تري پيدا نمايد.



در «نهج البلاغه» علي عليه السّلام است:

مَنْ أكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيا بِاليَسير.(3)



آن كه زياد ياد مرگ است، به كم دنيا خوشنود است.



به حضرت سجّاد عرضه داشتند: بهترين مرگي كه عبد با آن روبرو مي شود كدام است؟ فرمود: آن است كه از بناها و خانه ها و قصورش آسوده گشته باشد. گفتند: يعني چه؟ فرمود: منظورم توبه از گناه و استقرار بر خيرات است، كه با د اشتن توبه مقبول و پرونده پر از نيكي، ورود انسان بر خدا ورود محبوبانه و كريمانه است.(4)



امام ششم عليه السّلام فرمود: چه به رختخوابت رفتي، بنگر كه چه خوردي و روز گذشته ات چه به دست آوردي و بدان كه مرگت حتمي است و بازگشت تو به حق، غيرقابل ترديد است.(5)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «بحار»، ج 71، ص 266.



2- «بحار»، ج 71، ص 267.



3- «بحار»، ج 71، ص 267.



4- «بحار»، ج 71، ص 267.



5- «بحار»، ج 71، ص 267.

بيا كه قصر امل سخت سست بنياد است *** بيار باده كه بنياد عمر بر باد است

غلام همّت آنم كه زير چرخ كبود *** ز هر چه رنگ تعلّق پذيرد آزاد است

چه گويمت كه به ميخانه دوش مست و خراب *** سروش عالم غيبم چه مژده ها داد است

كه اي بلند نظر شاهباز سدره نشين *** نشيمن تو نه اين كنج محنت آباد است

تو را ز كنگره عرش مي زنند صفير *** ندانمت كه در اين دامگه چه افتاد است

نصيحتي كنمت ياد گير و در عمل آر *** كه اين حديث ز پير طريقتم ياد است

غم جهان مخور و پند من مبر از ياد *** كه اين لطيفه عشقم ز رهروي ياد است

رضا به داده بده وز جبين گره بگشاي *** كه بر من و تو درِ اختيار نگشاد است

مجو درستي عهد از جهان سست نهاد *** كه اين عجوزه عروس هزار داماد است

نشان عهد و وفا نيست در تبسّم گل *** بنال بلبل بيدل كه جاي فرياد است

حسد چه مي برد اي سست نظم بر حافظ *** قبول خاطر و لطف سخن خداداد است



آنكس كه با تو به آيات قرآن و گفتمان انبيا و امامان، براي مرگ استعداد پيدا كند به سه حقيقت ديگري كه در پايان دعاي چهارم اشاره شده يعني آساني مرگ و به سلامت بيرون آمدن از آزمايشات و نجات از عذاب و ورود به بهشت الهي خواهد رسيد.