بازگشت

نام بتهاي عرب جاهلي


بت پرستي دين رايج عرب بود و به صورتهاي گوناگون در بين آنان نفوذ داشت .



دامنه بت پرستي آنچنان توسعه پيدا كرد كه بتهائي به شكل حيوان و گياه و انسان و جنّ و فرشته و ستارگان ساخته مي شد و حتّي سنگ مورد پرستش بود.



«لات» در طايف به صورت سنگي چهار گوش بود و نزديك طايف چمن و چراگاه خاص داشت كه حرم بود و قطع درختان و شكار و خونريزي در قلمرو آن روا نبود و مردم مكّه و ديگران به زيارت آن مي رفتند.



«عُزّي» خداي بسيار عزيز كه معادل ستاره زهره بود در نخله، شرق مكّه قرار داشت و پرستش مي شد و بيش از ديگر بتها اعتبار داشت. حرم عُزّي از سه درخت تشكيل شده بود و قرباني انسان بدان تقديم مي شد.



«مَنات» خداي قضا و قدر بود و معبد آن سنگي سياه در قُدَيد بر سر راه مكّه به يثرب و مخصوص اوس و خزرج بود. اين سه معبود، خدايان مؤنّث و تماثيل ملائكه بودند.



«بَعْل» مظهر روح چشمه ها و آبهاي زير زمين بود، احياناً چاه آب پاكِ نشاط آور در صحراي خشك قابل پرستش بود.



«غار» چون با خدايان و نيروهاي زير زمين ارتباط دارد، مقدّس شناخته مي شد. بتخانه «غبغب» در نخله از همين جا پيدا شد.



«ذات انواط» كه به آن چيزهائي مي آويختند در نخله بود و سالها مردم مكّه زيارتش مي كردند.



«ذوالشّري» به صورت توده اي از سنگهاي تراشيده سياه چهار گوش محترم بود.



«روح زمين قابل كشت» خداي نكوكاري است كه بايد قرباني به پيشگاه او نثار كرد.



«روح زمين باير» شيطان شرور است كه بايد از آن بر حذر بود.



علاوه بر خدايان عمومي، هر يك از عربها در خانه خود صنم يا نصيبي داشتند كه هر وقت به خانه مي رفتند دور آن طواف مي كردند و در هنگام مسافرت از آن اجازه مي گرفتند و آن را همراه خود مي بردند.



«اَزلام» چوبه هاي تيري بودند كه براي فال گرفتن و مشورت به كار مي رفتند. آنها در تعيين سرنوشت مردم نقش عمده اي داشتند و حتّي در تعيين اينكه فرزند مشكوك به كدام پدر تعلّق دارد.



اين چوبه ها در برابر بت «هبل» قرار داشت و مراسم تحت نظر كاهني انجام مي شد، و نيز وسيله اي براي قمار بازي با طرز خاصّي بود.



روزي امرؤالقيس شاعر معروف براي انتقام خون پدر خود با ازلام فال گرفت و سه بار نفي آمد، چوبه هاي تير را به صورت بت پرت كرد و گفت: اي لعنتي اگر پدر خودت را كشته بودند مرا از خونخواهي پدر منع مي كردي.



از اين داستان نقش ازلام و موقعيّت بت و در عين حال نفوذ بر تعصّب و انتقام را استفاده مي كنيم.(1)