بازگشت

دلالت و هدايت بر اخلاص در توحيد




حمد خداوندي را كه يا آيات قرآن و معارفي كه از پيامبر و ائمه رسيده ما را به اخلاص در عبادت و ايمان توجّه داد.



فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ، أَلاَ لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ:(294)

خدا را پرستش كن و ايمان و عمل و دينت را براي او خالص گردان، آگاه باشيد كه آنچه براي خداست دين خالص است.



إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ ووْفَ يُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً:(295)

مگر آنان كه تبهاكاري و گناه خود را با توبه اصلاح كردند و به عنايت و لطف وجود مقدّس حقّ در آويختند و دين خود ار براي خدا خالص گردانيدند، پس اين گروه در صف مؤمنان باشند، و بزودي خداوند مهربان مؤمنان را اجر عظيم خواهد داد.



قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَن أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ:(296)

اي رسول من بگو من ورم فقط خدا را بپرستم و دينم را براي او خالص گردانم.



قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ ديني:(297)

بگو من خداي يكتا را مي پرستم و دينم را براي او خاصّ و خالص گردانم.



وَلَنا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ:(298)

بگو ما مسئول كار خود و شما مسئول كردار خود هستيد، مائيم تنها مردمي كه خدا را به يكتائي شناخته و او را از روي خلوص مي پرستيم.



فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ:(299)

پس خدا را به اخلاص بخوانيد، كه دين خالص از خداست هر چند كافران نخواهند.



هُوَ الْحَيُّ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ:(300)

او خداي جاويد است كه جز او خدائي نيست پس تنها او را بخوانيد و با اخلاص بندگي كنيد كه ستايش و حمد مخصوص خداي عالميان است.



وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ:(301)

جامعه انساني امر نشدند مگر به عبادت خالص و بي شائبه شرك و ريا و بپاـ داشتن نماز و اداي زكات، اين ااست دين پابرجا ودرست و راه سعادت و سلامت.



في مَواعِظِ النَّبِيِّ لاِبْنِ مَسْعُود: يَا ابْنَ مَسْعُود إذا عَمِلْتَ عَمَلا فَاعْمَلْ لِلّهِ خالِصاً لاِنَّهُ لايَقْبَلُ مَنْ عَبادِهِ إلاّ ما كانَ خالِصاً:(302)

در مواعظ رسول خدا به اين معبود است: پسر مسعود هرگاه كاري انجام دهي براي خدا و محضر خدا خالص انجام بده زيرا عملي جز عمل خالصْ قبول درگاه او نيست.



قالَ عَلِيٌّ عليه السّلام: طُوبي لِمَنْ أخْلَصَ عَمَلَهُ وَ حُبَّهُ وَ بُعْضَهُ وَ أخْذَهُ وَ تَرْكَهُ وَ كَلامَهُ وَ صَمْتَهُ وَ فِعْلَهُ وَ قَوْلَهُ....:(303)

علي عليه السّلام فرمود: خوشا به حال كسي كه عمل او دوستي و دشمني و گرفتن و رها كردن و سخن و سكوت و فعل و قولش را براي خدا خالص كند.



قالَ الصّادِقُ عليه السّلام: إنَّ رَبَّكُمْ لَرَحيمٌ يَشْكُرُ الْقَليلَ، إنَّ الْعَبْدَ لَيُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ يُريدُ بِها وَجْهَ اللّهِ فَيُدْخَلُهُ اللّه بِهِ الْجَنَّةَ:(304)

امام صادق عليه السّلام فرمود: پروردگار شما مهربان است، عمل كم را تقدير مي كند، هر آينه عبد دو ركعت نماز محض خدا بجا مي آورد، خداوند به سبب آن نماز او را واد بهشت مي كند.



عَنِ الرِّضا، عَنْ آبائِهَ صَلَواتُ اللّهِ عليهم قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: ما أخْلَصَ عَبْدٌ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ أرْبَعينَ صَباحاً إلاّجَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلي لِسانِهِ:(305)

امام هشتم از پدرانش از رسول خدا نقل مي كند: عبدي كه چهل روز براي خدا خالص شود، چشمه هاي حكمت از قلبش به زبانش جاري مي شود.



اين فقير مسكين و عبد مستكين به پيشگاه حضرت دوست عرضه داشته:



يا رب تو علاج درد مائي *** بردرد درون ما شفائي

ما خسته دل و فسرده حاليم *** از بار گنه شكسته باليم

غرقيم همه به بحر عصيان *** هستيم گداي لطف و احسان

با اينكه ز كبرْ خود نمائيم *** در اصلْ فناي در فنائيم

هستيّ و خوديّتي نداريم *** از خويش منيّتي نداريم

بر درگه تو ذليل و خواريم *** سرمايه بجز گنه نداريم

اي غوث و غياث بي پناهان *** بخشنده جمله گناهان

يا رب تو ببين اسير مستيم *** آلوده هر گناه و پستيم

شد تيره ز معصيت دل ما *** شد نار جحيمْ حاصل ما

بگشاي دي ز توبه اي يار *** ما را تو ز معصيت نگهدار

ما گر چه به عهد بي وفائيم *** لكن به در تو ما گدائيم

برسائل خود عنايتي كن *** از غمزدگان حمايتي كن

اي مايه آبروي مسكين *** ثابت قدمم نماي در دين

امام عسگري مي فرمايد: اگر تمام دنيا را لقمه اي كنم و در دهان بنده اي خالص بگذارم گوئي در حقّ او تقصير كرده ام، واگر كافر را از آن منع كنم تا از گرسنگي و تشنگي به مرگ برسد سپس شربتي از آب به او بنوشانم انگار به اسراف در نعمت حق برخاسته ام.(306)





5. دور داشتن انسان از شرك و الحاد

دور بودن از شرك در هر كيفيّت و شكلش اعمّ از دنيا پرستي، مقام پرستي، شهوت پرستي، هوا پرستي، طاغوت پرستي، شيطان پرستي، محض عنايت و لطف حق به بندگان است.



چون ايمان خالص و عمل صالح بر شئون حيات حاكم گردد بساط شرك از سرزمين هستي انسان جمع مي شود.



شرك به فرموده قرآن در سوره لقمان، ظلم عظيم است و هر كس تا وقت مرگ آلوده به آن باشد از رحمت خدا نصيب نخواهد داشت و در آن زمان توبه اش پذيرفته نخواهد شد.



شرك ورزي به فرموده قرآن باعث از بين رفتن تمام اعمال نيك انسان در دوره عمر اوست:



وَ لَوْ أشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا يَعْمَلُونَ:(307)

و هر آينه اگر شرك بورزند، به حقيقت كه تمام حسنات دوره عمر آن ها از بين مي رود.



وَلكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ:(308)

و ليكن خاوند ايمان را محبوب شما ساخت و آنرا در دلهاي شما زينت بخشيد، و كفر فسق و عصيان را مكروه شما داست، اينانند رشد يافتگان.





تحبيب ايمان

كسي يا چيزي را دوست داشتن در اثر پي بردن به زيبائيها يا سودمنديهاي آن پيدا مي شود. ايجاد دوستي در دل كسي كردن به وسيله توجّه دادن به خوبي و زيبائي و سودمندي خواهد بود.



ايزد پاك، ايمان را به وسيله ذكر خوبي ها و ثوابها و فضيلتهاي آن خواسته كه محجوب مسلمانان كند و بندگان عزيز خود را از اين فيض بزرگ برخوردار سازد. از جمله مباركه:



وَ زَيَّنَهُ في قُلُبِكُمْ

استفاده مي شود كه مقرّ ايمان قلب است و ايمان از صفات جوانح است: صفات قلبي علل براي صدور افعال خارجي و صفات جوارحي است. در جمله:



وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ

كفر و فسوق و عصيان را در مقابل ايمان قرار داده است. يكي از طرق تعريف، دانستن مقابلهاي معرّف است و از اين تقابل مي توان راهي به حقيقت ايمان پيدا كرد.



كفرْ انكار خدا و رسول است، پس ايمان اعتقاد به خدا و رسول است. فسوقْ پرده دري است، پس ايمان صفتي است قلبي و اعتقادي كه مردم با ايمان را از پرده دري و هتك نواميس متنفّر ساخته و جلوگيري مي كند. عصيانْ گناه ونافرماني است، پس ايمان عقيده اي است كه نمي گذارد از مردم باايمان تمرّد و نافرماني حق صادر شود، زيرا از آن بيزار و متنفّرند.



با اين بيان تاحدّي مي توان به اندازه لطف حق كه ايمان را محبوب مسلمانان قرار داده پي برد، زيرا ايمان راه نجات از پليديها و زشتيها و راه دخول در سعادت و خوشبختي هاست


نقش عبدالله بن زبير


عبدالله بن زبير، كه فردي جاه طلب و ظاهر الصلاح بود، اندكي پيش از ورود امام حسين (ع) به مكه در سال 60 وارد مكه شده در آنجا اقامت گزيده بود، ولي در مدت امام حسين (ع) در مكه، او تحت الشعاع قرار گرفته و چندان مورد توجه مردم نبود. پس از شهادت امام حسين (ع) ميدان را براي فعاليت او باز شد و در برابر يزيد اعلام مخالفت كرده خود را خليفه خواند.



عبدالله با خاندان امير مومنان (ع) ميانه اي نداشت. او در برپايي فتنه «جمل» نقش مهمي داشت و در دوران فعاليت در مكه، درود بر پيامبر را از آغاز خطبه حذف كرد و چون در اين مورد از او پرسيدند، گفت: پيامبر خويشاوندان بدي دارد كه هنگام بردن نام او گردن خويش را بر مي افرازند.(32) با توجه به اين سوابق كه امام سجاد (ع) از فتنه او اظهار نگراني مي كرد.(33) نيز گفته اند كه اخراج حاكم مدينه و بني اميه از اين شهر با موافقت او صورت گرفته بوده است. (34)

پاورقي



32- ابن واضح، تاريخ يعقوبي، نجف، المطبعة الحيدرية، 1384 ه'.ق، ج 3، ص 8/

33- علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، في معرفة الائمه. تبريز، مكتبه بني هاشمي، 1381 ه'.ق، ج 2، ص 299/

34-بلاذري، همان ماخذ، ص 30/