بازگشت

گوهر پرقيمت وقت




ملل مختلفه جهان هر يك براي نشان دادن قيمت و ارزش عمر ضرب المثلي دارند كه مشهورترين ضرب المثلها در اين زمينه اين جمله مشهور است: وقت طلاست.



ولي اسلام عزيز و فرهنگ ثمربخش الهي زمان و وقت را با هيچ كدام از عناصر مادي هر چند داراي ارزش بالا و سنگين باشد نسنجيده زيرا در ميزان عدل و حكمت، عنصري از عناصر همسنگ با وقت و عمر انسان نيست.



قيمت و ارزش عمر دراسلام، ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه است. اگر كسي لحظات و دقايق، ساعاتو روزها و شبها، هفته ها و سالهاي عمرش را در برابرتحصيل ايمان و معرفت و عمل صالح و اخلاق حسنه بپردازد، وقت خود را به حق خرج كرده و در اين زمينه از هر ضرر و خسراني مصون مانده و در پايان راه به رضاي خدا و جنّات نعيم خواهد رسيد.



صرف عمر در امور بيهوده، يا در عيش و نوش شيطاني، يا در راه طاغوت و طاغوتچه، يا در راه دنياي محض و مادّيّت خالص، يادر لهو و لعب، هدر دادن وقت وتلف كردن زمان است و عاقبتي جز ذلّت و نكبت و اندوه و حسرت و غضب حقّ و آتش جهنّم ندارد.



آنان كه در روز قيامت دچار حسرتو اندوه و اضطراب و وحشت و عذاب و ذلّت مي شوند همانهايند كه در آنجا به تمامي معني متوجّه مي گردند كه عمر را ضايع كرده و وقت و زماني كه حضرت حقّ براي رشد و كمال به آنان مرحمت فرموده بود صرف هوا و هوس و ابليس و جنود او كرده اند.



درآن روز وضع انبيا و اوليا و عاشقان و عارفان و به خصوص سختي عذاب، آنان را بيدار مي كند و به منتهاي بينائي نسبت به وضع خودشان مي رساند و مي فهمند كه نمي بايست عمر را ضايع مي كردندو شب و روز و هفته و سال را به بطالت و گناه مي گذراندند به همين خاطر از ميان شلعه هاي آتش و عذاب سخت الهي فرياد برمي آورند كه: خداوندا يكبار ديگر مارا به دنيا برگردان و به همان اندازه وقتي كه در اختيار ما گذاشتي براي بار دوّم در اختيار ما بگذار تا تمام لحظات و روز و شب و ماه و سالش را در عوض عمل صالح و ايمان و اخلاق صرف كنيم و بعد از آن از عنايات و الطاف و رحمت و مرحمت تو همچون پاكان و نيكان بهره مند گرديم ولي در پاسخ آنان گفته مي شود: براي يك بار، عمر در اختيارتان گذاشتيم و براي خرج كردن آن در راه صواب و ثواب به توسّط انبايو اوليا شما را هدايت كرديم، مي خواستيد همان وقتي كه در دنيا بوديد از وقت استفاده كيند و از عمر بهره بگيريد.



اين سؤال و جواب چنانكه در قرآن مجيد آمده پنج بار بين اهل عذاب و حضرت حق ردّ و بدل مي شودو در بار پنجم زبان اهل جهنّم براي هميشه بسته شده، از سخن گفتن الي الأبد عاجز مي شوند!



قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَي خُرُوج مِن سَبِيل ذلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ: (136)

(كافران، ستمكاران، گنهكاران حرفه اي به پيشگاه مقدّس حضرت حقّ عرضه مي دارند) پروردگارا! ما را دوبار ميراندي، و دو بار زنده كردي، پس به گناهان و خطاها و هواپرستي خود اعتراف كرديم، آيا براي ما راهي هست كه از اين عذاب دردناك و سخت بدرآئيم!



(در پاسخ آنان گفته مي شود): اين عذاب جزاي كافر شدن شما به خداي يكتاست، چون بر حضرت او شريك مي گرفتند اهل آن بوديد اينك حكم شما با خداي بزرگ است (و حكم حقّ اين است كه به سزاي اعتقاد و عمل زشت خود دراين عذاب بمانيد!)



وَلَوْ تَرَي إِذِ الُمُـجْرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا ابْصَرْنَا ومِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ...فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ:(137)

اي رسول ما اگر تو خال بدكاران را در قيامت ببيني كه چگونه در حضور خداي خود سر به زير و ذليلند و با آه و حسرت مي گويند: پروردگارا اينك عذاب تو را به چشم ديديم و حق را به گوش گرفتيم، ما را به دنيا بازگردان تا عمل شايسته بجا آوريم، اكنون به تمام واقعيّات موقنيم.



به آنان پاسخ داده مي شود: امروز به كيفر غفلتي كه نسبت به ديدار امروز داشتيد عذاب الهي را بچشيد، ما رحمت خود را در برابر بي توجّي شما در برابر حقايق الهيّه از شما ممنوع كرديم، به مزد خيانت هائي كه داشتيد عذاب ابدي را دريافت كنيد!



وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَ لَمْ نُعَمِّرْكُم مّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَصِير: (138)

ايشان در آتش دوزخ فرياد و ناله مي كنند: اي پروردگار، ما را ازاين عذاب بيرون آور تا بر خلاف گذشته به اعمال شايسته بپردازيم. (در جواب آنان گفته مي شود): آيا شما را عمري مهلت نداديم و رسولان خود را جهت هدايت شما نفرستاديم تا نسبت به واقعيات متذكّر شويد، پس امروز عذاب دوزخ را بچشيد كه ستمكاران و متجاوزان از حقّ را ياور و نجات دهنده اي نخواهد بود.



وَأَنذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَي أَجَل قَرِيب نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُم مِن قَبْلُ مَا لَكُم مِن زَوَال:(139)

اي رسول ما مردم را از روزي كه هنگام عذاب و كيفر اعمالشان فرا مي رسد بترسان و آگاهشان كن كه ستمكاران و متجاوزان در آن روز در عذاب سختي كه به آن گرفتارند فرياد مي زنند: پروردگارا عذاب ما را به تأخير انداز و ما را به دنيا برگردان تا دعوت ترا اجابت كنيم و پيرو رسولان تو شيوم به آنها پاسخ داده مي شود: شما نبوديد كه در دنيا قسم مي خورديد ما را زوال و هلاكي نيست و محشر و قيامتي نخواهيم داشت، اكنون اين قيامت و عذاب هميشگي آن كه به كيفر كردارتان مي چشيد.



قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْماً ضَالِّينَ.رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ.قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلاَ تُكَلِّمُونِ:(140)

متجاوزان از آيات حقّ و عاصيان و ستمكاران گويند: الهي شقاوت بر ما غلبه كرد و كار ما به گمراهي كشيد خداوندا! ما را از جهنّم نجات ده، اگر بار ديگر به عصيان رو آورديم همانا ظالميم. به آنان پاسخ داده شود: اي سگان به دوزخ شويد و لب از سخن با من فرو بنديد.



اينكه براي هميشه آنان را از سخن گفتن با حق محروم و ممنوع مي كنند شديدترين عذاب و سخت ترين حال است.



در برابر اينان كساني هستند كه وقت را غنيمت دانسته و براي عمر ارزش قايل شدند و به هدايت انبيا و اوليا مدّت اقامت خود را در دنيا با كسب ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه و در يك كلمه با عبادت ربّ و خدمت به خلق عوض كردند، اينان را در جهان آخرت رضاي حقّ وبهشت عنبر سرشت است.



كسي كه محوري جز خدا ندارد، و محبوبي جز حضرت حقّ در عرش دلش حكومت نمي كند، و معلّمي در مسير تربيت و رشد و كمال جز انبيا و اوليا نمي شناسد، گوهر وقت جز با عشق محبوب حقيقي و جز با عمل صالح و اخلاق حسنه معامله نمي كند، و راستي كه عشق حضرت حقّ جز اين اقتضا ندارد.



خواجه معين الدّين چَشتي مي فرمايد:



من يار، ترا دارم اغيار نمي خواهم *** غير از تو كه دل بردي دلدار نمي خواهم

خاري كه ز درد تو خسته است مرا در دل *** من خسته آن خارم گلزار نمي خواهم

گر جلوه دهي بر دل نقد دو جهان گويم *** من عاشق ديدارم دينار نمي خواهم

سرّي كه مرا با تست با غير تو چون گويم *** تو داني و من دانم اظهار نمي خواهم

اندر حرم جانم كس را نبود منزل *** غير از تو در اين خلوت ديّار نمي خواهم

خون مي خورم از دستت و آزار نپندارم *** كان خاطر نازك را آزار نمي خواهم

من باده نمي نوشم امّا چو توئي ساقر *** اندر تن خود يك رگ هشيار نمي خواهم

عاشق كه ترا خواهد با غير نيارامد *** جنّات نمي خواهم انهار نمي خواهم

دنيا طلبد غافل عقبي طلبد عاقل *** من عاشم و بيدل جز يار نمي خواهم

از هستي خود بگذر، بگذار معين افسر *** جائي كه نگنجد سر دستار نمي خواهم

انبيا و اوليا، امامان و عارفان و عاشقان و ناصحان از تمام افراد بشر خواسته اند به ارزش و قيمت وقت معرفت پيدا كنند و سعي و كوشش آنان بر اين باشد كه لحظات و ساعت و شبها و روزها و هفته ها و ماهها و سالهاي خود را با حقّ و حقيقت و طاعت ربّ و خدمت به خلق معامله كنند و از اينكه اوقات پر ارزش را به دست ديو خطرناك هوا و هوس و طوفان بنيان برانداز شهوات و غرائز شيطاني بسپارند پرهيز كنند ورنه در پايان راه و در عاقبت كار كه سريع تر از برق م يرسد به حسرت ابدي و اندوه هميشگي و عذاب دائم دچار خواهند شد.



معارف اسلامي و روايات با ارزش كتب معتبره حديث، انسان را در راه خرج كردن وقت در اموري كه منفعت ابدي دارد راهنمائي مي كنند، و آدمي را از مصرف كردن عمر گرانمايه در مسائلي كه محصولي جز ضرر ابدي و خسارت هميشگي ندارد هشدار مي دهند.



قال النَّبِيُّ صلّي اللّه عليه و آله: اِتَّقِ اله مَحارِمَتَكُنْ أعْبَدَ أعْبَدَ النّاسِ، وَ ارْضَ بِما قمَ اللّه لَكَ تَكُن أعْنَي النّاسِ، وَ أحْسِنْ إلي جارِكَ تَكُنْ مُؤْمِناً، وَأحِبَّ لِلنَّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ تَكُنْ مُوقِناً، وَلا تُكْثِرِ الضِّحْكَ فَإنَّ كَثْرَةَ الضِّحْكِ تُميتُ الْقُلُبَ. (141)

پيامبر صلي اللّه عليه و آله فرمود: اوقات عزيز را در گناهان و محرّمات خرج مكن تا عابدترين مردم باشي، به آنچه از راه كسب مشروع خدايت عنايت فرمود خوشنود باش تا بي نيازترين افراد باشي، به همسايه نيكي كن تا مؤمن به حساب آئي، آنچه براي خود دوست داري براي همه دوست داشته باش تا اهل يقين باشي، و از خنده زياد بپرهيز كه خنده زياد دلها را مي ميراند.



وَ قالَ: مَنْ خَزَنَ لِسانَهُ سَتَرَاللّهُ عَوْرَتَهُ، وَ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ كَفَّ اللّه عَنْهُ عَذابَهُ، وَ مَنِ اعْتَذْرَ إليَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ قَبِلَ عُذْرَهُ وَ تَجاوَزَ عَنْهُ:(142)

و نيز آنحضرت فرمود: آنكس كه زبانش را از غيبت و تهمت و باطل و استهزاء به ديگران و فحش و ناروا و زخم زبان و هر آنچه مردم را به ناحق مي آزارد حفظ كند، خداوند عيبش را بپوشاند. و هر كس جلوي خشم و غضب و عصبانيّت خود را بگيرد از عذاب خدا درامان مي ماند. و هر كس در مسير با عظمت توبه وقت بگذارد و درصدد تدارك گذشته برآيد و از حضرت دوست عرضه كردن ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه و ترك هر آنچه محبوب نمي پسندد در مقام عذرخواهي برآيد، خداوند عذرش را بپذيرد و توبه اش را قبول كند.



سلمان فارسي به ديدن ابودرداء رفت، همسر ابودرداء را در لباسي كهنه و حالتي دل مرده ديد، از او پرسيد: اين چه وضعي است؟ پاسخ داد: برادرت ابودرداء دل از دنيا برداشته و رابطه با غير عبادت بريده. سلمان منتظر ماند تا ابودرداء از بيرون آمد. به سلمان خوش آم د گفت و برايش غذا آورد، سلمان منتظر ماند تا ابودرداء از بيرون آمد. به سلمان خوش آمد گفت و برايش غذا آورد، سلمان گفت: ابودرداءگفت: اي سلمان تا تو غذا نخوري من نمي خورم. در ه رصورت غذا خوردند، تا شب رسيد، چون ابودرداء براي عبادت برخاست سلمان جلوي او را گرفت و گفت: اي ابودرداء خدا را بر تو حقّي است، و جسد و اهل بيتت را نيز بر تو حقّي است، گاهي روزه بگير، گاهي از روزه بپرهيز، نمازت را به موقع بجاي آر، و از وقت خواب و استراحت كم مكنش، هر صاحب حقّي را به حقّش برسان، كه اوقات عزيز انسان به همانسان كه خدا وانبيا و كتب آسماني دستور داده اند بايد خرج شود، ورنه آدمي از بسياري از فيوضات ربّانيّه محروم مي ماند.



ابودرداء خدمت رسول خدا رسيد و آنچه بين او و سلمان گذشته بود تعريف كرد، رسول الهي هم آنچه سلمان به ابودرداء فرموده بود تأييد نمودند.(143)



قالَ رَسُولَ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: قَدْ أفْلَحَ مَنْ أسْلَمَ، وَ كانَ رِزْقُهُ كَفافاً وَ صَبَر عَلي ذلِكَ.(144)

رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله فرمود: كسيكه در تمام زمينه ها تسليم حضرت حقّ شد، و وقت خود را به چنگ آوردن روزي حرام صرف نكرد، و براين گونه زندگي استقامت ورزيد پيروز و رستگار شد.



در اين زمينه سلطان العلماء بهاء الدّين بلخي معروف به بهاء ولد، نصايحي حكيمانه و مقالاتي عالمانه دارد كه به گوشه اي از آن در سطور زير توجّه مي كنيد:



«گفتم: اي آدمي، در هر ريزه شهوت تو ديوي چنگال در زده است و به بوي آن مراد در تو مي آيند، چنانكه مورچه با دانه چنگال سخت كرده باشد، اندرونت از ديوان همچون مورچه خانه از آن شده است، ترا گفتند كه دو درِ را كه گلو و شهوت است در بند تا در نبايند، و اگر تو درِ آن را بستي و هنوز اندكي مي آيند و وسوسه مي كنند از آن است كه اندكي مراد هنوز باقي است.



ترا گفتند كه شيشه را از نان تهي كن تا از نور پر كني، تو از نان تهي كردي و لكن نقش سودا پر كردي و خون و ريم مردمان پر كردي، از نانت از آن تهي كردند تا بداني كه از آن دگرها به طريق اولي است تهي شدن.



اَلْعاقِلُ يَكْفيهِ الاْشارَةُ

ما با عاقل خطاب كرده ايم نه با غير عاقل، اكنون هر انديشه كه هست و هر سودائي كه هست و هر چيزي كه هست چو در انديشه آمد چون گل خشك را ماند و گياه خشك و زرد گشته را ماند، و آن كه برون از انديشه تست هنوز نو نو شكوفه و تازگي دارد، و سبزه نيك تازه از آنجا بيرون مي آيد همچنانكه ميوه ها و كوكها كه نو ميرسد، اوّلش را مي خورند و دگرها را رها مي كنند، زيرا كه اوّلش لطفي و طبعي دارند، و از اين قِبَل گفت كه:



اَلْجُوعُ طَعامُ اللّهِ



يعني كه در عرصه غيب، سبزه حكمت مي رويد و آهوي طبعت آن را مي چرد، اكنون هر انديشه كه چهره نمود و تو آن ار خورديش به اوّل وهلت در عالمي سادگي، آبگون مي باش كه هر چه بروييد و بدان انديشه خوردي رهاش كن تا باز نو بيرون آيد.



سؤال كرد از هوائي كه سپس مرگ بود، گفتم: چون قدم در معصيت نهاده اي بدان كه قدم در حدود ولايت دوزخ نهاده اي در طرفه هوائي، يعني چنانكه بادي را سَموم آفريند، و بادي را هواي عفن آفريند كه سر و پوست و گوشت مردم را زيان رساند، همچنان دمِ غيبت ترا و نَفَس فحش ترا سمومي و هواي عفني آفريند سپس مرگ تا ترا پرياشن دارد، و از نَفَس تسبيح و نصيحت و شهادت و صدق تو در قولْ آن را هواي خوشي آفريند در حدود ولايت بهشت.



اكنون يك ركن در اصل آفرينش هوا و باد راست و آب و خاك راست و آتش راست.



و آتش، آتش صلابت و عداوت است با اهل كفر و آب، آب رقّت و شفقت است بر اهل اسلام و باد، باد نصايح و عدل و صدق است و خاك، خاك اجزاي صابر و حَمول است، و ترا از اينان قرينان آفرينند در بهشت تا بداين كه مقصود اعتقاد و تعظيم است، و به آنچه مراد اللّه باشد اعتقاد را به آن داري.



پس تسبيح و تهليل و اعتقاد و بندگي و زاري بر حضرت اللّه خوشتر بود از همه چيزهاي ديگر.



اكنون چو اللّه ترا مي بيند خود را چون عروسان بياراي كه خريدار از وي قوي تر نخواهي يافتن!



چشم را به سرمه شرم و اعتبار مكحّل كن، و گوش به گوشواره هوش بياراي، و دست را به كار ادب برنه، و روي را به سپيده و غازه نياز و اخلاص بياراي، و پاي را به خلخال خدمتكاري آراسته گردان، و فرق ماين حقّ و باطل راست كن، و خِمار تعفّف و معجر استعصام بر سر افكن كه:



اَلاْوْلِياءُ عَرائِسُ اللّهِ.

تا اغياران بر آن وقوفي نيابند.»(145)



آري به قول رسول الهي:



قَدْ أفْلَحَ مَنْ أسْلَمَ، وَ كانَ رِزْقُهُ كَفافاً وَ صَبَرَ عَلي ذلِكَ.

كسي كه وقت صرف حقّ كند و از خرج آن در راه غير دريغ ورزد، و جز به حلال خدا در تمام زمينه ها دست نبرد، به گنج رضاي دوست و گنجينه بهشت محبوب بدون شك دست يافته است.



عزيزان! حرام دنيا و حقّ ديگران آن ارزش را ندارد كه حتّي به اندازه ارزني و به مقدار پشيزي از اوقات عزيز خود را صرف به دست آوردن آن كنيد گر چه مجموعه اي كه به دست مي آوريد از دنيا و مافيها فزون تر باشد!!



به قول عالمه فاضله، پروين اعتصامي:



شالوده كاخ جهان بر آبست *** تا چشم بهم برزني خراب است

ايمن چه نشيني در اين سفينه *** كين بحر هميشه در انقلاب است

افسونگر چرخ كبود هر شب *** در فكرت افسون شيخ و شاب است

اي تشنه مرو كاندرين بيابان *** گر يك سرِ آب است صد سراب است

سيمرغ كه هرگز به دام نايد *** در دام زمانه كم از ذُباب است

چشمت به خط و خال ذلفريب است *** گوشت به نواي دفّ و رَباب است

تو بيخود و ايّام در تكاپوست *** تو خفته و ره پر ز پيچ وتاب است

آبي بكش از چاه زندگاني *** همواره نه اين دَلْو را طناب است

بگذشت مه و سال دين عجب نيست *** اين قافله عمري است در شتاب است

بيدار شو اي بخت خفته چوپان *** كين باديه راحتگه ذَئاب است

برگرد از آن ره كه ديو گويد *** كاي راهنورد اين ره صواب است

ز انوار حق از اهرمن چه پرسي *** زيرا كه سؤال تو بي جواب است

با چرخ تو با حيله كي برآئي *** در پشّه كجا نيروي عقاب است

بر اسب فساد از چه زين نهادي *** پاي تو چرا اندر اين ركاب است

دولت نه به افروني حُطام است *** رفعت نه به نيكوئي ثبات است

جز نور خرد رهنماي مپسند *** خود كام مپندار كامياب است

هشدار كه توش و توان پيري *** سعي و عمل موسم شباب است

بيهوده چه لرزي ز هر نيمي *** مانند چراغي كه بي حباب است

گر پاي نهد بر تو پيل داني *** كز پاي تو چون مور در عذاب است

بي شمع شب اين راه پر خطر را *** مسپر به اميدي كه ماهتاب است

تا چند و كي اين تيره جسم خاكي *** بر چهره خورشيد جان سحاب است

در زمره پاكيزگان نباشي *** تا بر دلت آلودگي حجاب است

پروين چه حصاد و چه كشتكاري *** آنجا كه نه باران نه آفتاب است

امام سجّاد عليه السّلام در روايتي بسيار جالب همه مردم را در راه خرج كردن وقت گرانقيمت اينچنين راهنمائي مي كند:



إنَّ أحَبَّكُمْ عَنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ أحْسَنُكُمْ عَمَلاً، و إنَّ أعْظَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ عَمَلاً أعْظَمُكُم عِنْدَ اللّهِ رَغْبَةً، وَ إنَّ اَنْجاكُمْ مِنْ عَذابِ اللّهِ أشَدُّكُمْ خَشْيَةً للّهِ، وَ إنَّ أقْرَبَكُمْ مِنَ اللّهِ أوْسَعُكُمْ خَلْقاً، وَ إنَّ أَرْضاكُمْ عِنْدَاللّهِ أسْبَغُكُمْ عَلي عِيالِهِ، وَ إنَّ. أكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أتْقاكُمْ:(146)

251 محبوب ترين شما نزد خداي عزّوجلّ نيكوكارتين شماست، و عظيم ترين شما از نظر رغبت به عنايت حقّ است. ناجي ترين شما از عذاب الهي با خشيت ترين شماست، وآن كه به خدا نزديك تر و قريب تر است آنست كه همه مردم از صفات حسنه و اخلاق پسنديده او بخوردار باشند، و آن كه خدا از او راضي تر است آنست كه عيالش را در وسعت بيشتر و بهرهوري افزون تر از نعمت حق قرار دهد، و به حق كه گرامي ترين شما نزد حق خود نگهدارترين شما از محرّمات الهيّه است.



آري آراسته شدن به واقعيّاتي كه حضرت سجّاد فرموده اند خرج وقت در راه معرفت و عمل مي خواهد كه بدون معرفت و آراستگي به عمل، رسيدن به آن حقايق بلند ملكوتي ميسّر نيست.



رسول با كرامت اسلام مي فرمايد: اگر مردان و زنان امّت من در خرج اوقات به واقعيّايت توجّه داشته باشند اهل بهشت اند:



از مردان امّتم هر كدام از چهار خصلت در امان بمانند و وقت عمر گرانمايه درراه چهار چيز نگذارند اهل بهشتند:



افتادن در دنياي حرام، هواپرستي، دچار شدن به شهوت شكم و گرفار آمدن به شهوت جنسي.



و از زنان امّتم هر كدامشان به چهار حقيقت توجّه كنند اهل بهشت اند:



حفظ عفّت، اطاعت از شوهر، اداي نماز پنج وقت و روزه ماه رمضان.



و اين همه بدون شك، محصول ايمان به خدا و توجّه به قيامت و عمل صالح است، چنانكه در قرآن مجيد آمده:



آنان كه اهل ايمان و عمل شايسته اند از تمام مردم دنيا بهترند. پاداش آنان نزد خداوند بهشت هاي عدن است كه نهرها در زير آن جاري است و در آن بهشت ها جاودانه اند. خدا از آنان راضي است و آنان از خدا خوشنودند، و اين همه براي كسي است كه دلش غرق خشيت از خداست!



حضرت موسي بن جعفر عليهما السّلام جهت و راه خرج عمر را در روايتي بسيار پر قيمت اينچنين بيان مي دارند:



بكوشيد كه زمان و وقت شما چهار ساعت باشد:



1ـ ساعتي براي عبادت و مناجات با محبوب.



2ـ ساعتي براي تحصيل معاش و ااره امور زندگي مادّي.



3ـ ساعتي براي معاشرت با برادران ايماني و آن چهره هاي الهي و مطمئنّي كه عيوب شما را به شما معرّفي مي كنند و خلوص باطن به شما مي دهند.



4ـ و ساعتي براي لذّات و خوشي هائي كه از نظر شرع مطّهر حرام نيست.



ابن يمين، شاعر دانشمند، در اين مقال گويد:



اي برادر هيچ اگر داري ز حال خود خبر *** پس چرا بايد كه باشد يكدمت پرواي قال

در توحّد كوش و وقت خويش را ضايع مكن *** از تكثّر مي نيايد هيچ حاصل جز ملال

آنچه داري گر بر آن افزون كني نقصان تست *** وانچه داني گر بيفزائي برآن يابي كمال

عقل كارآگاه كو را مي برازد سروري *** حيف باشد گر كني از بهر مالش پايمال

مال اگر ز ابن يمين مايل به غيري شد چه شد *** گفته ام با دل كه از بهر مَنال اي دل منال

مال را ز آغاز فطرت د رطبيعت هست ميل *** واضع اسماش گوئي بهر اين گفتست مال

كي به معشوقي كه هر دم عاشق او ديگري است *** ملتفت گردند از عين بصيرت اهل حال

حضرت باقر عليه السّلام مي فرمايد: امير المؤمنين عليه السّلام نماز عشا را در مسجد كوفه خواند، سپس مردم را سه بار ندا داد آنطور كه همه شنيدند:



خداوند همه شما را مشمول رحمت قرار دهد، براي سفر آخرت مجهَّ و مهيّا شويد، كه شما را به آن سراي جاوداني خوانده اند و از همه شما جهت سفر به آن وادي دعوت كرده اند، پس از اين دعوتْ توقّف و قصد اقامت شما براي چيست؟ زندگي شما نشان مي دهد كه گوئي به سراي ديگر خوانده نشديد.



خداوند شما را رحمت كند، آماده شويد و برترين چيزي كه از زاد و توشه در اختيار شماست و آن تقواست براي جهان ديگر همراه خود ببريد.



آگاه باشيد كه راه شما به سوي جهان ديگر است، و عبور شما بر صراط است، هول اعظم پيش روي شماست، منزل سخت در راهتان قرار دارد، توقفگاههاي هولناك و وحشتزار در برابر داريد كه عبور ازآنها براي شما اجباري است و از آن چاره اي نداريد، نجات شما از آن همه منازل هول انگيز فقط و فقط در سايه رحمت اوست كه اين رحمت جز با ايمان و عمل صالح به دست نمي آيد و چنانچه در غفلت بسر بريد و دچار هلاكت شويد راه جبراني براي شما نخواهد بود