بازگشت

فراز دوم


و جري بقدرتك القضاء و مضت علي ارادتك الاءشياء، فهي بمشيتك دون قولك مؤ تمره و بارادتك دون نهيك منزجره اءنت المدعو للمهمات ، و اءنت المفزع في الملمات لا يندفع منها الا ما دفعت ، و لا ينكشف منها الا ما كشفت . تنها به قدرت تو و حاكميت تو همه چيز برقرار است و بر حسب اراده تو تمام موجودات در مجاري خود جاري هستند و در صورت اراده تو، جملگي آن ها بدون آن كه نهي شان كرده باشي از كار باز مي ايستند! در مهمات زندگي و گرفتاري هاي درد آور آن فقط تو فرياد رس هستي ! فقط آنچه را كه تو سامان دهي و موانعي را كه تو بر طرف كني رهايي از آن ها حاصل مي شود.

شرح :

قضا در اصطلاح علم كلام ، عبارت از حتميت نظام موجود عالم است ؛ امري است كه بايد باشد و تخلف ناپذير است . به طوري كه با احكام و روابط و قواعد حتميه آن به مبارزه و مقابله نمي توان پرداخت و هرگونه مبارزه اي با واقعيات آن محكوم به شكست است . پس ، قضا به معني حتميت و قطعي بودن موجودات و جريان هاي گوناگون و روابط بين آن هاست كه امورات آن فقط به دست خداوند متعال است و هيچ كس ديگري را در اين فعل و انفعالات تكويني سهمي نيست .

اراده خدا نيز عبادت از مبدئيت موجودات است كه داراي نظام اصلح است و غير اصلح بر حسب ساير موجودات را اداره نمي فرمايد. پس ‍ وجوب و حتميت موجودات عالم از جناب حق است كه با علم به نظام احسن آن ها، يكايك را در مجراي اصلي خود قرار داده است .

پس موجودات به محض وجوب مصلحت ، در خارج يافت شوند؛ بدون آن كه هيچ حاجتي به قول داشته باشند و با نداشتن مصلحت لازم ، متحقق نمي شوند، بدون اين كه به نهي و بازدارندگي نيازي وجود داشته باشد.

اصول زندگي ما داراي آن چنان امتيازاتي است كه با نبودن هر يك از آن ها، جز پريشاني چيز ديگري نصيب نخواهد بود. پس در مهمات زندگي جز از او حاجتي نخواهيم داشت ، براي استحكام همان اصول است كه آنكه داراي بينش و آگاهي بيشتري است جز به سوي خداي بزرگ كه منشاء تمامي خرد و كلان هستي است حركت نمي كند. لذا اگر انسان اين واقعيت را شناخت ، در بر طرف شدن نابساماني ها جز به مبدئيت متعالي به كس ‍ ديگري متوسل نمي گردد.