بازگشت

فراز هشتم


اللهم صل علي محمد و آل محمد، و ارزقنا حسن مصاحبته ، و اعصمنا من سوء مفارقته بارتكاب جريره ، اءو اقتراف صغيره اءو كبيره . خدايا بر محمد و آلش درود فرست و نيكي همراه بودن با اين روز را نصيب ما فرما و از جدايي پليدي كه در اثر ارتكاب گناه و ابتلاي به معاصي صغيره ، يا كبيره پيدا مي شود ما را محفوظ بدار.

شرح :

در اين فقره از دعا، امام عليه السلام جمله را با ذكر درود بر حضرت ختمي مرتبت شروع فرموده تا كه به نام آن بزرگوار تبرك جويد و دعا حتما به اجابت برسد تا آن كه جملات بعد را مورد درخواست قرار مي دهد و از خداي متعال حسن مصاحبت با ايام را طلب مي كند و البته مي دانيم كه در اين كلام از سبك استعاري بديعي استفاده شده ، چون روز و شب هيچ گونه تاءثير مثبت و يا منفي نخواهند داشت و آنچه حسن مصاحبت و سوء مفارقت را مي سازد، حسن رفتار و عمل به وظايف متعين از طرف رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد. و اين مساءله چنان مي نمايد كه پيامبر اكرم اشراف علمي بر امت خود دارد و امتش با آن بزرگوار مصاحبت دارند و شايسته است كه حسن مصاحبت رعايت شود. البته نبايد توهم كرد كه پيامبر چون رحلت فرموده ديگر غايب از امت است نه هرگز چنين نيست ؛ زيرا آن كه مي ميرد تن است ، نه روح و جان و روح براي ابد زنده خواهد بود و مردن عبارت از هم پاشيده شدن ساختار بدن است و در اين صورت روح از بدن مادي مفارقت پيدا مي كند نه آن كه نابود شود و البته در مبحث معرفت انبياء محققان قاطعانه و بدون ترديد گفته اند : آنچه كه رسالت و نبوت ، قائم به اوست ، جنبه جسماني آن بزرگوار نيست ، بلكه آن است كه خود فرمود : كنت نبيا و الادم بين الماء و الطين (354) و اگر پيامبر اكرم قبل از پيدايش بدن جسماني نبي بوده ، چگونه پس از رحلت او حقيقت رسالت را از دست مي دهد؟ پس بدن جسماني او در تاريخ معيني در بين مردم ظهور يافت و به خاتم النبيين صلي الله عليه و آله و سلم شخصيت طبيعي داد، تا همه مردم مكه و مدينه آن حضرت را ديده و شخصيت وي را بشناسند و به جهان اعلان شود كه اين چنين شخصي خلق شد و ظهور يافت و او داراي رسالت خاتمي و ابدي و جهاني است و پس از او پيامبر ديگري ظهور نخواهد يافت .

و اما حسن مصاحبت با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عبارت است از طاعت و رعايت كردن فرمان او، چنان كه مفارقت و دوري جستن از او نافرماني و خروج از حد ايمان و تقوا است .

البته معلوم است كه اين بعد قرب ، مكاني نيست ؛ زيرا شخصي مثل ابي لهب در كنار پيامبر بود، اما به عنوان دورترين افراد نسبت به آن بزرگوار محسوب مي شد، اما اويس قرني در يمن مي زيست و به پيامبر اكرم بسيار نزديك بود.

و به طور قطع و يقين مي دانيم كه كسي با گفتار تنها منتسب به پيامبر نخواهد بود، بلكه بايد كار كرد و در موارد اطاعت و معصيت هم چنان گوش به فرمان بود ؛ زيرا دوستي زباني قيمت و ارزش ندارد، بلكه بايد با عمل اثبات محبت كرد و لذا در دعا علت جدايي را ارتكاب جرم دانسته است ، چنان كه معصيت صغيره نيز انساني را از جوار رحمت آن بزرگوار دور مي كند. البته راجع به صغيره و كبيره بودن گناهان كلام بسيار است ، بعضي گفته اند : تمامي معاصي كبيره هستند؛ زيرا تمرد مخلوق و نيازمند به خدا از فرمان خداي بي نهايت ، كاري بسيار قبيح و شنيع است .

و عده اي ديگر گفته اند كه آن دسته از معاصي كه وعده آتش به آنان داده شده كبيره است ، چنان كه از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده كه آن حضرت بسياري از معاصي ؛ مانند دروغ ، غيبت ، قتل نفس ، فجور، عاق والدين ، ربا، ظلم ، شرب خمر، قمار، زنا، و نظاير آنان را معصيت كبيره خوانده است ، (355) ولي آنقدر هست كه هرگونه معصيتي نقطه ي سفيد روح و جان آدمي را چركين مي كند و به همان قدر نور ايمان و سنخيت با عالم پاك را از او مي گيرد و بايد دانست كه انسان پاك به عالم پاك مي رود نه هر كسي ، و بايد سعي بليغ كرد كه حسن مصاحبت با پيامبر اكرم و حشر در قيامت نيز در مصاحبت آن بزرگوار باشيم كه در غير آن صورت شخص با پيامبر اكرم را نمي شناسد و يا با حسرت تمام فرياد مي زند ترجمه : اي كاش با پيامبر راهي براي خود مي گرفتم . يا ليتني اتخذت مع الرسول سبيلا . (356)

پاورقي



354- بحار الانوار، ج 16، ص 402، ح 1.

355- اصول كافي ، ج 2، باب الكبائر.

356- فرقان ، 27.