بازگشت

فراز پنجم


اءصبحنا و اءصبحت الاءشياء كلها بجملتها لك ، سمائها و اءرضها، و ما بثثت في كل واحد منهما، ساكنه و متحركه ، و مقيمه و شاخصه ، و ما علا في الهواء، و ما كن تحت الثري . هستي ما و جملگي كائنات از توست ؛ چه آسمان و زمين و آن چه را در آسمان ها آفريدي و آنچه را در زمين خلق كردي ، آن چه كه ساكن و پابرجاست و آنچه را كه ناآرام و پيوسته در دگرگوني است و آنچه را كه در گوشه اي مقيم و يا از نقطه اي به نقطه اي ديگر قرار گيرد و آنچه در بلنداي هوا و فضا جا دارد و يا در خاك و گل اين عالم مدفون است .

شرح :

مالكيت خداوند متعال نسبت به اشيا و انسان ها از سنخ مالكيت معمول در بين ما مردم نيست ؛ زيرا مالكيت ما امري است اعتباري كه عقلا براي آسان زندگي كردن در بين خود اعتبار كرده اند؛ به طوري كه با سلب مالكيت از فردي ، نسبت به چيز معيني ، در خارج چيزي كم و كاست نخواهد شد و آن خود فقط امري وهمي و تعلقي را از دست داده است . ولي ملكيت خداوندي واقعيتي قراردادي نيست ، بلكه به گونه اي است كه اگر بخواهيم به زبان فلسفه آن را بيان كنيم بايد بگوييم : ملكيت او به اضافه اشراقي خواهد بود كه فرق بين آن دو، فرق بين اضافه مقولي و اضافه اشراقي است . توضيح آن كه اضافه مقولي واقع بين دو طرف است ؛ همانند مالكيت بين مالك و مملوك ، ولي اضافه اشراقي يك طرف بيشتر ندارد، همانند آن كه مملوك خود را ايجاد و انشا مي كند؛ يعني بين ايجاد كننده و ايجاد شده رابطه اي است كه يكي معلول و ديگري علت مي باشد و ايجاد شده حالت وابستگي محض به علت داشته و هيچ استقلالي از خود ندارد؛ يعني وجود او از خداست ؛ پس تمامي مخلوقات هستي خود را از مبداء خود گرفته اند و اگر به جميع آيات قرآن كريم و مضامين ادعيه دقت كنيم ، خواهيم ديد كه آن صحف مكرمه جملگي دليل بر اين حقيقت است كه پديده ها ربط محض به خدا هستند و تمامي معارف بلندي كه علماي برجسته ما در جهان بيني خود دارند، از همين مبادي وحياني بدست آمده است كه گستره هستي و هر چه هست عبارت از كلمات حق و ظهور اسماء و صفات حضرت اوست . قرآن كريم مي فرمايد : ذلك باءن الله هو الحق و اءن ما يدعون من دونه الباطل . (329)

و يعلمون اءن الله هو الحق المبين (330) و يحق الحق بكلماته . (331)

الحق من ربك فلاتكن من الممترين (332)

هو الذي جعل الشمس ضياء و القمر نورا (333) و هو الذي يسير كم في البر و البحر (334)

ان ربكم الله الذي خلق السموات و الاءرض (335)

و هو الذي مد الاءرض و جعل فيها رواسي و اءنهارا و من كل الثمرات جعل فيها زوجين (336)

هل اءتي علي الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا . (337)

الله يتوفي الاءنفس حين موتها (338) و الله لا اله الا هو الحي القيوم (339)

يعني هم مبداء و هم منتهي اوست . از او نشاءت گرفته ايم ، ما و همه پديده هاي عالم به طرف او برمي گرديم و قائم به او هستيم هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن

و در دعاها نيز در اين زمينه به قرآن كريم اقتدا فرموده اند و گنجينه هاي معارف بسيار عظيمي را براي نهادهاي فكري انساني به وديعه گذارده اند.

در دعاي صباح مي گويد : و اتقن صنع الفلك الدوار في مقادير تبرجه (340) و نيز گويد :

من ذايعلم من اءنت فلايها بك الفت بقدرتك الفرق و فلقت بلطفك الفلق و انرت بكرمك دياجي الفسق و انهرت المياه من الصم الصياخيد عذبا و اجاجا و انزلت من المعصرات ماء ثجاجا . (341)

در دعاي كميل مي فرمايد : اللهم اني اءسئلك برحمتك التي وسعت كل شي . (342)

در دعاي شب عرفه مي فرمايد : باسمك الذي رفعت به السموات بلا عمد و سطحت به الاءرض علي وجه ماء جمد (343) و نيز فرموده : باسمك السبوح القدوس ، البرهان الذي هو نور علي كل نور و نور من نور، يضيئي منه كل نور (344) و نيز فرموده : اللهم رب الرياح و ماذرت و السماء، و ما ظلت و الارض و ما اءقلت و الشياطين و ما اءضلت و البحار و ماجرت . (345)

همه چيز در ملكيت خداست و اگر آني نخواهد همه نيست و نابود مي شوند. و اما مساءله آسمانها بسيار جالب توجه است آنچه را ما در روزها به صورت سقف موجود نيلگون رنگ ديده ايم واقعيتي جز مجموعه اي از هوا و گازهاي مختلف ديگر در قسمت بالاتر ندارد كه با تابش نور، به رنگ آبي مي نمايد؛ همانند آب درياها و استخرهاي بزرگ كه اگر به صورت شفاف و صاف باشد در اثر تابش نور هم چنان مي نمايد كه رنگ آن آبي است ، در صورتي كه آب هيچ گونه رنگي ندارد، بلكه بازتاب نوري بيش ‍ نيست .

پس آنچه را به طور نيلگون يافته ايم طبقه اول آسمان نخواهد بود تا كه طبقات بعدي فوق آن قرار گرفته باشد.

از آيات قرآن نسبت به مساءله آسمانها چنين استفاده مي شود كه آسماني كه ستاره دارد، آسمان دنياست و در قرآن كريم آمده است : و لقد زينا السماء الدنيا بزينه الكواكب (346) و آسمان هاي ديگر چنين نيست و البته آن آسمانها به طور طبقات منطبق بر آسمان دنيا نيز نيست .

و غير از آسمان دنيا، آسمان هاي ديگري نيز هست كه نمي توان آن ها را طبقات فوق قرار داد و يا آن ها را از قبيل اجرام علوي دانست ؛ زيرا اوصافي براي آن آسمانها در آيات و احاديث نقل مي شود كه امكان ندارد جرم هايي مي باشند كه بين آن ها نسبت فوقيت و تحتانيت برقرار باشد، بلكه آن ها از يك سنخ وجود ديگر غير از عالم ماده هستند.

علامه طباطبايي رحمه الله در ذيل آيه شريفه ترجمه : پس آن ها را هفت آسمان قرار داد در دو دوره و امر (دستور) هر آسمان را به آن الهام كرد و ما آسمان دنيا را به زينت ستارگان آراستيم فقضاهن سبع سماوات في يومين و اءوحي في كل سماء اءمرها و زينا السماء الدنيا بمصبابيح

مي فرمايد :

مراد از آسمان هاي هفت گانه اجرام علوي نيست ؛ زيرا آسمان هاي ديگر اقامتگاه ملائكه الله است و ايشان از جايگاه خويش نزول كرده و امر الهي را فرود مي آورند و در هر يك از آسمان ها سنخي از ملائكه ساكن هستند و آنان از نوري آفريده شده اند، غير از نور قابل رؤ يت ، و غذاي آن ها فقط تسبيح است (347) و يا در آيات و روايات آمده كه در آن آسمانها درهايي است كه بر روي كفار بسته است و يا از آن آسمانها رزق و روزي و بركات نازل مي شود. اين قراين جملگي به ما مي گويد كه آن آسمان ها عوالم خاصي است كه ملكوت هستي بوده و از آن ها تعبير به السموات العلي شده است ؛ بعني عوالم ملكوتي و محل نزول قرآن و آنچه را هياءت كنوني و فضاشناسان و فيزيك دانان شناخته اند؛ يعني آسماني كه ستارگان و كرات در آن واقع هستند و حاكم بر نظام آنان احكام نظام هاي مادي است و غير از سلسله سماواتي است كه مركز ملائكه و يا نزول بركات و رحمت است و صفات اين سماوات غير از خصايص نظام كهكشان ها و منظومه شمسي است .

در نهج البلاغه آمده است كه اگر آسمانها در مقابل امر خداوند كه فرمود : ائتيا طوعا اوكرها جواب مثبت نمي دادند لما جعلهن موضعا لعرشه و لا مسكنا لملائكته و لا مصعدا للكلم الطيب و العمل الصالح من خلقه . (348)

امام سجاد عليه السلام در ادامه مي فرمايد : و ما بثثت ص كل واحد مشاء ساكنه و متحركه و مقيمه و شاخصه .

از دعا استفاده مي شود كه در آسمان ها ملائكه اي هستند كه مقيم و ثابت مي باشند؛ نه ساكن و يايد دانست كه بين ساكن و ثابت تفاوت وجود دارد، ساكن مي تواند به حركت درآيد ولكن ثابت اينگونه نيست ؛ پس ثابت و مقيم ، فوق عالم حركت هستند.

و در روايات و ادعيه نيز به همين مسايل اشاره شده است كه مضمون روايات چنين است فمنهم من هو ساجد اءبدا لا يقوم من سجوده ليركع و منهم من هو راكع ابدا لم ينتصب قط و منهم الصافون بالصلوه بين يدي خالقهم لا يتزايلون .

ترجمه : پس بعضي از آنان هميشه ساجد هستند و سجده را براي ركوع ترك نكنند و بعضي راكع اند هرگز از ركوع به قيام روي نياورند و بعضي در نماز در محضر خالق خود ايستاده و از اين حال منصرف نشوند.

چنان كه در نهج البلاغه خطبه اول نيز آمده است ثم فتق ما بين السموات العلي فملاهن اءطوارا من الملائكه منهم سجود لا يركعون و ركوع ينتصبون و الصافون لا يتزايلون . (349)

ترجمه : سپس در بين آسمان هاي بالا امتيازي فراهم آورد و در هر يك عده ي بسياري از ملائكه هستند كه بعضي در سجده بوده و ركوع نكنند و برخي در ركوعند برنخيزند و يا قائم هستند هرگز منصرف نشوند.

و نيز ملائكه اي هستند كه در اين فراز از دعا از ايشان به شاخص تعبير شده ؛ يعني از آسمان نازل شوند و كارهاي مختلفي دارند، بعضي موكل بالا بردن ارواح هستند و بعضي اعمال را مي نويسند و سپس بالا مي برند و بعضي در هنگام نماز بر مؤ منان نازل و واقف بر آن ها هستند و اعمال صالح آن ها را تحت نظر دارند و يا ارزاق و روزي مردم را نازل كنند و نمونه هايي در قرآن كريم آمده : الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه اءلاتخافوا و لا تحزنوا (350) يا در بعضي جنگ ها ملائكه بر مسلمين نازل مي شوند و به ايشان كمك مي كردند كه در آيه شريفه قرآن مي فرمايد : پنج هزار ملائكه بر آنان نازل گرديد.

يممدكم ربكم بخمسه آلاف من الملائكه مسومين (351)

و يا فرموده : تعرج الملائكه و الروح اليه في يوم كان مقداره خمسين الف سنه (352)

نكته دقيقي كه بايد به آن توجه نمود آن است كه هرگز نبايد ملائكه را هم چنان يك فرد انسان تصوير كرد و آنگاه اشكال نمود كه چگونه ممكن است آن ها سجود الي الابد داشته باشند و يا تسبيح دائم گويند و يا در حال قيام پيوسته و ابدي هرگز خسته نشوند؛ زيرا ملائكه موجوداتي هستند كه در تصور غالب افراد نمي گنجند و قدرت فهم واقعي آن ها را هر كس ندارد؛ زيرا آنان در منظر چشم و دسترس لمس و ساير حواس ظاهري قرار نمي گيرند.

حال سؤ ال اين است كه اگر موجودي در دسترس حواس ما نبود آيا مي توانيم آن را انكار نماييم ؟ بايد گفت : ندانستن و نفهميدن ، هرگز مجوز انكار نيست و منكران جز ظاهر بينان نادان نيستند، چنان كه در داستان هاي اساطير و يا آثاري از قدما همانند كاشيكاري ها ديده شده كه انسانهايي را بسيار زيبا ترسيم مي كنند و با قرار دادن دو بال در دو طرف ايشان به خيال خود فرشته اي را تصوير كرده كه در حقيقت ترسيمي جز ذهنيت هاي شخصي خودشان نيست ؛ زيرا فرشته موجود خاصي است كه شكل و شمايل آن قابل تصوير نيست .

و به طور اجمال فقط مي توان گفت : ملائكه قوا و مجريان نظام خارجي عالم هستند كه از نزول وحي بر ارواح طيبه انبيا گرفته تا روييدن گياهان از زمين و باريدن باران تا امداد جهادگران و خلاصه در خرد و كلان اين جهان دخالت تمام دارند.

در تتمه اين فراز سريان نفوذ قدرت و علم و حكمت الهي را به طور جاري و ساري در سراسر هستي حاكم دانسته كه مي فرمايد : و ما علا في الهواء و ما تحت الثري .

خدايا آنچه در فضا شناور و يا در خاك و گل اين عالم مدفون است ، جملگي از آن توست و اين كنايه از سيطره بر هستي است كه اگر پر كاهي در جهان حركت كند و يا در دل خاك هر گونه فعل و انفعالي صورت پذيرد، چه در معادن و در كشتزارها و يا در فضا، هرگونه اتفاقي بيفتد، جملگي در سيطره ي قدرت مطلقه توست و به خواست اله واقعي عالم است كه هر طور بخواهد خلاصه شد. خلاصه آن كه قانون مندي در نظام موجودات ثابت و نيز هر حركت و سكون در نظام هستي چه در ظاهر اشيا و يا در نهاد آنان جملگي در تحت ضابطه حكيمانه و دقيقي است كه نشاءت يافته از تدبير و حكمت حضرت ربوبي جل جلاله مي باشد كه اين معني همان سريان حكمت و عظمت اوست و قبلا به اين مساءله نيز اشاره شد كه قانون مندي هستي عبارت از رابطه هاي گوناگون موجودات است كه خداوند متعال با نظمي بسيار دقيق جهان را بر آن حسب تنظيم و تدبير فرموده و مديريت تكويني را در دست قدرت دارد و هيچ چيز از آن قانون مندي و حاكميت نظم الهي خارج نيست .

اءصبحنا في قبضتك ، يحوينا ملكك و سلطانك ، و تضمنا مشيتك و نتصرف عن اءمرك ، و نتقلب في تدبيرك ، ليس لنا من الاءمر الا ما قضيت ، و لا من الخير الا ما اءعطيت . خدايا خويش را در قبضه اقتدار و سلطه تو يافته ايم و مشيت تو همواره بر ما مسلط است ، هر جنبش و جوششي كه از ما نشاءت يافته ، از امر توست و هر گونه حركت و سكوني به حكم تو و هر خير و نعمتي از توست .

پاورقي



329- لقمان ، 30 : آن (مظاهر مختلف آفرينش ) به سبب آن است كه خداوند متعال (فقط) حق (ثابت ) است و آنچه كه از غير خداوند مي خوانند، باطل (پوچ ) است .

330- نور، 25 : و مي دانند به درستي كه خداوند حق آشكار است .

331- شوري ، 24 : و ثابت (برقرار) مي كند حق را با كلمات خودش

332- آل عمران ، 60 : حق از ناحيه پروردگار توست ، پس از ترديد كنندگان مباش

333- يونس ، 5 : او آن كسي است كه خورشيد را روشن و ماه را نوراني قرار داد.

334- يونس ، 22 : او آن كسي است كه شما را در خشكي و دريا حركت مي دهد.

335- يونس ، 3 : به درستي كه مالك (پروردگار شما خداوند متعال است كه آسمانها و زمين را خلق كرد.

336- رعد، 3 : و او آن كسي است كه زمين را گسترانيد و در آن كوه ها و نهرها را قرار داد و از هر ميوه اي يك زوج در آن (زمين ) قرار داد.

337- دهر، 1 : به تحقيق كه روزگاري بر انسان گذشت كه او چيز قابل ذكري نبود.

338- رعد، 42 : خداوند است كه در هنگام مرگ جانهاي انسانها را به طور كامل مي گيرد.

339- بقره ، 255 : خداوند است كه هيچ معبودي جز او نيست (خداوند) زنده و نگهدارنده (اشيا).

340- و ساختار چرخ گردون را در اندازه (و مقدار) بر جايش محكم ساخت .

341- چه كسي است كه بداند تو كيستي و از تو نهراسد. با قدرت خود پراكنده ها را جمع كردي و با لطف خود صبح را (از دل شب ) شكافتي و با كرم خود تاريكي هاي شب را روشن كردي و از سنگ هاي سخت آب گوارا و تلخ را جاري نمودي و از ابرها آب (باران ) فراوان فرو فرستادي .

342- ترجمه دعاي كميل : خدايا من از تو درخواست مي كنم به رحمت تو كه همه اشياء عالم را فرا گرفته .

343- (درخواست مي كنم ) از تو به نام تو كه به آن آسمانها را بلند كردي ، بدون آنكه ستوني نصب كني و زمين را بر آب بسته شده گسترش دادي .

344- ترجمه قسمتي از دعاي شب عرفه : و (درخواست مي كنم ) به نام تو كه بسيار منزه و بي عيب و آشكار كننده (هر شي ء) است ، آنچنان كه روشنايي بر هر روشني است و روشنايي است (نشاءت گرفته ) از روشنايي و هر روشنايي از او روشنايي گرفته است .

345- ترجمه قسمتي از دعاي شب عرفه : خدايا (اي ) پروردگار بادها و آنچه كه پراكنده سازند و آسمان و آنچه بر آن سايه اندازد و زمين و آنچه كه بر خود گيرد و شياطين و آنكه را گمراه سازند و درياها و آنچه جاري سازند.

346- صافات ، 6 : و به تحقيق كه آسمان دنيا را به ستارگان زينت داديم .

347- الميزان ، ج 17، ذيل آيه .

348- نهج البلاغه ، خطبه 182.

349- ترجمه قسمتي از خطبه 182 نهج البلاغه مربوط به (ص 120 / 119) آن ها را جايگاهي براي عرش خود قرار نمي داد و مسكن ملائكه نمي ساخت و مكاني براي صعود عقايد صحيح و اعمال صالح بندگانش نمي گذاشت .

350- فصلت ، 30 : آن كساني كه گفتند پروردگار ما الله است و بر اين عقيده استوار ماندند، ملائكه بر ايشان نازل مي شوند كه نهراسيد و محزون نباشيد.

351- آل عمران ، 125.

352- معارج ، 4 : ملائكه و روح بالاي روند در روزي كه اندازه آن پنج هزار سال است