بازگشت

فراز دوم


و خلق لهم النهار مبصرا ليبتغوا فيه من فضله ، و ليتسببوا الي رزقه ، و يسرحوا في اءرضه طلبا لما فيه نيل العاجل من دنياهم ، و درك الآجل في اءخريهم . و روز را براي ايشان روشن آفريد تا از (روشنايي ) آن استفاده كنند در زمين گردش نموده و فضل و احسان خدا را طلب كنند و در تاءمين دنيا و آخرت خود بكوشند.

شرح :

خداوند متعال مي فرمايد : جعل لكم الليل و النهار لتسكنوا فيه و لتبتغوا من فضله (325)

(خداوند) براي شما شب و روز را قرار داد تا در آن (شب ) بياراميد و (در روز) از فضل الهي بهره برداري نماييد.

در اين فراز از دعا نكات بسيار جالبي وجود دارد كه - به طور اجمال - به آنها اشاره مي كنيم :

1 - آنچه را انسان در روز كسب كند، جملگي فضلي است كه خداوند عنايت فرموده و هرگز نبايد آن را به خود نسبت داد؛ زيرا مثلا كشاورزي كه توهم مي كند او رنج برده و باغ را به ثمر رسانده بايد بداند كه هزاران هزار علل و اسباب با يكديگر درگيرند تا كمترين و ساده ترين موجودي كه مورد عنايت و توجه نيست ، پيدا شود، چه رسد به پيدايش يك خوشه گندم و يا يك حبه از دانه هاي نباتي و يا ميوه جات كه اگر فضل و لطف الهي نبود كشاورز يك برگ را نيز نمي توانست با زحمت تمام عمر به دست آورد.

شايد بعضي توهم كنند كه مثلا آزمايشگاه ها قادر به تجزيه و تركيب هستند و چه بسا بتوانند الگو برداشته و بعضي از فرآورده ها را بطور مشابه بسازند، ولي اين توهم ، اشتباهي بسيار روشن است ؛ زيرا اولا : ايشان الگو را از خارج برداشته و ثانيا : از مواردي كه مخلوق الهي است استفاده كرده اند و نيز خواص عناصر كه در ساخت و سازها نقش دارد، فقط به اذن الهي پيدا شده و در دعاي سمات اشاره به همين فرازها آمده است و بحكمتك التي صنعت بها العجائب و خلقت بها الظلمه و جعلتها ليلا و جعلت الليل سكنا و خقلت بها النور و جعلته نهارا و جعلت النهار نشورا مبصرا ؛

يعني خدايا (درخواست مي كنم ) به حكمت تو كه عجايب را آفريده و ظلمت را نيز كه سبب پيدايش شب شد و شب را موجب آرامش (آدميان ) قرار دادي و به حكمت خود نور را نيز خلق فرموده و آن را آماده براي حركت و فعاليت انسان ها قرار دادي .

2 - اسلام به طور دقيق و هماهنگ با نظام تكويني عالم ، زندگي طبيعي انسان ها را مورد دقت قرار داده ، ولي به او هشدار داده كه در ادامه زندگي طبيعي او گونه اي ديگر از حيات انساني قرار دارد كه در امتداد حيات طبيعي او و غير متناهي است و آن حيات غير متناهي پيوندي ناگسستني با حيات طبيعي او دارد.

اسلام نظام تعاون را در زندگي انسان از نظر دور نداشته و بشر را مكلف به هماهنگي با دستگاه طبيعي آفرينش كرده است ، به طوري كه هرگز به كساني كه دنيا را با معيارهايش ناديده گرفته و مي خواهند يكباره به سوي آخرت حركت كنند، نظر مثبت ندارد و رهبانيت و كناره گيري از مردم در زندگي اجتماعي را حرام مي داند.

چنان كه حرص زدن و فرو رفتن در دنيا و فراموش كردن آيين آخرت را نيز جايز نمي داند و حريصان و بي دينان را بندگان طاغوت و شر الدواب (بدترين جنبندگان ) مي خواند.

پس از ديدگاه اسلام دنيا و آخرت هر دو مورد لحاظ بوده و بايد مورد توجه قرار گيرند و اگر دين ما را به اعتدال و صراط مستقيم دعوت نموده معناي آن همين است و روش انبيا عليهم السلام در زندگي چنين بوده است .

پاورقي

325- قصص ، 73.