بازگشت

فراز دوم


اللهم و اءصحاب محمد، خاصه الذين اءحسنوا الصحابه ، و الذين اءبلوا البلاء الحسن في نصره ، و كانفوه ، و اءسرعوا الي وفادته ، و سابقوا الي دعوته ، و استجابوا له حيث اءسمعهم حجه رسالاته ، و فارقوا الاءزواج و الاءولاد في اظهار كلمته ، و قاتلوا الآباء و الاءبناء في تثبيت نبوته و انتصروا به . خداوندا بويژه (درود بفرست ) بر اصحاب پيمبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم آنان كه (از ويژگي خاصي برخوردار بودند) و به بهترين وجه يار و ياور پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بودند و در ياري او از هرگونه كوششي دريغ نكردند و در امتحان هاي سخت به بهترين وجه موفق شدند.

و آن گاه كه پيغمبر اكرم به آنان روي آورد، به سرعت به طرف او رفته و دعوت او را پذيرفتند و آنگاه كه نشانه هاي رسالت خود را به آنان ارايه نمود به نبوت او اقرار كردند و به جهت پيشرفت رسالت او از خاندان و خانمان خود جدا شدند و زن و فرزند دست گير آنان نشد و آنگاه كه ضرورت ايجاب مي كرد پدر كافر را فرزند با ايمان مي كشت و نيز در حالت اضطراري پدر مؤ من با فرزند كافر مي جنگيد و در محبت حضرتش آن چنان غرق شده بودند كه گويي خود را نمي شناختند و پيوسته در تثبيت رسالت او كوشش ‍ داشته و به بركت او به پيروزي رسيدند.

شرح :

ياران پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آنگاه كه در بيعت خود راه ايمان به او را يافتند، مورد بي مهري نزديكان خود قرار گرفته و از جانب ايشان طرد شدند، لذا رشته قرابت و خويشاوندي آنان گسيخته شد.

اينان به خاطر خداي خود همه چيز را ترك كردند و از هيچ گونه تبليغ و رساندن دعوت حضرت حق به مردم و جمع كردن آنان در اطراف پيغمبر دريغ نكردند.

بنابراين از ترك ديار و كشور و پناهنده شدن در كشورهاي ديگر خودداري ننمودند و نيز فراخي معيشت و زندگي پر رونق را رها كرده و به جهت پيش ‍ برد اهداف بلند خود، به زندگي هاي سخت تن دادند و به خاطر عزت دين و آبروي آن ظلم هاي بسياري را متحمل شدند.

در اين فراز از دعا نيز نكات قابل توجه و جالبي وجود دارد كه عبارتند از :

نكته اول : مساءله آزمايش است كه در آياتي از قرآن كريم اشاره شده است .

البته بايد توجه داشت كه انتخاب احسن داشتن معيار سلامت روح انساني نيست ، بلكه آنچه دليل بر صحت و استقامت روحي است . آزمايش هايي است كه در موارد گوناگون دامن گير انسان مي شود و مي بايست انسان به وظيفه خود عمل كند.

و لذا در قرآن كريم مي فرمايد : و لنبونك بشي ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين . (303)

و راستي ياران نبي اكرم به بهترين وجه امتياز آوردند و از عهده تمامي اين آزمايش ها برآمدند.

نكته دوم : اصحاب آن حضرت افراد سست عنصري نبودند كه در مقابل هر ادعايي سر تعظيم فرود آورند، بلكه در مقابل حجت و دليل تسليم مي شدند و لذا فرمود : قبول آنان پس از استماع حجت و استدلال بود و آنان مردم شديد الانفعالي نبودند، بلكه در پذيرش حجت با كمال دقت عمل مي كردند و تا دليل را لمس نمي نمودند، تسليم نمي شدند.

نكته سوم : آنچه را كه با احتياط كامل بدست آورده بودند، در حفظ و نگهداري آن پايداري فوق العاده از خود نشان مي دادند كه مايه عبرت آيندگان در تاريخ گرديد.

از اين رو در مقابل پيش آمدهاي بسيار سخت كه هر مقاوم نستوه را از پاي در مي آورد ايستادند؛ پيش آمد هايي از قبيل :

1 - دوري از فرزند ، زن و خاندان ؛

2 - كارزار با فرزندان و يا پدران ؛

3 - طرد شدن آنان از طرف فاميل و عشيره ؛

4 - خروج از كشور و پناهنده شدن به كشور همسايه ؛

5 - ابتلا به ننگي معيشت ، فقر و رها كردن باغ و زمين و سرمايه ؛

6 - ابتلا به شكنجه هاي سخت از طرف كفار؛

7 - از دست دادن عزيزان و فرزندان خود در راه خدا؛

كه تاريخ بر همه آن ها كاملا گواه است .

افرادي ؛ هم چون عمار و پدرش ياسر و مادرش سميه ، خباب بن ارت ، صهيب - و بلال -، عثمان بن مظعون ، ابي ذر و امثال آنان جملگي از افراد مجاهد في سبيل الله بودند و هر كدام داراي تاريخ زندگي عجيب و خواندني و عبرت آموز هستند كه همه دشواري هاي گوناگون را بجان خريدند تا دين خدا پابرجا بماند.

ولي بايد دانست كه تمامي اين تحمل ها و صبرها نشاءت گرفته از محبت ها و مودت ها بود كه آيات ذيل به آن ها اشاره دارد :

لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون (304) و آيه شريفه و يطمعون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا (305) و آيه شريفه ي و الذين آمنوا اشد حبا لله (306) و آيه فسوف ياءتي الله بقوم يحبهم و يحبونه (307) و آيه و ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه (308) و آيه قل ان كان آباؤ كم و اءبناؤ كم و اخوانكم و اءزواجكم و عشيرتكم و اءموال اقترفتموها و تجاره تخشون كسادها و مساكن ترضونها اءحب اليكم من الله و رسوله و جهاد في سبيله فتربصوا حتي ياءتي الله باءمره (309)

با دو قبله در ره مقصود نتوان زد قدم

يا هواي دوست بايد، يا هواي خويشتن

ولي اگر كسي فهميد كه هر پيش آمد بزرگ و كوچك فقط در اختيار خداست قهرا جز توسل به خدا راهي ديگر نمي جويد و محبت او جز به مؤ ثر حقيقي ، به چيز ديگري تعلق نمي گيرد و هرگز بر در ارباب بي مروت دنيا روي نمي آورد مگر با اين توهم غلط كه مي توان از غير خدا مددي جست .

ولي اگر كسي فهميد كه : لا يملكون لاءنفسهم ضرا و لا نفعا و لا يملكون موتا و لا حيوه و لانشورا (310) و نيز فهميد كه : و لا تدع من دون الله ما لا ينفعك و لا يضرك (311) قهرا محبت او فقط منحصر به خدا خواهد بود.

و در اينجا مناسب است تا نكته جالبي را از حضرت سيدنا الاستاد علامه ي طباطبائي رحمه الله راجع به حب ، بيان كنيم .

ايشان فرمودند : حب در حقيقت رابطه اي وجودي بين محب و محبوب است . مثلا انسان غذابي را دوست دارد و سر علاقه اش آن است كه غذا تعلق به قوه هاضمه و جاذبه دارد و اگر قوه غاذيه در انسان نبود هرگز علاقه او به غذا مفهومي نداشت ؛ پس در واقع غذا را از آن نظر كه فعل براي قوه غاذيه است مي خواهد و بايد دانست به طور مطلق هر چه را كه دوست داريم ، حتي معلمي كه به ما مي آموزد، يا خدمت گزاري كه به ما خدمت مي كند جملگي در اثر رابطه وجودي بين ما و محبوب ماست و اين نظام وجودي در يك معني دقيق تر برگشت مي كند به رابطه علي و معلولي كه علت ، معلول خود را دوست دارد و معلول كه همه چيز خود را از علت مي داند و تمام حقيقتش وابسته و متعلق به علت است از صميم وجودش ‍ به علت خود عشق مي ورزد و در راه محبت او خود را مي بازد، همانند پروانه اي كه تمام عشقش سوختن ، پرپر شدن و در پاي معشوق افتادن و جان به راه محبوب نثار كردن است .

پاورقي



303- بقره ، 155 : و قطعا شما را به ترس و گرسنگي و نابودي اموال و نفوس و فرزندان آزمايش ‍ خواهيم كرد، پس بشارت بده به صابران .

304- آل عمران ، 92 : و هرگز به (مقام ) نيكوكاري نمي رسيد، مگر آنكه از چيزهايي كه دوست داريد انفاق كنيد.

305- دهر، 8 : و غذا (ي خود را) به مسكين و يتيم و اسير مي دهند به جهت عشق و علاقه به خداوند.

306- بقره ، 165 : و كساني كه ايمان آوردند، محبت و عشقشان به خداوند محكم تر است .

307- مائده ، 54 : پس به زودي خداوند قومي را مي آورد كه خداوند ايشان را دوست دارد و آنان نيز خداوند را دوست دارند.

308- احزاب ، 4 : خداوند براي هيچ كس دو دل در درونش قرار نداده است .

309- توبه ، 24 : بگو اگر پدران ، فرزندان ، برادران ، زنان ، عشيره و اموال جمع شده و تجارتي كه از كسادي آن به جان مي لرزيد، پيش شما از خدا عزيزتر است ، منتظر عقوبت خدا باشيد.

310- فرقان ، 3 : (و اينان ) اختياري از خود در ضرر و سود ندارند (نمي توانند ضرري را از خود دفع كنند و يا منفعتي را به طرف خود جلب كنند) و اختياري در مرگ و زندگي و نشور (برانگيخته شدن براي زندگي انفرادي ) ندارند.

311- يونس ، 3 : ((و غير از خدا، كسي را كه نمي تواند نفعي برساند و يا ضرري متوجه تو كند، نخوان .))