بازگشت

فراز پنجم


و هاجر الي بلاد الغربه و محل الناي عن موطن رحله و موضع رجله ، و مسقط راءسه و ماءنس نفسه اراده منه لا عزاز دينك و استنصارا علي اءهل الكفر بك . پيامبر اكرم به جهت عزت دين و غلبه بر كفر، از وطن خود (مكه ) كه بستگان و عشيره او در آن جا بودند و زادگاه و مركز پرورش و انس ‍ او بود دوري جست .

شرح :

چنان كه گفته شد، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از تحمل هيچ زحمت و مشقتي كه در پيشبرد اهدافش مؤ ثر بود خودداري نكرد؛ تحمل زحمت بدني ، مشقت هاي روحي ، شنيدن كلمات جسورانه ، سه سال محاصره در شعب ، و بسياري ديگر از جهالت هاي مردم او را از انجام ماءموريت الهي خود بازنداشت و بار سنگين رسالت را لحظه اي بر زمين نگذارد. سرانجام ، كار به آن جا انجاميد كه پيامبر هجرت از مكه را - كه وطن اصلي او بود و بسيار به آن جا علاقه داشت - لازم و ضروري ديد و به امر حضرت حق مكه را به طرف مدينه ترك كرد تا فرياد توحيد را از حصر چهار سوي كوهستان هاي مكه فراتر بود و بتواند به وسيله اعوان و انصار خويش ، سرزمين وحي و توحيد را از چنگال كفر و جهالت و بت پرستي نجات دهد و مسجد الحرام و كعبه را از جهل و پليدي شرك پاك سازد.

عاقبت ، حضرت از مكه مهاجرت فرمود. اين هجرت آن چنان مهم و نقش ‍ آفرين گشت كه مبداء تاريخ در اسلام قرار گرفت تا عظمت آن پيوسته در اذهان مردم باقي بماند؛ و اين در حالي بود كه ايام بسيار مهمي در تاريخ پيش از آن وجود داشت ؛ همانند تولد پيامبر اكرم ، عام الفيل ، روز ولادت و بعثت پيامبر و... .

پيامبر محل تولد، ماواء و مسكن خود را در راه خدا ترك كرد، در حالي كه اشك حزن از چشمان مباركش فرو مي ريخت . در اين حالت بود كه جبرئيل نازل شد و آيه 85 سوره قصص را بر آن حضرت نازل كرد و ايشان را دلداري داد كه ان الذي فرض عليك القرآن لرادك الي معاد : آن كس كه عمل به قرآن را به تو واجب كرد، تو را به سوي مكان بازگشت (مكه ) برخواهد گرداند. حضرت نيز در حالي كه بر مركب خود سوار بود خطاب به مكه فرمود : و الله انك خير ارض الله و اءحبها الي الله و لولا اني اخرجت منك ما خرجت : (285) به خدا قسم ، تو بهترين قطعه از زمين و محبوب ترين آن در نزد خداوندي ، و اگر اين گونه نبود كه از آن جا اخراج شدم ، هرگز از تو خارج نمي شدم !

با اين حال ، هيچ يك از اين حلقه هاي دست و پاگير، مانع از حركت ايشان به سوي هدف مقدسش نگرديد.

وضعيت مردم هنگام بعثت

مردم در زمان بعثت نبي اكرم در بي خبري و جهالتي حيرت آور به سر مي بردند و اعتقادات آنان بسيار منحرف و آلوده به خرافات بود. دين يهود و نصاري دچار تحريف گشته بود، چنانچه در آيه 18 سوره مائده مي خوانيم : و قالت اليهود و النصاري نحن اءبناو الله و اءحباوه : يهود و نصاري خود را فرزندان خدا و دوستان او مي پنداشتند. و در آيه 30 سوره توبه فرموده : و قالت اليهود عزيز ابن الله و قالت النصاري المسيح ابن الله : يهود مي گفت عزبر فرزند خداست و نصاري مسيح را پسر خدا مي دانستند. ملت هاي ديگر نيز هر يك به طوري از صراط مستقيم خارج بودند؛ همانند مجوس كه قائل به خداي خير و شر بودند و به يزدان و اهريمن اعتقاد داشتند!

پيامبر اكرم در چنين موقعيتي مبعوث شد تا آنكه توانست به وسيله انصار و مهاجرين دست به انقلابي بزند كه به وسيله آن فطرت مردم را بيدار كرده و آنان را به سوي مسير مستقيم سوق دهد. عاقبت نيز چنين شد و مردم جزيره العرب كه به قول اميرالمؤ منين خوراكشان خشن و لباسشان بي ارزش ‍ و ملامت آور و خوابشان در كنار مارها و سنگستان هاي سخت بود، كارشان به جايي رسيد كه بر عالي ترين مقام جهاني اشراف يافتند و در راءس قدرت جهان قرار گرفتند.

پاورقي

285- معجم البلدان للحموي ، ج 5، ص 183.