بازگشت

فراز سوم


و كاشف في الدعاء اليك حآمته و حارب في رضاك اءسرته و قطع في احيآء دينك رحمه ، و اءقصي الاءدنين علي جحودهم و قرب الاءقصين علي استجابتهم لك . در راه رسالت ، از حاميان و قبيله خود جدا شد و با آنان جنگيد و رابطه خود را با آنان قطع نمود و نزديكان خود را كه شرك مي ورزيدند دور ساخت و آنان را كه به ظاهر از اهل و عشيره او نبودند به خود نزديك فرمود.

شرح :

در اين فراز، امام عليه السلام به نكاتي اشاره مي فرمايد كه لازمه وجود يك راهبر راستين و دلسوز است و با رعايت آن ها، بهتر مي تواند مردم را از كج انديشي ها و كجروي ها نجات داده و به ساحل رستگاري برساند. او هم چنين مي تواند در رفتار و كردار خود، صداقت و حق خود را به مردم ارايه كند و با عمل نيز آنان را به طرف هدايت بخواند؛

و آن مساءله آن است كه يك رهبر، پس از عرضه صراط مستقيم به مردم ، هيچ چيزي را به غير از آن راه مورد عنايت قرار ندهد و آنچه را كه مانع و مزاحم حركت اوست از سر راه خود بردارد و با آن مبارزه نمايد.

در اين فراز، امام سجاد عليه السلام پيامبر اكرم را با اين صفات معرفي مي كند و به خداي متعال عرض مي كند كه خدايا! پيامبر تو در راه تبليغ دين تو با قبيله و عشيره خود - كه نسبت به او عاطفه و احساس شديدي داشتند، او را حمايت مي كردند و از او دفاع مي نمودند - جنگيد و از آن ها جدا شد و هرگز احساس قومي و عصبيت عشيره اي مانع آن نشد كه دست از دعوت مردم به طرف تو بردارد؛ مبادا كه در صراط مستقيم كمترين خدشه اي وارد شود!

آري ، معيار دوري و نزديكي ، برادري يا دشمني ، خويشاوندي يا بيگانگي در اين مكتب ، همان معيار متعارف در عرف عام نيست ، بلكه دستور قرآن بر اين است كه انما المؤ منون اخوه . (280)

اويس قرني پيامبر را نديد و در يمن زندگي مي كرد، ولي نزديك ترين فرد به پيامبر بود؛ اما آنان كه به پيامبر از نظر عشيره اي و قومي نزديك بودند، از ايشان بسيار دور بودند، به طوري كه با آن ها به مبارزه پرداخت و چنان كه مي دانيم امثال ابولهب ها و ابوجهل ها كه قريشي بودند مطرود ايشان واقع گشتند!

پيامبر خدا، جز خدا و صراط مستقيم هيچ روشي را امضا نمي فرمود و در راه صراط مستقيم تمامي موانع را از سر راه برمي داشت . ايشان دل از همه چيز غير از دورترين آن شخص بود كه از خدا دورتر بود. و اين از خصوصيات آيين هاي الهي است : لذا خداي متعال در قرآن كريم فرزند نوح را از اهل او ندانست و آن گاه كه جناب نوح به خداي تعالي عرض كرد : ان ابني من اءهلي ، جواب شنيد : انه ليس من اءهلك انه عمل غير صالح ! (281) يعني پيامبر، پدر صلاح و تقوا است و از هرگونه ناهنجاري به دور مي باشد؛ رابطه او با ناهنجارها قطع است ، اگر چه به ظاهر آن ناهنجاري فرزند او باشد هم چنين اگر خداوند به حضرت ابراهيم فرمان ذبح اسماعيل را مي دهد، سر آن اين است كه در كنار فرمان حضرت رب ، هيچ امري نبايد رخ بنمايد و جز اطاعت از او، همه چيز بايد ناديده به حساب آيد.

پاورقي



280- حجرات ، 10 : به تحقيق مؤ منان با هم برادرند... .

281- هود، 45 و 46.