بازگشت

فراز اول


الحمدلله الاول بلا اول كان قبله و الآخر بلا آخر يكون بعده ، الذي قصرت عن رؤ يته اءبصار الناظرين و عجزت عن نعته اوهام الواصفين . تمامي ستايش ها از آن خدايي است كه پيش از همه موجودات است و هيچ چيز قبل از او امكان وجود ندارد. او غايت همه موجودات است و هرگز پس از او موجودي نيست . چشمان بينندگان در حدي نيست كه او را ببيند و اوهام واصفان از وصفش ناتوانند.

شرح :

در اين فراز، حضرت سجاد عليه السلام خداوند را به اوليت ستوده است ، ولي از آن جا كه اذهان عموم مردم پيوسته از كلمه اول ، اوليت زماني را فهميده و در امتداد زمان ، پيوسته پيش و پس را در نظر مي گيرند، امام عليه السلام به اين نكته اشاره مي فرمايند كه اگر چه براي هر اول زماني ، زماني قبل از آن قابل تصور است ، ولي صفت اوليت براي خداوند متعال غير از اوليت نسبي است كه قبليت ديگري را مي پذيرد؛ چرا كه آن اوليت هرگز قبل پذير نيست .

توضيح آن كه جملگي پديده ها در نظام هستي معلول هستند و هيچ چيز نيست كه از اين سنخيت خارج باشد، و پرواضح است كه هر معلولي از علت خود متاءخر بوده و به آن وابسته مي باشد. پس هيچ چيز قبل از او وجودي نخواهد داشت .

هم چنين ، او آخري است كه پس از او آخر ديگري قابل تصور نيست ؛ زيرا اولا : هيچ موجودي نسبت به خداوند متعال استقلال ندارد تا بتوان آن را آخر دانست ، و ثانيا : خداي متعال غايت همه موجودات عالم است و غايت هر چيز غير از آن خود آن چيز مي باشد.

در آيات عديده اي از قرآن كريم نيز به اين نكته عميق برمي خوريم :

O اليه ترجع الامور : كارها فقط به سوي او باز مي گردد.

O الي الله المصير : بازگشت شما فقط به سوي خداست .

O اليه تصير الامور : امور فقط به سوي او (خداوند) باز مي گردند.

O الي الله الرجعي : فقط به سوي خداوند بازگشت شماست .

O و الي ربك المنتهي : فقط به سوي پروردگارت پايان كار است .

O كل الينا راجعون : همه به سوي ما باز خواهند گشت .

O هو الاول و الاخر : او (خداوند متعال ) اول و آخر است .

و بسياري از آيات ديگر كه حاكي از اين حقيقت مي باشند كه غير از او، چيز ديگري منتهي اليه نيست ، زيرا اوست كه كمال است و همه عالم به طرف كمال مطلق در تكاپو است ؛ گرچه خود نمي داند. (251)

خداي ناديدني

امام عليه السلام در سومين وصف فرمود كه بينندگان از ديدار حضرت حق ناتوان هستند. به راستي چشمان ظاهربين ما، چه مقدار توان رؤ يت پديده هاي طبيعي را دارد و نسبت بين ديدني ها و ناديدني ها او چه مقدار است ؟

حقيقت آن است كه ديدني ها اندك و ناديدني ها بسيار است ؛ زيرا ديدني هاي انسان در محدوده يك سلسله امواج با طول موج هاي متناسب با دستگاه بينايي قرار دارند؛ همچنان كه گوش انسان نيز فقط امواج با طول موج هاي مخصوص را مي گيرد و از درك بقيه آن ها عاجز است . بنابراين قدرت ديد انسان بسيار محدود بوده و جز يك سلسله از امواج خاص - كه متناسب با ساختار چشم است - را نمي بيند. البته روشن است كه اين مقايسه فقط در ارتباط با جهان مادي صحيح مي باشد، زيرا عوالم ديگر، از دسترس امواج و نوسانات نوري خارج بوده به هيچ وجه در ارتباط با ساختار چشم نيست و لذا خارج از قلمرو قواي حسي انسان مي باشد.

از اين رو، ديدن ذات خداوند متعال كه آفريدگار همه چيز و خلاق همه عالم (از جمله چشم ) است ، هرگز باوركردني نيست ؛ چرا كه علت ، در افق احاطه يا ديد معلول قرار نمي گيرد.

فراز آخر دعا در بيان عجز واصفان عالم است ؛ آنان كه بايد طيران عقول خود را در آن اوج - كه برتر از آن محال است - قرار دهند و به اين نكته در رسند كه ناتوان تر از آنند كه كمتر وصفي از حقيقت نامحدود و غيرمتناهي خالق بي همتاي خويش را ارايه كنند؛ زيرا آنچه در احاطه ذهني مخلوق درمي آيد محدود است .