بازگشت

مقصد اول


يكي از بارزترين خصايص دعا در زمينه تعليم معارف ، آن است كه در تمامي ادعيه ، شايد موردي را نيابيم كه سببيت و موثريت را به غير اسماء و صفات الهي منسوب نموده باشد؛ يعني تمامي ادعيه در تمامي حوادث و حقايق و كثرات اين جهان ، عليت محض را از آن نظام ربوبي ديده و بدون واسطه ، اراده مطلقه حضرت رب العالمين - جل و علا - را جاري و ساري معرفي مي كنند.

در بين علوم الهي ، نزديك ترين علم به اين مسلك عرفان است كه قاعده عليت را معلول اراده حتمي خلاق عالم و در طول خواست حضرت ربوبي مي داند و هر چه را در عالم پديدار است نشاءت يافته از يكي از شؤ ون حضرت الهي مي شمارد. پس اين خود مكتبي عرفاني و از خصايص ‍ اهل بيت عصمت عليهم السلام است كه پيروان خود را به سوي فوق غايات حركت و به طرف غايه الغايات سوق مي دهند.

در اين زمينه ، مرحوم علامه طباطبايي رحمه الله ، عرفان شيعه را از عرفان متعارف و علمي رسمي ممتاز مي دانست و مي فرمود در آيات كريمه و روايات و ادعيه ، نظام خاصي تاءسيس گرديده كه راه را براي سالك هموارتر و مقصد را بسي نزديك تر مي نمايد. لذا در تمامي حالات اعاظم و بزرگان اين فن در مكتب مقدس اهل بيت عليهم السلام ، كمترين كاري كه ذوق معتدل و عقل سليم و دقيق از آن ابا داشته باشد به چشم نمي خورد؛ اعاظمي هم چون سيد بن طاووس ، سيد بحرالعلوم ، ابن فهد حلي ، علامه طباطبايي و استادان آن بزرگوار كه تمامي حالات و رفتار و حركاتشان تابع معصومين بوده و جملگي از مجتهدين والامقام و متخصصين در استفاده از آيات و روايات و دستورات مكتب عصمت به شمار مي آمدند.

ما براي اثبات اين خصيصه مهم به فرازهايي از دعاها استدلال مي كنيم كه خود موجب توجه بيشتر به مضامين عاليه اين صحف مكرمه الهي مي گردد. البته در نقل اين دعاها ترتيب خود دعا را ملحوظ نداشته و فقط قسمت مورد استدلال را آورده ايم .

O در " دعاي سمات " در مرتبه ورود به دعا، خداي متعال را با اسم اعظمش مي خوانيم كه اذا دعيت به علي مغالق ابواب السماء للفتح بالرحمه انفتحت و اذا دعيت به علي مضايق ابواب الارض للفرج انفرجت ... : خدايا به درستي كه من از تو درخواست مي كنم به نام بزرگ تو كه از نام هاي تو بزرگ تر و با عزت تر و باشكوه تر و گرامي تر است ؛ آن نامي كه هرگاه به آن براي گشايش خوانده شوي درهاي بسته آسمان به رحمت و بركت گشوده شود و چون به آن بر مشكلات و تنگناهاي حوادث ، خوانده شوي ، روي زمين به فراخي و سهولت باز مي گردد، و چون خوانده شوي به آن بر هر كار سخت و دشواري ، سهل و آسان مي شود.

و بحكمتك التي خلقت بها الظلمه و جعلتها ليلا سكنا و خلقت بهاالنور و جعلته نهارا (تا گويد) و خلقت بها الشمس و خلقت بها القمر و خلقت بها الكواكب و جعلتها نجوما : و به حكمت تو كه به واسطه آن ظلمت را خلق كردي و شب را مايه آرامش قرار دادي و نيز نور را آفريدي و روز را جعل نمودي ... و هم چنين ماه و خورشيد و ستارگان را آفريدي ...

O و نيز در " در دعاي جوشن كبير " خداي متعال را به هزار اسم خوانده اند كه هر اسم دلالت بر تدبير گوشه اي از عالم مي نمايد : يا من له الملك و الكمال يا منشي ء السحاب الثقال (و نيز مانند) يا صانع كل مصنوع يا خالق كل مخلوق يا رزاق كل مرزوق (و نيز) يا مصور يا مقدر يا مدبر (و نيز فرموده ) يا من كل شي موجود به (و) يا من كل شي قائم به (و نيز فرموده ) يا رب الحبوب و اثمار يا رب الانهار و الاشجار يا رب الصحاري و القفار يا رب البراري و البحار يا رب الليل و النهار (و نيز فرمود) يا من نفذفي كل شي امره يا من لحق بكل شي علمه (تا گويد) يا من لا ملك الاملكه يا من لا عطاء الا عطائه : اي كسي كه پادشاهي (عالم ) و كمالات از آن اوست ! اين ايجاد كننده ابرهاي سنگين ! اي سازنده هر ساخته شده اي . اي خالق هر مخلوق و اي روزي دهنده هر روزي خوار و اي صورت دهنده اندازه گيرنده (هر چيز را به اندازه خلق كرده است )! اي تدبير كننده (عالم ) و اي كسي كه وجود هر چيز به اوست و اي كسي كه تمامي موجودات عالم قائم به او هستند!

اي مالك دانه ها و ميوه ها، اي صاحب نهرها و درخت ها، اي صاحب بيابان ها و سرزمين هاي (بي آب و علف )، اي خداي خشكي ها و درياها، اي خداي شب و روز و اي كسي كه امر او (خواست او) در همه چيز نفوذ كرده است . اي كسي كه علم او در همه اشياء است ! اي كسي كه پادشاهي نيست مگر براي او، و اي كسي كه عطايي نيست مگر عطاي او...

و نيز درباره نظام حركتي جهان و پيدايش مقصد عام كه همه چيز او را طلب مي كند - و اين باب خود فصلي بس عظيم است و از دقيق ترين مباحث حكمي و فلسفي مي باشد - فرموده : يا من لا مفزع الا اليه يا من لا مقصد الا اليه : اي كسي كه هيچ پناهگاهي نيست جز در نزد او، و اي كسي كه هيچ مقصدي نيست مگر به سوي او! و نيز فرموده : يا من كل شي ء صاير اليه : اي كسي كه همه موجودات به سوي او در حال بازگشت مي باشند!

O در " دعاي رجبيه " نيز آمده : باسمك الاعظم الاجل الاكرم الذي وضعته علي النهار فاضاء و علي الليل فاظلم : (و درخواست مي كنم ) به آن نام بزرگ تر و باشكوه تر و گرامي تر؛ آن اسمي كه بر روز قرار دادي ، پس ‍ روشن شد، و بر شب قرار دادي ، پس تاريك گرديد.

O و در " دعاي صباح " : يا من دلع لسان الصباح بنطق تبلجه و سرح قطع الليل المظلم بغياهب تلجلجه و اتقن صنع الفلك الدوار بمقادير تبرجه و شعشع ضياء الشمس بنور تاءججه (و نيز فرمايد) و خلقت بلطفك الفلق و انرت بكرمك دياجي الغسق و انهرت المياه من الصم الصياخيد عذبا و اءجاجا و انزلت من المعصرات ماء سجاجا و جعلت الشمس و القمر للبريه سراجا وهاجا : خدايا، اي كسي كه خارج نمود خورشيد را در هنگام طلوعش با نورافشاني و پاره هاي شب را با همه تاريكي اش ... ساختار فلك را (ستارگان و سياره ها) كه در حال حركت هستند، بسيار محكم (و بي عيب ) قرار داد و آنان را در جايگاه خود (باعث ) زينت نمود و نور خورشيد را به سبب التهاب خورشيد درخشان كرد.

O در دعاي كميل فرموده : و بقوتك التي قهرت بها كل شي ء و بعزتك التي يا يقوم له شي ء و عظمتك التي ملاءت كل شي ء (تا فرمايد) و باسمائك التي ملاءت اركان كل شي ء : و (از تو درخواست مي كنم ) به قوت تو كه بر هر شي ء (با آن ) غلبه كردي و به عزت تو كه هيچ چيزي در مقابل او نمي تواند بايستد و به بزرگي تو كه هر شي ء را پر كرده است . (تا آن جا كه مي فرمايد) و به اسماء تو كه اركان تمام اشياء را پر كرده است .

O و در دعاي سي و ششم صحيفه : و انزل علينا نفع هذه السحاب و بركتها و اصرف عنا اذاها و مضرتها ( تا فرمايد) اللهم اذهب محل بلادنا بسقياك و اخرج وحر صدورنا برزقك (تا فرمايد) فان الغني من اغنيت و ان السالم من وقيت : خدايا بركت و نفع اين ابرها را بر ما فرو فرست و اذيت و ضرر آن را از ما برگردان (تا فرمايد) خدايا خشكسالي را از سرزمين هاي ما با (فرو فرستادن ) آب دور فرما و وسوسه و بدانديشي را با روزي (فرستادن خودت ) از سينه هاي ما خارج كن (تا فرمايد) به درستي كه بي نياز كسي است كه تو او را بي نياز كرده باشي و سالم كسي است كه تو او را حفظ نمايي !

و نيز فرمايد : اللهم ان هذين آيتان من آياتك و هذين عونان من اعوانك يتبدران طاعتك برحمه نافعه او نقمه ضاره فلا تمطرنا بها مطر السوء و لا تلبسنا بهما لباس البلاء : خدايا، به درستي كه اين دو (ابر و برق ) دو نشانه از نشانه هاي تواند و دو كمك حال از ياوران تواند كه پيشي مي گيرند در انجام (اوامر تو) با رحمتي نافع يا بلايي ضرر زننده . پس به سبب آن ها باران زيان زننده بر ما فرو مفرست و جامه گرفتاري بر ما نپوشان !

O و در دعاي ششم صحيفه : الحمدلله الذي خلق الليل و النهار بقوته و ميز بينهما بقدرته و جعل لكل واحد منهما حدا محدودا : حمد و ستايش از آن خدايي است كه شب و روز را به قوت خود خلق كرد و با قدرت خود بين آن دو جدايي انداخت و براي هر يك اندازه اي معين قرار داد (تا فرمايد) و خلق لهم الليل ليسكنوا فيه من حركات التعب : و براي ايشان (بندگان ) شب را خلق كرد تا در آن بياسايند و از سختي هاي روز بيارامند. (تا فرمايد) و خلق لهم النهار مبصرا ليتبغوا فيه من فضله و ليتسببوا الي رزقه و يسرحوا في ارضه طلبا لما فيه نيل العاجل من دنياهم و درك الآجل في اءخريهم : و براي ايشان روز را روشن (بينا كننده ) آفريد تا از فضل خداوند (در روز) بهره برند و وسيله روزي اش را به دست آورند و در زمين او سير كنند تا بتوانند به (منافع ) كنوني دنيايشان و سعادت آخرتشان برسند.

ملاحظه مي شود كه در اين فرازها هر حركت و سكوني به طور مستقيم در نظام عالم ، منسوب به حضرت ربوبي است و كل تاءثيرات به جعل و قرارداد دستگاه عليم و حكيم نسبت داده شده است .

نكته قابل توجه ديگر اين كه حضرات معصومين عليهم السلام ، خود را مظهر اسماء الهي (بلكه در بعض روايات خود را نفس اسماء حسناي خدا مي دانند). به هر حال ، بافت حقيقت اسماء غير از تصور ذهني و فكري است . دريافت قدرت مطلقه و علم مطلق و عظمت تامه حضرت رب براي حضرات معصومين به طور شهودي و وقوف و شعور محض بر عالم غيب است كه از سنخ گفتني ها و شنيدني ها نيست ، بلكه دريافتي خاص آن بزرگواران بوده است . آنان در واقع متن عالم اسماي الهي و اسم اعظم او هستند، به طوري كه جدايي در كارشان نيست ؛ به عبارت ديگر، خود آنان ؛ آن گاه كه به معرفي خود مي پردازند، خود را اسم اعظم الهي معرفي مي كنند. يعني اگر امام را فقط در حد محسوس عالم گمان كرده ايد، توهمي خام مرتكب گشته ايد؛ چرا كه بدن او در اين عالم و حقيقت او در عالم ديگر قرار دارد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد : و نحن عندنا من الاسم الاعظم اثنان و سبعون حرفا و حرف واحد عندالله : (245) در نزد ما از اسم اعظم هفتاد و دو حرف وجود دارد و يك حرف نيز در نزد خداست (اختصاص به خداوند متعال دارد و در نزد هيچ كس موجود نيست ).

و نيز معاويه بن عمار از امام صادق عليه السلام نقل مي كند : نحن والله اسماء الحسني : (246) ما به خدا قسم همان اسماء حسناي الهي هستيم .

و نيز (247) حماد بن عثمان از ابي الصباح نقل مي كند كه امام فرمود : يا ابا الصباح نحن والله الناس المحسودون : اي اباالصباح ، ما به خدا قسم همان مردمي هستيم كه مورد حسد واقع شده ايم .

يعني در واقع آنان به عالم الهيت از هر ملك مقرب و نبي مرسلي نزديك ترند؛ به عبارت ديگر در عالمي فوق اين عالم قرار دارند و لذا امير مؤ منان علي عليه السلام فرمود : لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا : اگر پرده ها كنار رود، بر يقين من افزوده نخواهد شد.

هم چنين علي عليه السلام درباره بندگان خالص خدا فرموده : بدن آنان در دنيا و ارواح آنان معلق در عالم ديگري است .

ابن سينا درباره عارف وارسته در نمط نهم كتاب اشارات (248) مي گويد : فكان و هو غائب حاضرا و هو ظاعن مقيما : هم نشين آنان گمان مي كند كه او در اين عالم است و حال آن كه او در سفر است .

پس در واقع ، بندگان وارسته خدا، بدنشان در اين عالم است و ارواحشان در جانب اعلاي نظام آفرينش و مسانخ با همان جاست .

اين جمله ، مقدمه اي براي درك اين نكته بود كه اگر در كلمات ائمه اين گونه يافتيم كه پيوسته در ادعيه ، خدا را به اسمايي كه به وسيله هر يك گوشه اي از عالم را آفريده است مي خوانند، آنان همانند ما با الفاظ سر و كار ندارند، بلكه تمام موجودات اين عالم را معلول و رقيق اسماء ديده و به پيكره جهان از نظام ربوبي مي نگرند، نه آن كه به وسيله عالم با خدا رابطه برقرار كرده باشند. آن ها به اقتضاي تمام اسماء الهي آگاهند و مي دانند كه هر يك اقتضايش چيست . آنان نظام محسوس و ملموس را چكيده و رقيقه و وابسته و متعلق و مرتبط به غيب عالم مي دانند و لذا اگر در دعاي كميل مي فرمايد : و باسمائك التي ملاءت اركان كل شي ء ، در واقع از نظام علوي به جهان مادون نظر كرده و ديده كه هيچ موجودي نيست جز آن كه به اسمي از اسماي الهي قائم است ؛ به عبارت ديگر عالم را اقتضاهاي مختلف اسماء ديده و مي داند كه در عالم چه خبر است و چه بايد باشد. او هندسه اين عالم را در نظام اسماي الهي شناخته و مي داند كه مثلا اين اسم اقتضايش ‍ ليل و ديگري نهار و سومي شمس و چهارمي قمر است .

پاورقي



245- كافي ، ج 1، ص 230.

246- همان ، ص 143.

247- همان ، ص 206.

248- ص 385.