بازگشت

تعريف دعا


بر اهل تحقيق پوشيده نيست كه براي توضيح و تبيين هر امر مبهم و مجهولي ، راه هاي گوناگوني وجود دارد كه هر يك از آن ها بر حسب اهداف مختلف به كار مي آيند و انسان را به مقصود مي رسانند. بعضي از اين راه ها به طور خلاصه عبارتند از :

1 - تعريف لفظي ؛ يعني با به كار گرفتن مفهومي روشن تر، از ابهام حقيقت مورد نظر مي كاهند.

2 - تعريف حقيقي يا ماهوي ؛ يعني در پاسخ سؤ ال از ماهيت يك شي ء، به تشريح جنس و فصل آن شي ء مي پردازند.

3 - تعريف شرح الاسمي ؛ هنگامي به كار مي رود كه از مظاهر و آثار چيزي مي پرسند، لذا در جواب ، فقط به ذكر بعضي از خواص آن چيز اكتفا مي شود.

4 - تعريف به طور وجود؛ گاهي سؤ ال از طور و چگونگي وجود است ، لذا مي بايست با كنكاش بسيار، اطوار وجودي ماهيت مورد نظر را بررسي كرد و با تنظيم آن در روشنگري مساءله كوشيد.

5 - تعريف به مصداق ؛ يعني در پاسخ بعضي سؤ الات ، تنها به ذكر مصداق اكتفا شود؛ بايد توجه داشت اگر عنايت خاصي در اين گونه جواب ها نباشد، ممكن است پرسشگر يا پاسخگو مبتلا به اشتباه مفهوم به مصداق شود.

تعريف مساءله دعا نيز بر حسب سؤ ال هاي مختلف و با استفاده از طرق ياد شده ، از ديرباز تاكنون معمول و متداول بوده است . اينك براي تبيين حقيقت دعا، به تمامي تعاريف آن مبادرت مي ورزيم ، شايد هر يك را ذوقي خوش آيد.

O تعريف به مفهوم

ابن فارس در معجم مقاييس اللغه ذيل كلمه دعا مي گويد : الدعاء ان تميل الشي ء اليك بصوت و كلام بكون منك : (1) دعا آن است كه كسي را با صدا و كلام خود متوجه خود كني . و در لسان العرب آمده است : دعا الرجل : ناداه . (2) راغب نيز در مفردات آورده : الدعاء كالنداء الا اءن النداء قد يقال به يا او اءيا : (3) دعا همان ندا است ، با اين تفاوت كه در ندا از حروف ندا (يا و اءيا) استفاده مي شود.

O تعريف ماهوي

اگر مطلق طلب را جنس فرض كنيم و خصيصه هاي گوناگوني همانند دعاي تكويني ، دعاي به زبان ، دعاي قلبي ، دعاي مخلوق ، دعاي خالق ، دعاي مردم نسبت به يكديگر و... را فصل قرار دهيم ، مي توانيم مطلق طلب را همراه با يكي از اختصاصات ذكر شده ، نوعي از دعا قرار دهيم . بدين معنا كه ان زيدا دعاه عمرو نوعي از دعا و والله يدعواالي دار السلام (4) نوعي ديگر از آن باشد. نكته دقيق در اين جا اين است كه چون دعا نسبت به شخص داعي حالت ربط محض دارد و معاني ربطيه از حقايق فوق المقوله بوده و حقايق فوق المقوله داراي ماهيت نمي باشند، لذا نمي توان آن را به تعاريف ماهوي تبيين نمود، كه ان شاء الله در فصل تعريف به خواص وجودي اين مطلب روشن تر خواهد شد.

O تعريف به خواص ماهوي

از شايع ترين تعاريف در فنون علمي ، بيان خواص ماهوي است ؛ زيرا پي بردن به واقعيت و ماهيت اشياء به اتفاق همه دانشمندان محال است و ايشان جملگي بر اين باورند كه علم به حقايق هستي ، نسبي است و آنچه از علم نصيب بشر گرديده ، فقط گوشه اي از اسرار را روشن ساخته است ، ولي بسياري از آن هم چنان در سراپرده ابهام باقي است .

معرفي دعا به آثار آن نيز شواهد بسيار دارد، چنان كه در روايات آمده است كه دعا، سلاح مؤ من ، عماد دين و نور آسمان و زمين است ؛ دعا تغيير دهنده سرنوشت است ؛ دعا دفع كننده بليات است ؛ دعا رابط بين معبود و بندگان است (5) و نظاير آن ، كه جملگي جواب به خواص و آثار است .

O تعريف به طور وجود

چنان كه اشاره كرديم ، بهترين نوع تعريف تمييز وجودي است كه به وسيله ي آن مي توان مساءله را از ابهام خارج و از مشتركات جدا ساخت ؛ چنان كه قرآن كريم ، آن گاه كه از حقيقت انسان پرده برمي دارد مي فرمايد : و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طينَ ثم جعلناه نطفه في قرار مكينَ ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشاءنا خلقا آخر : (6) به راستي كه انسان را از چكيده گل آفريديمَ آن گاه او را به صورت نطفه در جايگاهي استوار قرار داديمَ آن گاه نطفه را به صورت خون بسته و سپس خون بسته را به صورت گوشت پاره درآورديم ، و سپس گوشت پاره را استخوان دار كرديم ، و آن گاه بر استخوان ها پرده اي گوشت پوشانديم ، آن گاه آن را به صورت آفرينشي ديگر پديد آورديم ؛ اين آيه كريمه انسان را به سير وجوديش معرفي كرده است .

در تبيين دعا نيز، اين تعريف در كلمات اعاظم متداول است ، چنان كه در الميزان آمده : فان حقيقه الدعاء و السؤ ال هو الذي يعمله القلب و يدعوبه لسان الفطره ، دون ما ياءتي به اللسان الذي يدور كيفما اءدير : (7) دعا آن است كه از قلب برخيزد و زبان فطرت آن را طلب كند، نه اين كه زبان هر طور خواست حركت كند. بدان معنا كه انسان چنين حقيقتي را در باطن جان خود مي شناسد و به طور روشن آن را مي فهمد.

ويژگي مهم اين تعريف آن است كه شامل دعاي تكويني نيز مي شود، حال آن كه هيچ يك از تعاريف ديگر چنين جامعيتي ندارند، لذا علامه طباطبايي رحمه الله در ذيل همان عبارت با كمي فاصله مي نويسد : و لذالك تري انه تعالي عد ما لا عمل للسان فيه سؤ الا، قال تعالي آتاكم من كل ماءساءلتموه (8) : و لذا مي بينيد كه خداي تعالي حتي آنچه را كه زبان در آن دخالت ندارد سؤ ال شمرده و در قرآن كريم فرموده : آنچه را سؤ ال كرده ايد به شما عطا شده ، فهم فيما لا يحصونها من النعم داعون سائلون و لم يساءلوها بلسانهم الظاهر بل بلسان فقرهم و استحقاقهم لسانا فطريا وجوديا و قال تعالي : يساءله من في السموات (9)... الآيه و اجمال مطلب آن كه نعم الهي قابل ذكر و سؤ ال و احصاء نيست و هرگز با زبان آن را نخواسته اند. و نيز فرموده كه سؤ ال مي كند از حق متعال آنچه كه در آسمان ها و زمين است . و دلالته علي ما ذكرنا اءظهر و اءوضح (10) و دلالت آيه اخير بر مطلوب واضح تر است .

شايد بتوان از مجموع تعاريف دعا چنين استفاده كرد كه بهترين و جامع ترين تعريف براي دعا، همان طلب به معني عام است كه شامل تمامي اقسام دعا - حتي دعاي تكويني - نيز مي شود. ويژگي هاي خاص دعا در موارد مختلف نيز، به انگيزه هاي خاصي برمي گردد كه گوينده به آن ها عنايت دارد. به همين جهت ، مي توان گفت كه كلمه دعا بر طلب مافوق از زيردست ، يا زيردست از مافوق و يا مساوي از مساوي قابل انطباق است و شامل طلب تكويني و سؤ ال فطري نيز مي گردد.

بنابراين ، استعمال كلمه دعا در آيه كريمه والله يدعواالي دار السلام (11) و كاربرد آن در جمله ان زيدا عمرو، هر دو به معني طلب است ، هر چند در هر يك از اين دو مورد استعمال ، غرض ويژه اي وجود دارد.

O تعريف به مصداق

مي توان گفت كه تعريف دعا به اين شيوه ، مشكل خاصي را حل نمي كند، مگر آن كه غرض خاصي را كاربرد لفظ دعا مورد نظر باشد.

O

فرآيند بحث حاضر اين است كه اگر در مساءله دعا، زمينه هاي مختلف را جستجو نموديم و به تعاريف گوناگون رسيديم و با تفكيك كامل به تحليل موارد پرداختيم و از هر يك بر حسب اهداف خاص خود گفتگو كرديم ، اجمال و ابهام لفظ برطرف شده و به مقصد خود به صورت روشن تري رسيده ايم .

در عين حال ، آنچه در موضوع دعا مورد بحث ما مي باشد، طلب خلق از خالق و برقراري رابطه با جناب او به اين وسيله است ؛ چه با زبان قلب باشد، و چه با زبان سر - كه ترجمان قلب است - و چه با زبان تكوين .