بازگشت

58- داشتن چيزيكه موجب مغفرت گردد - فاقد بودن عملي كهمايه عفو شود


بسم الله الرحمن الرحيم

و ليس عندي ما يوجب لي مغفرتك ، و لا في عملي ما استحق به عفوك ، و ما لي بعد ان حكمت علي نفسي الا فضلك ، فصل علي محمد و آله ، و تفضل علي .

امام سجاد عليه السلام در اين چند جمله از دعاي شريف مكارم الاخلاق به پيشگاه خداوند عرض مي كند: بارالها! چيزي نزد من نيست كه ايجاب مي كند تو مرا بيامرزي ، بارالها! در كارهايم عملي نيست كه مرا مستحق عفو تو نمايد، بارالها! بعد از بررسي و حكمي كه درباره خود نموده ام راهگشايي جز فضل و رحمت ترا ندارم ، پس بر محمد و آلش درود فرست و بر من تفضل فرما. به خواست خداوند توانا اين قطعه از دعاي حضرت علي بن الحسين (ع ) موضوع بحث و سخنراني امروز است . به شرحي كه در سخنراني قبل توضيح داده شد، چهار مطلب محتواي چهار جمله دعاي امام سجاد (ع ) بود: اول وفود و ورود به مغفرت الهي ، دوم قصد عفو و بخشش باري تعالي ، سوم اشتياق به گذشت حضرت حق ، و چهارم وثوق و اعتماد به فضل او.

در قطعه دعاي مورد بحث امروز، ابتدا راجع به مغفرت و عفو خداوند دو جمله به پيشگاه الهي عرض نموده و سپس نتيجه مي گيرد كه فقط به فضل و رحمت خداوند اميدوار است و بس .

براي وقوف به مطلب امام (ع ) لازم است درباره هر يك از سه جمله به قدر لازم بحث شود. در جمله اول عرض مي كند:

و ليس عندي ما يوجب لي مغفرتك ؛ بارالها! چيزي نزد من نيست كه ايجاب كند تو مرا بيامرزي .

اولين مطلب شايان دقت كه در اين كلام آمده و مسلمانان بايد همواره به آن توجه داشته باشند اين است كه خداوند در قرآن شريف مكرر از مغفرت گناهان سخن گفته و به مردم گناهكار وعده گذشت و غفران داده است ، اما در هيچ آيه اي از خود، سلب اراده و اختيار ننموده بلكه مغفرت خويش را وابسته به مشيت خود فرموده است و اگر در موردي گناهكار شايسته و لايق غفران نباشد اراده الهي به مغفرت او تعلق نمي گيرد و بخشوده نمي شود، خواه گناهش ظاهر و جوارحي باشد و خواه گناهش دروني و معنوي ، و اين مطلب در خلال بعضي از آيات تصريح شده است . در يك آيه فرموده :

ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء.(600)

خداوند گناه كسي را كه به او شرك آورده است نمي آمرزد اما در مورد گناهان غير شرك ، مغفرت باري تعالي شامل كساني مي شود كه مشيت او بر غفران آنان تعلق گرفته باشد. در كنار معصيتهاي جوارحي كه آشكارا انجام مي شود مانند دروغ و تهمت ، گناهاني وجود دارد كه در ضمير مردم نهفته است ، اگر آنها را به زبان بياورند آشكار مي شود، اگر نه پنهان مي ماند، مانند راضي بودن به وقوع ظلم ، و موافقت دروني و باطني با بقاي ظلم و ادامه ستم . شايد بعضي از مسلمانان ندانند كه رضايت پنهاني به گناه ، خود از گناهان بزرگ است . در اين باره روايات زيادي از اولياي گرامي اسلام رسيده است .

عن علي عليه السلام قال : الراضي بفعل قوم كالداخل فيه معهم ، و علي كل داخل في باطل اثمان : اثم العمل به و اثم الرضا به .(601)

علي (ع ) فرموده : كسي كه راضي به عمل مردماني باشد همانند شخصي است كه خود در آن عمل با آنان همكاري داشته است ، و اگر در امر باطلي راضي باشد براي چنين كسي دو گناه است : يكي گناه اصل عمل و آن ديگر گناه رضايت داشتن به آن عمل است .

مغفرت و بخشش گناهان دروني اشخاص همانند گناهان بروني آنان وابسته به مشيت حضرت باري تعالي است ، و اين مطلب نيز در قرآن شريف آمده است :

ان تبدوا ما في انفسكم او تحفوه يحاسبكم به الله فيعفر لمن يشاء و يعذب من يشاء.(602)

اگر نيت بدي را كه در باطن داريد آشكار نماييد يا آنكه پنهان نگاه داريد مورد محاسبه الهي قرار مي گيريد، هر كس را كه بخواهد مي بخشد و هر كس ‍ را كه بخواهد با عذاب خود كيفر مي دهد.

بموقع است در اينجا تذكر داده شود كه در مقابل نيتهاي بد و عذاب الهي ، نيتهاي خوب و مرضي خداوند نيز مورد محاسبه است و صاحبش از اجر و پاداش باري تعالي برخوردار مي گردد، و اين هر دو در مورد واقعه كربلا مصداق دارد. راجع به كساني كه در نيت ، به قتل حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام راضي بوده اند در زيارت وارث چنين آمده است :

لعن الله امة قتلتك و لعن الله امة ظلمتك و لعن الله امة سمعت بذلك فرضيت به .

لعن خداوند به كساني كه ترا كشتند،لعن خداوند به كساني كه درباره ات ستم كردند، لعن خداوند به كساني كه قتل مظلومانه ترا شنيدند و در دل به وقوع آن رضايت دادند.

اما كساني كه قيام حسين (ع ) را قيام الهي و مرضي خداوند دانسته و دوستار آن حضرت و عمل مقدسش هستند در اجر و ثواب با اصحاب شهيدش ‍ شريك اند و اين سخن را جابر بن عبدالله انصاري ، موقعي كه براي زيارت قبر مقدس امام ، و قبور شهداي بزرگوارش به كربلا آمده بود به استناد حديث رسول اكرم (ص ) به عطيه گفته است . جابر پس از آنكه به شهيدان كربلا سلام نمود و به مراتب وفاداري آنان به تعاليم الهي و مجاهده در راه حق شهادت داد، چنين گفت :

و الذي بعث محمدا صلي الله عليه و آله بالحق لقد شاركناكم في ما دخلتم فيه . قال عطية فقلت لجابر: فكيف و لم تهبط واديا و لم تعل جبلا و لم تضرب بسيف و القوم قد فرق بين رؤ وسهم و ابدانهم و اوتمت اولادهم و ارملت الازواج . فقال لي : يا عطيه سمعت حبيبي رسول الله صلي الله عليه و آله قال : من احب عمل قوم اشرك في عملهم و الذي بعث محمدا صلي الله عليه و آله بالحق ان نيتي و نية اصحابي علي ما مضي عليه الحسين عليه السلام و اصحابه .(603)

قسم به خدايي كه حضرت محمد (ص ) را به پيمبري مبعوث نمود ما شريك شما هستيم در آنچه شما در آن وارد شديد. عطيه مي گويد به جابر گفتم : چگونه تو شريك اصحاب حسين (ع ) هستي با آنكه در وادي پستي فرود نيامدي و از كوهي بالا نرفتي و شمشيري نزدي و اينان بين سر و بدنشان جدايي افتاد، اطفالشان يتيم و زنانشان بيوه شدند. جابر گفت : اي عطيه ! از حبيبم رسول خدا (ص ) شنيدم فرمود: كسي كه مردمي را دوست دارد در قيامت با آنان محشور مي شود و كسي كه عمل عمل قومي را دوست دارد در كار آنان شريك است و به حق قسم كه نيت اصحاب من بر همان راه و روشي است كه حسين (ع ) و اصحابش پيموده اند.

خلاصه آنكه نيت خوب عبادت است و پاداش آن ثواب و اجر الهي است ، و نيت بد گناه است و اگر خداوند آن را نيامرزد عذاب و كيفر او را از پي خواهد داشت .

عن علي عليه السلام قال : و بما في الصدور تجازي العباد.(604)

علي (ع ) فرموده : جزاي بد و خوب بندگان طبق نيتهايي است كه در دل دارند.

از آنچه مذكور افتاد اين نتيجه به دست آمد كه خداوند در كتاب مجيد وعده مغفرت گناهان را به مردم داده است به شرط آنكه بخشش گناه بر وفق خواسته و اراده او باشد و اگر در موردي مشيت باري تعالي به عللي كه ما نمي دانيم به عفو گناهكار تعلق نگيرد آمرزيده نمي شود، خواه گناهش ‍ ظاهري باشد و آشكار و خواه گناهش دروني باشد و پنهان . بنابراين آمرزيدن گناه براي خداوند الزامي نيست و جمله اول دعاي امام سجاد (ع ) در قطعه موضوع بحث امروز ناظر به همين مطلب است ، او به پيشگاه باري تعالي عرض مي كند:

و ليس عندي ما يوجب لي مغفرتك ؛بارالها! چيزي نزد من نيست كه ايجاب كند تو مرا بيامرزي و مشمول بخشش و عفو خود قرار دهي .

اراده خداوند به مغفرت گناهكاران مايه اميدواري آنان است و از خطر ياءس ‍ كه منشاء بسياري از بدبختي ها و محروميتهاست مصونشان مي دارد. تعليق مغفرت به مشيت ، سد راه غرور آنان است و نمي گذارد گناهكاران ، فكر ايمني از عذاب الهي را بين خوف و رجا احساس مي كند و اين خود يكي از تعاليم ديني است و تمام پيروان قرآن شريف بايد همواره چنين باشند و در اين باره روايات زيادي از اولياي گرامي اسلام رسيده است .

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : لا يكون العبد مؤ منا حتي يكون خائفا راجيا و في حديث آخر: ارج الله تعالي رجاء لا يجرئك علي معصيته و خف الله تعالي خوفا لا يؤ يسك عن رحمته .(605)

امام صادق (ع ) فرموده : بنده خداوند به مقام ايمان نمي رسد تا آنكه واجد خوف و رجا گردد و در حديث ديگر فرموده : به خداوند اميدوار باش تا حدي كه تو را در گناه ، جري و جسور نكند، و از خداوند بترس به اندازه اي كه تو را از رحمت او ماءيوس ننمايد.

عن الكاظم عليه السلام قال : يا هشام ! لا يكون الرجل مؤ منا حتي يكون خائفا راجيا و لا يكون خائفا راجيا حتي يكون عاملا لما يخاف و يرجو.(606)

حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام فرمود: اي هشام ! مرد مسلمان به مقام ايمان نمي رسد تا آنكه خائف و اميدوار باشد و به مقام خوف و رجا نايل نمي گردد تا آنكه بر وفق ترس و اميدش عمل نمايد.

عن علي عليه السلام قال : لا تاءمنن علي خير هذه الامة عذاب الله لقوله تعالي : فلا ياءمن مكر الله الا القوم الخاسرون و لا تياسن لشر هذه الامة من روح الله لقوله تعالي : انه لا يياس من روح الله الا القوم الكافرون .(607)

علي (ع ) فرموده : براي بهترين افراد اين امت از عذاب خداوند ايمن مباشيد كه در قرآن شريف فرموده : از مكر خداوند ايمني نداريد مگر گروه زيانكاران ، و براي بدترين فرد اين امت از رحمت خداوند ماءيوس نباشيد كه در قرآن شريف فرموده : از رحمت خداوند ماءيوس نيستند مگر گروه كفار.

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه مغفرت گناهكاران براي خداوند الزامي نيست بلكه معلق به مشيت و اراده ذات مقدس اوست و نتيجه مهم وعده مغفرت خداوند از يك طرف و تعليق آن به مشيت او از طرف ديگر آن است كه مسلمانان همواره بين خوف و رجا باشند، نه از رحمت حق ماءيوس ‍ شوند و نه خويشتن را ايمن از عذاب او بدانند و اين حالت رواني نه تنها در شاءن دين لازم و ضروري است بلكه سعادت مردم جهان در جميع شئون زندگي وابسته به اين است كه همواره بين بيم و اميد باشند، مريض بايد به درمان خويش اميدوار باشد تا از پي طبيب و دارو برود و بايد از شدت مرض و مزمن شدن آن بترسد تا از آنچه مضر است پرهيز نمايد، كشاورز بايد اميدوار به برداشت محصول باشد و بذر خود را در زمين بيفشاند و بايد از آفتهاي گوناگون بترسد و كمال مراقبت را معمول دارد، و همچنين ساير امور مربوط به زندگي تمام انسانها بايد همواره بين خوف و رجا باشد.

امام سجاد (ع ) در جمله دوم دعا كه موضوع بحث و سخنراني امروز است ، به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و لا في عملي ما استحق به عفوك ؛ بارالها! در كارهايم عملي نيست كه مرا مستحق عفو و بخشش تو نمايد.

نمي دانيم چه اعمالي مي تواند افراد با ايمان را از استحقاق و شايستگي عفو باري تعالي برخوردار نمايد ولي با توجه به محتواي بعضي از آيات و اخبار شايد بتوان گفت كساني كه خالصا لوجه الله جهاد مي كنند و به منظور اعلاي كلمه حق از جان خود مي گذرند و در عرصه پيكار با دشمن كشته مي شوند بر اثر عمل مقدسي كه انجام مي دهند به استحقاق عفو الهي نايل مي گردند. خداوند در يكي از آيات قرآن شريف راجع به امر جهاد و كشته شدن در راه حق فرموده است :

ان الله اشتري من المؤ منين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التوراة و الانجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم .(608)

خداوند، جان و مال افراد با ايمان را به بهاي بهشت خريداري نموده است . اينان در راه خداوند مقاتله مي كنند، از كفار مي كشند و خود نيز كشته مي شوند. اين پيمان الهي است ، عهدي است كه بحق در تورات و انجيل و قرآن وعده داده شده است و كيست كه از خداوند به عهد خود وفادارتر باشد. اي اهل ايمان ! به اين معامله شاد و مسرور باشيد و بدانيد كه اين خود، پيروزي و فوز بزرگي است .

قال النبي صلي الله عليه و آله : ان الغزاة اذا هموا بالعز و كتب الله لهم برائة من النار.(609)

رسول اكرم (ص ) فرموده است : وقتي مجاهدين راه حق به جنگ تصميم مي گيرند خداوند به قلم قضاي خود آزادي آنان را از آتش دوزخ ثبت مي نمايد.

هدايت مردم به آيين الهي يعني جهاد با زبان همانند جهاد با شمشير در ميدان جنگ داراي ارزش و اهميت بسيار است . با توجه به بعضي از روايات كه درباره پاداش هدايت رسيده است شايد بتوان گفت كه اين عمل بزرگ و مقدس ممكن است هدايت كننده را از استحقاق عفو الهي برخوردار سازد.

قال امير المؤ منين عليه السلام : لما وجهني رسول الله صلي الله عليه و آله الي اليمن قال يا علي ! لا تقاتل احدا حتي تدعوه الي الاسلام و ايم الله لان يهدي الله عزوجل علي يديك رجلا خير لك مما طلعت عليه الشمس ‍ و غربت و لك ولاءه .(610)

علي (ع ) فرمود: وقتي رسول اكرم (ص ) ماءموريت يمن را به من محول فرمود دستور داد: با كسي مقاتله نكن تا او را به دين اسلام دعوت نمايي ، به حق قسم كه اگر خداوند يك نفر را به دست تو هدايت نمايد بهتر است براي تمام آنچه آفتاب بر آن مي تابد و غروب مي كند و حكومت آن براي تو باشد.

اهميت و ارزش هدايت مردم در عبارت آخر حديث رسول اكرم (ص )، يعني جمله ولك ولاءه نهفته است زيرا اگر ارزش هدايت يك انسان كه خدمت بزرگ معنوي است بهتر از مالكيت كره زمين با همه محتوياتش و همچنين سياراتي كه آفتاب بر آنها طلوع و غروب مي كند، مي بود، در نظر علي (ع ) ارزشي نمي داشت . اما با افزودن لك ولاءه مقام رفيع هدايت انسان روشن شد، زيرا مالكيت دنياي مادي منهاي عدل و داد نزد علي (ع ) قدر و منزلتي ندارد ولي دنياي به ضميمه عدل ، ارزشمند و مهم است . جالب آنكه پاره اي از سخنان آن حضرت در ايام زمامداريش مبين همين مطلب است :

قال عبدالله بن عباس دخلت علي امير المؤ منين عليه السلام بذي قار و هو يخصف نعله . فقال لي : ما قيمة هذا النعل ؟ فقلت لاقيمة لها. فقال (ع ): و الله احب الي من امرتكم الا ان اقيم حقا او ادفع باطلا.(611)

موقعي كه علي (ع ) با لشكريان خود براي جنگ بصره مي رفت ، عبدالله بن عباس مي گويد: در ذي قار بر آن حضرت وارد شدم در حالي كه كفش كهنه خود را تعمير مي نمود. به من فرمود: اين نعل چقدر مي ارزد؟ عرض كردم قيمتي ندارد. فرمود به خدا قسم ، اين نعل كهنه و بي ارزش نزد من محبوبتر از حكومت نمودن بر مردم است ، مگر آنكه بتوانم در اين حكومت ، حقي را اقامه نمايم يا باطلي را دفع كنم .

آري علي (ع ) حكومت را از ديدگاه مادي نمي نگرد، ارزش حكومت نزد او از اين جهت است كه بتواند از اين سنگر به نفع حق استفاده كند يا باطلي را از ميان بردارد.

خلاصه اينكه نمي دانيم چه اعمال خيري مي تواند عاملش را مستحق عفو الهي نمايد، بعيد نيست جهاد با شمشير و كشته شدن در راه خدا، يا جهاد با زبان و هدايت نمودن مردم گمراه به دين اسلام موجب شود كه جهاد كنندگان به استحقاق عفو الهي نائل گردند و خداوند از گناهشان درگذرد.

امام سجاد (ع ) در جمله دوم اين قطعه دعا كه موضوع سخنراني امروز است ، به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و لا في عملي ما استحق به عفوك ؛ بارالها! در كارهايم عملي نيست كه مرا مستحق عفو و بخشش تو نمايد.

و ما لي بعد ان حكمت علي نفسي الا فضلك ، فصل علي محمد و آله و تفضل علي .

بارالها! بعد از بررسي و حكمي كه درباره خود نموده ام راهي جز فضل و رحمت تو براي خويش نيافته ام ، پس بر محمد و آلش درود فرست و بر من تفضل فرما.

براي آنكه معناي حكم نمودن امام درباره خودش ، كه ضمن دعا آمده است ، روشن گردد حديثي را از مولي الموحدين علي (ع ) به عرض ‍ شنوندگان محترم مي رساند، ممكن است با توجه و دقت در يكي از مضامين آن معناي كلام حضرت علي بن الحسين واضح گردد.

ان للدعاء اربع خصال : اخلاص السريرة و احضار النية و معرفة الوسيلة و الانصاف في المساءلة .(612)

علي (ع ) فرموده : چهار خصلت در دعا بايد رعايت شود: اول اخلاص ‍ ضمير، دوم حاضر ساختن نيت در دل ، سوم شناخت وسيله استجابت ، چهارم انصاف دادن در امر مورد درخواست .

امام سجاد (ع ) در جمله اول دعا اعتراف مي كند كه در من چيزي نيست كه مغفرت تو را ايجاب كند، در جمله دوم عرض مي كند عملي ندارم كه مرا مستحق عفوت نمايد، در جمله سوم مي خواهد بگويد بارالها! من اوضاع و احوال خودم را سنجيدم ، با دقت ، تمام ابعادش را بررسي نمودم ، سرانجام ، قضاوتم به اين نتيجه رسيده است كه اگر بخواهم از تو درخواستي منصفانه نمايم بايد عرض كنم كه تنها راه نجاتم تفضل و رحمت توست ، بارالها! بر من تفضل فرما و مشمول رحمتم قرار ده .

پيش از بحث درباره تفضل حضرت باري تعالي به استناد بعضي از آيات و روايات ، لازم مي داند فرق بين استحقاق و تفضل را، با ذكر مثالي روشن ، به عرض شنوندگان محترم برساند. فرض كنيد قسمتي از سيم كشي برق منزل شما بر اثر اتصالي سوخته و نياز به تعويض دارد. كارگر فني را به منزل مي آوريد تا مخارج تعمير آن را تعيين كند و اصلاح نمايد. او پس از رسيدگي مي گويد: سه هزار تومان جنس لازم دارد و دو هزار تومان اجرت . موافقت مي كنيد و مي گوييد هر چه زودتر جنس را تهيه كند و مشغول كار شود. ساعتي بيش نمي گذرد كه او لوازم را خريداري نموده و به منزل مي آيد و مشغول مي شود. شما از نزديك ، ضمن نگاه كردن به كار او، سر صحبت را باز مي كنيد و از عائله او مي پرسيد، جواب مي دهد، همسر و سه فرزند خردسال دارم ، سال گذشته پدرم از دنيا رفت ، مادر و دو خواهر كوچكم بر عائله ام افزوده شده و بايد خرج همه آنها را بدهم . شما در باطن از سنگيني مخارج او متاءثر مي شويد، تصميم مي گيريد كه به او كمكي نماييد. موقعي كه كارش تمام مي شود و مي خواهيد قيمت جنس و اجرت او را پرداخت كنيد، به جاي پنج هزار تومان ده هزار تومان مي دهيد و مي گوييد: پنج هزار تومان براي جنس و اجرت ، اما پنج هزار تومان ديگر را مي دهم كه مادر و دو خواهر كوچك شما دو سه روزي ميهمان من باشند، خواهش مي كنم آن را بپذيريد. كارگر فني هم با كمال ادب و تشكر، آن را مي پذيرد. پنج هزار تومان قيمت جنس و اجرت كار، استحقاق است و بايد حتما بدهيد و اگر از آن چيزي كم بگذاريد كارگر فني حق دارد مطالبه كند، اما پنج هزار تومان ديگر تفضل است ، شما الزامي نداريد و او هم نمي تواند مطالبه كند، فقط بزرگواري و تفضل شما موجب پرداخت اين مبلغ گرديده است .

تمام انسانها مخلوق باري تعالي و مملوك واقعي او هستند. جسم و جان و همه قواي دروني و بروني آنان ملك واقعي خداوند است . آفريدگار حكيم ، بشر را به تمام نيروهايي كه براي زندگي لازم است مجهز نموده و همه نعمتهايي را كه براي ادامه حيات ضرورت دارد در اختيارش قرار داده است و در مقابل اين همه عطايا او را به تكاليفي مكلف ساخته و به اداي وظايفي موظفش نموده است . اگر به تكاليف خود عمل نمود و اوامر مولاي واقعي خود را اجر كرد بنده اي است وظيفه شناس و درستكار، و اگر عمل ننمود بنده اي است متخلف و گناهكار، او در عطاياي آفريدگار، كه امانهاي الهي است ، خيانت نموده و از مرز حق تجاوز كرده است . به حكم عقل ، گناهكاري كه در امانت خيانت نمود مستحق مجازات كيفر است . اما اگر كسي كه به وظيفه عمل نمود و با درستي قدم برداشت استحقاق پاداش ‍ ندارد بلكه از روي تفضل و احترام به درستكاري سزاوار است مورد تشويق و تقدير واقع شود. به عبارت ديگر، درستكاري ، انجام وظيفه است و كسي كه وظيفه خود را بدرستي انجام داده حق مطالبه پاداش ندارد بلكه اگر به وي پاداشي اعطا شود بر اساس تفضل است . از اين رو قرآن شريف كيفر دوزخيان را در قيامت به گناهان و اعمال بد آنان كه در دنيا مرتكب شده اند مستند مي نمايد، و بهشت رفتن بهشتيان را ناشي از تفضل و رحمت خداوند مي خواند و در اينجا يك آيه راجع به عذاب الهي كه حاكي از استحقاق است و چند آيه راجع به بهشت كه از تفضل سخن مي گويد ذكر مي شود:

ذلك بما قدمت ايديكم و ان الله ليس بظلام للعبيد.(613)

فرشتگان عذاب به دوزخيان مي گويند: اين كيفر اعمالي است كه خودتان پيشاپيش فرستاده ايد و خداوند به بندگان ستم نمي نمايد.

و من عمل صالحا فلانفسهم يمهدون . ليجزي الذين آمنوا و عملوا الصالحات من فضله .(614)

كساني كه در دنيا اعمال خوب انجام مي دهند براي خودشان جايگاه آسايش مهيا مي نمايند كه خداوند افرادي را كه داراي ايمان و عمل صالحند از پاداش فضل و رحمت خود برخوردار مي سازد.

در سوره دخان فرموده است :

ان المتقين في مقام امين ، في جنات و عيون ؛(615) و بعد از چند آيه مي فرمايد:

فضلا من ربك ، ذلك هو الفوز العظيم .(616)

بي گمان اهل تقوي در مقام امن قرار دارند و در باغهاي بهشتي و چشمه سارها، سپس از نعمتهايي نام مي برد و در پايان مي فرمايد:

اين عطايا از فضل و رحمت پروردگار است كه اين خود، پيروزي و فوزي است عظيم .

و قالوا الحمدلله الذي اذهب عنا الحزن ، ان ربنا لغفور شكور. الذي احلنا دارالمقامة من فضله .(617)

بهشتيان پس از آنكه در جايگاه خود مستقر شدند مي گويند: حمد براي خداوندي است كه اندوه غم را از ما زايل نمود، كه پروردگار ما بخشنده و منعم است . او خداوندي است كه از فضل و رحمت خود ما را در اقامتگاه دائمي وارد نمود.

ملاحظه مي كنيد، در اين چند آيه صريحا ذكر شده است كه خوبان و اهل تقوي از فضل و رحمت باري تعالي به جنت خلد راه مي يابند.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : و الذي نفسي بيده ما من الناس احد يدخل الجنة بعمله . قالوا و لا انت يا رسول الله ؟ قال : و لا انا، الا ان يتغمدني الله برحمة منه و فضل و وضع يده علي فوق راءسه و طول بها صوته .(618)

رسول اكرم (ص ) فرمود: قسم به خدايي كه جان من در قبضه قدرت اوست هيچ فردي از مردم نيست كه بر اثر اعمال خوب خود وارد بهشت شود، يعني بهشتيان در پرتو رحمت الهي به بهشت راه مي يابند. عرض كردند يا رسول الله ! شما هم ؟ فرمود بهشت رفتن من هم به استناد عملم نيست ، اما خداوند مرا در درياي رحمت و فضل خود فرو مي برد. در اين موقع دست خود را روي سر گذارده بود و با صداي ممتد سخن مي گفت .

امام سجاد (ع ) در جمله سوم دعاي مورد بحث امروز، موضوع آخرين قسمت سخنراني ، بر اساس اميدواري به فضل و رحمت حضرت باري تعالي عرض مي كند:

و ما لي بعد ان حكمت علي نفسي الا فضلك ؛ بارالها! بعد از بررسي در وضع خويشتن حكمي كه درباره خودم نمودم اين است كه راهگشايي براي نجات جز فضل و رحمت تو را ندارم .

پس امام (ع ) در مقام دعا بايد خواستار فضل الهي شود. به شرحي كه در سخنراني اول معروض افتاد ذكر صلوات ، دعا را به استجابت نزديك مي كند، چه آنكه صلوات ، خود، دعايي است كه هر كس از باري تعالي درخواست نمايد مستجاب مي شود، از اين رو در دعاهاي صحيفه ، امام سجاد (ع ) بسيار بر رسول اكرم (ص ) و اهلبيت مكرمش درود فرستاده است . در اينجا نيز براي آنكه دعاي درخواست تفضلش به اجابت نزديك شود عرض مي كند:

فصل علي محمد و آله و تفضل علي ؛بارالها! درود فرست بر محمد و آلش و مرا مشمول تفضل و رحمت خود قرار بده .

از عواملي كه مي تواند بندگان با ايمان را به خدا نزديك كند و فضل و رحمت او را شامل حالشان نمايد بسيار استغفار نمودن است . در پايان بحث امروز چند روايت را كه درباره ذكر استغفار رسيده تقديم شنوندگان محترم مي نمايد، اميد است مورد توجه كامل قرار دهند و در شبانه روز مكرر استغفار نمايند و از اين راه زمينه شمول فضل الهي را نسبت به خودشان فراهم آورند.

عن ابيعبد الله عليه السلام : ان رسول الله صلي الله عليه و آله كان لا يقوم من مجلس و ان خف حتي يستغفر الله عزوجل خمسا و عشرين مرة (619)

امام صادق (ع ) فرمود: معمول رسول اكرم (ص ) اين بود كه از هيچ مجلسي بر نمي خاست ، هر چند مقدار توقفش در آن مجلس كم باشد، مگر آنكه بيست و پنج بار استغفار مي نمود.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : اكثروا من الاستغفار في بيوتكم و في مجالسكم و علي موائدكم و في اسواقكم و في طرقكم و اينما كنتم فانكم لا تدرون متي تنزل المغفرة .(620)

رسول اكرم (ص ) فرمود: زياد استغفار نماييد، در منازلتان ، در مجالستان ، در كنار سفره طعامتان ، در بازارها و رهگذرهايتان ، و هر جا كه هستيد، چه آنكه شما نمي دانيد كه مغفرت حضرت باري تعالي چه وقت نازل مي شود.

عن علي عليه السلا قال : العجب ممن يقنط و معه الممحاة . قيل و ما الممحاة ؟ قال الاستغفار.(621)

علي (ع ) فرمود: عجب از كسي است كه ماءيوس مي شود با آنكه وسيله محو گناه در اختيار دارد. عرض شد آن وسيله چيست ؟ فرمود استغفار.

پاورقي



600-سوره 4، آيه 48.

601-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 154.

602-سوره 2، آيه 284.

603-دمعة الساكبة ، ص 346.

604-ن604البلاغه (صبحي صالح )، خطبه 75.

605-بحار الانوار، ص 118.

606-تحف العقول ، ص 395.

607-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 377.

608-سوره 9، آيه 111.

609-بحار البحار، ج 1، ص 197.

610-كافي، ج 5، ص 36.

611-نهج البلاغه (صبحي صالح )، خطبه 33.

612-مجموعه ورام ، ج 1، ص 302.

613-سوره 3، آيه 182، و سوره 8، آيه 51.

614-سوره 30، آيتين 44 و 45.

615-سوره 44، آيه 51.

616-سوره 44، آيه 57.

617-سوره 35، آيتين 34 و 35.

618-تاريخ مجمع البيان ، ج 3 - 4، ص 280.

619-كافي ، ج 2، ص 504.

620-وسائل ، ج 1، ص 387.

621-وسائل ، ج 11، ص 355.