بازگشت

57- به حريم آمرزش الهي وارد شدن - عفو خدا را قصدنمودن


بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم الي مغفرتك و فدت ، و الي عفوك قصدت ، و الي تجاوزك اشتقت ، و بفضلك وثقت .

امام سجاد عليه السلام در اين چهار جمله از دعاي شريف مكارم الاخلاق به پيشگاه الهي عرض مي كند: بارالها! به سوي آمرزش تو آمده ام ، و عفو و بخشش تو را قصد كرده ام ، و به گذشت تو مشتاقم ، و به فضل و احسان تو اعتماد دارم .

اين قطعه از دعا كه موضوع بحث و سخنراني امروز است . به خواست خداوند توانا درباره هر جمله شرح و توضيحي به عرض شنوندگان محترم مي رسد. اولين مطلبي را كه علامه سيد علي خان در تفسير اين چهار جمله آورده اين است كه مي گويد:

تقديم الجارة في الفقرات الاربع للتخصيص و معناه : الي مغفرتك و فدت لا الي غيرها وقس علي ذلك .(574)

اگر عبارت دعا اينچنين بود: اللهم وفدت الي مغفرتك ، معناي كلام اين مي شد: بارالها! آمده ام به سوي مغفرتت . اما اينكه الي مغفرتك پيش از وفدت آمده است ، از نظر ادبي ، حاوي معناي اختصاص است ، يعني : بارالها! فقط به سوي مغفرت تو آمده ام و بس . و در سه جمله بعد نيز تقدم جر به همين معني دلالت دارد. در جمله اول دعا كلمه و فد و كلمه مغفرت آمده و براي روشن شدن سخن امام (ع ) بايد درباره هر دو كلمه توضيح داده شود.

وفد نام فرد يا هيئتي است كه براي ديدار شخصي با عظمت و بزرگ ، يا زمامداري توانا و مقتدر، يا فرمانروايي نافذ و مؤ ثر از محل خود حركت مي كنند و نزد وي مي آيند و هدفشان در اين كار يا تكريم و احترام است يا اعلام وفاداري و اطاعت از اوامر اوست ، يا آنكه مردم محل احتياجي دارند و اين جمع را فرستاده اند تا حاجتشان را عرضه كنند و برآوردن آن را درخواست نمايند. كلمه مغفرت از نظر لغت دو معني است : يكي مستور داشتن معاصي ، و آن ديگر بخشش گناهان است .

في اسماء الله تعالي الغفار و الغفور و هما من ابنية المبالغة و معناهما: الساترلذنوب عباده و عيوبهم المتجاوز لخطاياهم و ذنوبهم .(575)

غفار و غفور در اسماء حضرت باري تعالي است و اين هر دو بر بسياري مغفرت حضرت حق دلالت دارد و معناي اين دو كلمه ، پوشاننده معاصي و عيوب بندگان است و همچنين گذشت كننده از خطايا و گناهان آنان است .

پوشاندن قبايح و گناهان مردم از جمله صفات حضرت باري تعالي است و در دعاهايي كه از ائمه معصومين عليهم السلام رسيده ، اين صفت مكرر ذكر شده است . اولياي گرامي اسلام به مسلمانان اكيدا توصيه نموده اند كه از ذكر قبايح و گناهان دگران لب فروبندند، چه اين عمل ، در اسلام ، از گناهان كبيره است . اگر كسي خويشتن را به اين صفت متصف كند و از ذكر گناهان اين و آن خودداري نمايد، خود را به صفت باري تعالي متصف نموده و به كمال تشبه يافته است .

قال الرضا عليه السلام : لا يكون المؤ من مؤ منا حتي تكون فيه ثلث خصال : سنة من ربه ، و سنة من نبيه ، و سنة من وليه . فاما السنة من ربه فكتمان السر، و اما السنة من نبيه فمداراه الناس ، و اما السنة من ولييه فالصبر في الباءساء و الضراء.(576)

حضرت رضا (ع ) فرموده : مؤ من آنطور كه بايد مؤ من نيست مگر آنكه از سه خصلت برخوردار باشد: يك سنت از خداوند خود، يك سنت از پيمبر خود، و يك سنت از ولي خود. سنت از پروردگارش سر را مكتوم داشتن ، سنت از پيمبرش با مردم مدارا برخورد نمودن ، سنت از وليش صبر و بردباري در شدايد و سختي ها.

در اين حديث شريف ، به كتمان سر مردم آنقدر اهميت داده شده كه امام (ع ) آن كس را كه پرده دري نمي كند و سر مردم را فاش نمي نمايد متصف به صفت و سنت باري تعالي خوانده است . عفو و بخشش گناهكار، همانند مكتوم داشتن گناه او از صفات حضرت باري تعالي است . در قرآن شريف و روايات معصومين عليهم السلام تاءكيد شده است كه مسلمانان مجاهده كنند تا به اين خلق شريف كه از مكارم اخلاق است متخلق شوند و با اتصاف به اين صفت ، از نعمت تشبه به كامل ، يعني ذات اقدس الهي برخوردار گردند، و در اينجا بعضي از آيات و روايات به عرض شنوندگان محترم مي رسد:

و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم .(577)

البته عفو و گذشت نماييد، آيا دوست نمي داريد كه خداوند گناه شما را بيامرزد و مشمول عفوتان قرار دهد؟

در آيه ديگر، اهل تقوي را اينچنين معرفي فرموده است :

و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين .(578)

متقين علائمي دارند از آن جمله موقع خشم ، آتش غيظ را در باطن فرو مي نشانند، از كساني كه با آنان بد كرده اند مي گذرند، عفوشان مي نمايند، بعلاوه از احسان خويش برخوردارشان مي سازند.

عن النبي صلي الله عليه و آله : قال : تجاوزوا عن ذنوب الناس يدفع الله عنكم بذالك عذاب النار.(579)

رسول اكرم (ص ) فرموده است : از گناهان مردم بگذريد كه خداوند به پاداش اين عمل ، آتش قيامت را از شما دفع مي نمايد.

و كان علي عليه السلام يقول : متي اشفي غيظي اذا غضبت ؟ احين اعجز عن الانتقام فيقال لي لو صبرت ؟ ام حين اقدر عليه فيقال لي : لو عفوت (580)

علي (ع ) مي فرمود: چقدر غيظم را شفا مي بخشم موقعي كه خشمگين مي شوم ؟ آيا زماني كه از انتقام گرفتن عاجزم به من گفته مي شود: اگر اغماض نمايي ؟

امام (ع ) به سؤ ال خود پاسخ نداده ولي مطلب روشن است :مي خواهد بفرمايد شفاي غيظ و آرامش خشم من در موقعي است كه قدرت انتقام گرفتن دارم اما ظالم خود را مي بخشم و از عمل ناروايش مي گذرم . نتيجه آنكه مغفرت ، حاوي دو معني است : يكي پنهان داشتن معصيت گناهكار و آن ديگر عفو و بخشش او. خداوند مهربان داراي هر دو صفت است ، از طرفي معصيت گناهكار را مكتوم مي دارد و او را بين مردم رسوا نمي كند و از طرف ديگر او را مشمول عفو خود قرار مي دهد و از گناه او مي گذرد. بندگان با ايمان خداوند داراي اين دو صفت عالي هستند و از باري تعالي پيروي نموده اند و به ذات اقدس او تشبه يافته اند. اگر كسي واجد يكي از اين دو صفت باشد داراي نيمي از اين مزيت است . بدبخت و سيه روز، آن كسي است كه فاقد اين هر دو صفت است ، نه راز مردم را پنهان دارد و نه از لغزشها چشم پوشي مي كند. علي (ع ) درباره اين قبيل افراد چنين فرموده است :

شر الناس من لا يعفو عن الهفوة و لا يستر العورة .(581)

بدترين مردم كسي است كه نه از خطاي دگران مي گذرد و نه سر آنان را مي پوشاند.

حوايج و نيازهاي مردم متفاوت است و افراد الهي و با ايمان براي حل مشكلات و رفع نيازهاي خود دست دعا به سوي پروردگار بر مي دارند و حاجت خود را مي خواهند. بعضي در دعا فقط نام الله را مي برند كه جامع جميع صفات كمال است و عرض حاجت به پيشگاه مقدسش مي نمايند. اما بعضي با توجه به احتياج خود از صفت يا اسمي نام مي برد كه متناسب مقصودش باشد، مثلا اگر در مضيقه معاش است يا رزاق مي گويد، اگر وسعت معاش مي خواهد يا كريم مي گويد، اگر بيمار است از شافي نام مي برد، و از اين قبيل . امام سجاد (ع ) در جمله اول دعا كه موضوع بحث امروز است از مغفرت الهي نام برده و عرض ‍ مي كند:

اللهم الي مغفرتك وفدت ؛ بارالها! وفود و ورود من به مغفرت توست . به شرحي كه توضيح داده شد غفار و غفور دو معني دارد: يكي مستور كننده و آن ديگر بخشنده . رسول اكرم (ص ) و ائمه طاهرين عليهم السلام ، همه معصوم اند، منزه از گناه اند، نمي دانيم اداي اين قبيل كلمات از آنان در پيشگاه باري تعالي به جبران كمبودي است كه خودشان گفته اند:

ما عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك .

بارالها! به حق معرفت ، تو را نشناختيم و به حق بندگي ، تو را پرستش ‍ ننموديم .

يا آنكه معناي دگري دارد. اما مرحوم محدث قمي رضوان الله عليه سه حديث را از پي هم نقل نموده كه در اينجا ذكر مي شود، ممكن است تا اندازه اي براي اهل دقت راهگشا باشد:

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : ان للقلوب صداء كصداء النحاس ‍ فاجلوها بالاستغفار و تلاوة القرآن .

و قال صلي الله عليه و آله : من اكثر الاستغفار جعل الله له من كل غم فرجا و من كل ضيق مخرجا و رزقه من حيث لا يحتسب .

عن ابيعبدالله عليه السلام ، عن رسول الله صلي الله عليه و آله كان يتوب الي الله و يستغفره في كل يوم و ليلة مائة من غير ذنب .(582)

رسول اكرم (ص ) فرمود: دلها را دچار زنگ زدگي مي شوند همان طور كه فلزات را زنگ فرا مي گيرد. شما با استغفار، دلها را جلا دهيد و زنگشان را برطرف نماييد، و نيز فرموده است : كسي كه زياد استغفار نمايد خداوند براي او در هر اندوه و غمي گشايشي فراهم مي آورد و از هر تنگنا راه خروجي به رويش مي گشايد و از طريقي كه اميد ندارد به وي روزي مي رساند.

امام صادق (ع ) فرمود: رسول بزرگوار (ص ) در هر روز و شبي صد بار توبه و استغفار مي نمود بدون آنكه گناهي داشته باشد.

امام سجاد (ع ) در جمله دوم اين قطعه از دعاي مكارم الاخلاق كه موضوع سخنراني امروز است به پيشگاه باري تعالي عرض مي كند:

و الي عفوك قصدت ؛بارالها! عفو و بخشش تو را قصد نموده ام .

في اسماء الله تعالي العفو و هو فعول من العفو و هو التجاوز عن الذنب و ترك العقاب .(583)

در اسماي باري تعالي عفو است ، به معناي بسياري عفو، و معناي عفو گذشت نمودن از گناه و ترك مجازات آن است .

عفو و بخشش گناهكاران از صفات حضرت باري تعالي است و در اين باره آيات و اخبار بسياري است و در اينجا به ذكر يك آيه و يك حديث اكتفا مي شود:

ان الله كان عفوا غفورا.(584)

بي گمان خداوند آمرزنده و بخشنده است .

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : ان الله عفو يحب العفو.(585)

رسول اكرم (ص ) فرمود: خداوند، بخشنده است و بخشش را دوست دارد.

عفو گناهكاران و گذشت از كيفر آنان يكي از عوامل بسيار مؤ ثر در ابقاي دين الهي و ادامه پيروي از شرع مقدس است ، چه آنكه عفو گناه به مسلمانان اميد مي بخشد و اميدواري منشاء تحرك و فعاليت است . از مقام رفيع معصومين عليهم السلام كه بگذريم تمام مردم ، بيش و كم ، دچار لغزش ‍ و گناه اند، اگر بناي شرع مقدس بر اين مي بود كه هر گناهي قطعا كيفر داشته باشد و مشمول عفو و اغماض نشود مردم از رهايي و نجات از عذاب الهي نااميد مي گشتند و بر اثر نوميدي نه تنها نسبت به دين حق دلسرد مي شدند بلكه جراءت و جسارتشان به محرمات و معاصي افزايش مي يافت ، با خود مي گفتند: ما كه قطعا جهنمي خواهيم بود چرا خويشتن را در دنيا از گناهان لذت بخش و مسرت بار محروم نماييم . براي آنكه مردم باايمان دچار چنين وضع اسف باري نشوند و بر اثر ياءس و نوميدي ، اعمال غير مشروع گسترش ‍ نيابد و موجب سقوط انسانها نشود خداوند صريحا در قرآن شريف فرموده

قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم .(586)

پيمبر گرامي ! بگو اي مردمي كه به خود ستم نموده و به نفس خويش ‍ اسراف كرده ايد از رحمت باري تعالي ماءيوس نشويد، خداوند تمام گناهان را مي آمرزد كه او بخشنده مهربان است .

خلاصه عفو و بخشش حضرت حق مايه اميدواري مردم و موجب حفظ اساس اسلام و ادامه پيروي مسلمين از تعاليم شرع مقدس است . براي آنكه جوامع بشري به سجاياي انساني متخلق باشند، انسان زيست كنند، و از مزاياي انسانيت برخوردار گردند بايد تشبه به كامل يابند، همانند حضرت باري تعالي گناهكاران را مورد عفو و اغماض قرار دهند، و از انتقامجويي و درنده خويي كه مايه انحطاط و سقوط انسانيت است اجتناب نمايند و در اين باره روايات بسياري از اولياي گرامي اسلام رسيده كه در اينجا پاره اي از آنها ذكر مي شود:

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : الا ادلكم علي خير اخلاق الدنيا و الاخرة تصل من قطعك و تعطي من حرمك و تعفوا عمن ظلمك .(587) رسول اكرم (ص ) فرمود: آيا شما را دلالت نكنم به نيكوترين اخلاق دنيا و آخرت ؟ سپس توضيح داد: مي پيوندي به كسي كه از تو بريده ، عطا مي كني به آن كس كه تو را محروم ساخته ، مي بخشي آن را كه به تو ظلم نموده است .

و عنه صلي الله عليه و آله قال : خير اهل الدنيا واهل الاخرة اخلاقا من يعفو عمن ظلمه .(588)

و نيز فرموده است : بهترين اهل دنيا و بهترين اهل آخرت از جهت اخلاق كسي است كه ظالم خود را مشمول عفو و اغماض خويشتن قرار مي دهد.

عن علي عليه السلام قال : اذا قدرت علي عدوك اجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه .(589)

علي (ع ) فرموده : وقتي بر دشمن خود تسلط يافتي عفو او را شكر قدرت و پيروزي خويشتن قرار ده .

و عنه عليه السلام قال : قلة العفو اقبح العيوب و التسرع الي الانتقام اعظم الذنوب .(590)

و نيز فرموده است : كمي عفو در آدمي قبيح ترين عيب است و شتابزدگي در انتقام گرفتن بزرگترين گناه .

ناگفته نماند كه عفو ظالم در موردي پسنديده است كه او شايسته عفو و اغماض باشد و اگر ظالم ، انسان پست و نالايقي است عفو او زيانبار خواهد بود و بر تجري وي مي افزايد:

عن علي عليه السلام قال : العفو يفسد من الئيم بقدر اصلاحه من الكريم .(591)

علي (ع ) فرموده : فساد عفو ظالم فرومايه به مقدار صلاحي است كه از بخشيدن انسان كريم النفس عايد مي گردد.

نتيجه آنكه خداوند عفو و بخشنده است . اگر انسان با ايمان از راه مجاهده و كوشش ، اين سجيه پسنديده را ملكه خود سازد و از كسي كه به وي ظلم مي كند بگذرد و مورد عفوش قرار دهد به كامل ، يعني ذات مقدس حق ، تشبه يافته و به يكي از مكارم اخلاق متخلق شده است .

ائمه معصومين عليهم السلام ضمن دعاهاي خود از عفو باري تعالي سخن مي گفتند و از پيشگاه مقدسش درخواست بخشش مي نمودند. امام سجاد (ع ) در دعاي شانزدهم صحيفه سجاديه به خداوند عرض مي كند:

انت الذي وصفت نفسك بالرحمة فصل علي محمد و آله و ارحمني و انت الذي سميت نفسك بالعفو فاعف عني .

بارالها! تو نفس خود را به رحمت توصيف فرموده اي پس درود فرست بر محمد و آلش و مرا مشمول رحمت خود قرار ده ، بارالها! تو خود را به نام عفو و بخشنده خوانده اي ، از من بگذر و عفوت را شامل حالم بفرما.

امام صادق (ع ) ضمن يكي از مناجاتهاي خود عرض مي كند:

الهي ! لئن طالبتني بذنبي لاطالبنك بكرمك و لئن طالبتني بجريرتي لاطالبنك بعفوك .(592)

بارالها! اگر گناهم را مورد مطالبه قرار دهي من كرمت را مطالبه مي كنم ، بارالها! اگر گناهم را مايه مطالبه بخواني من عفو و گذشتت را مطالبه خواهم نمود.

امام سجاد (ع ) در جمله دوم دعاي مكارم الاخلاق ، موضوع سخنراني و بحث امروز، به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و الي عفوك قصدت ؛بارالها! عفو تو را قصد نمودم و به اميد بخشش و اغماض به درگاهت آمده ام .

در جمله سوم دعا عرض مي كند:

و الي تجاوزك اشتقت ؛بارالها! به گذشت و اغماض تو اشتياق دارم .

در قرآن شريف ، كلمه تجاوز به معناي گذشت حضرت باري تعالي از گناه در يك آيه آمده و خداوند تفضل و عنايت خويش را درباره گروهي شايسته و لايق چنين بيان فرموده است :

اولئك الذين نتقبل عنهم احسن ما عملوا و نتجاوز عن سيئاتهم (593)

اينان كساني هستند كه به شايسته ترين وجه اعمالشان را قبول مي نماييم و از گناهشان مي گذريم .

امام (ع ) در جمله اول دعا كه مورد بحث امروز است كلمه مغفرت را به كار برده و در جمله دوم كلمه عفو را آورده و در جمله سوم از تجاوز نام برده است . روح سخن در هر سه كلمه ، درخواست بخشش حضرت باري تعالي است .



نكته شايان بحث در جمله سوم به كار گرفتن لفظ اشتياق است . فارسي زبان از كلمه شوق همان را مي فهمد كه عرب زبان درك مي كند. شوق به معناي علاقه و ميل شديد است و اين حالت رواني در افرادي يافت مي شود كه نسبت به كاري كه انجام مي دهند خيلي بيش از حد عادي مجذوب و دلبسته باشند، مثلا افراد تاجر و كاسب معمولا به درآمد مالي و به كسب و كار خود علاقه دارند ولي افرادي يافت مي شوند كه عاشق مال اند و آنچنان شيفته گردآوري ثروتند كه براي انجام يك معامله سود بخش ساعتها مي نشينند و حرف مي زنند، نه احساس گرسنگي مي كنند و نه از ادامه بحث خسته مي شوند. رغبت و شوق اينان به درآمد مالي و كسب و تجارت ، قابل مقايسه با افراد عادي نيست . كساني كه تحصيل مي كنند بيش و كم به درس خواندن علاقه دارند و به نسبت ميل دروني ، به جلسه درس و بحث ، تمايل نشان مي دهند، اما بعضي عاشق تحصيل علمند، آنقدر به درس خواندن و تحصيل علاقه مندند كه گاهي براي خواندن يك كتاب دو ساعت روي پا مي ايستند و كتاب را تمام مي كنند و احساس خستگي نمي نمايند. علاقه و شوق افراد متدين در انجام تكاليف ديني و اداي فرايض الهي متفاوت است ، بيشتر مردم نمازگزار، اين وظيفه عبادي را انجام مي دهند اما آنطور كه بايد متوجه معبود خود نيستند و در افكار شخصي خويشتن غرق اند، اما بعضي عاشق عبادت باري تعالي هستند، در موقع نماز، تمام وجودشان عبادت مي كند و درون و برونشان در خضوع و خشوع است ، اينان شائق عبادت و عاشق بندگي خدا هستند و در بعضي از روايات ، كيفيت عبادت ائمه معصومين عليهم السلام به گونه اي بيان شده كه حد اعلاي شوق آنان را به عبادت نشان مي دهد. رغبت و اشتياق در عبادت باري تعالي حاكي از درجات ايمان و مراتب معنوي عبادت كننده است ، به هر نسبتي كه علاقه فرد مؤ من به عبادت و تذلل در پيشگاه الهي بيشتر باشد به همان نسبت درجه ايمان و يقين او بيشتر خواهد بود.

عن علي عليه السلام قال : الشوق شيمة الموقنين .(594)

علي (ع ) فرموده : شوق در انجام وظايف ديني ، رسم و روش اهل يقين است .

وضع روحي و تمايل معنوي مردم در عفو و بخشش باري تعالي از گناهانشان نيز به نسبت درجات و مراتب ايمان آنان است . بعضي براي گناهان خود كه در طول زندگي مرتكب شده اند در فكر عفو الهي نيستند و بي تفاوت از كنار آنها مي گذرند، بعضي مي گويند: اگر خداوند گناهان ما را بيامرزد موجب شادي و مسرت ما خواهد شد، بعضي براي جلب عفو الهي حالت درخواست و تضرع دارند، اما كساني كه در مرتبه عالي يقين اند پيوسته براي گناهان خود در ضمير خويش احساس ناراحتي و تشويش ‍ مي كنند و عفو خدا براي آنان بالاترين عطيه است ، علاقه شديدي دارند كه مشمول رحمت حضرت حق واقع شوند و خداوند از آنان بگذرد. امام سجاد (ع ) در جمله سوم دعاي مورد بحث امروز در زمينه گذشت حضرت باري تعالي از ماده شوق ، كلمه اي را آورده و عرض مي كند:

و الي تجاوزك اشتقت ؛بارالها! علاقه و ميل شديدم در اين است كه از من بگذري و عفو و بخششت شامل حالم گردد.

امام سجاد (ع ) در چهارمين جمله اين قطعه از دعاي مكارم الاخلاق كه آخرين قسمت بحث امروز است به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و بفضلك وثقت ؛بارالها! به رحمت و تفضل تو وثوق و اطمينان دارم .

فضل در لغت به معناي زياد بودن است و اين كلمه در موارد مختلف به معاني گوناگون به كار مي رود و در اينجا فقط راجع به فضل و رحمت باري تعالي كه محتواي دعاي امام سجاد (ع ) است توضيح داده مي شود. درباره فضل و رحمت حضرت باري تعالي آيات بسياري در قرآن شريف و روايات زيادي در كتب احاديث از اولياي گرامي دين حق رسيده و مكتب اسلام ، مسلمانان را به گونه اي تربيت نموده است كه همه آنان به رحمت و فضل الهي بسيار دلبسته و اميدوارند.

و لو لا فضل الله عليكم و رحمته ما زكي منكم من احد ابدا.(595)

اگر فضل و رحمت باري تعالي شامل حال انسانها نمي بود احدي از پليدي و آلودگي گناهان رهايي نمي يافت .

و اذا جاءك الذين يؤ منون بآياتنا فقل سلام عليكم كتب ربكم علي نفسه الرحمة .(596)

وقتي مؤ منين به آيات ما نزد تو مي آيند اول به آنان سلام بگو سپس اعلام نما كه خداوند نفس خود را به فضل و رحمت نسبت به بندگان خويش ‍ ملتزم و متعهد نموده است .

حضرت زين العابدين (ع ) كه خود معلم دين و حق و مربي مسلمانان است به فضل و رحمت الهي رجاي واثق دارد و با اطمينان خاطر در مقام دعا به پيشگاه الهي عرض مي كند:

و بفضلك وثقت ؛بارالها! به تفضل و كرمت مطمئنم .

براي آنكه ارزش وثوق و اعتماد به خداوند هر چه بهتر و بيشتر روشن شود در پايان بحث چند جمله اي در اين باره به عرض شنوندگان محترم مي رساند. اميد است مفيد و سودمند واقع شود.

عن محمد بن علي الجواد عليهما السلام قال : الثقة بالله تعالي ثمن لكل غال و سلم الي كل عال .(597)

امام جواد (ع ) فرمود: وثوق و اطمينان به خداوند، قيمت هر متاع عالي و گران است و نردبان بلندي است براي رسيدن به هر نقطه رفيع و عالي .

پيمبران الهي با وثوق به خداوند، بت و بت پرستي را كه مقبول عامه بود خرافت خواندند و با آنها مبارزه كردند. حضرت ابراهيم خليل با اطمينان به خداوند، بتها را شكست و نمرود مدعي خدايي را محكوم نمود. حضرت موسي بن عمران و برادرش هارون براي دعوت فرعون ماءمور شدند فرعوني كه مردم را برده خود مي دانست و علنا مي گفت :

انا ربكم الاعلي ؛(598) من مالك و معبود بزرگ شما هستم .

پيشواي عالي قدر اسلام با وثوق به خداوند توانا، دعوت توحيد و مخالفت با بت را آغاز نمود و با وجود آن همه دشمن مسلح و مجهز نهراسيد و با اطمينان خاطر به ماءموريت خويش ادامه داد و سرانجام پيروز شد، بتها را از ميان برد و پرچم توحيد را در آن منطقه وسيع به اهتزاز درآورد و دامنه دعوت آن حضرت به ساير كشورها كشيده شد. خلاصه آنكه وثوق و اعتماد به خداوند، سرمايه بزرگ مردان الهي و مربيان بشر در مبارزه با شرك و ظلم بود. اينان با اطمينان خاطر در خطرناكترين صحنه ها قدم مي گذاردند و بدون اضطراب و وحشت ماءموريت خويش را انجام مي دادند. اين همه شجاعت و صراحت نتيجه اطمينان دروني پيمبران به ذات اقدس الهي بود و هر كس واجد اين سرمايه بزرگ باشد در همه رويدادهاي خطرناك و اضطراب آميز، قوي و نيرومند خواهد بود. قرآن شريف در اين باره فرموده است :

الا بذكر الله تطمئن القلوب ؛(599) آگاه باشيد كه با ياد خداوند، دلها مطمئن و آرام مي شود.

پاورقي



574-النهايه ، ج 3، ص 373.

575-تحف العقول ، ص 442.

576-سوره 24، آيه 22.

577-سوره 3، آيه 134.

578-ميزان الحكمه ، ج 6، ص 368.

579-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 194.

580-غررالحكم ، ص 446.

581-سفينة البحار، ج 2، ص 322.

582-النهايه ، ج 3، ص 265.

583-سوره 4، آيه 43.

584-ميزان الحكمه ، ج 6، ص 367.

585-سوره 39، آيه 53.

586-كافي ، ج 2، ص 107.

587-مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 87.

588-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 11.

589-غررالحكم ، ص 537.

590-ميزان الحكمه ، ج 6، ص 372.

591-امالي صدوق ، مجلس 57، ص 215.

592-سوره 46، آيه 16.

593-فهرست موضوعي غرر، ص 185.

594-سوره 24، آيه 21.

595-سوره 6، آيه 54.

597-بحارالانوار، ج 75، ص 364.

598-سوره 79، آيه 24.

599-سوره 13، آيه 28.