بازگشت

55- درخواست دفع ستم ديگران - درخواست ستم نكردن بهديگران


بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم صل علي محمد و آله ، و لا اظلمن و انت مطيق للدفع عني ، و لا اظلمن و انت القادر علي القبض مني .

امام سجاد عليه السلام در اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق از پيشگاه الهي درخواست مي كند: بارالها! بر محمد و آلش ‍ درود فرست و موجباتي را فراهم آور كه من مورد ستم دگران واقع نشوم كه تو قادري آن را از من بگرداني ، بارالها! چنين كن كه از من نيز به ديگران ستمي نرسد كه تو مي تواني مرا از آن بازداري . مدلول اين عبارت بايد مورد تمناي دروني همه مسلمانان باشد و در باطن هموازه از خدا بخواهند موجباتي را فراهم آورد كه نه از ديگري به آنان ستم برسد و نه آنان به دگران ستم نمايند.

به خواست خداوند توانا اين دو جمله از دعا موضوع بحث و سخنراني امروز است . راغب در معناي ظلم مي گويد:

الظلم عند اهل اللغة و كثير من العلماء وضع الشي ء في غير موضع المختص به اما بنقصان او بزيادة .(526)

ظلم ، نزد اهل لغت و بسياري از دانشمندان ، قرار دادن چيزي است در غير موضع خودش و تحقق اين قرار دادن نابجا، گاهي براي كم گذاردن و تفريط است و گاهي به سبب زياده روي و افراط.

مثلا آزادي از نعمتهاي بزرگ خداوند است كه به مردم اعطا فرموده و بايد آنان با اندازه گيري صحيح و دور از افراط و تفريط از آن برخوردار باشند. پس اگر حكومتي مانند بعضي از زمامداران كشورهاي غرب امروز در زمينه آزادي به افراط گرايش يابند و به نام آزادي ، ناپاكي ها و بي عفتي ها را مجاز اعلام نمايند با اين عمل به آزادي و ملت خود ستم نموده اند و نسل جوان كشور را به سقوط و تباهي سوق داده اند. همچنين اگر حكومتي از آزادي صحيح و عاقلانه جلوگيري كند و در مملكت اختناق به وجود آورد مانند بعضي از حكام مستبد كه دست نشانده غربي هاي استثمار گرند او نيز با اعمال استبدادي خويش به آزادي و به مردم ظلم نموده و سد راه تعالي جامعه شده است .

دو عامل مهم و اساسي در جوامع بشري وجود دارد كه منشاء ظلم است و نمي گذارد اشياء در موضع واقعي خود استقرار يابند و از افراط و تفريط مصون بمانند: يكي جهل بشر از شناخت موقع حقيقي آنهاست و آن ديگر اطاعت انسانهاي ظالم از هواي نفس و بيرون بردن اشياء از جاي خود به منظور اقناع شهوات و ارضاي تمايلات است . تنها كسي كه حد واقعي اشياء را آنطور كه هست مي داند و از موضع واقعي آنها آگاه است ، ذات اقدس ‍ الهي است و اين مطلب در قرآن شريف با عبارتي كوتاه و جامع آمده است :

الا يعلم من خلق و هو الطيف الخبير.(527)

آيا كسي كه عالم را آفريده است از مخلوق خود آگاهي ندارد با اينكه او به تمام حقايق درون و برون اشياء واقف و خبير است .

پروردگار حكيم به منظور هدايت انسانها و تعليم سعادت آنان موضع و حدود تمام اشيائي را كه مبتلا به بشر است با اندازه گيري صحيح و دور از افراط و تفريط تعيين نموده و در هر زمان به وسيله پيمبران به جوامع بشري ابلاغ كرده است . حدودي را كه خداوند حكيم براي مردم تعيين نموده قطعا به صلاح و سعادت واقعي آنان است و بايد از آن پيروي نمايند و ضمنا در قرآن كريم خاطرنشان فرموده :

و من يتعد حدود الله فاولئك هم الظالمون .(528)

آن كس كه از حدود خداوند تجاوز كند و به تندروي يا كندروي گرايش يابد ظالم و ستمكار است .

بعضي از افراد راه خود را از راه الهيون جدا كردند، مسير ماديگري را در پيش گرفتند، نداي پيمبران را غير واقعي تلقي نمودند، نخواستند به دستور الهي در شناخت اشياء و موضع واقعي آنها واقف شوند و مانند كمونيستها دهها سال راه باطل را پيمودند و سرانجام پس از زيانهاي جاني و مالي بسيار به گمراهي خويش پي بردند. بعضي از افراد در صف الهيون قرار گرفتند، دعوت پيمبران را پذيرفتند ولي در خلال عمل دچار بدعتها شدند، يا بر اثر پاره اي از رويدادها دين حق را با نظريات شخصي خود به غلط تفسير نمودند و تصور غير واقعي خويش را راه سعادت و رستگاري پنداشتند، در بيراهه مي رفتند و گمان داشتند صراط مستقيم مرضي خدا را مي پيمايند. قرآن شريف ، اينان را زيانكارترين مردم خوانده و درباره آنها فرموده است :

قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا. الذين ضل سعيهم في الحيوة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا.(529)

اي پيمبر گرامي ! به مردم بگو آيا مي خواهيد شما را به زيانكارترين انسانها آگاه نمايم ؟ اينان كساني هستند كه در دنيا جهد و كوشش گمراهانه دارند، در اعمال باطل خويش غرق اند و گمان مي كنند كارهايي را كه انجام مي دهند همه خوب و نيكوست .

كسي كه كار بد انجام دهد و مي داند بد مي كند انساني است بدبخت و چون به بدكاري خويشتن وقوف دارد ممكن است روزي به خود آيد، توبه كند، و از باري تعالي درخواست عفو و بخشش نمايد. اما بدبخت تر از او كسي است كه بد مي كند و گمان مي كند كه به انجام كارهاي خوب مشغول است ، او ممكن است با تصور نادرست خود تا پايان عمر به اعمال نارواي خويش ‍ به گمان حسن عمل ادامه دهد و در همان حال بميرد. قرآن شريف در آيه مذكور از اين گروه سخن مي گويد و آنان را زيانكارترين انسانها معرفي مي نمايد.

عن علي عليه السلام انه سئل عن هذه الاءية . فقال كفرة اهل الكتاب اليهود و النصاري و قد كانوا علي الحق فابتدعوا في اديانهم و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا. ثم قال : و ما اهل النهروان منهم ببعيد.(530)

از علي (ع ) درباره اين آيه سؤ ال شد. فرمود: مراد، كفار اهل كتاب از يهود و نصاري هستند، اينان بر حق بودند اما بدعتهايي در دين خود گذاردند و طبق آن بدعتها عمل مي نمودند و تصور مي كردند كار خوب انجام مي دهند. سپس فرمود: خوارج نهروان نيز از آنان دور نيستند، يعني خوارج در مقابل امام ، گزيده الهي قيام مسلحانه نمودند، با آن حضرت جنگيدند، و تصورشان اين بود كه كار خوب و طبق رضاي الهي انجام مي دهند.

خلاصه كساني كه از حدود الهي در مواضع اشياء ناآگاه اند و جاهلانه معيارهاي باطلي را كه با سعادت بشر سازگار نيست انتخاب مي نمايند و آن را حق مي پندارند و تصور مي كنند سخت در اشتباه اند و به طوري كه مذكور افتاد خداوند در قرآن شريف اين گروه را زيانكارترين مردم خوانده است . علي (ع ) نيز در يكي از روايات با تعبير ديگري آنان را معرفي نموده و فرموده است :

اجور الناس من عد جوره عدلا منه .(531)

ظالمترين مردم كسي است كه عمل جائرانه خود را دادگري تصور كند و آن را عدل به شمار بياورد.

نتيجه آن شد كه بعضي از افراد كه مرتكب ظلم مي شوند براي اين است كه از حدود الهي در تعيين مواضع اشياء آگاهي ندارند و مي خواهند با نظر و تشخيص خود، حق را از ناحق و روا را از ناروا تميز دهند و بر اثر نارسايي فكر دچار خطا مي شوند تا جايي كه گاهي عدل را ظلم و ظلم را عدل مي پندارند. بعضي از قدرتمندان يا افراد عادي از دستور باري تعالي و تعاليم پيمبران آگاه اند، عدل و ظلم را مي شناسند، و به موضع اشياء و اعمال وقوف دارند، اما بنده و برده هواي نفس خويش هستند و براي ارضاي غرايز و اقناع تمايلات خود مرتكب ظلم مي شوند و راه تعدي و تجاوز را در پيش مي گيرند. قرآن شريف اين گروه را هوي پرست خوانده و درباره آنان فرموده است :

اراءيت من اتخذ الهه هواه افانت تكون عليه وكيلا.(532)

اي رسول معظم ! آيا ديدي آن كس را كه هواي نفس خويشتن را به الهيت گرفته و آن را معبود خود ساخته است ؟ مگر تو مي تواني حافظ و نگهبان او باشي ؟

نفس سركش آدمي طالب آزادي بي قيد و شرط است ، مي خواهد در راه ارضاي غرايز و اقناع تمايلات خود با مانعي مواجه نشود و در مسير تمنيات خويش طبق خواسته اي كه دارد پيشروي نمايد ولي نظم و امنيت اجتماعي از يك طرف و نيل به كمال سعادت و موفقيت انساني از طرف ديگر ايجاب مي كند كه هر فردي از تمنيات ناروا و خواهشهايي كه براي جامعه و انسانيت زيانبار است چشم پوشي نمايد و همين امر موجب شده است كه ضمير بشر همواره صحنه كشاكش و تضاد بين انسانيت و حيوانيت باشد و بر اثر اين تضاد غير قابل جبران است كه انسانها به انشعاب گراييده اند، بعضي از پي هوي پرستي ، لذت گرايي ، و ارضاي غرايز حيواني رفته و هر عمل ناروايي كه مايه كامراني آنان شود بي پروا مرتكب مي شوند، و گروهي در راه خداپرستي ، احياي انسانيت و صلاح جامعه قدم بر مي دارند و از معاصي و اعمال خلاف انسانيت اجتناب مي نمايند. علي (ع ) مسئله تضاد دروني انسانها را ضمن يك روايت كوتاه بيان نموده و آنان را از وضعي كه دارند آگاه ساخته است .

النفس مجبولة علي السوء الادب و العبد ماءمور بملازمة حسن الادب و النفس تجري بطبعها في ميدان المخالفة و العبد يجهد بردها عن سوء المطالبة فمتي اطلق عنانها فهو شريك في فسادها و من اعان نفسه في هوي نفسه فقد اشرك نفسه في قتل نفسه .(533)

نفس آدمي به اقتضاي ساختمان طبيعي و غرايز حيواني خود زشتكار و بد عمل است . بنده خداوند وظيفه دارد كه خويشتن را به حسن ادب و اخلاق خوب متخلق نمايد. نفس آدمي بر وفق طبع خود در عرصه مخالفت مي تازد و در جهت باطل مي گرايد و بنده حق مي كوشد تا آن را از مسير نادرستش بگرداند و مانع خواسته هاي نامشروعش شود. اگر انساني عنان نفس سركش خود را در تمنيات نامشروعش ياري دهد با اين عمل در قتل نفس خود سهيم شده است . هوي پرستي نقطه مقابل خداپرستي است ، انسان يا بايد بنده خدا باشد،، اوامر او را به كار بندد، و تمنيات هواي نفس ‍ را با اوامر باري تعالي بسنجد و در حدود اجازه شرع مقدس آن را اعمال نمايد، يا بايد طوق بندگي هواي نفس را به گردن نهد، اوامر خداوند را ناديده انگارد، و بي قيد و شرط مجري دستورهاي هوي باشد.

به مدلول بعضي از روايات ، بت هواي نفس نزد باري تعالي از هر بتي عظيمتر و هوي پرستي از هر پرستش مشركانه اي سنگينتر است .

عن النبي صلي الله عليه و آله : ما تحت ظل السماء من اله يعبد من دون الله اعظم عند الله من هوي متبع .(534)

رسول اكرم (ص ) فرموده : در زير سايه آسمان از آنچه غير خداوند كه پرستش مي شود، نزد حضرت باري تعالي ، عظيمتر از هواي نفسي كه مورد تبعيت و پيروي باشد يافت نمي شود.

اولياي گرامي اسلام درباره خطر هوي پرستي از ابعاد مختلف سخن گفته و پيروان خود را از اين عمل ظالم پرور و ضد انساني برحذر داشته اند و در اينجا بعضي از آن روايات براي مزيد اطلاع شنوندگان محترم ذكر مي شود:

عن الجواد عليه السلام قال : من اطاع هواه اعطي عدوه مناه .(535) امام جواد (ع ) فرموده : آن كس كه از هواي نفس خود اطاعت مي كند دشمن خويش را به تمنايش مي رساند.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : احذروا اهواءكم كما تحذرون اعداءكم فليس شي ء اعدي للرجال من اتباع اهواءهم و حصائد السنتهم .(536)

امام صادق (ع ) فرمود: از هواي نفس خود حذر كنيد همان طور كه از دشمنان خود حذر مي نماييد كه هيچ چيز براي افراد دشمنتر از هواي نفس ‍ و برداشت محصول زبانشان نيست .

هوي پرستي چشم دل را نابينا و گوش دل را ناشنوا مي كند، آدمي را از واقع بيني و شناخت حقايق باز مي دارد و به راه تباهي و هلاكتش سوق مي دهد.

عن علي عليه السلام قال : اوصيكم بمجانبة الهوي فان الهوي يدعوا الي العمي و هو الضلال في الاخرة و الدنيا.(537)

علي (ع ) فرمود: توصيه مي كنم به شما: از هواي نفس و پيروي از آن پرهيز نماييد كه هواي نفس ، آدمي را به كوردلي مي خواند و آن ضلالت و گمراهي در آخرت و دنياست .

و عنه عليه السلام قال : انكم ان امرتم عليكم الهوي اصمكم و اعماكم و ارادكم .(538)

و نيز فرموده است : اگر هواي نفس فرمانرواي شما گردد كر و كور و پستتان مي نمايد.

جهاد اكبر، در لسان روايات جهاد با نفس سركش و غلبه بر هوي و تمايلات است . اين جهاد به مراتب مهمتر و سنگينتر از جنگيدن با ابطال توانا و افراد نيرومند است و در اين باره روايات بسياري از اولياي گرامي اسلام رسيده و پيروان خود را به اهميت اين مبارزه واقف ساخته اند. عن النبي صلي الله عليه و آله قال : الشديد ليس من غلب الناس و لكن الشديد من غلب علي نفسه .(539)

رسول اكرم (ص ) فرموده : انسان قوي و نيرومند آن كس نيست كه بر هواي نفس خود ظفر يابد و بر آن غلبه كند.

كسي كه در پرتو قوت اراده و قوت تصميم در جهاد با نفس پيروز مي شود، بر هوي و بر تمايلاتش غلبه مي كند و از اسارت رهايي مي يابد هرگز دستش ‍ به تجاوز و ستم دراز نمي شود و دامن خود را به تعدي و ظلم به اين و آن آلوده نمي نمايد زيرا او در پرتو مجاهده از اسارت رهايي يافته و انديشه ستم كسي را به ضمير خود راه نمي دهد و اين خود عالي ترين اثر درخشان پيروزي در پيكار با هواي نفس است .

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : يا علي ! اثقل الجهاد من اصبح و لا يهم بظلم احد.(540)

رسول اكرم به علي (ع ) فرمود: برترين جهاد اين است كه آدمي صبح كند در حالي كه نيت ستم احدي را در دل ندارد و فكر ظلمي را در سر نمي پرورد.

به شرحي كه توضيح داده شد ظلم نمودن يا معلول جهل و ناداني است يا ناشي از ضعف و ناتواني ، آن كس كه ظلم و عدل را مي شناسد و از حدود آنها بخوبي آگاهي دارد و همچنين آن كس كه در مقابل دشمن برون يعني رقيب خود يا دشمن درون يعني هواي نفس خويش نيرومند و تواناست نيازي ندارد كه براي نيل به هدفهاي خود از در ظلم وارد شود، دروغ بگويد، خيانت كند، بي گناهي را متهم نمايد، خوني را به ناحق بريزد، و دهها ظلم ديگر از اين قبيل ، او در كمال قوت و قدرت راه صحيح خود را بر اساس ‍ عدل و دادگري مي پيمايد و سرانجام با سربلندي و پاك دامني پيروز مي گردد. امام سجاد (ع ) در يكي از دعاهاي خود بر همين مبناي اساسي سخن گفته و ذات اقدس او را از ظلم مبرا و منزه خوانده است .

و قد علمت انه ليس في حكمك ظلم و لا في نقمتك عجلة و انما يعجل من يخاف الفوت و انما يحتاج الي الظلم الضعيف و قد تعاليت يا الهي عن ذلك علوا كبيرا.(541)

بارالها! مي دانم كه در حكم تو ظلم نيست و در كيفر اعمال گناهكاران شتاب نداري زيرا كسي در كار خود عجله مي كند كه از فوت شدن فرصت خائف باشد و آن كس كه ضعيف و ناتوان است به ظلم احتياج دارد. بارالها! تو از نقائص در حد اعلي مبرا و منزهي .

حضرت زين العابدين (ع ) در قسمت اول اين قطعه از دعا كه موضوع سخنراني امروز است ، پس از ذكر صلوات ، به پيشگاه الهي عرض ‍ مي كند:

و لا اظلمن و انت مطيق للدفع عني ؛ بارالها! موجباتي را فراهم آور كه من مورد ستم دگران واقع نشوم كه تو قادري آن را از من بگرداني .

دعاي امام (ع ) شامل ظالمهاي دو گروه مي شود: گروه اول كساني هستند كه از مقام امام آگاهي ندارند و حدود الهي را درباره آن حضرت نمي شناسند و بر اثر جهل و ناداني ظلم مي كنند، گروه دوم كساني هستند كه تا حدي به مقام امام معرفت دارند ولي برده و بنده هواي نفس خويشتن اند و براي اقناع تمايلات و نيل به هدفهاي غير مشروع خود به امام ستم مي كنند، حضرت علي بن الحسين عليهما السلام دفع ظلم هر دو گروه را از پيشگاه حضرت باري تعالي درخواست گردد كه تنها مخلوق خداوند نيست كه مورد ستم بشر واقع مي شود بلكه انسانهاي نادان و هوي پرست بر اثر شرك ، ذات اقدس الهي را نيز مورد ستم قرار مي دهند. قرآن شريف از زبان لقمان حكيم نقل نموده كه به فرزندش فرمود:

يا بني ! لا تشرك بالله ، ان الشرك لظلم عظيم ؛(542) فرزند عزيز! به خداوند، شرك نياور و براي او عديل و نظيري قرار مده كه شرك ظلمي است بس بزرگ .

در آيه ديگر خداوند فرموده است :

الذين امنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون ؛(543)

كساني كه ايمان آورده و ايمان خويش را به ظلم نيالوده اند داراي ايمني هستند و از نعمت هدايت باري تعالي برخوردار.

روي عن عبدالله بن مسعود قال : لما نزلت هذه الاية شق علي الناس و قالوا يا رسول الله : و اينا لم يظلم نفسه ! فقال صلي الله عليه و آله : انه ليس ‍ الذي تعنون . الم تسمعوا الي ما قال العبد الصالح : يا بني لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم .(544)

از عبدالله بن مسعود روايت شده كه وقتي اين آيه بر رسول گرامي نازل شد، براي مسلمانان گران آمد. به پيمبر عرض كردند: كدام يك از ما به نفس خود ظلم نكرده است ؟ بنابراين طبق اين آيه هيچ يك از ما ايمني نخواهد داشت . رسول اكرم (ص ) فرمود: مقصود از آيه آن نيست كه در فكر شما آمده ، مگر نشنيده ايد كه بنده صالح خداوند به فرزندش فرمود: شرك به باري تعالي نياور كه شرك ، ظلمي است بزرگ ، يعني مقصود از ظلم در اين آيه شرك به حضرت باري تعالي است .

ظلم شرك درباره خداوند ممكن است ناشي از جهل مشرك باشد، از اين نظر كه درباره مخلوق ناچيزي به افراط گراييده آن را از حد مخلوق بودن خارج نموده و هم قدر آفريدگار قرار داده است و پرستش را كه به ذات اقدس الهي اختصاص دارد درباره آن آفريده جماد معمول داشته است ، و ممكن است ظلم شرك ، ناشي از هوي پرستي باشد يعني بت پرست مي داند كه قطعه سنگ يا چوبي كه پدرانش به صورت بت درآورده اند لياقت پرستش ندارد ولي هواي نفس فرمان مي دهد تعصب قومي را حفظ كن ، معبود پدران خويش را از ياد مبر، و بت باقي مانده از آباي خود را همچنان بر كرسي خدايي نگاهداري بنما. گناه شرك نزد حضرت باري تعالي آنقدر مهم است كه صريحا در قرآن شريف فرموده :

ان الله لا يغفر ان يشرك به ؛(545) خداوند گناه كسي را كه به او شرك آورده است نمي آمرزد و او را مشمول عفو خود قرار نمي دهد.

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه امام (ع ) در قسمت اول اين قطعه از دعا كه موضوع سخنراني امروز است به پيشگاه الهي عرض مي كند: بارالها! تو قادري ظلم ظالم را بگرداني ، موجباتي را فراهم آور كه من مورد ستم دگران واقع نشوم .

در قسمت دوم دعاي امروز عرض مي كند:

و لا اظلمن و انت القادر علي القبض مني ؛بارالها! چنان كن كه از من نيز به دگران ستمي نرسد كه تو مي تواني مرا از آن باز داري .

نظير آنچه در دعاي مكارم الاخلاق ، موضوع سخنراني امروز آمده است امام سجاد (ع ) با تعبير ديگري آن را دعاي چهاردهم صحيفه سجاديه از پيشگاه الهي خواسته است :

اللهم فكما كرهت الي ان اظلم فقني من ان اظلم .

بارالها! همان طور كه نمي خواهي من مورد ظلم و تعدي واقع شوم مرا نگاهداري و محافظت فرما تا به دگران ستم نكنم .

با توجه به اينكه قضاي قطعي باري تعالي بر اين تعلق گرفته است كه بشر در اعمال تشريعي و تكاليف ديني آزاد باشد، لازم است نگاهداري و قبض ‍ مردم از ارتكاب ظلم كه در دعاي امام آمده به گونه اي واقع شود كه منافي با اصل اختيار و آزادي انسانها نباشد. خداوند براي تحقق بخشيدن به اين هدف مقدس و بازداشتن مردم از اعمال ظالمانه با حفظ جهات آزادي ، برنامه تعليم و تربيت را به وسيله پيمبران پايه گذاري نمود و در تمام قرون و اعصار، افراد شايسته و لايقي را براي تربيت انسانها مبعوث فرمود تا با سعي و مجاهده ، مردم را به صراط مستقيم انسانيت سوق دهند و از نعمت عدل و انصاف برخوردارشان سازند و اين مطلب صريحا در قرآن شريف آمده است :

لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس ‍ بالقسط.(546)

ما رسولان خود را با ادله روشن و كتاب و ميزان فرستاديم تا مردم را آنچنان بسازند و به گونه اي تربيت نمايند كه خودشان به جاذبه معنوي و كشش ‍ روحاني به عدل و دادگري قيام نمايند.

ملاحظه مي كنيد كه در اين آيه تصريح شده كه هدف بعثت رسل و انزال كتب اين است كه قيام مردم در جامعه بر اساس عدل باشد. اولين قدمي را كه تمام پيمبران الهي در راه انسان سازي و تربيت مردم بر مي داشتند اقامه بزرگترين عدل يعني احياي توحيد و يكتاپرستي و سركوب نمودن عظيمترين ظلم يعني احياي توحيد و يكتاپرستي و سركوب نمودن عظيمترين ظلم يعني اماته شرك و بت پرستي بود. يكتاپرستي ، مردم را از بندگي و بردگي غير خدا آزاد مي سازد، به آنان عزت نفس و شخصيت مي بخشد، و اين حالت رواني ، خود عامل بسيار مؤ ثر در اجتناب از ظلم و تعدي است .

ولي انبيا براي از ميان بردن بت و نابود ساختن انديشه بت پرستي صدمات و لطمات بسيار ديدند و با تعصبهاي جاهلانه مردم نادان سخت مواجه بودند، تا جايي كه بعضي از آنان جان خود را از دست دادند، اما سرانجام توانستند با حفظ آزادي و اختيار بشر گروهي را بيدار كنند، آنان را به خود آورند، نيروي عقلشان را به فعاليت وادارند، و از راه باطل شرك بگردانند و به خداي يگانه متوجهشان نمايند. از پي استدلال عقلي ، در اثبات توحيد و ابطال شرك و اينكه توحيد عدل است و شرك ظلم ، سخن از عدل و ظلم اخلاق و اعمال و افعال به ميان آورند و موضع واقعي هر يك از آنها را طبق دستور باري تعالي توضيح دادند و افراط و تفريط هر يك را بيان نمودند و در ضمن فوايد عدل و زيانهاي ظلم را در زندگي دنيا خاطر نشان ساختند، و به قوم خود فهماندند كه رعايت عدل علاوه بر فوايد ديني موجب پاداش ‍ اخروي و اجر الهي است و اعمال ظالمانه با زيانهاي دنيوي عذاب قيامت و كيفر الهي را در پي دارد. اگر كساني در دنيا به ظلم آلوده شده اند و به جان و مال و عرض مردم تجاوز نموده اند بايد آنها را در دنيا تفيه كنند و صاحبان حق را راضي نمايند و با توبه و استغفار، حقوق مردم از ميان نمي رود.

عن شيخ من النخع قال قلت لابيجعفر عليه السلام : اني لم ازل واليا منذ زمن الحجاج الي يومي هذا فهل لي من توبة . قال فسكت ثم اعدت عليه فقال : لاحتي تؤ دي الي كل ذي حق حقه .(547)

پيرمردي از نخع مي گويد: به امام باقر (ع ) عرض كردم : من از زمان حجاج تا امروز والي و استاندار بوده ام ، آيا براي من توبه هست و مي توانم با استغفار، آلودگي خويش را برطرف نمايم ؟ حضرت سكوت كرد. مي گويد دوباره پرسيدم . فرمود: با توبه نمي شود مگر حق هر صاحب حقي را به وي ادا كني .

اگر در دنيا انسان مغرور و مسئولي از پي راضي كردن صاحبان حق نرود بايد در قيامت به انتظار تصفيه حساب سخت و كيفر شديد باشد. در قرآن شريف آمده است :

ان ربك لبا المرصاد؛(548) پروردگارت در كمينگاه ، مراقب اعمال و افعال مردم است .

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : المرصاد قنطرة علي الصراط. لا يجوزها عبد بمظلمة عبد.(549)

امام صادق (ع ) فرمود: مرصاد نقطه مرتفعي است بر صراط كه از آن گذر نمي كند بنده اي كه مورد مطالب و مؤ اخذه مظلومي باشد.

نتيجه آنكه خداوند با رعايت آزادي و اختيار، بشر را به وسيله پيمبران هدايت مي نمايد، نيك و بد، حق و باطل ، و عدل و ظلم را در شئون مختلف به وي ارائه مي كند. اين مردم اند كه مي توانند آزادانه آن را بپذيرند يا به اختيار خويشتن آن را رد كنند، و اين مطلب صريحا در كتاب مجيد آمده است :

ان هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا.(550)

ما راه را به انسان ارائه مي كنيم و به مسير سعادت و كمال ، هدايتش ‍ مي نماييم ، او آزاد است ، مي تواند نعمت هدايت ما را شكرگزار باشد و مي تواند آن را كفران نمايد.

امام (ع ) در قطعه دوم دعا، موضوع بحث سخنراني امروز، به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و لا اظلمن و انت القادر علي القبض مني : بار الها! چنان كن كه از من ديگران ستمي نرسد كه تو مي تواني مرا از آن بازداري .

مراد امام از قبض و بازداشتن سلب آزادي و اختيار نيست ، بلكه مي خواهد عرض كند: بارالها! تو مقلب القلوبي و دلها در قبضه قدرت توست ، اگر اراده فرمايي مي تواني انسان دعا كننده را مورد حمايت و نصرت مخصوص خود قرار مي دهي ، در انديشه و فكرش تحول و دگرگوني ايجاد نمايي و در ضميرش موجباتي را فراهم آوري كه خودش آزادانه از نيت ظلمي كه در سر پرورانده و به انجامش تصميم گرفته است منصرف شود، دست تجاوز به شخص مورد نظر دراز نكند و دامن خويش را به گناه ظلم نيالايد. همچنين تو مسبب الاسبابي ، قدرت داري كه در خارج از وجود دعا كننده موجباتي را فراهم آوري كه از ظلم مورد نظرش آزادانه خودداري نمايد، مثلا اگر دعاكننده تصميم داشت از مسلماني كه موجب آزردگي و رنجش خاطرش ‍ گرديده در مجلسي يا حضور جمع غيبت نمايد و با اين جرم بزرگ ، رنجش ‍ خويش را جبران كند اما در لحظه اي كه مي خواست زبان به غيبت بگشايد يكي از دوستان صميمي و ارزشمند آن شخص كه بنا بود مورد غيبت واقع شود در مجلس حضور يافت ، با آمدن او از تصميم خود گذشت ، همچنان لب فرو بست و از غيبت صرف نظر نمود. بنابراين امام (ع ) از جمله و انت القادر علي القبض مني خواستار سلب آزادي و اختيار از دعاكننده نيست ، چه آنكه اين دعا بر خلاف سنت الهي در آزادي بشر است ، بلكه مقصود اين است كه در هر مورد با عاملي مؤ ثر يا رويدادي مناسب زمينه اي فراهم آيد كه دعا كننده با اختيار خويش از ستم چشم بپوشد و خود را به ظلم آلوده ننمايد.

پاورقي



526-مفردات قرآن ماده ظلم .

527-سوره 67، آيه 14.

528-سوره 2، آيه 229.

529-سوره 18، آيه 103.

530-تفسير صافي ، ص 335.

531-فهرست موضوعي غرر، ص 48.

532-سوره 25، آيه 43.

533-مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 270.

534-تفسير در المنثور، ج 5، ص 72.

535-بحارالانوار، ج 75، ص 364.

536-كافي ، ج 2، ص 335.

537-مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 345.

538-غررالحكم ، ص 292.

539-ميزان الحكمه ، ج 10، ص 387.

540-وسائل ، ج 11، ص 123.

541-صحيفه سجاديه ، دعاي 48.

542-سوره 31، آيه 13.

543-سوره 6، آيه 82.

544-تفسير مجمع البيان ، ج 3 - 4، ص 327.

545-سوره 4، آيه هاي 48 و 116.

546-سوره 57، آيه 25.

547-كافي ، ج 2، ص 331.

548-سوره 89، آيه 14.

549-تفسير صافي ، ص 546.

550-سوره 76، آيه 3،