بازگشت

54- شكر نعمتهاي الهي - اعتراف به احسان خداوند- شمارش عطاياي بزرگ پروردگار


بسم الله الرحمن الرحيم

و شكر لنعمتك ، و اعترافا باحسانك و احصاء لمننك .

امام سجاد عليه السلام شش كلام گناه را كه شيطان به زبان مردم جاري مي كند ذكر نمود و از پيشگاه الهي درخواست كه شش كلام پاك و منزه را جايگزين آن شش كلام گناه آلود بنمايد. سه كلام مورد درخواست امام در سخنراني قبل توضيح داده شد و سه كلام ديگر همان است كه در عنوان بحث امروز مذكور افتاد: اول شكر نعمتهاي خداوند، دوم اعتراف به احسان او، سوم شمارش منتهاي ذات مقدسش . به خواست خداوند توانا موضوع سخنراني امروز اين سه مطلب از درخواست حضرت زين العابدين عليه السلام است .

راغب مي گويد: الشكر تصور النعمة و اظهارها.(505) شكر، عبارت از اين است كه شخص شاكر اولا، نعمت را در ضمير خود تصور كند و درباره آن بينديشد و ثانيا، تصور خود را آشكار نمايد، با زبان ، منعم را سپاس گويد و با جوارح از خدمت منعم به گونه اي مناسب قدرشناسي كند.

حمد و شكر حضرت باري تعالي دو عبادت ارزشمند در شرع مقدس است و اولياي گرامي اسلام به پيروان خود اكيدا درباره آن دو توصيه فرموده اند. حمد و شكر حضرت باري تعالي به معناي سپاس گويي و ستايش گويي ذات اقدس الهي است با اين تفاوت كه حمد از نظر لغت تعظيم و تكريم منعم به زبان و انجام وظايف حقشناسي با تمام جوارح است .

ان الحمد اللغوي هو الوصف الجميل علي جهة التعظيم و التبجيل باللسان وحده و العرفي هو فعل ينبي عن تعظيم المنعم لكونه منعما اعم ان يكون فعل اللسان و الجنان و الاركان .(506)

حمد لغوي عبارت از وصف جميل به منظور تعظيم و تكريم است ، تنها با زبان ، اما حمد عرفي عبارت از عملي است كه حاكي از تعظيم منعم باشد براي اينكه منعم است ، خواه به زبان و خواه در ضمير و خواه با اعضا و جوارح .

ولي شكر نعمت ، از نظر لغت ، همان طور كه راغب در مفردات گفته ، شامل تصور نعمت در ضمير و اظهار قدرداني از منعم به وسيله زبان و جوارح است . اين تفاوت بين حمد و شكر از محتواي پاره اي از روايات اولياي دين نيز استفاده مي شود. در روايتي حمد، عمل زبان خوانده شده و در مورد شكر از معرفت قلبي سخن به ميان آمده است ، و در روايت ديگر حسن جوار نعم را به آن دانسته كه شكر منعم ادا شود و نعمتها هريك در جاي خود مصروف گردد، يعني به زبان شكر گويد و يا جوارح هر نعمتي را در جاي خودش به كار برد.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : ما انعم الله علي عبد من نعمة فعرفها بقلبه و حمد الله ظاهرا بلسانه فتم كلامه حتي يؤ مر له بالمزيد.(507)

امام صادق (ع ) فرمود: نعمتي را خداوند به بنده خود عطا مي كند اگر آن را به قلب خود بشناسد و در ظاهر به زبان ، حمد منعم گويد چون كلامش تمام شود، خداوند درباره او فرمان افزايش نعمت مي دهد.

و عنه عليه السلام قال : احسنوا جوار النعم ، قال الشكر لمن انعم بها و اداء حقوقها.(508)

و نيز فرموده است : در مورد نعمتهاي خداوند، حسن مجاورت نعمت را رعايت كنيد، سپس توضيح داده است كه شكرگزار منعم باشيد و حقوق نعمتها را ادا نماييد.

در سخنراني سي و يكم راجع به شكر منعم و شكر كسي كه واسطه ايصال نعمت بوده توضيح داده شد، در اينجا نيز به اختصار درباره هر دو قسمت شرح كوتاهي به عرض شنوندگان محترم مي رسد. نعمتهايي را كه پروردگار حكيم در نظام خلقت براي تاءمين زندگي انسانها آفريده و همچنين قوا و نيروهايي كه خالق توانا در ساختمان دروني و بروني بشر به كار برده و به وي اعطا فرموده است به قدري زياد است كه در قرآن شريف آمده :

و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها.(509)

اگر بخواهيد نعمتهاي خداوند را شماره كنيد از عهده بر نمي آييد. در ساختمان خورشيد، تابش آفتاب ، گردش زمين ، و گردش هواي مجاور آن و ديگر مطالبي از اين قبيل ، نعمتهاي بزرگي براي ادامه زندگي انسان وجود دارد. دانشمندان ديروز از اين نعمتها بي خبر بودند و دنياي امروز بر اثر پيشرفت علوم از آنها آگاهي يافته اند. دانشمندان فردا نيز بر اثر گسترش علم به نعمتهاي دگري واقف مي شوند كه بشر امروز از آنها اطلاع ندارد. با توجه به اينكه در اداي شكر، معرفت قلبي نسبت به نعمت اعطايي منعم لازم است ، انسان بي اطلاع از نعمتهاي خداوند چگونه مي تواند شكرگزار او باشد. يك روايت به اين پرسش پاسخ گفته و احصاي نعمتها را به علم الهي محول نموده است .

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : اذا اصبت و امسيت فقل عشر مرات : اللهم ما اصبحت بي من نعمة او عافية في دين او دنيا فمنك وحدك لا شريك لك ، لك الحمد و لك الشكر بها علي يا رب حتي ترصي و بعد الرضا، فانك اذا قلت ذلك كنت قد اديت شكر ما انعم الله به عليك في ذلك اليوم و في تلك الليلة (510)

امام صادق (ع ) فرمود: وقتي روز را به شب و شب را به روز مي آوري ده بار بگو: بارالها! نعمت و عافيتي كه در امر دين و دنيا با خود به صبح آوردم ، همه از تو و متعلق به توست و در آن براي تو شريكي نيست ، بارالها! حمد براي تو شريكي نيست ، بارالها! حمد براي تو و شكر براي براي توست تا راضي شوي و همچنين پس از رضايتت ، سپس امام فرمود: اگر اينچنين در پيشگاه الهي سخن گفتي شكر او را نسبت به آن روز و آن شب ادا نموده اي .

حضرت صادق (ع ) در اين روايت به پيروان خود دستور داده كه روزي ده بار اين جملات را در پيشگاه عرض كنند و در واقع با ذكر اين عبارت ، كمبود علم خود را به نعمتهاي الهي جبران نمايند. نقص ديگري كه در بشر وجود دارد اين است كه قادر نيست نعمتهاي شناخته شده خداوند را آنطور كه بايد و شايد شكر نمايد و علي (ع ) در اين باره فرموده است :

من شكر الله سبحانه وجب عليه شكر ثان اذ وفقه لشكره و هو شكر الشكر.(511)

كسي كه خداوند را شكر نمود بر او شكر دومي واجب مي شود زيرا منعم ، او را به اداي شكر موفق نموده و توفيق الهي ، خود نعمتي است و بايد شكر شكر را بجا آورد.

به موجب حديثي كه در اين باره رسيده اگر كسي توفيق شكر نعمت خداوند را نعمت جديدي از حضرت باري تعالي بداند حق شكر الهي را ادا نموده است .

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : فيما اوحي الله عزوجل الي موسي عليه السلام : يا موسي ! اشكرني حق شكري . فقال : يا رب ! و كيف اشكرك حق شكرك و ليس من شكر اشكرك به الا و انت انعمت به علي ؟ قال يا موسي ! الآن شكرتني حين علمت ان ذلك مني .(512)

امام صادق (ع ) فرمود: از جمله وحي الهي به موسي اين بود كه كه حق شكر مرا بجاي آور. عرض كرد بارالها! من چگونه حق شكرت را ادا كنم با آنكه هيچ شكري نيست كه من در پيشگاهت بجاي آورم مگر آنكه تو آن را به من اعطا فرموده اي . خطاب آمد: موسي ! الآن حق شكر مرا بجاي آوردي كه دانستي نعمت شكر گفتنت نيز از من است .

امام سجاد (ع ) در قسمت اول اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق كه موضوع سخنراني امروز است از پيشگاه الهي درخواست نموده : و شكرا لنعمتك ؛بارالها! شكر نعمتت را به زبان من جاري نما.

به آنچه در توضيح معناي شكر از نظر لغت و بعضي از روايات مربوط به شكر حضرت باري تعالي كه در شرح عبادت دعاي امام مذكور افتاد اكتفا مي شود، و چون شكر وسايط نعمت خداوند كه ايصال كننده فيض و عطاي او هستند در شرع مقدس اهميت زياد دارد و در كنار شكر باري تعالي شكر وسايط نعمت او نيز مورد محاسبه قرار مي گيرد، در اينجا يك روايت تقديم شنوندگان محترم مي گردد:

عن عمار الدهني قال : سمعت علي بن الحسين عليهما السلام يقول : ان الله تعالي يحب كل قلب حزين و يحب كل عبد شكور. يقول الله تبارك و تعالي من عبيده يوم القيامة : اشكرت فلانا؟ فيقول بل شكرتك يا رب . فيقول لم تشكرني اذلم تشكره . ثم قال : اشكركم لله اشكر للناس .(513)

عمار دهني از حضرت زين العابدين (ع ) حديث نموده كه فرمود: پروردگار دوستدار هر قلب حزين و هر عبد بسيار شاكر است . خداوند در قيامت به يكي از بندگانش خطاب مي كند: آيا فلاني را شكر نمودي ؟ عرض مي كند: بارالها! من تو را شكر گفتم . خطاب مي رسد: تو مرا شكر نگفتي زيرا از آن شخص ، شكرگذاري ننمودي . سپس امام (ع ) فرمود: شكرگزارترين افراد براي خداوند كسي است كه شكرگزارتر نسبت به مردم باشد.

حضرت زين العابدين (ع ) در قسمت دوم اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق كه موضوع سخنراني امروز است به پيشگاه الهي عرض مي كند: و اعترافا باحسانك ؛بارالها! اعتراف به احسانهاي خودت را به زبانم جاري بفرما.

الاحسان هو فعل ما ينفع غيره بحيث يصير الغير حسنا به كاطعام الجائع او يصير الفاعل به حسنا بنفسه .(514)

احسان عبارت از كاري است كه غير را منتفع مي كند به گونه اي كه حال آن غير بر اثر آن كاري كه واقع شده نيكو مي گردد، مثل غذا دادن به گرسنه ، يا آنكه فاعل آن كار، خود، به سبب عملي كه انجام داده است نيكو مي شود.

الاحسان فوق العدل و ذاك ان العدل هو ان يعطي ما عليه و ياءخذ ما له و الاحسان ان يعطي اكثر مما عليه و ياءخذ اقل مما له . فالاحسان زائد علي العدل فتحري العدل واجب و تحري الاحسان ندب و تطوع .(515)

راغب مي گويد: احسان بالاتر از عدل است زيرا عدل عبارت از اين است كه شخص ادا كند آن را كه در عهده دارد و دريافت كند آن را كه حق دارد، و احسان عبارت از اين است كه در مقام پرداخت ، بيش از آنچه به عهده دارد عطا نمايد و در مقام دريافت ، كمتر از مقداري كه حق اوست بگيرد، پس ‍ احسان بالاتر از عدل است . طلب عدل امري است واجب و طلب احسان كاري است مستحب

عدد احسانهاي خداوند مانند نعمتهاي او آنقدر زياد است كه شمارش آنها ميسر نيست ، ولي افراد باايمان ، همان طور كه مكلف اند شكر نعمتهاي بي حساب او را بجا آورند لازم است به احسانهاي نامحدود باري تعالي نيز اعتراف نمايند و از اين وظيفه مقدس ديني غفلت نكنند. حضرت زين العابدين (ع ) در دعاي بيست و يكم از صحيفه سجاديه به پيشگاه خدا عرض مي كند:

اللهم صل علي محمد و آله و لا تجعلني ناسيا لذكرك و لا غافلا لاحسانك .

بار الها! بر محمد و آلش درود فرست و مرا آنچنان قرار مده كه فراموشكار تو و غافل از احسان تو باشم .

ائمه معصومين عليهم السلام در خلال دعاهاي خود از احسانهاي الهي نام مي بردند و از عنايات الهي نام مي بردند و از عنايات باري تعالي حقشناسي مي نمودند و در ضمن با اين عمل به پيروان خويش اعتراف به احسانهاي خداوند را درس مي دادند. علي (ع ) در دعاي كميل عرض مي كند:

اللهم مولاي ! كم من قبيح سترته و كم من فادح من البلاء اقلته و كم من عثار وقيته و كم من مكروه دفعته و كم من ثناء جميل لست اهلا له نشرته .

مولاي من ! چه مقدار زشتي ها را پوشانده اي ! چه بسيار از بارهاي سنگين بلا را كاسته اي ! چه بسيار از لغزشها كه مرا از آنها حفظ نموده اي ! چه بسيار ناملايمات را دفع كرده اي ! و چه بسيار مدح و ثنايي را كه من شايسته آن نبوده ام بين مردم نشر داده اي !

حضرت علي بن الحسين عليهما السلام در زمينه احسان حضرت باري تعالي كلمه اعتراف را به كار برده و در پيشگاه مقدسش عرض ‍ نموده است :

و اعترافا باحسانك ؛براي مزيد اطلاع شنوندگان محترم لازم مي داند در اينجا نكته اي تذكر داده شود. اولياي گرامي اسلام در خلال روايات تربيتي و اخلاقي دو كلمه را مكررا آورده اند: يكي اعتراف است و آن ديگر اقرار، و اين هر دو گاه براي عذرخواهي از گناه و طلب عفو و بخشش از خالق يا مخلوق به كار برده شده و گاه در مورد حقشناسي از احسان منعم و شكرگزاري از خالق يا مخلوق ، و در اينجا براي تبيين مطلب ، بعضي از روايات به عرض مي رسد:

عن ابيجعفر عليه السلام قال : والله ما ينجو من الذنب الا من اقربه .(516)

امام باقر (ع ) فرموده است : قسم به خدا از عذاب گناه خلاص نمي شود مگر آن كس كه به گناه اقرار نمايد.

اعتراف به گناه در پيشگاه الهي عذرخواهي از معصيت است ، كسي كه به گناه اقرار مي كند خويشتن را از فشار روحي و شكنجه دروني آزاد مي سازد.

عن علي عليه السلام قال : الندم استغفار، الاقرار اعتذار، الانكار اصرار.(517)

علي (ع ) فرموده : پشيماني از گناه طلب عفو است ، اقرار نمودن به گناه عذر خواستن از معصيت است ، انكار گناه اصرار داشتن در گناه و عصيان است .

در مواردي كه گناه فقط سرپيچي از امر الهي است و حقي از مردم در آن تضييع نشده باشد، مانند شرب خمر، گناهكار، فقط در پيشگاه باري تعالي اعتراف مي كند، اما اگر گناهي است كه علاوه بر تخلف از امر الهي به حق مخلوق نيز تجاوز شده است ، مانند تهمت ، گناهكار با اعتراف در پيشگاه خداوند بايد نزد كسي كه مورد تهمتش قرار ده نيز اعتراف نمايد، از وي عذر خواهي كند، و موجبات رضايت خاطرش را فراهم آورد.

پيروان آيين كليسا براي بخشش گناه نزد كشيش مي روند، در كنار او مي نشينند، به معصيت خود اعتراف مي كنند، و بخشش گناه را از وي مي خواهند. اينكار از نظر اسلام ، عملي است بسيار نادرست ، گناهكار از امر خداوند تخلف نموده است و اوست كه مي تواند گناهكار را ببخشد و مشمول عفو خود قرار دهد.

قرآن شريف در اين باره فرموده است :

و من يغفر الذنوب الا الله ؛(518) جز خداوند كيست كه گناهان را مي بخشد؟

كشيش مانند گناهكار، يك مخلوق است و شايد در پاره اي از مواقع ، كشيش ‍ آلوده تر از گناهكاري باشد كه براي اعتراف آمده است . چگونه يك مخلوق به خود اجازه مي دهد كار خدايي كند و گناه گناهكاران را ببخشد. اعتراف به گناه در اسلام فقط در پيشگاه الهي جايز است و بس و هيچ كس حق ندارد پرده خود را بدرد، آبروي خود را ببرد، و گناه خويش را براي دگران نقل نمايد. تنها در مقابل كسي مي تواند به گناه خود اعتراف كند كه به وي ستم كرده و به حقش تجاوز نموده است . مثلا اگر به بي گناهي تهمت زده و برخلاف وجدان اخلاقي به او نسبت ناروا داده و بر اثر اين عمل خلاف انصاف ضد انساني دچار شكنجه دروني و فشار روحي گرديده و ملامتهاي نفس لوامه ، زندگيش را تلخ و ناگوار ساخته است نزد شخص مورد تهمت مي رود تا با اعتراف خويش از وي عذرخواهي كند، مراتب شرمساري خود را ابراز دارد،، و با جلب رضايت او عقده دروني خويشتن را بگشايد و از فشار شكنجه وجدان خلاص شود نتيجه آنكه اقرار به گناه در پيشگاه خالق و در پاره اي از مواقع نزد مخلوق راه عذرخواهي از معصيت است . اين عمل موجب مي شود كه مغفرت الهي شامل حال گردد و زمينه ساز عفو و بخشش صاحبان حق شود. كساني كه در دنيا به اين كار بزرگ موفق مي شوند در قيامت منازل سخت را به آساني طي مي كنند و حسابشان با سهولت پايان مي پذيرد.

مقام دوام اعتراف كه ضمن بعضي از روايات و ادعيه اولياي دين آمده اقرار به احسان محسن است و اين امر محتواي قطعه دوم دعاي حضرت زين العابدين (ع ) موضوع سخنراني امروز است . امام در پيشگاه خداوند عرض ‍ مي كند:

و اعترافا باحسانك ؛بارالها! اعتراف به احسان خودت را در زبانم جاري نما و آن را جايگزين سخنان ناروا قرار ده .

عن ابيجعفر عليه السلام قال : ما اراد الله من الناس الا خصلتين : ان يقروا له بالنعمة فيزيدهم و بالذنوب فيغفرها لهم .(519)

امام باقر (ع ) فرموده : خداوند در زمينه اعتراف دو امر را درباره مردم اراده فرموده است : يكي آنكه به نعمت الهي اعتراف كنند تا آن را افزايش دهد، و آن ديگر به گناه اقرار كنند تا از عفو و مغفرتش برخوردار گردند.

گرچه مخاطب امام سجاد (ع ) در اين قطعه دعاي مكارم الاخلاق ذات اقدس الهي است و از نعمت و احسان او سخن مي گويد ولي مسلمانان واقف به تعاليم اسلام مي دانند كه شكر مخلوق همانند شكر خالق در روايات تاءكيد شده تا جايي كه در حديث حضرت زين العابدين عليه السلام كه ضمن همين سخنراني مذكور افتاده آمده است : خداوند در قيامت به يكي از بندگان خود مي گويد: فلاني را شكر نمودي ؟ عرض مي كند بارالها! تو را شكر گفتم . خطاب مي رسد: مرا شكر ننمودي چه شكر او را به جا نياوردي .



خلاصه مجموع روايات روشنگر اين حقيقت است كه شكر مخلوق در كنار شكر خالق و اعتراف به احسان مخلوق در كنار احسان خالق بايد مورد كمال توجه مسلمين باشد، همان طور كه شكر نعمت مخلوق موجب تشويق معطي نعمت مي شود همچنين اعتراف به احسان مخلوق كه خود، شكر محسن است مايه دلگرمي و تشويق وي مي گردد و در اينجا به طور نمونه يك مورد از عمل رسول اكرم صلي الله عليه و آله و اثر مفيد آن به عرض شنوندگان محترم مي رسد: پيغمبر اسلام غنايم جنگ حنين را بين قريش تقسيم نمود و به بعضي از آنان كه مي خواست قلوبشان را به اسلام و علاقه مند نمايد سهم زيادتري داد. گفته شده است كه از آن غنايم مقدار ناچيزي به انصار رسيد. بر اثر اين تقسيم ، بعضي از انصار خشمگين شدند و خبر آن به پيمبر اكرم (ص ) رسيد. دستور داد منادي ندا در دهد كه انصار گردهم آيند، همه جمع شدند، فرمود بنشينيد و كسي جز انصار بين آنان نباشد. آنگاه حضرت رسول و علي بن ابيطالب صلوات الله عليهما وارد مجلس شدند و در وسط انصار نشستند. آنگاه پيمبر اكرم (ص ) فرمود: من مطالبي را از شما سؤ ال مي كنم به من جواب بدهيد. عرض كردند: بفرماييد. حضرت فرمود: آيا شما گمراه نبوديد و خداوند به وسيله من هدايتتان نمود؟ عرض كردند: بلي يا رسول الله . فرمود: آيا شما بر لب پرتگاه آتش ‍ نبوديد و خداوند به وسيله من شما را نجات داد؟ عرض كردند: بلي يا رسول الله . فرمود: آيا شما جمعيت كمي نبوديد و خداوند به وسيله من شما را تكثير كرد؟ عرض كردند: بلي يا رسول الله . فرمود: آيا شما با هم دشمن نبوديد و خداوند به وسيله من دلهاي شما را با هم ماءلوف و مهربان نمود؟ عرض كردند: بلي يا رسول الله .

ثم سكت النبي صلي الله عليه و آله هنيئة ، ثم قال : الا تجيبوني بما عندكم . قالوا: بما نجيبك ؟ قد اجبناك بان لك الفضل و المن و العطاء علينا. قال : اما لو شئتم لقلتم : و انت قد كنت جئتنا طريدا فاويناك و جئتنا خائفا فامناك ، و جئتنا مكذبا فصد قناك . فارتفعت اصواتهم بالبكاء و قام شيوخهم و ساداتهم اليه و قبلوا يديه و رجليه .(520)

سپس رسول اكرم (ص ) چند لحظه سكوت كرد، آنگاه فرمود: آيا به من جواب نمي دهيد به آنچه نزد شماست . عرض كردند به چه چيز جواب بگوييم ؟ ما كه جواب داديم برتري و منت و عطا از آن توست . حضرت فرمود: اگر مي خواستيد مي گفتيد: تو نزد ما آمدي موقعي كه مردم مكه شما را رانده بودند ما مسكن و ماءوايت داديم ، نزد ما آمدي در حالي كه خائف بودي ما موجبات ايمني خاطرت را فراهم آورديم ، نزد ما آمدي در حالي كه مورد تكذيب بودي ، ما تو را تصديق نموديم ، گرچه در ظاهر رسول اكرم (ص ) از زبان انصار سخن گفت اما در واقع به احسانهاي انصار اعتراف نمود. اين جملات كه حاكي از حقشناسي پيشواي اسلام بود آنچنان در روحيه انصار اثر عميق گذاشت كه از شدت هيجان به صداي بلند گريستند، سپس پيرمردان و بزرگان انصار از جا برخاستند و دست و زانوي پيمبر اسلام را بوسيدند و عرض كردند: ما به عمل شما راضي هستيم ، حتي حاضريم اموال خود را هم در اختيارات قرار دهيم تا به هر كس كه مي خواهي اعطا نمايي . اگر بعضي از افراد ما در تقسيم غنايم گله نمودند نه از عمل شما بود بلكه از سخطي بود كه نسبت به قريشيان داشتند، زيرا اينان قبل از هجرت به شما آزار بسيار دادند. سپس به عرض رساندند كه گله مندان ما از لغزش خود پشيمان شده اند و در پيشگاه الهي استغفار نموده اند، اميد است كه مشمول عفو و رحمت و دعاي شما نيز قرار گيرند.

نتيجه آنكه اعتراف به احسان خالق كه در كلام امام سجاد (ع ) آمده شكرگزاري از ذات اقدس الهي است و همچنين اعتراف به احسان مخلوق ، نيز حقشناسي از محسن و اداي وظيفه انساني است و به شرحي كه توضيح داده شد اولياي گرامي اسلام در زمينه معصيت ، اقرار به گناه را اكيدا توصيه نموده اند و در زمينه احسان نيز اعتراف به زبان را كه قدرشناسي از محسن است سفارش كرده اند.

امام سجاد عليه السلام در قطعه سوم دعا كه موضوع آخرين قسمت سخنراني امروز است به پيشگاه الهي عرض مي كند:

و احصاء لمننك ؛بارالها! تعداد نعمتهاي بزرگ خود را به زبانم جاري نما و آن را جايگزين سخنان زشت شيطاني قرار ده .

المنة النعمة الثقيلة و علي ذلك قوله تعالي : لقد من الله علي المؤ منين .(521)

راغب مي گويد: منة به معناي نعمت وزين و سنگين است و بر همين اساس ، خداوند در قرآن شريف ، بعثت رسول گرامي را منت و نعمت بزرگ خوانده كه به اهل ايمان اعطا فرموده است . هر يك از نعمتهاي باري تعالي هر چند به نظر كوچك بيايد در جاي خود لازم و مفيد است و ارزش آن در فقدان آن نعمت روشن مي شود. اما قدر و منزلت نعمتهاي بزرگ الهي آنقدر مهم است كه نمي توان آنها را با ارزش بعضي از نعمتهاي متوسط مقايسه نمود، مثلا عقل در وجود آدمي يك نعمت است و هر يك از انگشتان پا نعمت ديگر، آدمي با وجود انگشتان پا بسهولت راه مي رود و با فقد آنها راه رفتن بسي دشوار و مشكل مي شود. اما نيروي عقل آنقدر مهم است كه اگر امر داير شود بين آنكه تمام انگشتان پا برود و عقل بماند يا عقل برود و انگشتان پا بماند هر انساني وجود عقل را بر وجود تمام انگشتهاي پا ترجيح مي دهد و خواسته اش اين است كه كه حتما عقل ، باقي و برقرار باشد.

در لغت عرب ، اعضا و جوارح مهم بدن را كريمه مي گويند، چشم بينا، گوش شنوا، و زبان گويا از گروه اعضاي كريمه هستند، وجود اين اعضا در ايام زندگي انسان بسيار مهم است ، از اين رو علي (ع ) در پيشگاه باري تعالي عرض مي كند:

اللهم اجعل نفسي اول كريمة تنتزعها من كرائمي ، و اول وديعة ترتجعها من ودائع نعمك عندي .(522)

بارالها! جان مرا اولين كريمه اي از كرايم من قرار ده كه آن را قطع مي كني ، و اولين وديعه از ودايع نعمتهاي تو باشد كه آن را باز مي ستاني ، يعني خداوندا! وضع علي به گونه اي نشود كه زنده باشد اما نابينا، زنده باشد اما ناشنوا، زنده باشد اما فاقد قدرت تكلم .

قدر و منزلت نعمتهاي خارج از ساختمان بدن انسان نيز، كه در طول زندگي همواره مورد نياز است با هم تفاوت دارند و در بعضي از روايات ، اين مطلب براي آگاهي مردم با ايمان خاطر نشان گرديده است .

عن علي عليه السلام قال : الا و ان من النعم سعة المال و افضل من سعة المال صحة البدن و افضل من صحة البدن تقوي القلب .(523)

آگاه باشيد كه از جمله نعمتهاي الهي گشايش مالي است و برتر و بالاتر از گشايش مالي صحت بدن است و افضل از صحت بدن تقواي قلب است .

مي دانيم كه تقواي قلب سرمايه رستگاري و سعادت است ، تقواي قلب محصول بعثت نبي اكرم (ص ) است ، خلاصه تقواي قلب نتيجه نعمت وزين و سنگين رسالت پيشواي اسلام است كه خداوند در قرآن شريف آن را منت خوانده و به مؤ منين اعطا فرموده است . بعضي از افراد ناآگاه در اسلام آوردن خود دچار اشتباه گرديده و تصور نمودند كه اسلام پذيري آنان نعمت وزين و سنگيني است كه در اختيار پيمبر اسلام (ص ) گذارده اند. خداوند در قرآن شريف خطاي فكري آنان را تذكر داد و خاطر نشان فرمود كه هدايت الهي نعمت بزرگ است كه به مؤ منين راستين اعطا فرموده است .

يمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا علي اسلامكم بل الله يمن عليكم ان هديكم للايمان ان كنتم صادقين .(524)

پيمبر گرامي ! اينان اسلام آوردن خود را نعمت و منت مي پندارند و به حساب تو مي گذارند. به آنان بگو: بر من منتي نداريد بلكه خداوند از جهت اعطاي ايمان به شما منت دارد اگر راست بگوييد و به حقيقت ايمان آورده باشيد.

از آنچه مذكور افتاد اين نتيجه به دست آمد كه منت خداوند بر مردم به صورت الفاظ و كلمات نيست بلكه منت الهي عمل اوست ، يعني وقتي منعم واقعي نعمت وزين و گرانقدري را به مردم اعطا مي كند آن را منت مي خواند و اگر لازم باشد دريافت كنندگان نعمت را از عطيه بزرگ خود آگاه مي سازد تا قدر آن را بشناسند و كفران نعمت ننمايند. حضرت زين العابدين (ع ) به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و احصاء لمننك ؛بارالها! شمارش نعمتهاي بزرگ خود را به زبان من جاري نما.

مقصود امام از اين درخواست مي تواند دو امر مهم باشد: اول آنكه عطاياي بزرگ الهي همواره در خاطرش بماند و از يادش نرود، دوم آنكه با شمارش ‍ منتها و نعمتهاي باري تعالي از آنها قدرداني كند و مالك نعمت را شكر گويد. اگر افراد متمكن براي خشنودي خداوند به تهي دستان خدمت كنند و عملا آنان را از نعمتهاي ارزشمند خود برخوردار سازند بدون آنكه به زبان بياورند عمل مقدسشان نزد باري تعالي محفوظ است و در روز جزا ماءجور خواهند بود. اما اگر با زبان بر آنان منت گذارند و خدمتي را كه انجام داده اند

به رخشان بكشند و تحقيرشان نمايند خدمت خود را با گفته هاي خويش ‍ ابطال مي كنند و اين مطلب صريحا در قرآن شريف خاطرنشان گرديده است :

يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذي .(525)

اي اهل ايمان ! صدقات خود را با منت گذاردن و آزار دادن مستمندان ابطال ننماييد و از ميان نبريد.

پاورقي



505-مفردات قرآن ، ماده شكر.

506-كليات ابو البقاء، ص 139.

507-كافي ، ج 2، ص 95.

508-مشكوة الانوار، ص 30.

509-سوره 14، آيه 34.

510-جامع السادات ، ج 3، ص 235.

511-فهرست موضوعي غرر، ص 181.

512-كافي ، ج 2، ص 98.

513-كافي ، ج 2، ص 99.

514-كليات ابوابقاء، ص 17.

515-مفردات قرآن ، ماده حسن .

516-كافي ، ج 2، ص 426.

517-مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 346.

518-سوره 3، آيه 135.

519-وسائل ، ج 11، ص 347.

520-بحارالانوار، ج 21، ص 158.

521-مفردات قرآن ، ماده منن .

522-نهج البلاغه (صبحي صالح )، خطبه 215.

523-فهرست موضوعي غرر،ص 386.

524-سوره 49، آيه 17.

525-سوره 2، آيه 264.