بازگشت

53- ستايش باري تعالي - مدح شايسته خداوند- بيان مجد و عظمت پروردگار


بسم الله الرحمن الرحيم

و ما اءجري علي لساني ... نطقا بالحمد لك ، و اغراقا في الثناء عليك ، و ذهابا في تمجيدك .

به شرحي كه در سخنراني قبل توضيح داده شد، امام سجاد عليه السلام شش كلام گناه را كه شيطان به زبان مردم جاري مي كند به عرض باري تعالي رساند. سپس از پيشگاهش درخواست نموده كه شش سخن پاك و منزه را به زبانش جاري نمايد و اين شش كلمه مقدس را جايگزين آن سخنان گناه آلود سازد. سه كلام از شش كلام مورد درخواست حضرت زين العابدين (ع ) به اين شرح است : اول حمد خداوند، دوم اثناي او، سوم تمجيد از ذات اقدسش . به خواست حضرت باري تعالي موضوع سخنراني امروز، بحث درباره سه مطلب اول از شش خواسته امام عليه السلام است .

حمد در فارسي به معناي ستايش و سپاس است و در لغت عرب به معناي ثنا و شكر، و همچنين به معناي تعظيم مطلق آمده است . حمد باري تعالي با آنكه شكر گزاري از تمام نعمتهايي است كه اعطا نموده ، معذلك خود عبادتي است بزرگ كه حمد كننده در پيشگاه مقدس او انجام مي دهد.

تعظيم مطلق در مقابل احسان و اعطاي نعمت ، شايسته آفريدگار جهان است و به ذات اقدس او اختصاص دارد زيرا همه نيكوكاران جهان آفريده باري تعالي هستند و احسانشان يا به منظور جذب نفع مادي يا معنوي براي دفع ضرر مادي يا معنوي است و احساني اينچنين در واقع معامله اي است به صورت احسان . اما ذات اقدس الهي كه منزه از جلب منفعت يا دفع ضرر است ، احسانش براي نيل به هيچ يك از اين دو نيست و چنين محسن بي همانندي شايسته تعظيم مطلق است و احسان كننده ديگري واجد چنين شايستگي و صلاحيت نيست . نكته ديگري كه در اعطاي خداوند وجود دارد و احسان او را از همه احسانهاي نيكوكاران جدا مي كند و شايسته تعظيم مطلقش مي نمايد اين است كه مالك واقعي تمام موجودات عوالم هستي ذات اقدس الهي است ، همه انسانها مملوك او هستند و كليه نعمتهايي را كه در اختيار دارند متعلق به ذات اقدس اوست ، پس هر انساني كه احسان نمايد بدين معني است مملوك خداوند در ملك او تصرفي كرده و قسمتي از داده او را به ديگري احسان نموده است .

اگر شخصي كه مورد احسان واقع شده از احسان كننده شكرگزاري نمايد، در واقع شكرش از مالك واقعي انسان محسن و مالك آن چيزي است كه در اختيار او بوده و احسان نموده است . از اين رو اهل تحقيق مي گويند: الحمدلله رب العالمين بدين معني است كه جنس حمد هميشه و همه جا از هر كس و براي هر نعمت كه باشد به ذات مقدس آفريدگار كه مالك عوالم هستي است اختصاص دارد، و اوست كه بر اثر اين كمال بزرگ شايسته تعظيم مطلق است .

عن علي عليه السلام قال : لا يحمد حامد الا ربه .(476)

علي (ع ) فرموده : هيچ حمد كننده اي زبان به حمد و ثنا نمي گشايد مگر آنكه پروردگار خود را حمد مي كند.

شكر منعم و اداي حق نعمت يكي از خصال حميده و از جمله صفات بسيار ممدوح انساني و انسانهاست . كسي كه مي خواهد اين وظيفه مقدس ‍ را به شايستگي انجام دهد، در مرحله اول موظف است ذات اقدس الهي را كه مالك واقعي نعمت است حمد نمايد و سپس آن كس را كه واسطه ايصال آن نعمت بوده ، شكر گويد. در اين سخنراني حمد باري تعالي مورد بحث است و شكر وسايط نعمت كه در اخبار و روايات تاءكيد شده ، به خواست خداوند در سخنراني بعد توضيح داده خواهد شد. اولياي گرامي اسلام درباره حمد و اهميت و ارزش آن از جهات متعدد سخن گفته اند و براي مزيد آگاهي بعضي از آن روايات در اين سخنراني به عرض مي رسد.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : ما انعم الله علي عبد بنعمة صغرت او كبرت فقال الحمدلله الا ادي شكرها.(477)

امام صادق (ع ) فرموده است : هر نعمتي را كه خداوند به بنده خود اعطا فرمايد، خواه آن نعمت بزرگ باشد يا كوچك ، اگر دريافت كننده نعمت الحمدلله بگويد، اداي شكر آن نعمت را نموده است .

و عنه عليه السلام قال : ما انعم الله علي عبد مؤ من نعمة بلغت ما بلغت فحمد الله تعالي عليها الا كان حمد الله افضل و اوزن من تلك النعمة (478)

معمر بن خلاد از حضرت ابوالحسن (ع ) حديث نموده كه فرموده است : كسي كه براي نعمتي خداوند را حمد كند شكر او را به جاي آورده و حمدي را كه ادا نموده از آن نعمت برتر و افضل است .



روي ان الصادق عليه السلام قد ضاعت دابته فقال لئن ردها الله لا شكرن الله حق شكره . قال الرواي فما لبث ان اتي بها. فقال الحمدلله . فقال قائل : جعلت فداك ، اليس قلت : لا شكرن الله حق شكره ؟ فقال ابو عبدالله عليه السلام اءلم تسمعني قلت الحمدلله ؟(479)

روايت شده كه مركب سواري امام صادق (ع ) گم شد. حضرت فرمود: اگر خداوند آن را به من برگرداند حق شكر او را به جاي مي آورم . راوي مي گويد: طولي نكشيد كه مركب گمشده را حضورش آوردند. حضرت گفت : الحمدلله . مردي عرض كرد: مگر نفرموده بودي كه حق شكر را بجا مي آورم ؟ حضرت فرمود: مگر نشنيدي كه گفتم : الحمدلله ، يعني الحمدلله گفتن اداي حق شكر حضرت باري تعالي است .

شايد بعضي تصور كنند كه حمد خداوند فقط در موقعي بايد انجام شود كه از طرف ذات اقدس او به ما نعمتي برسد و غافليم از اينكه اگر خود ما موفق مظلومي را حمايت نماييم ، دست افتاده اي را بگيريم ، گرسنه اي را سير كنيم ، برهنه اي را بپوشانيم ، و خلاصه به بندگان خداوند خدمتي نماييم بايد بدانيم كه اين موفقيت ، خود از نعمتهاي گرانقدر الهي است و بايد او را در اعطاي اين نعمت توفيق ، حمد نماييم ، و اين مطلب در خلال سخنان اهل بيت عليهم السلام آمده است .

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : اذا احسنتم فاحمد و الله .(480)

امام صادق (ع ) فرموده : موقعي كه به احساني موفق شديد خداوند را حمد نماييد.

افراد با ايمان ، حمد خداوند را در زمينه اعطاي نعمت كه موجب مسرت است انجام مي دهند و آن را وظيفه ديني خود مي دانند اما در زمينه ناملايمات و رويدادهايي كه موجب تاءلم و آزردگي خاطر است صبر مي كنند و صبر در مصائب از صفات بسيار گرانقدر و ارزنده در تعاليم اسلام است و اشخاص صابر در پيشگاه الهي ماءجورند. اما اگر تسليم و رضاي شخص با ايمان در مقابل قضاي الهي به اوج خود برسد نه تنها در ناملايمات صبر مي كند بلكه در همان حال از حمد و ستايش باري تعالي غافل نيست .

كان رسول الله صلي الله عليه و آله اذا ورد عليه امر يسره قال : الحمد الله علي هذه النعمة و اذا ورد عليه امر يغتم به قال الحمد لله علي كل حال .(481)

روش پيشواي بزرگ اسلام اين بود كه وقتي با امري مواجه مي شد كه خوشحالش مي نمود خداوند را در اعطاي آن نعمت حمد مي كرد و اگر با رويدادي مواجه مي گرديد كه مغموم و اندوهگينش مي نمود مي گفت : حمد براي خداوند است در تمام احوال .

ستايش حضرت باري تعالي عبارت از حمد گفتن ذات اقدس اوست به زبان . امام سجاد (ع ) نيز در زمينه حمد او كلمه نطق را به كار برده و از پيشگاه خداوند درخواست نموده است : و ما اجري علي لساني نطقا بالحمد لك ؛بار الها! آنچه از گناهان زبان است و شيطان مي خواهد به لسان من جاري نمايد تو به فضل و رحمتت زبانم را از آن مسير بگردان و نطق حمدت را جايگزين آن فرما.

بجاست اين نكته تذكر داده شود كه حمد نمودن باري تعالي شكر نعمتهاي اوست . اگر كسي بگويد الحمد لله علي ما انعم وظيفه سپاس را به جاي آورده و او را حمد نموده است ، اما اگر كسي نعمتهاي خداوند را به زبان آورد و از عطاياي الهي يك يك نام ببرد و قدرداني نمايد، مثلا بگويد: خداوندا: به من چشم بينا، گوش شنوا، زبان گويا، بدن سالم و فرزندان شايسته و ديگر نعمتها عطا فرموده اي ، با اين عمل و احصاي نعمتها شكر دگري را به جاي آورده است . دستور نام بردن از نعمتها را خداوند در آيه قرآن شريف : و اما بنعمة ربك فحدث (482) به پيمبر گرامي خود داده است .

قال الصادق عليه السلام : معناه : فحدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك .(483)

امام صادق (ع ) فرموده : نعمت پروردگارت را براي مردم حديث كن يعني عطاياي الهي را كه به تو ارزاني داشته است بگو، ترا برتري داده ، رزق داده ، به تو احسان نموده ، و از هدايت برخوردارت ساخته است . اين فيضها را به مردم بگو و آنان را از عطاياي الهي آگاه ساز.

حمد خداوند و شكر گزاري در پيشگاه مقدس او موجب ادامه فيض و ازدياد نعمت است ، و كفران نعمت عذاب شديد الهي را در پي دارد. كساني كه از عنايات باري تعالي متنعم اند براي آنكه همواره مشمول فيض او باشند بايد شكرش را از ياد نبرند و از حمد ذات مقدسش هرگز غافل نباشند.

عن علي عليه السلام : من جعل الحمد ختام النعمة جعله الله سبحانه مفتاح المزيد.(484)

علي (ع ) فرموده : كسي كه حمد را پايان نعمت قرار دهد خداوند آن را كليد افزايش نعمت قرار مي دهد.

در جمله دوم اين قسمت از دعاي شريف مكارم الاخلاق امام سجاد (ع ) در پيشگاه الهي عرض مي كند: و اغراقا في اثناء عليك : بارالها! مرا مشمول رحمت و فيض خود قرار ده ، زبانم را از سخنان گناه آلود كه القاي شيطاني است مصون بدار، و ثناي ذات اقدس خود را در حد اعلاي ممكن از زبان من جاري فرما.

ثناء در لغت به معناي مدح و ذكر جميل است و گاه به معناي ذم نيز به كار برده مي شود. كسي كه ثنا مي گويد بايد كلام خود را در مدح يا ذم اندازه گيري نمايد و به زياده روي گرايش نيابد، بنابراين ثناي به معناي مدح اگر در حدي القا شود كه ممدوح ، واجد صفات و مزاياي تمجيد باشد آن ثناگويي روا و صحيح است ، و اگر از ممدوح بيش ‍ از حد شايستگي و صلاحيت ، مدح شود سخنان مدح كننده چاپلوسي و تملق و نشانه پستي و فرومايگي اوست ، و اين مطلب در كلام حضرت مولي الموحدين آمده است .

عن علي عليه السلام قال : الثناء باكثر من الاستحقاق ملق .(485)

علي (ع ) فرموده : ثناگويي بيش از حد شايستگي و صلاحيت ، چاپلوسي و تملق است .

علي (ع ) فرموده : ثناگويي بيش از حد شايستگي و صلاحيت ، چاپلوسي و تملق است .

رسول اكرم (ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام خودشان در مقام بيان صفات كمال حضرت باري تعالي و در مقام دعا و نيايش ، ذات اقدس الهي را ثنا مي گفتند و به ذكر جميل ، او را ياد مي كردند و به مسلمانان نيز آموخته اند كه از نظر حقشناسي و انجام وظايف بندگي ، آفريدگار جهان را به عظمت ياد كنند و او را ثنا گويند. همچنين به پيروان خود اجازه داده اند كه در مواقع مقتضي افراد شايسته و خدمتگزاران اسلام و مسلمين را با ثناگويي تشويق كنند و از آنان قدرشناسي نمايند و بعلاوه با تقدير و تمجيد آنان دگران را به راهشان سوق دهند و اين مطلب در خلال بعضي از روايات خاطر نشان گرديده و در اينجا به دو مورد اشاره مي شود. علي عليه السلام در عهدنامه مالك اشتر راجع به امراي ارتش و فرماندهان علي مقام كه همانند سد آهنين در مقابل دشمنان اسلام مقاومت مي نمايند بسيار توصيه نموده ، از آن جمله فرموده است :

فافسح في آمالهم و واصل في حسن الثناء عليهم و تعديد ما ابلي ذو و البلاء منهم .(486)

تمنيات مشروعشان را با وسعت نظر مورد توجه قرار ده ، پيوسته آنان را با ذكر جميل و ثناگويي تشويق كن ، و خدمات ارزنده اي را كه انجام داده اند و مصايبي را كه تحمل نموده اند با شماره و تعداد بيان نما.

في الحديث : من اتي اليه معروف فليكاف عليه ، فان عجز فليثن و ان لم يفعل فقد كفر النعمة .(487)

در حديث آمده است : كسي كه درباره اش خدمتي انجام مي شود موظف است آن را به گونه اي شايسته تلافي كند، و اگر قدرت تلافي كردن ندارد بايد اعطاكننده معروف را ثنا گويد و از احسانش قدرداني نمايد، و اگر از ثنا گفتن وي خودداري كند كفران نعمت نموده است .

بشر در هر مرتبه و مقامي كه باشد آفريده خالق است و همواره نيازمند و محتاج به ذات مقدس اوست ، هر قدر در كسب كمال بكوشد و مدارج تعالي را بپيمايد و خويشتن را از جهت سجاياي انساني و مكارم اخلاق به شايستگي بسازد همچنان موجودي است محدود و در كمالات معنوي و خصال انساني اندازه معيني دارد. بنابراين اگر ثناگويي بخواهد ستايش و مدحش از تملق منزه باشد بايد گفته هاي خود را با دقت اندازه گيري نمايد و از مرز واقع گويي و بيان حقيقت فراتر نرود. اولياي گرامي اسلام براي آنكه پيروان خود را به شايستگي هدايت نمايد و از هر جهت آنان را به مسير صحيح راهنمايي كنند در اين باره نيز سخن گفته و تذكرات لازم را به مسير صحيح راهنمايي كنند در اين باره نيز سخن گفته و تذكرات لازم را به مادح و ممدوح داده اند.

عن علي عليه السلام قال : اياك ان تثني علي احد بما ليس فيه فان فعله يصدق عن وصفه و يكذبك .(488)

علي (ع ) فرموده : بپرهيز از اينكه مدح كني كسي را به چيزي كه در وي نيست ، چه آنكه عمل شخص ممدوح وصف او را گواهي مي دهد و ترا تكذيب مي نمايد.

اگر ثناگويي ، شخص بي علمي را عالم بخواند، ممسكي را سخن معرفي كند، و ترسويي را شجاع بداند، و آنان را به اين اوصاف ثناگويد سخنان جاهلانه آن انسان بي سواد، و امساك آن فرد بخيل ، و ترس آن فرد جبون ، صفات آنان را تبيين مي نمايد و گفته ثناگو را تكذيب مي كند.

و عنه عليه السلام قال : اجهل الناس المغتر بقول مادح متملق يحسن له القبيح و يبغض اليه النصيح .(489)

و نيز فرموده است : جاهلترين مردم كسي است كه به سخن ثناگوي متملق مغرور مي شود، بدي ها را در نظر او خوب جلوه مي دهد و ناصح خيرخواه رامبغوش مي سازد.

رسول اكرم (ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام انسانهايي كامل بودند و از جميع جهات تعالي و فضيلت نسبت به همه مردم برتري داشتند، با اين حال اجازه نمي دادند كساني لب به تملقشان بگشايند و در مقام ثنا و مدح آنان زياده روي نمايند و گاهي با صراحت متملق را طرد مي نمودند.

قال ابوالحسن الثالث عليه السلام لرجل و قد اكثر من افراط الثناء عليه اقبل علي شاءنك فان كثرة الملق يهجم علي الظنة و اذا حللت من اخيك في محل الثقة فاعدل عن الملق الي حسن النية .(490)

مردي حضور امام هادي (ع ) شرفياب شد و در مدح و ثناي آن حضرت زياده روي كرد. امام به وي فرمود: برخيز از پي كارت برو چه آنكه زياده روي در ثناگويي موجب بد گماني مي شود. سپس نصيحتش نمود و فرمود كه هر وقت در محل مطمئني با برادر دينيت مواجه شدي از تملق گويي به حسن نيت عدول نما.

زياده روي و افراط اشخاص نادان از جهت ديني درباره رسول اكرم (ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام مشكل ديگري بود كه اولياي دين با آن مواجه بودند و كساني نسبت به مربيان الهي راه غلو در پيش مي گرفتند و آنان را از حد واقعي خود بالاتر مي بردند و ائمه معصومين همواره با گروه غلات مبارزه مي كردند، طردشان مي نمودند، و راهشان را باطل و مايه تباهي و هلاكت اعلام مي كردند.

عن علي عليه السلام قال : هلك في رجلان : محب غال و مبغض ‍ قال .(491)

علي (ع ) فرموده : دو گروه از مردان درباره ام گرفتار هلاكت شده اند، گروه اول كساني هستند كه در ابزار علاقه نسبت به من راه افراط پيموده و در دين خدا به غلو گرايش يافته اند، و گروه دوم كساني هستند كه به دشمني من همت گمارده و بغض مرا در دل گرفته اند.

روايات بسياري از ائمه معصومين عليهم السلام درباره بطلان غلو و تبري از غلات رسيده و در اينجا فقط به ذكر يك حديث اكتفا مي شود.

قال الماءمون لمولانا الرضا صلوات الله عليه : بلغني ان قومك يغلون فيكم و يتجاوزون فيكم الحق . فقال الرضا عليه السلام : حدثني ابي عن آبائه قال : قال رسول الله صلي الله عليه و آله : لا تعرفوني فوق حقي فان الله تبارك و تعالي اتخذني عبدا قبل ان يتخدني نبيا الي ان قال : و انا لنبرء الي الله عزوجل ممن يغلوفينا فيعرفنا فوق حقنا.(492)

ماءمون به حضرت رضا (ع ) عرض كرد: به من خبر رسيده است كه علاقه مندان درباره شما غلو مي كنند و از حقي كه داريد بالاتر مي برند. حضرت فرمود: پدرم از پدرانش از رسول اكرم (ص ) حديث نموده كه فرمود: مرا از حق و حدم بالاتر نبريد كه خداوند مرا به بندگيش گزيد پيش از آنكه به پيمبري مبعوثم فرمايد، سپس آيه اي را از قرآن شريف تلاوت نمود و فرمود: ما تبري مي جوييم به سوي خداوند از كسي كه درباره ما غلو مي كند و ما را از حدمان بالاتر مي برد.

نتيجه آنكه هر مخلوقي هر قدر واجد كمال باشد چون مخلوق است ناچار محدود است و كمالش حد و اندازه اي دارد، ثناگو در مقام مدحش نبايد مبالغه كند و از حد واقعيش تجاوز نمايد، تنها ذات اقدس الهي است كه كامل مطلق است و كوچكترين حد و حصري ندارد. بنابراين ثناگوي خداوند هر قدر در مدحش مبالغه كند نمي تواند به شايستگي ، حق خداوند را ادا نمايد، فقط با مبالغه در ثنا هر فردي به قدر قدرتي كه دارد وظيفه بندگي خويش را انجام مي دهد. از اين رو امام سجاد (ع ) در جمله مورد بحث از دعاي مكارم الاخلاق از پيشگاه باري تعالي درخواست مي كند: و اغراقا في الثناء عليك ؛بارالها! بر من منت بگذار و بالاترين مراتب مدح خود را به زبان من جاري بفرما.

اولياي گرامي اسلام براي آنكه عجز بشر را از ثناي شايسته باري تعالي به پيروان خود بفهماند با تعبيرهاي مختلفي در اين باره سخن گفته و در روايات خاطر نشان ساخته اند، از آن جمله در مقام دعا گفته اند:

انت كما اثنيت علي نفسك .(493)

بارالها! تو آنچنان هستي كه خودت خويشتن را ثنا گفته اي .

مجمع البحرين اين جمله را چنين معني نموده است : و هو اعتراف بالعجز اي لا اطيق ان اثني عليك كما تستحقه و تحبه ؛ اين جمله ، اعتراف به عجز و ناتواني است ، يعني : بارالها! من قدرت ندارم ترا مدح كنم به گونه اي كه تو استحقاق داري و دوستدار آن هستي .

در قرآن شريف آيات متعددي آمده است كه خداوند خويشتن را در آن آيات توصيف فرموده و از قدرت خود نام برده است .

آقايان مفسرين خاصه و عامه درباره آن آيات مطالبي را در كتب تفسير ذكر كرده اند، آيا آنان با تفسير خود به عمق كلام الهي واقف شده اند و به حقيقت امر پي برده اند يا آنكه در فهم اين قبيل آيات بايد بشر اظهار عجز كند و همان كلام امام معصوم را كه در مقام به پيشگاه الهي عرض كرده بگويند: انت كما اثنيت علي نفسك بارالها! تو آنچنان هستي كه خودت خويشتن را ثنا گفته اي و بشر قادر نيست ترا به شايستگي مدح گويد و قدرت نامحدودت را تبيين نمايد. در اينجا براي نمونه ، بعضي از آيات ذكر مي شود و اهل مطالعه و تحقيق به كتب تفاسير مراجعه فرمايند و ببينند آنچه مفسرين در كتب آورده اند قانع كننده است ؟ آيه اول :

الله نور السموات و الارض .(494) آيه دوم :

هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن (495) آيه سوم :

الم تر الي ربك كيف مد الظل و لو شاء لجعله ساكنا ثم جعلنا الشمس ‍ عليه دليلا.(496)

جايي كه اولياي بزرگ الهي در پيشگاه باري تعالي بگويند: ما عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك ، وضع نارسايي و قصور ساير مردم واضح و روشن است .

امام سجاد (ع ) در قطعه سوم دعاي مكارم الاخلاق موضوع آخرين قسمت سخنراني امروز به پيشگاه الهي عرض مي كند:

و ذهابا في تمجيدك ؛بارالها! تمجيد و بزرگي خودت را در زبان من به جريان انداز.

راغب در مفردات قرآن در ماده مجد مي گويد:

المجد السعة في الكرم و الجلال : مجد عبارت از توسعه در كرم و جلالت قدر است ، يعني يك انسان كه واجد كرامت نفس و بزرگواري طبع است و همچنين از قدر و منزلت اجتماعي برخوردار است مي گويند او داراي مجد و عظمت است ، ولي كلمه مجد كه درباره ذات اقدس الهي به كار برده مي شود داراي معناي بسيار وسيع و گسترده اي است . قرآن شريف در وصف باري تعالي مي گويد:

انه حميد مجيد.(497) پس اگر كلمه مجد درباره انساني به كار برده شود بايد گفت مجد او نسبي است نه مطلق زيرا انسان ، خود مخلوق است و محدود، عمرش محدود است و نعمتهايي كه در اختيار دارد محدود و معين است . بنابراين وسعت كرامتش و گستردگي جلال و عظمتش نيز محدود خواهد بود، اما مجد باري تعالي حد و حصر ندارد، چه ذات اقدس ‍ الهي نامحدود است ، قدرت و عظمتش نامحدود است ، بنابراين كرامت و جلالتش حد و حصر ندارد، او مجيد مطلق است و كريم و عظيم نامحدود. جالب آنكه امام سجاد (ع ) در دعاي خود كلمه ذهاب را با حرف في به كار برده است . علامه سيد علي خان در شرح اين عبارت چنين گفته :

ذهب يذهب ذهابا: سار و مضي ، ثم استعير للاستغراق في الشي ء و التوغل و الامعان كانه سار فيه و مضي و لم يقف .(498)

ذهب ذهابا يعني فلاني سير كرد و رفت و با افزودن حرف في آن را استعاره مي آورند براي داخل شدن چيزي به طور فراگير.

امام (ع ) مي خواهد در پيشگاه الهي عرض كند: بارالها! اينكه درخواست مي كنم مجد خود را به لسانم جاري نمايي مقصودم اين نيست كه يك يا چند بار عظمت تو را به زبان آورم ، بلكه مقصودم اين است كه غرق درياي بزرگي و كرامتت گردم ، آنچنان شوم كه همواره به ياد تو سخن گويم و از اين افتخار گرانقدر به طور مستمر برخوردار باشم .

بموقع است در پايان بحث امروز به مناسبت كلمه مجد چند جمله درباره قرآن شريف به عرض شنوندگان محترم برسانم . همان طور كه خداوند درباره ذات اقدس خود كلمه مجيد را به كار برده و فرموده است :

انه حميد مجيد.(499) همچنين درباره قرآن شريف اين كلمه را آورده و فرموده است :

قرآن و القرآن المجيد.(500) به طوري كه مذكور افتاد راغب در مفردات قرآن گفته : المجد السعة في الكرم و الجلال : مجد به معناي بسط و توسعه كرامت و جلالت است و خداوند هر دو وصف را براي آن كتاب آسماني ذكر نموده است . درباره كرامت قرآن فرموده :

انه لقرآن كريم .(501) - درباره جلالت و عظمتش فرموده است :

و القرآن عظيم .(502) - به موجب اين دو صريح كلام الهي ، قرآن شريف ، مجيد است و داراي كرامت و عظمت . اين كتاب آسماني هادي و راهنماي انسانها به سعادت واقعي است :

ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم ؛(503) قرآن كريم استوارترين راه تعالي و تكامل را به مردم ارائه مي كند، آيا كرامت و عظمتي بالاتر از اين براي يك كتاب تصور مي شود كه اگر اهل جهان از آن پيروي كند و تعاليمش ‍ را عملا به كار بندد مي تواند راه فلاح و رستگاري را به بشريت ارائه كند، مردم را انسان بسازد، از درنده خويي و فساد اخلاقشان برهاند، عدل و داد را در سراسر جهان حاكم سازد، و موجبات تعالي و تكامل انسانها را در طول قرون و اعصار فراهم آورد. علي (ع ) در يكي از خطبه هايي كه القا فرموده درباره بعثت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و همچنين درباره قرآن شريف سخناني گفته و تذكراتي را داده ، از آن جمله درباره قرآن فرموده است :

الا ان فيه علم ما ياءتي و الحديث عن الماضي و دواء دائكم و نظم ما بينكم .(504)

آگاه باشيد كه قرآن شريف علومي را كه انسانهاي آينده براي تاءمين هدايت و سعادت خود به آنها نيازمندند دربردارد، و همچنين اخبار خوب و بد گذشتگان را كه مي تواند موجب آگاهي يا مايه عبرت نسلهاي بعد شود بيان مي كند. آگاه باشيد كه قرآن حاوي داروي بيماري شما و نظم و انظباطي است كه بايد در جامعه مسلمين حاكم باشد.

پاورقي



476-نهج البلاغه (صبحي صالح ) خطبه 16.

477-تفسير صافي ، ص 20.

478-سفينة البحار، ج 1، ص 422.

479-جامع السادات ، ج 3، ص 235.

480-مشكوة الانوار، ص 27.

481-ميزان الحكمه ، ج 2، ص 523.

482-سوره 93، آيه 11.

483-تفسير مجمع البيان ، ج 9- 10، ص 507.

484-فهرست موضوعي غرر، ص 180.

485-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 347.

486-نهج البلاغه (صبحي صالح )، نامه 53.

487-مجمع البحرين ، ماده ثني .

488-مجمع البحرين ، ماده ثني .

489-فهرست موضوعي غرر، ص 361.

490-سفينة البحار، ج 2، ص 528.

491-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 117.

492-مستدرك سفينه ، ج 8، ص 15.

493-مجمع البحرين ، ماده حصي .

494-سوره 24، آيه 35.

495-سوره 57، آيه 3.

496-سوره 25، آيه 45.

497-سوره 11، آيه 73.

498-رياض السالكين ، ص 228.

499-سوره 11، آيه 73.

500-سوره 50، آيه 1.

501-سوره 56، آيه 77.

502-سوره 15، آيه 87.

503-سوره 17، آيه 9.

504-نهج البلاغه (صبحي صالح )، خطبه 158.