بازگشت

48- ياري نخواستن از غير خدا موقع اضطرار


بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تفتني بالاستعانة بغيرك اذا اضطررت

امام سجاد عليه السلام در اين قطعه از دعا به پيشگاه خداوند عرض ‍ مي كند: بارالها! مرا در مواقع ناچاري و اضطرار به ياري خواستن از غير خودت آزمايش منما. به خواست خداوند اين جمله از دعاي شريف مكارم الاخلاق موضوع بحث و سخنراني امروز است . براي توضيح اين قطعه از دعا لازم است معناي دو كلمه روشن گردد: يكي فتنه و آن ديگر اضطرار . كلمه فتنه در لغت به معاني متعددي آمده است و در آيات و اخبار، مكرر اين كلمه به كار رفته و در هر مورد معناي مناسب با آن اراده شده است . در اقرب الموارد آمده : الفتنة بالكسر مصدر: الخبرة و الابتلاء و الضلال و الاثم و الكفر و الفضيحة و العذاب و المرض و الجنون و المحنة و العبرة و المال و الاءولاد و منه : انما اموالكم و اولادكم فتنة .(371) - و اختلاف الناس ‍ في الاراء و مايقع بينهم من القتال .

فتنه به معناي علم به كنه و حقيقت چيزي ، امتحان ، گمراهي ، گناه ، كفر، رسوايي ، عذاب ، مرض ، ديوانگي ، محنت ، عبرت ، مال ، اولاد، و به معناي اختلاف آراي مردم و آنچه بين آنان از زد و خورد و كشتار به وقوع مي پيوندد.

راغب در مفردات مي گويد: اصل الفتن اذخال الذهب النار لتظهر جودته من رداءته ؛ اصل فتن به معناي داخل نمودن طلا در آتش ‍ است تا بدين وسيله طلاي عالي و پست آشكار گردد.

عن معمربن خلاد قال : سمعت اباالحسن عليه السلام يقول : الم اءحسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون . - يفتنون كما يفتن الذهب . ثم قال : يخلصون كما يخلص الذهب .(372)

معمر بن خلاد مي گويد: امام موسي بن جعفر عليهماالسلام ، آيه الم . اءحسب الناس را تلاوت نمود و فرمود: امتحان مي شوند همانند طلا، سپس فرمود: بر اثر امتحان خالص مي شوند همچون خلوص طلا.

براي مزيد آگاهي شنوندگان محترم در اينجا بعضي از آيات كه در آنها ماده فتنه به كار رفته و معناي مخصوصي از آن اراده شده است ذكر مي شود:

فتنه به معناي امتحان :

و لقد فتنا الدين من قبلهم ؛(373)

امتهاي گذشته را امتحان نموده ايم

فتنه به معناي عذاب :

ذوقوا فتنتكم ؛(374)

عذاب خود را بچشيد.

فتنه به معناي بلا:

انا قد فتنا قومك من بعدك ؛(375)

اي موسي ! ما قوم تو را در غيابت مبتلا نموديم ، و سامري بت پرستشان ساخت .

فتنه به معناي گمراهي :

يا بني آدم لا يفتننكم الشيطان ؛(376)

اي اولاد آدم ! مراقب باشيد كه شيطان شما را گمراه ننمايد.

فتنه به معناي محنت و شكنجه :

فما آمن لموسي الا ذرية من قومه علي خوف من فرعون و ملاهم ان يفتنهم (377)

از ذراري قوم موسي جز عده معدودي به وي ايمان نياوردند، زيرا محنت و شكنجه فرعون و فرعونيان خائف بودند.

فتنه به معناي اختلاف آراي مردم و به وقوع پيوستن خونريزي و قتال در حديث آمده است :

عن ابيعبد الله عليه السلام قال : تمنوا الفتنة ففيها هلاك الجبابرة و طهارة الارض من الفسقة .(378)

امام صادق (ع ) فرموده : تمناي فتنه و انقلاب نماييد، چه بر اثر فتنه اجتماعي و انقلاب ، جباران ستمكار هلاك مي شوند و زمين از وجود عناصر فاسد و گناهكار تطهير مي گردد.

فتنه به معناي آزمايش و امتحان از جمله مقدرات قطعي و قضاي حتمي باري تعالي است ، همه پيمبران الهي در قرون و اعصار گذشته ضرورت امتحان خداوند را به مردم اعلام نموده اند و تا وقتي كه دار تكليف باقي و برقرار است و انسانهاي مكلف در آن زيست مي كنند اين سنت اجتناب ناپذير، باقي و پايدار خواهد بود. قرآن شريف در اين باره فرموده است :

الم . اءحسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون . و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين .(379)

آيا مردم گمان دارند اگر به زبان بگويند: ايمان آورده ايم واگذارده مي شوند و از امتحان مصون مي مانند؟ هرگز چنين نيست . ما در گذشته امم پيشين را امتحان نموده ايم و بر اثر آزمايش ، دروغگويان از راست گويان شناخته شده اند.

ممكن است براي شنونده اي اين سؤ ال پيش آيد كه معمولا مقصود از امتحان ، روشن شدن امر مجهولي است براي ممتحن ، مثلا معلمي كه نمي داند محصل كلاسش در سال تحصيلي خوب درس خوانده و مطالب را فراگرفته است يا نه در پايان سال امتحانش مي كند تا اين مجهول روشن گردد، طبيبي كه نمي داند در خون بيمار چربي يا قند بيش از حد طبيعي وجود دارد يا نه دستور آزمايش مي دهد تا ناشناخته اي براي او شناخته شود، و خلاصه ديگر امتحانان از اين قبيل است . خداوندي كه عالم به تمام حقايق است و در مشهد علم او چيزي نهفته و پنهان نيست ، چه نيازي به امتحان دارد و قبل از امتحان ، خداوند، مؤ من و غير مؤ من را مي شناسد و همچنين از درجات ايمان مؤ منين آگاهي دارد، پس امتحان باري تعالي براي چيست ؟ پاسخ اين پرسش آن است كه امتحان خداوند از مردم نه بدين منظور است كه چيزي بر علم باري تعالي افزوده شود و مجهولي بر ذات مقدسش معلوم گردد بلكه مقصود اين است كه حجت خدا بر منافقين و عناصر فاسد تمام شود و جاي چون و چرا براي آنان باقي نماند و در بن بست اعمال ظالمانه و نارواي خود قرار گيرند تا نتوانند به دروغ ، خود را مؤ من واقعي قلمداد كنند و متوقع باشند كه در وصف پاكان و نيكان به حساب آورده شوند و از پاداشهاي بزرگي كه شايسته مردان الهي و افراد با ايمان است برخوردار گردند. اما اين امتحان مردم از طرف خداوند به اين منظور است كه درستكاران از نادرستان و مؤ منين از منافقين جدا شوند، يا به فرموده قرآن شريف خبيث از طيب تمييز داده شود.

ما كان الله ليذر المؤ منين علي ما انتم عليه حتي يميز الخبيث من الطيب (380)

بعد از جنگ احد زمينه خطرناكي از ناحيه ابو سفيان و همدستانش به ضرر اسلام و مسلمين در شرف تكوين بود. خداوند، رسول اكرم (ص ) را آگاه نمود و دستوري داد كه پيشواي اسلام آن را به كار بست و به فضل باري تعالي خطر برطرف گرديد، اما در خلال عمل ، كساني از منافقين به كارهاي ناروا دست زدند، آيه مذكور نازل شد كه خدا مسلمين را به وضع موجودشان باقي نمي گذارد تا خبيث را از طيب تفكيك كند.

در روايات اولياي اسلام آمده است كه مردم در مقام دعا از خداوند چيزهاي ناشدني و غير قابل عمل را درخواست ننمايند. اين قبيل دعاها شايسته استجابت و قابل تحقق نيست . يكي از امور ناشدني در جهان انسان ، تعطيل آزمايش و امتحان خداوند است از مردم . مشيت حكيمانه باري تعالي بر اين تعلق گرفته است كه همه مردم را در طول زندگي مورد امتحان قرار دهد و از راه گفتار و رفتارشان گروه خوب را از بد ممتاز سازد، خوبان را مشمول پاداش و بدان را مورد مؤ اخذه و كيفر قرار دهد. اين امر، قضاي باري تعالي و سنت لا يتغير ذات اقدس اوست و با دعاي افراد تغيير نمي كند.

عن علي عليه السلام قال : لا يقولن احدكم : اللهم اني اعوذبك من الفتنة لانه ليس احد الا و هو مشتمل علي فتنة و لكن من استعاذ فليستعذ من مضلات الفتن .(381)

علي (ع ) فرموده : هيچ يك از شما نگويد بارالها! من از فتنه به تو پناه مي برم ، زيرا احدي نيست جز آنكه فتنه را طالب است و اگر كسي بخواهد درخواست پناهندگي از خداوند در مورد فتنه نمايد بگويد: بارالها! به تو پناه مي برم از فتنه هايي كه مايه گمراهي و ضلالت مي شود.

سپس امام عليه السلام براي آنكه مضلات فتن را توضيح دهد و نقاط انحرافي انسانها را در زمينه فتنه و آزمايش خداوند بيان نمايد سخن را اينچنين ادامه داده است :

فان الله سبحانه يقول : و اعلموانما اموالكم و اولادكم فتنة و معني ذلك انه يختبرهم بالاموال و الاولاد ليتبين الساخط لرزقه و الراضي بقسمه ، و ان كان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لكن لتظهر الافعال التي بها يستحق الثواب و العقاب ، لان بعضهم يحب الذكور و يكره الاناث و بعضهم يحب تثمير المال و يكره انثلام الحال .(382)

خداوند فرموده است : بدانيد كه اموال و اولادتان براي شما فتنه و آزمايش ‍ است و معناي اين كلام آن است كه خداوند با مال و اولاد، شما را امتحان مي كند تا معلوم چه كسي از رزق خود ناراضي و خشمگين است يا از سهم خود خشنود و راضي است ، اگر چه خداوند از خود آنان به ضميرشان آگاهتر است ولي امتحان براي اعمالي انجام مي شود كه شايسته اجر و ثواب است يا لايق كيفر و عقاب . چه در مورد اولاد، بعضي خواهان پسرند و از دختر كراهت دارند و در زمينه مال نيز بعضي طالب تكثير و ازديادند و از نقصان حال گله مند و ناراضي .

تمام آنچه را كه آدمي از سرمايه هاي معنوي و مادي در اختيار دارد مانند عقل و علم ، هوش و حافظه ، نفوذ كلام و جاه ، محبوبيت و مقام ، قدرت و رياست ، و ديگر اموري نظاير اينها، و همچنين تمام حوادث و رويدادهاي مطلوب و نامطلوب زندگي همانند برتري و سقوط، كامروايي و ناكامي ، موفقيت و شكست ، سلامت و مرض ، امنيت و ناامني ، و نظاير اينها، همانند مال و اولاد، نتيجه امتحان و آزمايش خداوند است . اگر كسي بتواند در جميع امور تسليم بي قيد و شرط باري تعالي باشد، اوامرش را اطاعت كند، از نواهيش اجتناب نمايد، او قطعا از بوته امتحان خداوند با سربلندي و افتخار بيرون خواهد آمد.

مردي به نام عنوان بصره شرفياب محضر امام صادق (ع ) شد. مطالبي مورد مذاكره قرار گرفت . آنگاه عنوان بصري از امام (ع ) سؤ ال كرد:

ما حقيقة العبودية ؟ قال : ثلاثة اشياء: ان لا يري العبد لنفسه فيما خوله الله ملكا، لان العبيد لا يكون لهم ملك ، يرون المال مال الله يضعونه حيث امرهم الله و لا يدبر العبد لنفسه تدبيرا و جملة اشتغاله فيما امره تعالي به ونهاه عنه ، فاذا لم ير العبد لنفسه فيما خوله الله تعالي ملكا هان عليه الانفاق فيما امره الله تعالي ان ينفق فيه و اذا فوض العبد تدبير نفسه علي مدبره هان عليه مصائب الدنيا و اذا اشتغل العبد بما امر الله تعالي و نهاه لا يتفرغ منها الي المراء و المباهاة مع الناس (383)

پرسيد حقيقت عبوديت چيست ؟ امام (ع ) در پاسخ فرمود: سه چيز است : اول آنكه بنده خدا در عطاياي الهي براي خويشتن ملكي نبيند، زيرا بندگان مي دانند كه مالك واقعي مال نيستند، در نظر آنان مال ، از آن خداوند است و هر جا كه امر فرموده آن را قرار مي دهند. دوم آنكه بنده در مقابل قضاي الهي تدبيري براي خود نينديشد. سوم آنكه تمام اوقات او مصروف در اوامر و نواهي باري تعالي باشد، موقعي كه بنده ، خود را مالك مال ندانست انفاق در راه اوامر الهي براي او آسان مي شود و موقعي كه بنده تدبير امور خود را تفويض باري تعالي نمود، مصائب دنيا براي او آسان مي گردد، و موقعي كه اوقات بنده ، صرف اوامر و نواهي خدا مي شود فرصتي ندارد تا در بحثهاي خصومت انگيز وارد شود يا آنكه به مردم فخر فروشي نمايد.

بنده شايسته خدا بودن و از عهده امتحانات باري تعالي بخوبي برآمدن مستلزم واجد بودن ذخاير معنوي و سرمايه هاي گرانقدر ايماني است ، كسي كه فاقد اين ذخاير است از كمال روحاني بي بهره است و نمي تواند بدرستي امتحان بدهد. كسي كه بيش و كم ، واجد بعضي از آن ذخاير و فاقد بعضي دگر است به همان نسبت در اداي وظايف عبوديت ناتوان است و قادر نيست آنطور كه بايد در آزمايش و امتحان الهي پيروز گردد. اولياي گرامي اسلام ضمن روايات متعددي سرمايه هاي معنوي عبوديت و ايمان را برشمرده اند. امام صادق عليه السلام حقيقت عبوديت را براي عنوان بصري در سه مطلب اساسي توضيح داد و علي عليه السلام نيز در روايت ديگر، همان حقيقت را به عنوان چهار ركن ايمان بيان فرموده است :

قال اميرالمؤ منين صلوات الله عليه : الايمان له اركان اربعة : التوكل علي الله و تفويض الامر الي الله و الرضا بقضاء الله و التسليم لامر الله عزوجل .(384)

علي (ع ) فرموده : ايمان داراي چهار ركن است : اول توكل نمودن به خدا، دوم برگذار نمودن امر به خدا، سوم راضي بودن به قضاي خدا، چهارم تسليم در برابر امر خداوند عزوجل .

واضح است افراد با ايماني كه واجد اين چهار خصلت بزرگ و ارزشمند هستند ضميري آرام و روحي مطمئن دارند، نه خوش آمدهاي دنيا در آنان اثر نامطلوب مي گذارد و از مسير حق و فضيلت منحرفشان مي كند و نه بدآمدها و مصائب زندگي ، ناراضي و خشمگينشان مي نمايد و از خط رضا و تسليم خارج مي شوند، بلكه در همه احوال به رضاي الهي راضي و به

قضاي حتمي خداوند تسليم اند.

موحد چه زر ريزي اندر برش و يا تيغ هندي نهي بر سرش

اميد و هراسش نباشد ز كس بر اين است مبناي توحيد و بس

ناگفته نماند كه مصائب و ناملايمات زندگي براي مؤ منين ، امتحان خداوند است و اگر بدرستي انجام دادند از اجر الهي برخوردار مي گردند. ولي همان رنجها و آلام براي گروههاي ديگر نتايج و ثمرات دگري را در بر دارد.

عن علي عليه السلام قال : ان البلاء للظالم ادب و للمؤ من امتحان و للانبياء درجة و للاولياء كرامة .(385)

علي (ع ) فرموده : رنج و بلا براي ستمكار ادب است و براي مؤ من آزمايش و امتحان ، براي پيمبران ترفيع درجه و مقام است و براي اولياي خدا بزرگواري و كرامت .

بيماري ها، شكستها و ناملايمات براي ستمكاران به منزله تازيانه ادب است . شايد سخني كه بين امام صادق (ع ) و منصور دوانقي در مورد خلقت مگس رد و بدل شده ، ناظر به همين امر باشد. روزي امام (ع ) در مجلس ‍ منصور دوانقي بود. گويي مگسي از طرف باري تعالي ماءمور شد او را اذيت كند و خود را به سر و صورت منصور بكوبد. او هر قدر با دست خواست حشره را رد كند نتوانست ، سرانجام خشمگين و ناراحت شد.

قال المنصور للصادق عليه السلام : لاي شي ء خلق الله الذباب . قال : ليذل الجبارين .(386)

به حضرت عرض كرد: خداوند براي چه مگس را آفريده است ؟ در پاسخ فرمود: براي اينكه قدرتمندان زورگو و جبار را خوار نمايد. يعني به آنان بفهماند به هوش باشيد كه حشره كوچكي قادر است به ستوهتان آورد و زندگي را بر شما تلخ و ناگوار نمايد.

گناه و مخالفت با امر الهي ناشي از غرايز و تمايلات حيواني است . كساني كه ايمان واقعي دارند بر هوي و غرايز خود مسلطاند و خلاف امر الهي قدم بر نمي دارند. در نتيجه خوب امتحان خواهند داد. اگر نيروي ايمان در گروهي ضعيف باشد يا اصلا ايمان نداشته باشند به معاصي آلوده مي شوند. در عصر رسول اكرم (ص ) عده اي منافق بودند و بين مردم فقط ادعاي مسلماني داشتند، و بقيه واقعا اسلام آورده بودند و اغلب آنان جدا از گناه پرهيز داشتند. ولي بعد از نبي اكرم (ص )، اسلام واقعي به ضعف گراييد و رفته رفته گناه بين مسلمانان شايع شد و آلودگي ها به شكلهاي مختلف گسترش يافت ، و اين جريان رنج آور را رسول اكرم (ص ) در زمان حيات خود به علي عليه السلام خبر داده بود:

عن علي عليه السلام قال : لما انزل الله سبحانه قوله : الم . اءحسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون علمت ان الفتنة لا تنزل بنا و رسول الله - صلي الله عليه و آله - بين اظهرنا. فقلت يا رسول الله ! ما هذه الفتنة التي اخبرك الله تعالي بها؟ فقال : يا علي ! ان امتي سيفتنون من بعدي ، سيفتنون باموالهم ، و يمنون بدينهم علي ربهم ، و يتمنون رحمته ، و ياءمنون سطوته ، و يستحلون حرامه بالشبهات الكاذبة ، و الاهواء الساهية ، فيستحلون الخمر بالنبيذ، و السخت بالهدية ، و الربا بالبيع .(387)

علي (ع ) فرمود: وقتي آيه اءحسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون نازل شد، دانستم كه تا وقتي پيمبر گرامي (ص ) بين ماست فتنه بر مسلمانان نازل نمي شود. عرض كردم : يا رسول الله ! اين فتنه چيست كه خداوند به شما خبر داده ؟ فرمود: عنقريب ، امت من ، بعد از من امتحان خواهد شد، امتحان مي شوند به اموالشان ، با دين خود به خداوند منت مي گذارند، تمناي رحمت او را دارند اما از قهاريتش خود را در امان مي پندارند، حرام خدا را با شبهات دروغ حلال مي كنند، شراب را به نام نبيذ، مال پليد را به نام هديه ، و ربا را به نام بيع ، جايز و روا تلقي مي نمايند.

اين قبيل فتنه هاست كه در روايات مضلات فتن خوانده شده اند و مسلماناني كه نيروي ايمانشان ضعيف است و بر هواي نفس خويش تسلط ندارند در اين قبيل امتحانها ممكن است دچار لغزش شوند، بر خلاف امر الهي قدم بردارند، و گرفتار ضلالت و گمراهي گردند. مسلمانان براي آنكه از اين قبيل خطرها مصون باشند بايد از خداوند استمداد نمايند، طلب توفيق كنند، و از او بخواهند كه در اين مواقع مورد حمايتشان قرار دهند تا از صراط مستقيم خارج نشوند. حضرت زين العابدين عليه السلام در اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق كه موضوع بحث سخنراني امروز است به هيچ يك از اين فتنه ها نظر ندارد، زيرا امام (ع ) در عبارت دعا كلمه اضطرار را به كار برده و افرادي كه به گمراهي اين فتنه ها مبتلا مي شوند در عمل انحرافي خويش وضع اضطراري ندارند بلكه لذت گرايي ، مال دوستي ، هوي پرستي ، و ديگر انگيزه هايي از اين قبيل آنان را به اين راه انحرافي سوق داده است و اگر بخواهند مي توانند با يك اراده جدي و تصميم قاطع خويشتن را از خطر برهانند و بخوبي از عهده امتحان خداوند به در آيند. به طوري كه قبلا اشاره شد توحيد افعالي اقتضا دارد كه مؤ منين به خداوند همواره جمله اياك نستعين را كه همه روزه در نماز مي خوانند به ياد داشته باشند و فراموش نكنند كه در مواقع حاجت بايد از آفريدگار توانا ياري بخواهند و دست نياز به روي غير او نگشايند.

آنجا كه در نظام تكوين ، خداوند علل و اسباب عادي را مجراي فيض و ياري خود قرار ده ، بايد طبق اراده الهي از آن مجاري ياري خواست ، آنجا كه در نظام تشريع ، اموري را مجراي فيض و ياري خود قرار داده مانند استعينوا بالصبر و الصلوة بايد از آن مجاري نصرت و ياري خواست ، و اين هر دو استعانت در نظام تكوين و تشريع در واقع استعانت از ذات اقدس الهي است و با توحيد افعالي منافات ندارد.

گاهي انسان به طور ناخواسته در وضع اضطراري خاصي قرار مي گيرد و براي حفظ حيات خود جز استعانت و استمداد از مردم راه دگري ندارد، مثل اينكه فردي در اطاق خوابيده و بر اثر ريزش باران شديد، سقف فرو مي ريزد اما به گونه اي كه او در پناهگاهي سالم مي ماند ولي راه بيرون آمدن ندارد، يا شخص دگري شب در بيابان تاريكي راه مي رود، ناگهان در گودالي به عمق سه چهار متر فرو مي افتد و زنده است ، اما نمي تواند از آنجا خارج شود. اين دو انسان زير سقف و در عمق گودال يا بايد سكوت كنند تا از تشنگي و گرسنگي بميرند يا با شنيدن صداي پاي رهگذران فرياد كنند، حيات خود را اعلام نمايند، و از آنان براي نجات خويشتن ياري و كمك بخواهند. اين دو نفر در وضع اضطراري واقع شده اند و براي رهايي از آن وضع چاره اي جز ياري خواستن از اين و آن ندارند. اسلام نه تنها به اين دو نفر اجازه نصرت خواستن از مردم را مي دهد بلكه مي گويد حفظ حيات واجب است و براي نجات خود بايد حتما فرياد كنند، دگران را آگاه سازند، مردم را به ياري خود طلب كنند، و خويشتن را از آن شرايط مرگبار برهانند. گرچه استعانت از غير خدا در مواقع اضطرار شرعا مجاز است ولي امام سجاد عليه السلام كه نمي خواهد از غير خدا استعانت نمايد عرض مي كند در پيشگاه خداوند:



و لا تفني بالاستعانة بغيرك اذا اضطررت بارالها! با ياري طلبيدن از غير خودت در مواقع اضطرار امتحانم ننما، يعني پروردگارا! يا مرا در فتنه و امتحان قرار نده كه دچار اضطرار شوم يا اگر قضاي قطعيت بر اين است كه به چنين آزمايش و امتحان مبتلا گردم ، به گونه اي مورد حمايتم قرار ده كه براي رفع اضطرار از تو ياري بخواهم و دست استعانت به سوي غير تو نگشايم . اين دعا و درخواست از پيشگاه حضرت باري تعالي آنقدر بلند پايه و رفيع است كه تنها مردان عالي مقام و اولياي گرانقدر خداوند كه مدارج كمال ايمان و توحيد را پيموده اند و مشمول رضوان الهي شده اند شايسته اين تمني هستند و گرنه مؤ منين عادي كه در گذشته و حال اكثريت خداپرستان جهان را تشكيل داده و مي دهند لياقت معنوي و شايستگي قلبي چنين درخواستي را ندارند. بعضي از آنان نمي توانند عمق اين دعا را درك كنند و نمي فهمند امام سجاد (ع ) از خداوند چه مي خواهد و بعضي اگر تا اندازه اي به ارزش معنوي و توحيدي اين دعا واقف گردند در موقع اضطرار با اتكا به اجازه شرع مقدس از غير خدا استعانت مي جويند و اين و آن را به ياري خود مي طلبند. اما حضرت علي بن الحسين عليهما السلام از غير خدا را در موقع اضطرار نوعي فتنه و آزمايش تلقي نموده و از خدا درخواست مي كند كه در مواقع اضطراري مرا به چنين امتحاني مبتلا و آزمايش منما. براي آنكه شنوندگان محترم به گوشه اي از مقام توحيد افعالي مردان عالي مقام الهي در زمينه اضطرار واقف شوند و ضمنا مطلب دعاي امام سجاد (ع ) نيز هر چه بهتر روشن گردد

در اينجا مختصري از زندگي افتخارآميز و پرفراز و نشيب حضرت ابراهيم خليل الرحمان ذكر مي شود. قرآن شريف در چند مورد از حضرت ابراهيم نام برده و به مبارزات او با بت و بت پرستي و بت پرستان و خطراتي كه در سر راهش پيش آمد اشاره نموده است . بت شكني ابراهيم از جمله مبارزات آن حضرت و افروختن آتش براي سوزاندن ابراهيم از جمله خطراتي است كه براي آن حضرت پيش آمد، و در اينجا به استناد بعضي از آيات و روايات ، جريان امر به اختصار توضيح داده مي شود. در يكي از عيدها كه مردم از شهر خارج مي شده و به صحرا مي رفتند ابراهيم (ع ) عذر مزاجي آورد و در شهر ماند. از فرصت نبودن مردم استفاده نمود، به بتخانه رفت ، تمام بتها را به استثناي بت بزرگ شكست و تبر بت شكني را به گردنش ‍ افكند. مردم كه از صحرا برگشتند و به بتكده رفتند، بتها را شكسته يافتند فرياد برآوردند، شهر به هم ريخت ، طوفاني برپا شد، ابراهيم را عامل اين كار شناختند، او را براي محاكمه در حضور مردم آوردند.

قالوا انت فعلت هذا بالهتنا يا ابراهيم . قال بل فعله كبيرهم هذا فاساءلوهم ان كانوا ينطقون .(388)

گفتند اي ابراهيم ! آيا تو با خدايان ما چنين كردي ؟ پاسخ داد: بت بزرگ مرتكب اين كار شد. از آنها سؤ ال كنيد اگر مي توانند سخن بگويند.

قال الصادق عليه السلام : و الله ما فعله كبيرهم و ما كذب ابراهيم . فقيل فكيف ذلك . فقال : انما قال فعله كبيرهم هذا ان نطق ، و ان لم ينطق فلم يفعل كبيرهم هذا شيئا.(389)

امام صادق (ع ) قسم ياد كرد كه بت مرتكب اين كار نشده بود و ابراهيم هم دروغ نگفته بود. عرض شد اينكه مي فرماييد چگونه است ؟ فرمود: ابراهيم به مردم گفت : بت بزرگ اين كار را انجام داده اگر نطق مي كند، و اگر نطق نمي كند مرتكب كاري نشده است . نمرود و مردم پس از شور و تبادل فكر به اين نتيجه رسيدند كه مجازات گناه بزرگ اين است كه در آتش سوزانده شود، افكار عمومي كيفر سوزاندن را پذيرفت و اين شعار زبانزد همگان گرديد:

قالوا حرقوه و انصروا الهتكم .(390)

گفتند او را بسوزانيد و خدايان خود را ياري نماييد.

سوزاندن ابراهيم به نام خدايان ، رنگ مذهبي به خود گرفت . از اين رو بت پرستان به احترام بتها در تهيه هيزم شركت كردند، حتي كساني مريض بودند و در شرف مرگ با وصيت ، مقداري از ماترك خود را براي خريد هيزم سوزاندن ابراهيم اختصاص دادند. جمع آوري هيزم مدتي به طول انجاميد و ابراهيم در طول آن مدت زنداني بود. پس از آنكه به مقدار كافي هيزم از نقاط دور و نزديك جمع آوري گرديد بر روي هم انباشته شد، در موعد مقرر، از تمام اطراف هيزمها شعله هايي را برافروختند و در نتيجه گويي دريايي از آتش به وجود آمد. قبلا منجنيقي ساخته بودند كه ابراهيم را در آن بنشانند و در وسط درياي آتش بيفكنند. روز سوزاندن ابراهيم فرا رسيد، او را در منجنيق نشاندند تا در نقطه مركزي آتش بيندازند. لحظات اضطراري براي ابراهيم شروع شد. كسي كه در آن موقع مي توانست به ابراهيم كمك كند و او را از محيط خطر خارج نمايد جبرئيل امين بود. روايات متعددي با مختصر تفاوت در عبارت رسيده كه جبرئيل ، خود را به ابراهيم رساند و آمادگي خويش را براي ياري او اعلام داشت . از آن جمله اين حديث است :

و التقي معه جبرئيل في الهواء و قد وقع في المنجنيق . فقال يا ابراهيم هل لك الي من حاجة . فقال ابراهيم : اما اليك فلا و اما الي رب العالمين فنعم .(391)

جبرئيل در هوا ابراهيم را ملاقات نمود، موقعي كه در منجنيق قرار داشت . گفت : اي ابراهيم ! آيا به من حاجتي داري ؟ ابراهيم پاسخ داد: اما به تو حاجتي ندارم ، و اما به خداوند عالميان نيازمند و محتاجم .

ابراهيم دعا كرد و از خدا نصرت طلبيد، خداوند خواسته او را اجابت فرمود.

قلنا يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم .(392)

به آتش فرمان رسيد كه بر ابراهيم سرد و سلامت باش . ابراهيم در موقع اضطرار از غير خدا، حتي از فرشته بزرگ الهي ياري نخواست ، فقط از باري تعالي نصرت طلبيد و خداوند ياريش فرمود. درخواست امام سجاد (ع ) در اين قطعه دعا از پيشگاه باري تعالي اين است كه خدايا در موقع اضطرار فقط از تو ياري بخواهم و با استعانت از غير خودت امتحانم منما.

پاورقي



371-سوره 6، آيه 15.

372-ميزان الحكمه ، ج 7، ص 382.

373-سوره 29، آيه 3.

374-سوره 51، آيه 14.

375-سوره 20، آيه 85.

376-سوره 7، آيه 27.

377-سوره 10، آيه 83.

378-امالي شيخ طوسي ، ج 2، ص 311.

379-سوره 29، آيات او 2 و 3.

380-سوره 3، آيه 179.

381-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 93.

382-نهج البلاغه ، (صبحي صالح )، كلمه 93.

383-بحارالانوار، ج 1، ص 224.

384-كافي ، ج 2، ص 47.

385-بحارالانوار، ج 64، ص 235.

386-سفينه ، ج 1، ص 480.

387-نهج البلاغه (صبحي صالح )، خطبه 156.

388-سوره 21، آيتين 62 و 63.

389-سوره 21، آيه 68.

390-سوره 21، آيه 68.

391-بحارالانوار، ج 12، ص 33.

392-سوره 21، آيه 69.