بازگشت

47- موقع ضرورت تنها از خدا مدد خواستن - طلب نمودنحاجت از خدا


بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم اجعلني اصول بك عند الضرورة ، و اءساءلك عند الحاجة ، و اتضرع اليك عند المسكنة .

بارالها! در موقعي كه ضرورت ايجاب مي كند حركتي سريع و جدي داشته باشم مرا به گونه اي قرار ده كه فقط از تو مدد و كمك بخواهم ؛بارالها! آنچنانم قرار ده كه قضاي حوايجم را تنها از تو درخواست كنم ؛بارالها! چنان باشم كه در موقع ذلت و فقر به پيشگاه تو زاري كنم و حل مشكلم را از تو بخواهم .

به خواست خداوند اين سه جمله از دعاي شريف مكارم الاخلاق موضوع بحث و سخنراني امروز است . يكي از مراتب و درجات توحيد كه افراد با ايمان واجد آن هستند و در باطن عقيده دارند توحيد افعالي است ، يعني فعال مايشاء در تمام عوالم هستي ، ذات اقدس ‍ الهي است ، اوست كه در سراسر جهان وجود حاكم مطلق است ، اگر چيزي را اراده فرمايد تحقق مي يابد و اگر نخواهد جامه عمل نمي پوشد:

خدا كشتي آنجا كه خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد

اگر تيغ عالم بجنبد ز جا نبرد رگي تا نخواهد خدا

حضرت ابراهيم خليل (ع ) وقتي در مقام بيان توحيد افعالي سخن مي گويد اينچنين بيان مي نمايد:

الذي خلقني فهو يهدين ، و الذي هو يطعمني و يسقين ، و اذا مرضت فهو يشفين ، و الذي يميتني ثم يحيين ، و الذي اطمع ان يغفر لي خطيئتي يوم الدين .(349)

اوست كه خالق و هادي من است ، اوست كه در گرسنگي و تشنگي به من غذا و آب مي دهد، اوست كه چون بيمار شدم شفايم عطا مي كند، اوست كه مرا مي ميراند و در قيامت حياتم مي بخشد، اوست كه اميدوارم خطايم را در روز جزا مورد عفو و بخشش قرار دهد.

جهاني كه در آن زندگي مي كنيم عالم وسايل و اسباب است و براي دست يافتن به هر مقصود و مطلوبي بايد در آغاز اسباب و وسايل آن را آماده نمود و اين سخن مورد قبول همه الهيون و ماديون است ، با اين تفاوت كه ماديون ، مجموع جهان و كليه وسايل و اسباب آن را پديده تصادف و اتفاق مي دانند و هر سببي را در انجام كار خود مستقل و اصيل مي شناسند، اما الهيون تمام عالم و كليه اسباب آن را آفريده خدا مي دانند و عقيده دارند كه هر سببي با علم و اجازه باري تعالي انجام وظيفه مي نمايد. و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه (350)

زمين پاك و شايسته كشاورزي به اذن خداوند، گياه را در آغوش خود مي پرورد و با اجازه او سر از خاك بيرون مي كند.

وسايل و اسباب عادي ، مجراي فيض حضرت باري تعالي است و مؤ منين به توحيد افعالي بايد متوجه باشند كه خداوند به وسايل و اسبابي كه در نظام خلقت قرار داده آنقدر عنايت دارد كه ابا مي كند فيضهاي خود را غير مجاري عادي به درخواست كنندگان اعطا فرمايد.

عن علي بن الحسين عليهما السلام قال : مر موسي بن عمران برجل و هو رافع يده الي السماء يدعو الله فانطلق موسي في حاجته فغاب سبعة ايام ثم رجع اليه و هو رافع يده الي السماء. فقال يا رب ! هذا عبدك رافع يديه اليك يساءلك حاجة مند سبعة ايام لا تستجيب يداه او ينقطع لسانه ما استجبت له حتي ياءتيني من الباب الذي امرته .(351)

امام سجاد (ع ) فرمود: حضرت موسي بن عمران از رهگذري عبور كرد. مردي را ديد كه كه دست به سوي آسمان برداشته و خدا را مي خواند. موسي (ع ) از پي كار خود رفت و پس از هفت روز مراجعت نمود. مشاهده كرد او همچنان دست به آسمان دارد و دعا مي كند. موسي عرض كرد بارالها! اين بنده هفت روز است دعا مي كند كه حاجتش را بر آوري و تو خواسته اش را اجابت ننموده اي . خداوند به موسي وحي فرستاد كه اگر او مرا آنقدر بخواند كه دستش بيفتد و زبانش قطع شود دعايش را مستجاب نمي كنم مگر از راهي كه مقرر داشته ام برود و مرا بخواند.

وسايطي را كه خداوند در نظام تكوين مقرر فرموده مجاري فيض اوست و افراد باايمان ، عطاياي الهي را از راه آن مجاري طلب مي كنند، رزاق ذات اقدس الهي است اما مجراي رزق ، كشاورزي و دامداري و پرورش درختان ميوه است . كسي كه آب و خاك و قدرت كار دارد بايد رزق خود را از مجاري تعيين شده به دست آورد، اگر چنين انساني وظيفه خود را انجام ندهد و بخواهد با دعا از خداوند رازق درخواست روزي نمايد، مطرود درگاه الهي خواهد بود و دعايش قابل استجابت نيست .

كان علي عليه السلام يقول : من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله .(352)

علي (ع ) مي فرمود: كسي كه آب و خاك در اختيار دارد و با وجود آن فقير و تهيدست است ، نفرين باد بر او.

شفا دهنده بيماري ها خداوند است . براي نيل به عافيت و سلامت در مرحله اول بايد از نيروي دفاع طبيعت كه مجراي فيض الهي است استفاده نمود، بدن را به حال خود واگذارد تا شفاي خداوند را به دست آورد، و اگر مزاج نتوانست در مقابل بيماري مقاومت كند بايد از راه طبيب و دوا فيض ‍ شفا را دريافت نمود.

عن النبي صلي الله عليه و آله تجنب الدواء ما احتمل بدنك الداء فاذا لم يحتمل الداء فالدواء.(353)

رسول اكرم (ص ) مي فرمود: مادامي كه بدنت قدرت تحمل بيماري را دارد از دوا اجتناب كن و زماني كه نتوانست مرض را تحمل نمايد از دارو استفاده كن .

به مشيت حكيمانه حضرت باري تعالي در نظام تشريع نيز همانند نظام تكوين ، مجاري خاصي براي كسب فيض از خداوند مقرر گرديده است . كسي كه خواستار عطيه تشريعي است بايد آن را از مجرا و طريقي كه تعيين فرموده است طلب نمايد. مسلمانان جهان همه روزه چندين بار در فرايض ‍ يوميه مي خوانند:

اياك نعبد و اياك نستعين ؛(354) بار الها! فقط ترا مي پرستم و فقط از تو استعانت مي جويم .

ياري خواستن از خداوند در مواقع مختلف ، مجاري گوناگون دارد، در يك جا فرموده است :

و استعينوا بالصبر و الصلوة ؛(355)

از راه روزه و نماز ياري خداوند را طلب نماييد. در واقع مي خواهد روزه و نماز در مجراي تشريعي است كه افراد با ايمان با استفاده از آن دو مي توانند خود را مشمول فيض باري و نصرت خداوند قرار دهند.

عن ابيعبد الله عليه السلام قال : ما يمنع احدكم اذا دخل عليه غم من غموم الدنيا ان يتوضاء ثم يدخل المسجد فيركع ركعتين يدعو الله فيها. اما سمعت الله تعالي يقول : و استعينوا بالصبر و الصلوة .(356)

امام صادق (ع ) فرموده : چه مانع مي شود يكي از شما را كه وقتي اندوه و غمي از غمهاي دنيا در دلش جاي گرفت وضو بگيرد و به مسجد برود، دو ركعت نماز بخواند و از پيشگاه خداوند رفع آن اندوه را طلب نمايد. سپس ‍ حضرت ، آيه ذكر شده را كه فرموده : از صبر و نماز ياري بخواهيد، قرائت نمود.

خداوند در قرآن شريف به طور مؤ كد فرموده است :

انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا في الحيوة الدنيا.(357) البته ما پيمبران خود و همچنين آنان را كه ايمان آورده اند در دار دنيا نصرت و ياري مي نماييم ، ياري و نصرت خداوند نسبت به پيامبر اسلام (ص ) و مسلمانان در طول سنين نبوت آن حضرت به گونه هاي مختلف و از مجاري متعدد صورت گرفته است و در اينجا به طور نمونه دو مورد ذكر مي شود. در يك مورد، مجراي فيض نصرت خداوند، عوامل طبيعي و مجاري تكويني بوده و در مورد ديگر، عامل انساني و مجراي ايماني .

در جنگ احزاب ، گروههاي مختلف مشركين با يكديگر متحد شدند و براي نابود ساختن اسلام و مسلمين مصمم گشتند. آنان از نظر عدد و جمعيت ، سلاح و مركب ، خواربار و تجهيزات لازم ، و خلاصه از جميع وسايل و اسباب پيروزي بر مسلمين تقدم داشتند و در آن موقع ، مسلمانها از هر جهت ضعيفتر از مشركين بودند. بر اساس محاسبه عادي و ضع نابرابر مسلمين و مشركين ، شكست مسلمانان قطعي به نظر مي رسيد. در اين موقع حساس رسول اكرم (ص ) دست به دعا برداشت و از خداوند استنصار نمود.

فنزل عليه جبرئيل عليه السلام فقال يا رسول الله ! ان الله عزوجل قد سمع مقالتك و دعاءك و قد اجابك و كفاك هول عدوك .(358)

جبرئيل (ع ) نازل شد، به پيمبر عرض كرد: خداوند گفته تو و دعايت را شنيد، خواسته ات را اجابت نمود و هراس و نگرانيت را كه از دشمن داشتي برطرف ساخت .

رسول اكرم (ص ) براي آنكه از جريان امر آگاه گردد و بداند نصرت باري تعالي چگونه بوده است به حذيفه ماءموريت داد برود در لشگرگاه مشركين و ماوقع را از نزديك مشاهده كند و در مراجعت جريان امر را به عرض رسول اكرم برساند و مسلمانان را نيز از حمايت خداوند و نصرت باري تعالي آگاه سازد. لشگرگاه مشركين در صحراي وسيعي در خارج شهر مدينه بود. در آنجا خيمه ها را با نظم و ترتيب برپا نموده ، اسبها و شترها را در نقطه هاي مناسبي اسكان داده ، سربازها در جايگاههاي خود در حال استراحت بودند. در نقطه هاي مختلف ، بيش و كم آتشهايي براي پختن غذا و ديگر حوايج خود افروخته بودند.



ناگهان در تاريكي شب بادي بسيار شديد وزيدن گرفت و با خودش ‍ سنگريزه و شن مي آورد و بر سر و صورت افراد مي كوفت . وزش باد در محيط لشكرگاه به حدي بود كه خيمه ها را از جاي كند، آتشها را پراكنده نمود و قسمتي از خيمه هاي فرو ريخته ، طعمه حريق گرديد. خلاصه بر اثر اين بلاي آسماني تمام تشكيلات مشركين به هم ريخت ، وحشت و نگراني آنچنان سپاه را فراگرفت كه نه تنها از پيروزي در جنگ ماءيوس شدند بلكه هر فردي حيات خود را در معرض خطر مي ديد و به فكر اين بود هر طور كه ممكن است محيط خطر را ترك گويد و جان سالمي را به در برد. حذيفه موقعي به محل ماءموريت خود رسيد كه تمام سازمانهاي دشمن ويران شده بود و سران مشركين با اضطراب و نگراني شديد در فكر فرار بودند.

فقام ابوسفيان الي راحلته ثم صاح في قريش : النجاة النجاة ! و قال طلحة الازدي لقد زادكم محمد بشر. ثم قام الي راحلته و صاح في بني اشجع : النجاة النجاة ! و فعل عيينة بن حصن مثلها. ثم فعل الحارث بن عوف المزني مثلها، ثم فعل الاقرع بن حابس مثلها. و ذهب الاحزاب و رجع حذيفة الي رسول الله صلي الله عليه و آله فاخبره الخبر.(359)

ابوسفيان به پا خاست و به طرف مركب خود حركت كرد و با فرياد بلند، قريش را مخاطب قرار داد و گفت : عجله كنيد و خود را نجات دهيد. سپس ‍ طلحه ازدي گفت : محمد براي شما شر بزرگي طلب نموده است . آنگاه به طرف مركب خود حركت كرد و فرياد زده ، بني اشجع را مخاطب ساخت و گفت : عجله كنيد و جان خود را به در بريد. بعضي ديگر از رؤ ساي مشركين چنين كردند، و خلاصه احزاب پراكنده شدند و رفتند، و حذيفه به مدينه مراجعت نمود و جريان امر را به حضرت رسول اكرم (ص ) اطلاع داد.

مجراي فيض نصرت حضرت باري تعالي در اين مورد وزش باد و پراكنده نمودن سنگريزه و شن و خلاصه عوامل تكويني و طبيعي بود. در بعضي از موارد مجراي نصرت خداوند عامل انساني و همكاري مردم مؤ من با رسول اكرم (ص ) بوده است و خداوند اين مطلب را با عبارتي كوتاه در قرآن شريف به پيشواي بزرگ اسلام فرموده است :

يا ايها النبي ! حسبك الله و من اتبعك من المؤ منين .

اي نبي معظم ! كفايت كننده امر تو خداوند است و آن اشخاص با ايماني كه از تو پيروي مي نمايند.

فتح مكه نمونه نصرت و ياري خداوند از مجراي مردمي و از راه همكاري افراد مؤ من با رسول معظم اسلام است . اراده حضرت باري تعالي اين بود كه مكه معظمه روزي به دست پيشواي اسلام فتح گردد، بتها را بشكند، بت پرستي را براندازد، و كلمه توحيد را از آن بيت مقدس به گوش جهانيان برساند. اين اراده تحقق يافت ، رسول گرامي وارد مكه شد، گردنكشان قريش و مشركين مكه در مقابل آن حضرت سر تعظيم و تكريم فرود آوردند، اما مجراي اين فيض بزرگ الهي نيروي انساني و پايداري مجاهدين با ايمان بود كه پيشواي اسلام در طول سنين بعد از هجرت ، آنان را تربيت نموده و از نورانيت اسلام برخوردارشان ساخته بود. مردم مسلمان در فتح مكه به منزله دست نيرومند پيشواي اسلام بودند. رسول اكرم (ص ) نصرت خداوند را با آن دست گرفت و مشكلات فتح مكه را با همان دست حل نمود. آنان بودند كه از پيمبر تبعيت نمودند، زمينه جلب نصرت خداوند را مهيا ساختند و به آيه شريفه :

يا ايها النبي حسبك الله و من اتبعك من المؤ منين .(360)

جامه تحقق پوشاندند و آن را عملا پياده كردند. اگر مردم نمي بودند علي القاعده مكه فتح نمي شد و پيمبر اسلام در اين پيروزي درخشان از فيض ‍ نصرت حضرت باري تعالي مستفيذ نمي گرديد. موقعي كه پيغمبر اكرم (ص ) در قيد حيات بود، براي آنكه اسلام همچنان در مسير خود حركت كند و به پيشرفتهاي شايسته ادامه دهد، مكرر در منبر و محضر با تعبيرهاي مختلف به مردم فرمود: ولي شما بعد از من علي عليه السلام است ، او را تبعيت نماييد و از دستورش سرپيچي نكنيد.

بدبختانه پس از رحلت آن حضرت ، سفارشهايش عملا به دست فراموشي سپرده شد، اميرالمؤ منين (ع ) را ترك گفتند و بر اثر اين رفتار خلاف حق ، مجراي فيض الهي را مسدود نمودند و اسلام و مسلمين را از پيشرفتهاي سعادت آفرين محروم ساختند. اگر اكثريت مردم از آن حضرت اطاعت مي نمودند مي توانست به آساني دست اقليت غير مشروعشان باز دارد اما چنين نشد و اكثريت مسلمانها تحت تاءثير عوامل مختلف قرار گرفتند و از اطاعتش سرباز زدند. علي (ع ) در خطبه شقشقيه ضمن عبارت كوتاهي وضع دردناك و رنج آور خود را در آن ايام اينچنين بيان نموده است :

و طفقت ارتئي بين ان اصول بيد جذاء او اصبر علي طخية عمياء(361)

حضرت در امر خلافت و زمامداري مسلمين بر سر دو راهي قرار گرفته بود، فكر مي كرد كه آيا با دست قطع شده قيام كنم يا با مشاهده ظلمت و تيرگي پديد آمده صبر نمايم .

ابن ميثم در شرح عبارت امام (ع ) چنين مي گويد:

و في كل واحد من هذين القسمين خطر: اما القيام فبيد جذاء و هو غير جائر لما فيه من التغرير- بالنفس و تشويش نظام المسلمين من غير فائدة و استعار وصف الجذاء لعدم الناصر، و اما الترك و فيه الصبر علي مشاهدة التباس الامور و اختلاطها و عدم تمييز الحق و تجريده عن الباطل و ذلك في غاية الشدة و البلاء ايضا(362)

در هر يك از اين دو قسم خطر است . اما قيام با دست قطع شده جايز نيست زيرا در اين عمل هلاكت نفس و مشوش ساختن نظام مسلمين بدون فايده است . و استعاره دست قطع شده براي نداشتن ناصر و نبودن مددكار است . اما صبر بر مشاهده اشتباهات و خلط حق به باطل نيز در نهايت سختي و شدت است و تحمل آن براي افراد با ايمان بسيار ناراحت كننده و مشكل .

نتيجه آنكه فيض خداوند در اين عالم از راه وسايل و اسباب به مردم مي رسد، فيض رزق از راه كشاورزي و فيض شفاي بيماري از راه طبيب و دوا. نصرت حضرت باري تعالي كه از فيضهاي گرانقدر اوست به وسيله و اسباب عايد مردم مي گردد، گاهي وسايل تكويني است مانند تندبادي كه در جنگ احزاب وزيدن گرفت و خداوند بدان وسيله ، پيمبر گرامي و مسلمانان را ياري نمود، و گاهي وسيله مردمي است مانند نصرت الهي در فتح مكه معظمه كه به وسيله مردم باايمان و ياري آنان عايد اسلام و مسلمين گرديد در هر دو صورت ، نصرت الهي مايه پيروزي و موفقيت است و مانند ديگر فيضها از مجاري مقرر عايد مردم مي گردد. امام (ع ) در جمله اول دعاي مورد بحث امروز به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

اللهم اجعلني اصول بك عند الضرورة ؛بارالها! در موقعي كه ضرورت ايجاب مي كند حركتي سريع و جدي انجام دهم مرا به گونه اي قرار ده كه فقط از تو مدد و كمك بخواهم . امام (ع ) در زماني واقع شده كه قيام جدي و حركت سريع به منظور برانداختن حكومت غاصب آل اميه ميسر نيست زيرا مردم كمك نمي كنند و فيض نصرت الهي به دست نمي آيد. ممكن است مقصود امام حركتي باشد كه نصرت الهي از مجراي تكوين عايد شود يا مقلب القلوب به قدر لازم دلها را متوجه هدف نمايد و فيض خود را از آن راه ايثار فرمايد.

در جمله دوم دعا كه موضوع قسمتي از سخنراني امروز است ، امام (ع ) به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و اساءلك عند الحاجة ؛بارالها! آنچنانم قرار ده كه قضاي حوايجم را تنها از تو درخواست نمايم به دگران اظهار احتياج نمودن و نياز خود را با اين و آن در ميان گذاردن نوعي تن دادن به خواري و ذلت است . اسلام اجازه نمي دهد مسلمانان عز و احترام خود را ناديده انگارند و با اظهار تمني در مقابل افراد، خويشتن را تحقير نمايند، چه اين كار علاوه بر ذل دنيوي ، مؤ اخذه و پرسش ‍ اخروي را در پيش دارد.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : يا اباذر! اياك و السؤ ال فانه ذل حاضر و فقر تتعجله و فيه حساب كبير يوم القيامة .(363)

رسول اكرم (ص ) به ابي ذر غفاري فرمود: بپرهيز از سؤ ال كردن كه در اين كار، ذلت دنيوي و تعجيل در فقر است و در قيامت حساب طولاني خواهد داشت .

بزرگتر از مصيبت سؤ ال نمودن ، اين است كه سائل تمناي خود را به كسي بگويد كه پست و نااهل باشد و به درخواستش اعتنا ننمايد.

عن علي عليه السلام قال : فوت الحاجة اعظم من طلبها الي غير اهلها.(364)

علي (ع ) فرموده : فوت شدن حاجت آسانتر است از اينكه صاحب حاجت ، آن را از نااهل طلب نمايد.

شخص محتاج با اظهار حاجت ، عز و احترام خود را حفظ ننموده و از دگري قضاي آن را خواسته است . اگر كسي كه مورد سؤ ال واقع شده قدرت برآوردن حاجت را دارد حتما برآورد و به خواسته سائل عملا ترتيب اثر بدهد و اگر با داشتن توان سرباز زند و اعتنا نكند، به نظر امام معصوم مرتكب قبيحي بسيار بزرگ شده است .

عن الكاظم عليه السلام قال : ما اقبح با الرجل ان يساءل الشيي ء فيقول لا.(365)

امام كاظم (ع ) فرموده : چقدر قبيح است كه مردي مورد سؤ ال و تقاضا واقع شود و با قدرت برآوردن آن ابا نمايد و پاسخ نفي دهد. امام (ع ) در روايتي كوتاه قبح هر دو بعد يعني بدي سؤ ال و بدي منع سائل را با عبارتي لطيف و رسا بيان فرموده است :

عن ابيجعفر عليه السلام قال : لو يعلم السائل ما في المساءلة ما ساءل احد احدا ولو يعلم المسئول ما في المنع ما منع احد احدا.(366)

امام باقر (ع ) فرمود: اگر سائل از بدي سؤ ال آگاه مي بود، هيچ فردي از فرد ديگر حاجت خود را نمي خواست و اگر شخص مورد سؤ ال مي دانست كه پاسخ منفي و منع سائل چه قبحي دارد، هيچ فردي فرد ديگر را محروم نمي نمود.

حضرت ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام همواره مراقب اين هر دو بعد بود. نه هرگز سائلي را محروم مي ساخت و نه هرگز خودش از غير خداوند سؤ ال مي نمود. بر اثر اين خصلت عالي ، پروردگار او را خليل خود قرار داد و از اين مقام بسيار رفيع برخوردارش نمود.

عن علي بن موسي الرضا عليه السلام قال : اتخذ الله عزوجل ابراهيم خليلا لانه لم يرد احدا و لم يساءل احدا غير الله عزوجل .(367)

حضرت رضا (ع ) فرمود: خداوند ابراهيم خليل را به دوستي خود برگزيد براي اينكه او نه سائلي را رد مي كرد و نه از غير خداوند سؤ ال مي نمود.

براي آنكه بدانيم سؤ ال تا چه حد در اسلام مذموم است و چگونه حجاب رحمت خدا مي شود، به اين حديث توجه نماييد.

ضمن رسول الله صلي الله عليه و آله لقوم من الانصار الجنة علي الا يساءلوا احدا. فكان الرجل منهم يسقط سوطه و هو علي دابته ، فنزل حتي يتناوله كراهية ان يساءل احدا شيئا.(368)

رسول اكرم (ص ) براي خانواده اي از انصار، ضمانت بهشت نمود به اين شرط كه در زندگي از احدي سؤ ال ننمايند. براي رعايت اين شرط گاهي يك نفر از آنان بر مركب خود سوار بود، شلاقش به زمين مي افتاد، از براي آنكه از كسي درخواست ننمايد پياده مي شد و شلاق خود را بر مي داشت .

نتيجه آنكه سؤ ال از غير خداوند در اسلام ناپسند است و افراد باايمان براي حفظ عز اسلامي خود بايد از اين كار بپرهيزند و خويشتن را تحقير ننمايند. امام سجاد (ع ) در جمله دوم دعاي مورد بحث امروز به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و اساءلك عند لجاجة ؛ بارالها! آنچنانم قرار ده كه حوايج خود را فقط به تو بگويم و قضاي آنها را تنها از تو درخواست نمايم .

حضرت علي بن الحسين عليهما السلام در جمله سوم دعاي مكارم الاخلاق كه موضوع آخرين قسمت سخنراني امروز است عرض ‍ مي كند:

و اتضرع اليك عند المسكنة ؛بارالها! چنان باشم كه در مواقع ذلت و تهيدستي به پيشگاه تو زاري كنم تا مشكلم را حل نمايي .

بعضي از حوادث و رويدادهاست كه مي تواند در انسان اثر عميق بگذارد، موجب انفعال نفس شود، و آدمي را گرفتار احساس ذلت و حقارت نمايد. منشاء اين حالت روحي هر چه باشد لازم است افراد باايمان در اين قبيل مواقع متحمل و خويشتن دار باشند، حادثه ذلت بار خود را در ضمير خويش پنهان نگاه دارند، به كسي عرض حاجت نكنند، و حل مشكل خود از دگران نخواهند كه اين عمل با بزرگواري و عزت نفس سازگار نيست .

عن ابيجعفر عليه السلام قال : اربع من كنوز البر: كتمان الحاجة و كتمان الصدقة و كتمان الوجع و كتمان المصيبة .(369)

امام باقر (ع ) فرموده : چهار چيز از گنجينه هاي بر و نيكي است ، آنها را مخفي نگاه داريد: پنهان داشتن حاجت ، پنهان داشتن صدقه ، پنهان داشتن درد، و پنهان داشتن مصيبت .

فقر و تهيدستي از جمله عواملي است كه مي تواند موجب انفعال شديد نفساني شود و آدمي را دچار احساس ذلت و حقارت نمايد. كسي كه فاقد حداقل معاش است و پول به قدر مصارف روزانه خود و زن و فرزندان خويش در اختيار ندارد، قطعا از نظر روحي و معنوي گرفتار مصيبت سنگيني است و با عوارضي جانكاه و طاقت فرسا مواجه است . علي عليه اسلام ضمن حديثي پاره اي از آن عوارض را براي فرزند گراميش حضرت مجتبي شرح داده است .

قال امير المؤ منين للحسن عليهما السلام : من عدم قوته كثر خطاياه ، يا بني ! الفقير حقير لا يسمع كلامه و لا يعرف مقامه ، لو كان الفقير صادقا يسمونه كاذبا و لو كان زاهدا يسمونه جاهلا. يا بني ! من ابتلي بالفقر باربع خصال : بالضعف في يقينه و النقصان في عقله و الرقة في دينه و قلة الحياء في وجهه ، فنعوذ بالله من الفقر.(370)

امير المؤ منين (ع ) به فرزندش حضرت مجتبي فرمود: كسي كه فاقد قوت روزانه است خطاياي بسيار دارد. فرزندم ! فقير در نظر مردم حقير است ، سخنش بدرستي مسموع نيست و مقامش شناخته نمي شود، اگر فقير راستگو باشد دروغگويش مي خوانند، اگر زاهد و بي اعتناي به دنيا باشد جاهلش مي نامند. فرزندم ! آن كس كه به فقر مبتلا مي شود دچار چهار خصلت موذي خواهد شد: يقينش ضعيف مي گردد، عقلش به نقصان مي گرايد، دينش رقيق مي شود، و در مواجهه با مردم حياتش تقليل مي يابد، و در پايان حديث ، امام (ع ) فرمود: پناه مي بريم به خدا از فقر و تهيدستي .

احساس ذلت و مسكنت كه در روان آدمي پديد مي آيد منشاء آن خواه فقر و بي چيزي باشد يا ديگر عوامل . به هر صورت احساس ذلت مايه ناراحتي و عذاب شديد روحي است . افراد با ايمان به پيروي از شرع مقدس ، ذلت خود را پنهان مي دارند، به اين و آن نمي گويند، و اظهار حاجت نمي نمايند، چه آنكه مي دانند با اين عمل رنجشان بيشتر مي شود، دچار ذلت تازه اي مي گردند، و ناراحتي درونشان فزونتر خواهد شد. تنها ملجاء و مرجع مؤ منين راستين در اين مواقع سخت و دردناك ذات اقدس الهي است ، اوست كه مسبب الاسباب است ، مي تواند با اراده تواناي خود موجبات گشايش هر مشكلي را فراهم آورد و افراد گفتار را از بلا برهاند. اين گروه پاكدل در آن لحظات سخت با خلوص و اطمينان خاطر دست دعا به سوي او بر مي دارند و با چشمي اشكبار قضاي حاجت خود را از وي درخواست مي نمايند.

جمله سوم دعاي مكارم الاخلاق ، موضوع آخرين قسمت سخنراني امروز، ناظر به وضعي اينچنين است . حضرت زين العابدين (ع ) در پيشگاه خداوند عرض مي كند: و اتضرع اليك عند المسكنة ؛بارالها! چنان باشم كه در مواقع هر ذلت و مسكنتي ، خواه ناشي از فقر باشد يا منشاء آن عامل ديگر، فقط و فقط در پيشگاه تو زاري كنم و حل مشكلات خودم را از تو درخواست نمايم .

البته كسي مي تواند به چنين موقعيتي رفيع و بلند پايه دست يابد كه مدارج كمال ايمان و توحيد را به شايستگي پيموده و از يقين كامل برخوردار باشد.

پاورقي



349-سوره 26، آيات 78 تا 82.

350-سوره 7، آيه 58.

351-بحارالانوار، ج 2، ص 263.

352-وسائل ، ج 12، ص 24.

353-مكارم الاخلاق (چاپ سنگي ) ص 198.

354-سوره اول ، آيه 5.

355-سوره 2، آيه هاي 45 و 153.

356-تفسير مجمع البيان 1 و 2، ص 100.

357-سوره 40، آيه 51.

358-كافي ، ج 8، ص 279.

359-كافي ، ج 8، ص 279.

360- سوره 8، آيه 64.

361-نهج البلاغه ، (صبحي صالح )، خطبه 3.

362-شرح نهج البلاغه ابن ميثم ، ج 1، ص 255.

363-ميزان الحكمه ، ج 4، ص 338.

364-مستطرف ، ج 1، ص 114.

365-مشكوة الانوار، ص 230.

366-تحف العقول ، ص 300.

367-سفينة البحار، ج 1، ص 584.

368-ميزان الحكمه ، ج 4، ص 340.

369-تحف العقول ، ص 295.

370-بحار الانوار، ج 69، ص 47.