بازگشت

45- مصونيت از مسامحه در عبادت - محفوظ ماندن از فَقدبصيرت


بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تبتليني بالكسل عن عبادتك و لا العمي عن سبيلك .

امام سجاد عليه السلام در اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق دو درخواست از پيشگاه خداوند مي نمايد: اول عرض ‍ مي كند: بارالها! مرا در عبادت و بندگيت به مسامحه كاري و بي رغبتي مبتلا مكن ؛دوم مي گويد: بارالها! در پيمودن صراط مستقيمت مرا گرفتار نابينايي منما. به خواست خداوند اين دو قسمت از دعا موضوع سخنراني امروز است . به شرحي كه در سخنراني گذشته توضيح داده شد، امام (ع ) براي آنكه در كبر سن و ضعف قواي تن از جهت رزق و روزي در مضيقه واقع نشود، به دگران نيازمند نگردد، و به عز اسلاميش آسيب نرسد، دو درخواست از پيشگاه باري تعالي نموده است : اول آنكه فيض وسعت رزقي را كه به من عنايت مي فرمايي در كبر سنم قرار دهي ، دوم آنكه قوي ترين نيرويي را كه به من مي دهي در ايام فرسودگي و تعبم عطا فرمايي . با توجه به اينكه در دوران پيري به موازات ضعف قواي مادي ، نشاط روح و بينش ‍ معنوي نيز كاهش مي يابد، در دعاي مورد بحث امروز از خدا مي خواهد كه در كبر سن از عبادت بي نشاط و فقد بصيرت نيز مصون و محفوظ باشد.

در جمله اول دعا، امام (ع ) در زمينه عبادت كلمه كسل را به كار برده و از خدا خواسته است كه به آن حالت زيانبار مبتلايش ننمايد. براي آنكه مقصود امام روشن شود لازم است معناي كسل بخوبي واضح گردد. راغب در مفردات مي گويد: الكسل التثاقل عما لا ينبغي التثاقل عنه و لاجل ذلك صار مذموما كسل عبارت از اين است كه آدمي انجام عملي را ثقيل و سنگين وانمود نمايد، با آنكه شايسته است در اتيان آن عمل از خود نشاط و تحرك نشان بدهد، به همين جهت كسل از صفات مذموم شناخته شده است .

تمام كارهايي كه به دست مردم عمل مي شود، خواه براي زندگي دنيا باشد يا سعادت آخرت ، اگر خواسته باشند بخوبي انجام پذيرد بايد با نشاط و علاقه مندي و منزه از كسل و سستي تحقق يابد. دانشمندان بزرگ جهان كه به اكتشافات و اختراعات حيرت زا موفق گرديدند و به سربلندي و افتخار نايل آمدند براي اين بود كه عاشق كاوشهاي فرهنگي و تحقيقات علمي خود بودند و در محل كار خويش سر از پا نمي شناختند و تمام وجودشان غرق نشاط بود.

اولياي گرامي اسلام كه به تعالي مادي و معنوي مسلمين علاقه داشتند ضمن روايات متعددي توصيه نموده اند كه كارهاي دنيوي و اخروي خويش ‍ را با نشاط و دلگرمي و منزه از فتور و سستي انجام دهند و در اينجا بعضي از روايات ذكر مي شود.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : من كسل عن طهوره و صلاته فليس فيه خير لامر آخرته . و من كسل عما يصلح به امر معيشته فليس فيه خير لامر دنياه .(299)

امام صادق (ع ) فرموده : كسي كه انجام دادن طهارت و اداي نماز براي او ثقيل و سنگين باشد در او خيري براي امر آخرتش نيست ؛كسي كه كارهاي مفيد براي اصلاح امر معاش در نظرش سخت و ثقيل باشد در او خيري براي امر دنيايش نيست .

عن ابيجعفر عليه السلام قال : اني لابغض الرجل يكون كسلان عن امر دنياه فهو عن امر آخرته اكسل .(300)

امام باقر (ع ) فرمود: مورد بغض و بدبيني من است مردي كه در امور دنياي خود مهمل و بي رغبت است ، چنين انساني اهمال و فتورش در امر آخرت بيشتر خواهد بود.

محرك بزرگ مردم در فعاليتهاي دنيوي جلب لذت يا دفع الم و به تعبير ديگر سوديابي و جلوگيري از زيان و ضرر است . بر اين اساس از پي غذا و لباس و مسكن مي روند، از پي مال و مقام ، جاه و محبوبيت ، و خلاصه براي دست يافتن به هر لذت و دفع هر المي قدم بر مي دارند و همت مي گمارند. بعضي براي رسيدن به لذايذ و منافع دنيوي فعاليت افراطي دارند، زياده روي مي كنند، بعضي معتدل و ميانه رو هستند، و بعضي در انجام وظايف دنيوي سست و مهمل اند. اسلام به پيروان خود توصيه نموده است كه در امر معاش و تاءمين زندگي فعاليت معتدل داشته باشند، نه به حرص و زياده روي گرايش يابند و نه سستي و اهمال را روش خود قرار دهند. كساني كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند اطاعتشان از اوامر باري تعالي و اجتنابشان از گناه به انگيزه نيل به جلب لذت و دست يافتن به نعمتهاي اخروي و مصون ماندن از آلام دوزخ و عذاب الهي است . البته اولياي بزرگ خدا بر اداي وظايف بندگي محركشان رسيدن به نعمتهاي بهشت يا بركناري از عذاب دوزخ نيست بلكه بزرگترين محرك و گواراترين نعمت براي آنان در اداي وظايف بندگي ، شكر نعمت خالق و جلب رضاي باري تعالي است . اولياي گرامي اسلام به پيروان خود توصيه نموده اند كه در عبادات و امور اخروي نيز همانند فعاليتهاي دنيوي معتدل باشند، به در عبادات زياده روي و افراط كنند و نه كاهلي و سستي نمايند.

في الحديث : اياك و الكسل و الضجر انه من كسل لم يؤ د حقا و من ضجر لم يصبر علي حق .(301)

در حديث آمده است كه بپرهيز از اينكه در عبادات مهمل باشي يا تندرو، چه آنكس كه در عمل سستي و اهمال نموده ، حق را ادا نكرده است و آن كس كه زياده روي نموده ، بر اداي حق صبر نكرده است .

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : يا علي ! ان هذا الدين متين فاوغل فيه برفق و لا تبغض الي نفسك عبادة ربك .(302)

رسول اكرم فرمود: يا علي ! اين دين قوي و متين است ، ضعف و سستي در آن راه ندارد، در اعمال عبادي با مدارا حركت كن ، تندروي منما، و در دلت بغض عبادت پروردگارت را به وجود مياور.

اگر مردم موازنه و تعادل دنيا و آخرت را بدرستي حفظ كنند و با اندازه گيري صحيح و دور از افراط و تفريط براي هر دو سرا فعاليت نمايند و مقررات شرع مقدس در هر دو بعد مورد توجهشان باشد اينان گروه سعادتمندان اند، دنيا و آخرتشان معمور خواهد بود و مشمول الطاف الهي هستند. اما اگر تمام كوشش و همتشان مصروف دنيا گردد و به امور آخرت بي اعتنا باشند آنان گروه سيه روز و بدبخت خواهند بود و به فرموده علي (ع ) در معرض ‍ بغض حضرت باري تعالي قرار دارند.

قال امير المؤ منين عليه السلام : ان ابغض الرجال الي الله تعالي لعبد و كله الله الي نفسه جائرا عن قصد السبيل سائرا بغير دليل ان دعي الي حرث الدنيا عمل و ان دعي الي حرث الآخرة قصر.(303)

علي (ع ) فرموده : مبغوضترين مردان نزد باري تعالي بنده اي است كه خداوند او را ترك گفته ، از حمايت خود محرومش ساخته و او را به خودش ‍ واگذارده است ، از صراط مستقيم منحرف گرديده و بدون راهنماي آگاه طي طريق مي نمايد، اگر به كارهاي دنيوي و سود مادي خوانده شود اجابت مي كند و آن را به كار مي بندد، و اگر به عملي كه بذر افشاني براي آخرت است خوانده شود آن را با اهمال و بي رغبتي تلقي مي نمايد.

بيشتر مردم عالم در جلب منافع و لذايذ دنيوي و دفع زيانها و آلام مادي كوشا و جدي هستند و براي آنها با علاقه مندي و نشاط فعاليت مي كنند، و عده بالنسبه قليلي در امور مادي و انجام وظايف دنيوي سنگين و كم رغبت اند. اما در زمينه امور معنوي و اخروي ، درست مطلب برعكس است ، عده قليلي با نشاط و علاقه مندي به وظايف روحاني و معنوي خود عمل مي كنند و اوامر الهي را به كار مي بندند اما بيشتر مردم جهان يا اساسا به عالم بعد از مرگ عقيده ندارند يا اگر معتقد باشند در عقيده خود آنقدر قوي نيستند كه با علاقه مندي و نشاط به وظايف بندگي عمل كنند و اوامر خداوند را آنطور كه شايسته است اطاعت نمايند. علت تفاوت عمر دنيوي و عمر اخروي اين است كه لذايذ و آلام مادي و سود و زيانهاي مشهود و محسوس است و همه مردم آنها را درك مي كنند اما سود و زيانهاي اخروي مربوط به غيب اين عالم و جهان بعد از مرگ است و مردم تا در اين عالم اند از مشاهده آن عالم محروم و بي نصيب اند و از سود و زيان آن غافل و بي خبرند.

يعلمون ظاهرا من الحيوة الدنيا و هم عن الاخرة هم غافلون .(304)

اينان از سود و زيانهاي دنيا آگاهي دارند و از عالم آخرت و پاداشها و كيفرهاي آن ناآگاه و غافل اند.

سرانجام اين پرده غفلت روزي كنار مي رود و غيب آخرت مشهود مي گردد، افرادي كه در اين دنيا فقط به لذايذ و فوايد مادي فكر مي كردند آن روز به خود مي آيند و متوجه مي شوند اما فرصت از دست رفته و آن توجه ، سودي براي آنان ندارد. قرآن شريف در اين باره فرموده است :

وجي يومئذ بجهنم يومئذ يتذكر الانسان و اني له الذكري . يقول يا ليتني قدمت لحياتي .(305)

آن روز جهنم را به عرصه قيامت مي آورند و همان روز، بشر متوجه غفلت خود مي گردد و آن توجه كه سودي به حال او ندارد با حسرت و تاءسف مي گويد: اي كاش براي زندگي امروز در دار دنيا كاري انجام داده بودم .

آنانكه در صف مؤ منين به خدا و روز جزا قرار دارند از جهت ايمان و باور معنوي با هم متفاوت اند، به همين جهت چگونگي عبادات و اعمال اخروي آنان نيز تفاوت دارد، گروهي به روز جزا و پاداش و كيفر الهي در آن روز آنقدر مطمئن اند كه گويي در دنيا عرصه محشر و صحنه ثواب و عقاب الهي را مشاهده مي كنند. توجه اساسي اين گروه به عالم آخرت و تهيه زاد و توشه سراي جاودان است ، براي دنيا فعاليت دارند اما رفاه زندگي يا مضيقه معاش در نظرشان مهم نيست ، آنچه مهم است اطاعت از باري تعالي و عبادت خالصانه اي است كه با شوق و نشاط به اميد نيل به رحمت الهي و رضوان پروردگار انجام مي دهند. پيشواي گرامي اسلام درباره قدر و منزلت اين گروه و نشاط و عشق آنان به عبادت و طاعت باري تعالي چنين فرموده است :

قال رسول الله صلي الله عليه و آله : افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لا يبالي علي ما اصبح من الدنيا علي عسر ام علي يسر.(306)

رسول اكرم (ص ) فرموده : برترين مردم كسي است كه عاشق عبادت باشد، با آن معانقه كند، در دل عبادت را دوست بدارد، با بدن خود در حال فراغت بال و آرامش خاطر آن را انجام دهد، و باك نداشته باشد كه از نظر معاش در مضيقه و تنگي است يا در آسايش و رفاه .

اين گروه بهترين شاگردان مكتب اسلام اند و ارزش معنوي انسان را به شايستگي درك نموده اند.

گروه ديگر افرادي هستند كه به خدا و قيامت ايمان دارند ولي آنقدر مجذوب امور مادي و شؤ ون دنيوي هستند كه موفق نمي شوند عبادتي را با نشاط و شوق انجام دهند و از مسرت دروني آن برخوردار گردند. اينان گرفتار عارضه روحي هستند و تا خويشتن را درمان ننمايند از عبادت باري تعالي لذت نمي برند. حضرت مسيح (ع ) درباره اين گروه فرموده است : بحق اقول لكم انه كما ينظر المريض الي طيب الطعام فلا يلتذه مع ما يجده من شدة الوجع كذلك صاحب الدنيا لا يلتذ بالعبادة و لا يجد حلاوتها مع ما يجد من حب المال .(307)

بحق با شما مي گويم : همان طور كه مريض به غذاي خوب و مطبوع مي نگرد و بر اثر شدت درد از آن لذت نمي برد، همچنين دنياداران و علاقه مندان به امور مادي با احساس حب مال ، لذت عبادت و شيريني آن را درك نمي كنند.

گروه ديگر كساني هستند كه به خدا و روز جزا عقيده دارند اما ايمانشان ضعيف است ، در عبادت ريا كارند، جايي كه دگران ناظر عملشان نيستند در بندگي خدا كسل و بي رغبت اند، اما آنجا كه مردم نماز خواندنشان را مشاهده مي كنند با وجد و نشاط خدا را بندگي مي نمايند، نشاط اينان در عبادات براي مردم است نه براي خدا:

عن علي عليه السلام قال : للمرائي ثلاث علامات : ينشط اذا راءي الناس و يكسل اذا خلا و يحب ان يحمد في جميع اموره .(308)

علي (ع ) فرموده : براي رياكاران سه علامت است : وقتي مردم مي بينند، از خود نشاط و شور بروز مي دهد، وقتي تنها مي شود در عبادت كسل و سنگين است ، و سومين علامتش آن است كه دوست دارد در تمام كارها مورد تحسين و تمجيد مردم باشد.

گروه ديگر منافقين خائن و ناپاكدل اند كه به زبان از مسلماني دم مي زنند و در دل ايمان ندارند. اينان براي آنكه از تعرض مسلمين مصون باشند و در منافع آنان به نام مسلماني سهيم گردند بظاهر تسليم اسلام شده و در باطن مخالف سرسخت دين خدا هستند. قرآن شريف در معرفي اين گروه چنين فرموده است :

و اذا لقو الذين آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الي شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزءون .(309)

وقتي اهل ايمان را مي بينيد مي گويند ما ايمان آورده ايم و چون با شياطين خود خلوت مي كنند مي گويند: ما با شما هستيم و مسلمانان را به استهزا گرفته ايم .

منافقين از روي مكر و فريب در صفوف جماعت مسلمين شركت مي كردند و بظاهر اقامه نماز مي نمودند، و چون ايمان واقعي نداشتند نمازشان فاقد رغبت و نشاط بود و خداوند درباره آنان فرموده است :

ان المنافقين يخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الي الصلوة قاموا كسالي .(310)

منافقين با خداوند مكر و خدعه مي كنند و خداوند نيز به آنان خدعه مي نمايد و چون به نماز مي ايستند، قيامشان آميخته به كسالت و بي ميلي است .

از آنچه مذكور افتاد اين نتيجه به دست آمد كه مردان الهي ، عاشق عبادت باري تعالي هستند، با تمام وجود بندگيش مي نمايند، و نمازشان در پيشگاه مقدس او سرشار از وجد و نشاط و منزه از تثاقل و سستي است . امام سجاد عليه السلام در ايام كبر سن كه نيروي جواني رفته و قواي بدن به ضعف گراييده چهار درخواست از ذات اقدس الهي نموده است : دو درخواست مثبت و دو درخواست منفي ، اولين تقاضاي مثبت امام اين بود كه وسيعترين رزقي را كه به من عنايت مي فرمايي در كبر سنم باشد يعني موقعي كه نيروهايم كاهش يافته و قواي بدنم ضعيف شده است . دومين تقاضاي مثبت امام (ع ) اين بود كه قوي ترين نيرويي را كه به من اعطا مي فرمايي در ايام فرسودگي و تعبم قرار ده . اين دو خواسته امام در سخنراني جلسه گذشته توضيح داده شد. امام (ع ) در اولين تقاضاي منفي خود موضوع قسمتي از سخنراني امروز است به پيشگاه خداوند عرض

مي كند:

و لا تبتليني بالكسل عن عبادتك ؛بارالها! مرا در عبادت و بندگيت به تسامح وبي رغبتي منما.

بندگان عالي قدر و محبوب خدا عاشق عبادت اند و با نشاط و شوق او را پرستش مي كنند و در بندگي و اطاعتش سربلند و مسرورند. امام (ع ) از پيشگاه حضرت باري تعالي درخواست مي نمايد كه اين حالت روحي و نشاط عبادت در كبر سن تا آخر عمر در من پايدار بماند و هرگز عبادتم فاقد نشاط و شوق نباشد.

امام سجاد (ع ) در دومين تقاضاي منفي خود، كه موضوع قسمت آخر سخنراني امروز است به پيشگاه خدا عرض مي كند:

و لا العمي عن سبيلك ؛بارالها! در پيمودن صراط مستقيم مرا گرفتار نابينايي منما.

راغب در كتاب مفردات مي گويد: العمي يقال في افتقاد البصر و البصيرة عمي گفته مي شود در مورد از دست دادن چشم و نابينايي ظاهري و همچنين گفته مي شود در مورد از دست دادن بصيرت و فقد بينش ‍ معنوي .

حضرت زين العابدين (ع ) مصونيت از نابينايي را در زمينه پيمودن راه خدا درخواست مي نمايد. مي دانيم كه طي نمودن راه حق به چشم دل و بينش ‍ خرد نياز دارد، كسي كه داراي بصيرت و درك عقلي است مي تواند راه حق را بدرستي طي كند و با وجود بصيرت ، نابينايي ظاهري به كسي كه حق طلب است آسيب نمي رساند. اسلام دين بصيرت و آيين بينش و آگاهي است . اين امر مهم و شايان تدبر در قرآن شريف خاطر نشان گرديده و خداوند به رسول گرامي (ص ) ماءموريت داده است كه آن را به اطلاع عموم برساند:

قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيرة انا و من اتبعني .(311)

پيمبر گرامي ! بگو اين است راه من ، دعوت مي كنم مردم را به سوي خدا با آگاهي و بصيرت . نه تنها دعوت من بر اساس بينش و بصيرت است بلكه پيروان من نيز مردم را آگاهانه به دين حق دعوت مي كنند و براي اثبات سخن خود اقامه برهان مي نمايند.

علي عليه السلام برنامه اهل بصيرت را براي شناخت راه حق و پيمودن آن با توجه به پرتگاهها و نقاط سقوطش ضمن يك روايت كوتاه بيان فرموده است :

عن امير المؤ منين عليه السلام قال : فانما البصير من سمع فتفكر و نظر فابصر و انتفع بالعبر ثم سلك جددا واضحا يتجنب فيه الصرعة في المهاوي .(312)

علي (ع ) فرموده : بصير آن كسي است كه سخن را بشنود و در آن فكر كند، نظر افكند و ببيند، از آن به نفع خود استفاده كند، راههاي روشن را بپيمايد و مراقب باشد كه با سر در پرتگاهها سقوط ننمايد.

براي آنكه بينش آدمي از ميان نرود، چشم دل نابينا نگردد، هر فردي بتواند آگاهانه و با بصيرت راه رستگاري و سعادت خود را بشناسد و بدرستي آن را بپيمايد لازم است همواره متوجه عوامل ضد بينش باشد و در تمام ايام عمر عملا و قولا از آنها اجتناب نمايد و براي توضيح مطلب در اين قسمت از سخنراني ، پاره اي از آن عوامل ذكر مي شود.

شرط اول به كار افتادن بصيرت و بينش براي شناخت راه سعادت اين است كه آدمي طالب سعادت باشد، بخواهد صراط مستقيم را تميز دهد و به راستي و درستي آن را بپيمايد، و از اعمال انحرافي و ضد انساني دوري گزيند. كسي كه نمي خواهد در زندگي مستقيم باشد حاضر نيست بينديشد و بصيرت و بينش خود را در شناخت صراط مستقيم به كار گيرد، واضح است كه كلام خدا و سخنان پيمبر او براي هدايت چنين انساني مؤ ثر نخواهد بود، زيرا او خواهان هدايت نيست .

قرآن شريف در اين باره فرموده است :

ان هولاء ذكر للعالمين لمن شاء منكم ان يستقيم .(313)

محتواي اين كتاب براي مردم عالم چيزي جز وسيله ياد آوري و تذكر نيست ، اما كساني از اين كتاب به خود مي آيند و متذكر مي شوند كه بخواهند مستقيم و پاك زندگي كنند و از انحرافات مصون و محفوظ باشند، يعني آنان كه نمي خواهند در دنيا پاك و مستقيم زندگي كنند، از اين كتاب آسماني بهره اي ندارند و نمي توانند به راه سعادت گرايش يابند. نظير اين آيه درباره قوم ثمود آمده است . قرآن شريف مي فرمايد:

و اما ثمود فهديناهم فاستحبوا العمي علي الهدي .(314)

ما براي هدايت قوم ثمود پيمبر فرستاديم ولي آنان كوردلي و جهالت را گزيدند، بصيرت و بينش و خرد را واپس زدند و خواستند همچنان به ناداني خويش ادامه دهند.

كساني كه طالب سعادتند و شرط اول به كار بستن بينش و بصيرت در آنان وجود دارد بايد در قدم اول سخنان پيمبر خدا را در كمال دقت بشنوند، با انديشه هاي آزاد و خالي از لجاج در گفته هاي آن پيمبر بزرگ تعقل و تفكر نمايند، به صحت و اصالت آنها واقف گردند، سپس به وي ايمان بياورند و عملا از وي پيروي كنند تا ضميرشان از نور هدايت روشن گردد و به سعادت واقعي دست يابند.

اگر كسي به انگيزه تعصب قومي يا برتري مالي يا اختلاف خانوادگي يا ديگر عواملي از اين قبيل در سخنان پيمبر خدا فكر نكرد و بصيرت خود را به كار نگرفت ، يا آنكه فكر كرد و به صحت آن سخنان پي برد ولي به علت تعصبها و لجاجتها آيين حق را نپذيرفت ، او همچنان كوردل و محروم از سعادت باقي خواهد ماند. اين قبيل افراد در مكه معظمه پيش از آنكه نبي گرامي هجرت نمايد بسيار بودند، دعوت پيشواي اسلام را اجابت نكردند و همچنان در ناداني باقي ماندند. خداوند در اين باره به پيغمبر اسلام فرموده :

و ما انت بهادي العمي عن ضلالتهم .(315)

تو نمي داني اين كوردلان را از گمراهي و ضلالت بگرداني و آنان را هدايت نمايي ، اينان مصمم اند از بصيرت و بينش عقلي خود استفاده ننمايند و همچنان نابينا باقي بمانند.

براي آنكه افراد علاقه مند به رستگاري و سعادت بتوانند از بصيرت خويش ‍ بدرستي استفاده كنند و راه تعالي و تكامل را بيابند، بايد به دعوت پيمبر گرامي الهي گوش فرا دارند، سخنان او را دقت بشنوند، شنيده ها را با نيروي عقل بسنجند و اگر ضمن بررسي به مطلبي برخوردند كه نياز به توضيح دارد، از علماي الهي سؤ ال كنند تا واقع بر آنان روشن شود و قانع گردند. اما بايد متوجه باشند كه سؤ الشان به انگيزه تعلم و فهميدن مطلب باشد نه براي بلند پروازي و خودنمايي و نه به منظور معارضه و مجادله كه اين قبيل بحثها منشاء مراء و خصومت است و مايه دشمني و فساد.

قال علي عليه السلام لسائل ساله عن معضله : سل تفقها و لا تساءل تعننا فان الجاهل المتعلم شبيه بالعالم و ان العالم المتعسف شبيه بالجاهل المتعنت .(316)

مردي از علي (ع ) سؤ ال مشكلي نمود و منظورش اين بود كه امام را براي پاسخگويي در مشقت و زحمت قرار دهد. حضرت فرمود: براي فهميدن و درك نمودن ، سؤ ال كن نه براي ايجاد صعوبت و سرسختي . سپس فرمود: شخص جاهل كه به منظور يادگيري سؤ ال مي كند شبيه به عالم است و عالمي كه ظالمانه پرسش مي نمايد مانند جاهلي است كه پاسخ گفتن به سؤ الش مايه مشقت و سختي است .

محرك و انگيزه افرادي كه مهياي تحصيل علم مي شوند و از پي درس ‍ خواندن مي روند متفاوت است ، بعضي درس مي خوانند براي آنكه بتوانند در مجالس ، خود را از نظر لياقت علمي بنمايانند، با اين و آن بحث كنند و توجه مردم را به خود معطوف سازند. اينان در بحثها هدفشان فهم مطلب نيست ، بلكه مي خواهند با مراء و جدال برطرف مقابل خود غلبه كنند و تمايل برتري جويي و تفوق طلبي خود را اقناع نمايند. اسلام اين قبيل بحثهاي خصومت انگيز را ناروا و غير مشروع خوانده و اولياي بزرگ اسلام پيروان خود را از آن برحذر داشته اند. بعضي درس مي خوانند تا بين مردم ارزشي به دست آورند و مورد توجه واقع شوند، در مواقعي به صاحبان مال و مقام نزديك مي گردند و با نظم و نثر، آنها را مدح مي كنند و تملق مي گويند تا از قدرت و مقامشان يا دارايي و ثروتشان بهره مند گردند. گروهي علم را براي خود آگاهي و احياي عقل فرا مي گيرند و از تعاليم معنوي و تكامل روحي لذت مي برند، اينان افرادي بزرگ و ارزشمندند، خودشان از معلومات و اطلاعاتي كه فرا گرفته اند منتفع مي شوند و دگران را نيز بهره مند مي سازند. امام صادق (ع ) در حديثي از اين سه گروه نام برده و خصائص و مميزات هر گروه را بيان فرموده و در اينجا به ذكر قسمت اول حديث اكتفا مي شود:

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : طلبة العلم ثلاثة ، فاعرفهم باعيانهم و صفاتهم ، صنف يطلبه للجهل و المراء و صنف يطلبه للاستطالة و الختل و صنف يطلبه للفقه و العقل .(317)

امام صادق (ع ) فرموده : كساني كه در طلب علم مي روند سه گروه اند: آنان را با مميزات و صفاتشان شناسايي كن ، صنف اول كساني هستند كه علم را براي جهل و بحثهاي عداوت بار تحصيل مي كنند، صنف ديگر درس ‍ مي خوانند تا به مردم نزديك شوند و با خدعه و مكر از آنان منتفع گردند، و گروه سوم كساني هستند كه علم را براي فهميدن و رشد عقل خود فرا مي گيرند.

كساني كه مي خواهند با استفاده از بصيرت و بينش ، راه سعادت را بيابند، بدرستي آن را طي كنند، و به كمال انساني نايل گردند لازم است در مواجهه با راهنمايان روحاني ، حد خود را بشناسند و با آنان به منظور تعلم و يادگيري سخن بگويند و در بحثها از مجادله و منازعه جاهلانه و خلاف عقل پرهيز نمايند. اگر كساني رعايت حدود را ننمايند و به نام شناخت راه حق با هاديان خود به نزاع و مراء پردازند، هدايت كنندگان تركشان مي گويند و در بحثهاي خصومت آميز آنان كه خلاف شرع و عقل است وارد نمي شوند و در نتيجه تا پايان عمر كوردل مي مانند و كوردل از دار دنيا مي روند.

عن علي عليه السلام قال : من كثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق .(318)

علي عليه السلام فرموده : كسي كه نزاع و تشاجر جاهلانه اش بسيار باشد هميشه در شناخت راه حق ، كوردل خواهد ماند.

عامل ديگري كه مي تواند چشم بصيرت را كور كند و آدمي را از شناخت راه رستگاري و سعادت محروم سازد نقشه هاي ماليخوليايي و تمنيات موهومي است كه افراد نادان در سر مي پرورند و خود را به اين توهمات دلخوش مي سازند. كساني كه به اين درد مبتلا مي شوند از واقع بيني باز مي مانند، بصيرتشان كه چراغ راهنماي حقيقت است خاموش مي گردد و ديگر نمي توانند راه سعادت و صلاح خويش را تشخيص دهند و همواره با تيره دلي زندگي مي كنند تا بميرند.

عن علي عليه السلام قال : و الاماني تعمي اعين البصائر.(319)

علي (ع ) فرموده است : تمنيات دروغ و موهوم ، چشمهاي بصيرت را كاهش ‍ دهد و رفته رفته بينش را زايل نمايد و سرانجام آنچنان شود كه خداوند در قرآن شريف فرموده :

لكيلا يعلم بعد علم شيئا.(320)

از دانسته ها اثري به جاي نمي ماند و آنچه در طول عمر ياد گرفته در پيري نهايي فراموش مي شود.



دعاي امام سجاد (ع ) در دو قسمتي كه موضوع سخنراني امروز است به ايام پيري و دوران كبر سن نظر دارد. در جمله اول عرض مي كند: و لا تبتليني بالكسل عن عبادتك ؛بارالها! در كبر سن مرا همواره مورد عنايت و رحمت خود قرار ده و آنچنانم حمايت فرما كه فرسودگي پيري در عبادتم اثر نامطلوب به جاي نگذارد و از شوق و نشاط بندگيت بازنمانم و در پرستش ‍ تو به سستي و كسل مبتلا نشوم .

در قسمت دوم عرض مي كند:

و لا العمي عن سبيلك ؛بارالها! در پيمودن صراط مستقيمت آنچنان مشمول فيضت گردان كه تا آخر عمر بصيرتم به جا باشد، بينش خود را از دست ندهم و راه ترا همواره با آگاهي طي نمايم و از نابينايي چشم دل مصون و محفوظ باشم .

زايل شدن بينش در ايام پيري بر اثر قضاي حكيمانه حضرت باري تعالي است ، او اراده فرموده كه قواي بدن در كبر سن واژگون شود و راه زوال بپيمايد.

و من نعمره ننكسه في الخلق .(321)

آن را كه عمر طولاني مي دهيم قواي بدنش را واژگون مي سازيم .

بنابراين افرادي كه بر اثر كهولت و عمر طولاني بصيرت خويش را از دست مي دهند، مورد تخطئه و توبيخ نيستند و دعاي امام كه از نابينايي در راه حق سخن مي گويد به فقد بينش ايام پيري نظر دارد.

اما چند گروهي كه مذكور افتاد با اعمال نارواي خود بصيرت خويش را واپس زده و چشم حق بين را نابينا نموده اند و در نتيجه از شناخت جرمي كه مرتكب شده اند مجازات مي گردند.

پاورقي



299-كافي ، ج 5، ص 85.

300-مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 422.

301-مجمع البحرين ، لغت ضجر

302-وسائل ، ج 1، ص 83.

303-ميزان الحكمه ، ج 8، ص 392.

304-سوره 30، آيه 7.

305-سوره 89، آيه 23.

306-كافي ، ج 2، ص 83.

307-تحف العقول ، ص 507.

308-تحف العقول ، ص 507.

309-سوره 2، آيه 14.

310-سوره 4، آيه 142.

311-سوره 12، آيه 108.

312-نهج البلاغه (صبحي صالح )، خطبه 153.

313-سوره 81، آيه 28.

314-سوره 41، آيه 17.

315-سوره 27، آيه 81.

316-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 320.

317-كافي ، ج 1، ص 49.

318-نهج البلاغه (صبحي صالح ) كلمه 31.

319-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 275.

320-سوره 16، آيه 70.

321-سوره 36، آيه 68.