بازگشت

43- اطاعت باري تعالي در تمامعمل - همگامي با مسلمين - اجتناب از نظرهاي اختراعي


بسم الله الرحمن الرحيم

و اكمل ذلك لي بدوام الطاعة و لزوم الجماعة و رفض اهل البدع و مستعملي الراءي المخترع .

در جلسه گذشته توضيح داده شد كه حضرت زين العابدين عليه السلام ضمن دو جمله دعا از پيشگاه خداوند خواسته تا موفق باشد هر عمل خيري را كه قولا و عملا از وي صادر مي شود، هر قدر هم بزرگ و زياد باشد، آن را قليل و كم تلقي نمايد و هر شر و بدي را كه با زبان و عمل انجام مي دهد، هر چند كوچك و كم باشد، آن را بسيار و بزرگ به حساب آورد و به شرحي كه بيان شد، اين دو جمله دعا از نظر معرفت ايماني ، وظيفه بندگي ، و كرامت خلق ، آثار و فوايد متعددي را در بر دارد. براي آنكه اين دو مورد آنطور كه بايد و شايد تحقق يابد و در طول زندگي با مانع و مشكلي برخورد ننمايند و سرانجام به كمال لايق خود برسد، امام (ع ) چهار درخواست از پيشگاه باري تعالي بدين منظور نموده و به خواست خداوند موضوع سخنراني امروز شرح و توضيح اين چهار مطلب است .

در تقاضاي اول خود عرض مي كند: و اكمل ذلك لي بدوام الطاعة ؛ بارالها! كم شمردن خوبي ها و بزرگ شمردن بدي ها را كه دو حالت روحي ارزنده و شريف است ، در وجود من تكميل كن به اينكه عمرم به گونه اي طي شود كه تا آخر زندگي مطيع بي قيد و شرط تو باشم و لحظه اي از فرمانت سرباز نزنم .



دنيا دار تحول و تغيير است و انسانها از نظر روح و جسم ، عقيده و عمل ، عزت و ذلت ، درستكاري و نادرستي ، و خلاصه در جميع شئون مادي و معنوي ، همواره در معرض تحول قرار دارند، ممكن است كساني قسمت مهمي از عمرشان به پاكي بگذرد و در پايان دچار انحراف شوند و با سينه روزي و شقاوت بميرند و ممكن است گروهي بيشتر عمرشان در گناه و ناپاكي طي شود و سرانجام به خود آيند، موجبات رستگاري و فلاحشان مهيا گردد و با سعادت از دار دنيا بروند.

عن علي عليه السلام قال : اي بني ! لا تؤ يس مذنبا، فكم من عاكف علي ذنبه ختم له بخير و كم من مقبل علي عمله مفسد في آخر عمره صائر الي النار نعوذ بالله منها.(257)

از جمله وصاياي علي (ع ) به حضرت حسين (ع ) اين بود كه : فرزندم ! هيچ گناهكاري را از رحمت خداوند ماءيوس منما، چه بسا اهل معصيت بودند كه از گناه جدا نمي شدند و اعمال ناروا را ترك نمي گفتند اما سرانجام ، زندگي آنان به خير و خوبي پايان يافت ، و چه تعداد افراد درستكاري بودند كه همواره به اعمال خير و خوب توجه داشتند اما در آخر عمر به فساد گراييدند و جهنمي شدند.

سپس امام (ع ) در پايان حديث فرموده : پناه مي بريم به خداوند از اين عاقبت بد و دردناك .

براي نجات از اين خطر بزرگ و مصون ماندن از مرگ شقاوت بار، لازم است همواره مطيع بي قيد و شرط دستورهاي خدا باشيم و در همه احوال ، اوامرشان را بي چون و چرا به كار بنديم و اين همان است كه امام سجاد (ع ) در جمله اول دعاي مورد بحث امروز از پيشگاه خداوند بزرگ درخواست نموده است . تمام اجرام كيهاني و موجودات جهان هستي به اطاعت تكويني ، فرمانبر ذات اقدس الهي هستند. خداوند در قرآن شريف كلمه سجده را كه تذلل نهايي ساجد در مقابل مسجود است براي معرفي اطاعت و انقياد تمام موجودات ارضي و سماوي و بسياري از انسانها به كار برده و فرموده است :

الم تر ان الله يسجد له من في السماوات و من في الارض و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدواب و كثير من الناس و كثير حق عليه العذاب .(258)

آيا نديدي خداوند را سجده مي كنند تمام آنچه در آسمانها و زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسياري از مردم .

تمام موجودات عوالم هستي خدا را سجده مي كنند و اوامر تكوينيش را به جبر اطاعت مي نمايند و به وظيفه اي كه در نظام خلقت به عهده آنها گذارده شده است عمل مي كنند، كوهها و درختها و جنبندگان ، همه و همه ، مطيع بي قيد و شرط ذات القدس الهي هستند و بي چون و چرا اوامرش را به كار مي بندند. اما قرآن شريف ، وقتي به انسان مي رسد مي فرمايد: بسياري از مردم خدا را سجده مي كنند و امرش را اطاعت مي نمايند و بسياري از مردم او را سجده نمي نمايند و از امرش سرباز مي زنند و سرانجام به جرم تخلف و سرپيچي معذب مي شوند. اگر كسي سؤ ال كند چرا همه انسانها خدا را سجده نمي كنند و اوامرش را اطاعت نمي نمايند در پاسخ گفته مي شود:

بشر داراي دو بعد است ، يكي بعد تكويني و آن دگر بعد تشريعي . در بعد تكويني ، انسانها همانند تمام موجودات عوالم وجود، مطيع بي قيد و شرط خدا هستند و قدرت كمترين تخلفي را از فرمان او ندارند، قلب همه مردم به امر باري تعالي مي طپد و خون به تمام بدن مي فرستد، رحم مادر طبق دستور الهي جنين را پرورش مي دهد و نمي تواند از برنامه مقرر سرپيچي كند، كليه و كبد، اعصاب و عروق ، معده و جهاز هاضمه ، و ديگر اعضا و قواي تكويني آنها همه فرمانبردار خدا هستند و نمي توانند از مرزي كه براي هر كدام مقرر گرديده فراتر روند. آزادي بشر در بعد تشريعي است و اين آزادي سرمايه گرانقدري است كه خداوند به انسان اعطا فرموده است . اگر مردم آزادي تشريعي خود را در اطاعت حضرت باري تعالي به كار گيرند و اوامر الهي را اجر نمايند مدارج كمال را مي پيمانند، به كرايم اخلاق متخلق مي گردند و انسان واقعي مي شوند.

عن علي عليه السلام قال : طاعة الله مفتاح كل سداد و اصلاح كل فساد.(259)

علي (ع ) فرموده طاعت خداوند كليد هر درستي و صواب و مايه اصلاح هر انحراف و فساد است .

اگر مردم ، آزادي تشريعي خود را در اطاعت از هواي نفس و شهوات زيانبار به كار گيرند، گناه و ناپاكي ، عقلشان را تيره مي كند، از واقع بيني باز مي مانند، كور و كر مي شوند، عمرشان با پايمال كردن ارزشهاي انساني سپري مي گردد و سرانجام با شقاوت و بدبختي مي ميرند و نتيجه كارهاي نارواي خود را با كيفر الهي مشاهده خواهند نمود.

عن النبي صلي الله عليه و آله : احذر سكر الخطيئة فان للخطيئة سكرا كسكر الشراب بل هي اشد سكرا منه . يقول الله تعالي : صم بكم عمي فهم لا يرجعون .(260)

رسول اكرم (ص ) فرموده : حذر كنيد از مستي گناه چه آنكه مستي گناه همانند مستي شراب است بلكه شديدتر از آن . خداوند در قرآن شريف فرموده : آنان كر و گنگ و كورند و از اين وضع بدي كه دارند بر نمي گردند.

رسول اكرم (ص ) فرموده : حذر كنيد از مستي گناه چه آنكه مستي گناه همانند مستي شراب است بلكه شديدتر از آن . خداوند در قرآن شريف فرموده : آنان كر و گنگ و كورند و از اين وضع بدي كه دارند بر نمي گردند.

تخلف از اطاعت باري تعالي موجب فسق است و متخلف گناهكار. اما در پاره اي از مواقع ، تخلف از دستور الهي موجب شرك در طاعت است و خداوند هر دو را در يك آيه از قرآن شريف آورده است ، در قسمت اول آيه فرموده :

و لا تاءكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه و انه لفسق .(261)

به دستور شارع اسلام ، خوردن گوشت حيواني كه موقع ذبح نام خداوند بر آن برده نشده ، ممنوع اعلام گرديده ، خوردن آن فسق است و خوردنده آن فاسق .

به صريح كتاب شريف خوردن گوشت حيوان مرده حرام است ، عناصر وسوسه گر و شيطان صفت از كفار و مشركين ، محرمانه تصميم گرفتند اين حكم الهي را وسيله جدل با مسلمانان قرار دهند و خوردن گوشت ميته را حلال وانمود نمايند.

كان مشركو العرب يجادلون المسلمين فيقولون لهم : كيف تاءكلون مما تقتلونه انتم و لا تاءكلون مما قتله الله و قتيل الله اولي بالاكل من قتيلكم ، فهذه مجادلتهم .(262)

مشركين عرب با مسلمانان در مورد حرمت گوشت حيوان مرده به جدل پرداختند و به آنان مي گفتند: چطور شما از گوشت حيواني كه خودتان كشته ايد مي خوريد اما از گوشت حيواني كه خداوند كشته است نمي خوريد با آنكه كشته خداوند براي خوردن شايسته تر از كشته شماست .

اين بود مجادله آنان .

خداوند در قسمت دوم آن آيه فرموده است :

و ان الشياطين ليوخون الي اوليائهم ليجادلوكم و ان اطعتموهم انكم لمشركون .(263)

شياطين با قرارهاي پنهاني خود مي خواهند با شما در مورد گوشت حيوان مرده جدل كنند. اگر آنان را اطاعت نموديد و از حرمت ميته كه امر الهي است تخلف كرديد، شما حتما به شرك گراييده ايد.

اگر كساني از گوشت حيواني بخورند كه موقع ذبح ، نام خداوند بر آن برده نشده باشد مرتكب فسق گرديده اند و مشمول قسمت اول آيه هستند، اما اگر كساني تحت تاءثير مجادله كفار و مشركين قرار گيرند، حرمت گوشت ميته را كه صريح قرآن شريف است ناديده انگارند، فرمان جدل كنندگان را اطاعت نمايند و از اطاعت باري تعالي سرباز زنند، مشمول قسمت دوم آيه مذكورند. خداوند در قرآن شريف ، صريحا آنان را مشرك خوانده است و به فرموده امام صادق (ع ):

شرك طاعة و ليس شرك عبادة .(264)

اين عمل ، شرك در طاعت است و شرك در پرستش نيست . در قرآن شريف و روايات اولياي دين مكرر آمده است كه اطاعت مخلوق در معصيت خالق شرك است . در سخنراني هفتم مجلد اول اين كتاب ، به بعضي از آيات و روايات اشاره شده و در اينجا نيز قسمتي از آنها ذكر مي شود:

عن ابيعبدالله عليه السلام في قوله عزوجل : و اتخذوا من دون الله آلهة ليكونوا لهم عزا. كلا سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا. قال : ليس ‍ العبادة هي السجود و الركوع . انما هي طاعة الرجال ، من اطاع المخلوق في معصية الخالق فقد عبده .(265)

قرآن كريم فرموده كساني غير خداوند را به الهيت گرفته اند براي آنكه مايه عز آنها باشد، نه چنين است . عنقريب به عبوديت و بندگي آنان كفر مي شوند و ضد معبودهاي خود مي گردند. امام صادق (ع ) در تفسير اين آيه فرموده است : مقصود از عبادت ، سجده و ركوع نيست ، بلكه مراد، اطاعت و فرمانبري از رجال قدرتمند است . كسي كه مخلوقي را در معصيت خالق اطاعت كند او را بندگي نموده است .

عن النبي صلي الله عليه و آله في قوله تعالي : اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله . قال : اما انهم لم يكونوا يعبدونهم و لكنهم اطاعوهم في معصية الله .(266)

قرآن شريف درباره نصاري فرموده : علما و رهبانهاي خود را بالا بردند و به ربوبيت گرفتند. رسول اكرم (ص ) فرمود: آنان را پرستش نمي نمودند بلكه اوامرشان را در معصيت باري تعالي اطاعت مي كردند.

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه اطاعت بي قيد و شرط از باري تعالي هميشه و همه جا شرط اصلي تعالي و تكامل در سعادت مادي و معنوي انسانهاست . امام سجاد (ع ) در جمله اول دعا كه مورد بحث امروز است به پيشگاه الهي عرض مي كند:

و اكمل ذلك لي بدوام الطاعة ؛ پروردگارا! منويات ديني مرا در خوبي ها و بدي ها با دوام طاعت خود تكميل و تتميم فرما.

اطاعت مردم هر كشور از فرمانروا موجب نيرومندي و قدرت او مي شود و سرپيچي از اطاعت فرمانروا تضعيفش مي نمايد. اما اطاعت مردم از حضرت باري تعالي مايه مباهات و سعادت آنان است و كمترين نفعي از فرمانبري عايد ذات اقدس الهي نمي شود. همچنين سرپيچي مردم از اطاعت پروردگار مايه بدبختي و سقوط آنان است و كمترين زياني به ذات اقدس او نمي رساند.

گر جمله كائنات كافر گردند بر دامن كفر كبرياش ننشيند گرد

اين نكته كه حاكي از بي نيازي و غناي ذات اقدس الهي از مردم است ضمن سخنان آموزنده مولي الموحدين علي عليه السلام آمده است .

لا ينقص سلطانك من عصاك و لا يزيد في ملكك من اطاعك .(267)

بارالها! كسي كه از امرت سرپيچي مي كند سلطه و قدرتت را كاهش نمي دهد و آن كس كه ترا اطاعت مي نمايد موجب افزايش فرمانروايي و حكومتت نمي گردد.

امام سجاد (ع ) پس از دعا به دوام طاعت از لزوم جماعت سخن گفته و از خداوند مي خواهد كه همواره در صف پيروان قرآن شريف باشد: و لزوم الجماعة .، با مسلمانان بودن و از تفرق پرهيز داشتن امري است بس ‍ مهم . پيشواي بزرگ اسلام در سخنراني حساس مسجد خيف سه مطلب لازم را خاطر نشان ساخت كه يكي از آنها ملازمت و همگامي با جماعت مسلمين است .

ثلاث لا يغل عليهن قلب امرء مسلم : اخلاص العمل لله و النصيحة لائمه المسلمين و اللزوم لجماعتهم .(268)

سه چيز است كه بايد قلب هر مسلمان نسبت به آنها خالي از غل و غش ‍ باشد: اول اخلاص عمل براي خدا، دوم خلوص مودت نسبت به پيشوايان مسلمين ، سوم ملازمت و هماهنگي با جمعيت مسلمانان .

مطلب مهم در حديث رسول اكرم (ص ) شناختن جماعت مسلماناني است كه بايد حتما ملازمتشان را گزيد و با آنان همگام و همصدا بود و اين مطلب در بعضي از روايات روشن شده است .

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : سئل رسول الله صلي الله عليه و آله عن جماعته امته فقال : جماعة امتي اهل الحق و ان قلوا.(269)

امام صادق (ع ) فرمود: از رسول اكرم (ص ) سؤ ال شد كه جماعت امتش ‍ كيان اند؟ فرمود: جماعت امت من اهل حق اند اگر چه عددشان كم باشد.

قيل لرسول الله صلي الله عليه و آله : ما جماعة امتك ؟ قال : من كان علي الحق و ان كانوا عشرة .(270)

به پيمبر گرامي عرض شد: كدامين مردم جماعت امت شما هستند؟ در پاسخ فرمود: آنانكه بر حق اند اگر چه عددشان ده نفر باشد.

سفيان ثوري مردي بود تحصيلكرده و حافظ احاديث . او مكرر حضور امام صادق (ع ) شرفياب شده و مطالبي را فراگرفته اما در باطن نسبت به آن حضرت دلبستگي و علاقه نداشت . مردي از قريش كه اهل مكه بود و دوستدار ائمه معصومين عليهم السلام مي گويد روزي سفيان ثوري به من گفت : برويم به منزل امام صادق (ع ). با او رفتم . در منزل امام كه رسيديم ، ديديم حضرت بر مركب خود سوار شده و قصد رفتن دارد. سفيان عرض ‍ كرد: حديث خطبه پيمبر را كه در مسجد خيف براي مردم فرموده است به من بفرما. حضرت گفت : بگذار بروم از پي كاري كه دارم ، در مراجعت خواهم گفت . سفيان حضرت را به قرابت و بستگي با رسول اكرم (ص ) قسم داد كه الان بگويد. حضرت پياده شد. سفيان عرض كرد: بفرماييد براي من دوات و كاغذ بياورند تا آن را بنويسم . دستور داد آوردند. آنگاه نوشته را به حضرت ارائه نمود. سپس امام (ع ) سوار شد و از پي كار خود رفت . من و سفيان با هم برگشتيم . بين راه از من خواست توقف كنيم و در حديث دقت نماييم . به او گفتم : قسم به خدا كه امام صادق (ع ) ترا به چيزي ملزم نمود كه هرگز از آن رهايي نداري .

فقال : و اي شي ء ذلك : فقلت له : ثلاث لا يغل قلب امرء مسلم : اخلاص ‍ العمل لله فعرفناه ، و النصيحة لائمة المسلمين . من هولاء الائمة الذين تجب علينا نصيحتهم ؟ معاوية بن ابي سفيان و يزيد بن معاوية و مروان بن الحكم و كل من لا تجوز شهادته عندنا و لا تجوز الصلوة خلفهم و قوله : اللزوم لتجوز الصلوة خلفهم و قوله : اللزوم لجماعتهم فاي جماعة ؟

مرجئي يقول : من لم يصل و لم يصم و من لم يغتسل من جنابة و هدم الكعبة و نكح امه فهو علي ايمان جبرئيل و ميكائيل او قدري يقول لا يكون ماشاء الله عزوجل و يكون ماشاء ابليس ، او حروري يبرء من علي بن ابيطالب و يشهد عليه بالكفر او جهني يقول : انما هي معرفة الله وحده ليس الايمان شيئا غيرها. قال ويحك و اي شيئي تقولون ؟ فقلت ان علي بن ابيطالب و الله امام الذي تجب علينا نصيحة و لزوم جماعة اهل بيته . قال : فاخذ الكتاب و خرقه ثم قال : لا تخبربها احدا.(271)

پرسيد: به چه چيز ملزمم نموده است ؟ گفتم : سه چيز است كه بايد قلب هر مسلمان از غل و غش در آنها خالي باشد: اول اخلاص عمل براي خدا. اين را مي دانيم . دوم مودت خالص نسبت به پيشوايان مسلمين . ائمه معصومين كيان اند؟ معاوية بن ابي سفيان ، يزيد بن معاويه ، مروان بن الحكم ، و آنهايي كه شهادتشان مقبول نيست و نمي توان پشت سر آنان نماز بخواند. و اينكه فرمود بايد ملازم جمعيت مسلمين بود، كدام جماعت ، گروه مرجئي كه مي گويد: كسي كه نماز نخواند، روزه نگيرد، غسل جنابت ننمايد، كعبه را خراب كند و با مادر خود بيامرزد، با اين همه ناروايي ها ايمانش همانند ايمان جبرئيل و ميكائيل است ، يا گروه قدري كه مي گويند: خواست خداوند معيار نيست بلكه معيار، خواست ابليس است ، يا گروه حروري كه از علي (ع ) تبري مي جويند و به كفر او شهادت مي دهند، يا گروه جهنمي كه مي گويند معرفت فقط معرفت خداست و ايمان چيزي جز آن نيست . سفيان ثوري از سخنان مرد قريشي سخت ناراحت شد و گفت : واي بر تو! شماها چه مي گوييد؟ گفتم : ما مي گوييم علي بن ابيطالب امامي است كه مودت خالص او بر ما واجب است و بايد ملازم ائمه معصومين كه جماعت اهل بيت اند باشيم . سفيان از شدت ناراحتي نوشته را گرفت و پاره كرد و به من گفت : اين جريان را براي كسي نقل ننمايم .

خواسته دوم امام سجاد (ع ) از پيشگاه خداوند ملازمت جماعت مسلمين بود و به فرموده رسول اكرم (ص ) مقصود، گروهي هستند كه در راه حق قدم بر مي دارند.

در قطعه سوم دعا، ترك اهل بدعت را درخواست مي كند: و رقض اهل البدع . درباره بدعت گذاران در دين روايات زيادي از رسول اكرم (ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام رسيده و تاءكيد شده است كه مسلمانان از آنان دروي گزينند و تبري جويند.

عن النبي صلي الله عليه و آله : اذا راءيتهم اهل الريب و البدع من بعدي فاظهروا البراءة منهم .(272)

رسول اكرم (ص ) فرمود: وقتي بعد از من با وسوسه گران و بدعتگزاران در دين مواجه شديد از آنها تبري كنيد و دوري نماييد.

و عنه صلي الله عليه و آله : كل بدعة ضلالة سبيلها الي النار.(273)

و نيز فرموده است : هر بدعتي گمراهي است و راه هر گمراهي به سوي دوزخ است .

في الحديث : من وقر صاحب بدعة فقد اعان علي هدم الاسلام .(274)

كسي كه صاحب بدعتي را توقير و تكريم نمايد با عمل خود به ويران سازي اسلام كمك نموده است .

امام سجاد (ع ) در قطعه اول دعاي موضوع بحث امروز از پيشگاه خداوند دوام طاعت او را درخواست مي نمايد و مي خواهد تا لحظه آخر عمر مطيع بي قيد و شرط حضرت باري تعالي باشد و براي تحقق اين هدف مقدس ‍ سه مطلب را پس از آن ذكر نموده است : اول آنكه جماعت مسلمانان را هرگز ترك نگويد، مسلماناني كه راه حق را مي پيمايد، چه بودن در جمعيت اين گروه مسلمانان وظيفه شناس خود از شاخه هاي اطاعت و فرمانبري حضرت حق است . دوم ترك گفتن اهل بدعت زيرا با اهل بدعت بودن و به آنها روي موافق نشان دادن سرپيچي از فرمانبرداري خداوند است و اين كار با دوام طاعت كه مورد تقاضاي امام است سازش ندارد. سوم ترك گفتن كساني كه در دين خدا راءي مخترعي به كار گرفته و از آن تبعيت مي نمايند: و مستعملي الراءي المخترع . اين سومين مطلبي است كه امام پس ‍ از درخواست دوام طاعت به پيشگاه الهي عرض نموده و چهارمين قطعه دعاست كه موضوع آخرين قسمت سخنراني امروز است . بدعت عبارت از تهمت سيئه اي است كه بدعتگزار به نام دين خدا در جامعه القا مي كند. اگر نزد كساني مقبول افتد و به آن عمل كنند ممكن است در نسلهاي بعد نيز ادامه يابد و پايدار بماند. اما راءي مخترع ، امري است بالنسبه موقت و ممكن است گروهي آن نظريه ساختگي را به نام دين بپذيرند و از پي آن بروند، اما پس از مدتي از اثر مي افتد و به دست فراموشي سپرده مي شود.

قرار حكميت در جنگ صفين براي جمعي از مسلمانان نادان مستمسكي شد كه راءي مخترعي را طرح كنند، گروهي را گرد خود جمع نمايند، دست به طغيان و عصيان بزنند، و مايه فساد و خونريزي گردند. در قرآن شريف آمده است :

ان الحكم الله ؛(275) حكم و فرمان براي كسي جز خداوند نيست . عده اي از مسلمانان ناآگاه از كتاب الهي گفتند: قبول حكميت غير خدا عملي است بر خلاف دستور قرآن و بايد با آن مقابله نمود و به مخالفت برخاست . علي (ع ) كه عالم به تمام دقايق كتاب الهي و احكام آسماني اسلام است ، گفته آنان را مردود خواند و نادرست خواندن آن سخن را در مواردي با صراحت خاطرنشان ساخت ، از آن جمله فرمود:

كلمة حق يراد بها الباطل ، نعم انه لا حكم الا الله و لكن هولاء يقولون لا امرة الا لله و انه لابد الناس من امير بر او فاجر.(276)

كلمه حقي است كه از آن باطل و ناروا اراده شده است . بلي حكم براي احدي جز خداوند نيست اما اينان مي گويند: امارت و حكومت براي كسي جز خداوند نيست با آنكه ضرورت ايجاب مي كند كه اميري نيكوكار يا گناهكار بر مردم حاكم باشد تا از هرج و مرج جلوگيري كند و نظم را در جامعه برقرار سازد.

اين گروه نادان در انديشه انحرافي و راءي مخترع خود زياد پافشاري كردند، به سخنان علي (ع )، حجت بزرگ الهي ، ترتيب اثر ندادند. سرانجام كارشان به مقابله با امام معصوم و جنگ نهروان منتهي گرديد و عده زيادي از آنان كشته شدند. خوارج نهروان نادانهايي بودند ظاهر الصلاح و مقدس ، جهل و لجاجتشان مايه تيره روزي و بدبختي آنان گرديد، در دنيا به عذاب شمشير مبتلا شدند و در آخرت گرفتار كيفر شديد الهي خواهند بود.

يكي از شبها علي (ع ) از مسجد كوفه خارج شد و به سوي منزل خود مي رفت در حالي كه يك چهارم شب منقضي شده بود. كميل بن زياد كه از دوستان و شيعيان امام است با آن حضرت بود. بين راه به در خانه مردي رسيدند كه آن موقع شب با آهنگي گرم و حزن انگيز قرآن شريف را مي خواند و اين آيه را تلاوت مي نمود:

اءمن هو قانت آناء الليل .(277)

كميل از مشاهده اين مرد و خواندن قرآن در آن موقع شب به شگفت آمد و در دل تحسينش نمود، بدون اينكه از احساس دروني خود سخني بگويد و آن را به زبان بياورد. امام (ع ) متوجه كميل شد و فرمود: آهنگ گرم اين مرد و تلاوت قرآن مايه اعجابت نشود، او از اهل آتش است ، عنقريب آگاهت خواهم نمود. كميل از اين مكاشفه امام و آگاهي حضرت از باطن وي حيرت زده شد و همچنين متحير بود از اينكه امام فرمود: او اهل جهنم است با اينكه در اين موقع شب با اين حالت خوب و روشن تلاوت قرآن مي نمايد. كميل مي گويد مدتي گذشت و جريانهاي خوارج پيش آمد. اين گروه حافظ قرآن شريف بودند ولي امام (ع ) طبق وظيفه ديني ناچار شد با آنان بجنگد و به حيات بسياري از آنها خاتمه دهد. علي (ع ) روزي در ميدان نهروان گذر مي كرد. كميل با آن حضرت بود، شمشير خون آلود خود را در دست داشت و سرهاي جدا شده خوارج در گوشه و كنار زمين ريخته بود. فوضع راءس ‍ السيف علي راءس من تلك الرؤ وس و قال يا كميل ! اءمن هو قانت آناء الليل اي هو ذلك الشخص الذي كان يقرء القرآن في تلك الليلة . فاعجبك حاله .(278)

سر شمشير خود را روي يكي از آن سرهاي جدا شده گذاشت و آيه اي را كه آن شخص در آن شب مي خواند قرائت نمود و به كميل فهماند كه اين همان مردي است كه قاري قرآن بود و در آن شب مايه شگفتي و تعجب او گرديد.

راءي مخترع و نظريه خلاف قرآن شريف موجب هلاكت و عذاب دنيا و آخرت خوارج گرديد. امام سجاد (ع ) در اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق از پيشگاه خداوند درخواست دوام طاعت او را مي نمايد و همچنين ملازمت جماعت اهل حق را مي خواهد و تمنا دارد كه اهل بدعت را ترك گويد و از كساني كه راءي ساختگي و مخترع را در دين او به كار مي گيرند دوري گزيند. راه فرمانبري و اطاعت از ذات اقدس الهي اطاعت از رسول گرامي (ص ) است يعني تنها كسي كه خداوند خواسته هاي خود را به وي وحي مي كند و اوامر و نواهي خويش را به وسيله او به مردم ابلاغ مي نمايد. قرآن شريف در اين باره فرموده است :

و من يطع الرسول فقد اطاع الله .(279)

كسي كه رسول خدا را اطاعت كند قطعا خداوند را اطاعت نموده است .

پس از مرگ رسول اكرم (ص ) راه نيل به طاعت باري تعالي اطاعت از آن انسان بزرگ و شايسته اي است كه پيغمبر اكرم به امر الهي او را به جانشيني بعد از خود معرفي نموده است . به موجب روايات بسياري كه علماي عامه و خاصه در كتب خود آورده اند، مكرر در مكرر پيشواي بزرگ اسلام با تعبيرهاي مختلف ، مسلمين را به اطاعت از دستور علي (ع ) موظف نموده است ، چه او آگاه به تمام تعاليم قرآن شريف و كليه احكام دين الهي است .

عن النبي صلي الله عليه و آله : من احب ان يحيي حياتي و يموت موتي و يدخل الجنة التي و عدني ربي فليتول عليا بعدي فانه لن يخرجكم من هدي و لن يدخلكم في ردي .(280)

رسول اكرم (ص ) فرموده است : هر كس دوست دارد زنده باشد به حيات من و بميرد به مرگ من و در بهشتي داخل شود كه خداوند به من وعده فرموده : بعد از من علي را مطاع و ولي عموم مسلمين بداند، چه او هرگز شما را از راه هدايت و سعادت خارج نمي كند و به پستي و انحطاطتان سوق نمي دهد.

اگر خوارج به دستور پيشواي اسلام عمل مي نمودند، از آنچه علي (ع ) مي فرمود تبعيت مي كردند و به راءي اختراعي خود گرايش نمي يافتند، هرگز از صراط مستقيم خارج نمي شدند و راه اطاعت الهي را ترك نمي گفتند. بدبختانه با سرپيچي از امر امام ، دنياي خود را برخلاف رضاي پروردگار گذراندند، سرانجام خويشتن را به كشتن دادند و در قيامت نيز مورد غضب شديد باري تعالي و گرفتار عذاب عظيم او خواهند بود.

پاورقي



257-تحف العقول ، ص 91.

258-سوره 22، آيه 18.

259-فهرست موضوعي غرر، ص 219.

260-ميزان الحكمه ، ج 3، ص 448.

261-سوره 6، آيه 121.

262-تفسير مجمع البيان ، ج 3 - 4، ص 358.

263-سوره 6، آيه 121.

264-كافي ، ج 2، ص 397.

265-وسائل ، ج 11، ص 423.

266-تفسير درالمنثور، ج 3، ص 231.

267-

268-تحف العقول ، ص 43.

269-رياض السالكين ، ص 224.

270-ميزان الحكمه ، ج 2، ص 67.

271-تنقيح المقال ، ج 2، ص 37.

272-وسائل ، ج 11، ص 508.

273-سفينة البحار، ج 1، ص 63.

274-مجمع البحرين ، لغت وقر

275-سوره 6، آيه 57.

276-نهج البلاغه (صبحي صالح )، خطبه 40.

277-سوره 39، آيه 9.

278-سفينة البحار، ج 2، ص 496.

279-سفينة البحار، ج 2، ص 496.

280-امالي شيخ طوسي ، ج 2، ص 107.