بازگشت

42- كم شمردن كارهاي خوب - بسيار شمردن كارهاي بد


بسم الله الرحمن الرحيم

و استقلال الخير و ان كثر من قولي و فعلي و استكثار الشر و ان قل من قولي و فعلي .

امام سجاد عليه السلام در اين دو قطعه دعا به پيشگاه خداوند عرض ‍ مي كند: بارالها؟ موفقم بدار تا كارهاي خوبي را كه قولا و عملا انجام مي دهم كم بشمرم ، هر چند بسيار باشد و بدي هايي را كه با زبان و عمل از من صادر مي شود بزرگ بشمرم ، هر چند بسيار باشد و بدي هايي را كه با زبان و عمل از من صادر مي شود بزرگ بشمرم ، هرچند ناچيز باشد و بدي هايي را كه با زبان و عمل از من صادر مي شود بزرگ بشمرم ، هر چند ناچيز باشد. به خواست خداوند اين دو جمله از دعاي شريف مكارم الااخلاق موضوع بحث و سخنراني امروز خواهد بود. راغب در معناي خير چنين مي گويد: الخير ما يرغب فيه الكل كالعقل مثلا و العدل و الفضل ؛

خير آن چيزي است كه تمام انسانها به آن رغبت و علاقه دارند مانند عقل و عدل و فضل . عقل خير است و افاضه كننده آن ذات اقدس ‍ الهي است ، اما عدل و فضل خيري است كه ممكن است به افاضه خدا باشد و ممكن است بشر با اراده و اختيار خود آن را انجام دهد. امام سجاد (ع ) در عبارت دعا از خيري نام برده كه آن را با زبان و عمل انجام مي دهد و چنين خيري مي تواند واجبات ديني و اعمال خوبي باشد كه مكلف آنها را براي خدا بجا مي آورد و مي تواند كارهاي نيكي باشد كه شخص مسلمان طبق تاءديب ديني و بر اساس كرامت نفس و بزرگواري طبع با زبان و عمل ، آنها را به نفع مردم انجام مي دهد و دعاي امام سجاد (ع ) مي تواند حاوي اين هر دو معني باشد. اولياي گرامي اسلام همواره تذكر مي دادند و مسلمانان را به اين نكته اساسي متوجه مي نمودند كه بشر هر قدر در راه بندگي و اطاعت خداوند مجاهده و كوشش نمايد قادر نيست حق بندگي او را ادا كند و مراتب عبوديت خود را آنطور كه بايد و شايد ابراز نمايد. از اين رو به موازات عباداتي كه مرم انجام مي دهند لازم است به تقصير و نارسايي خود در پيشگاه مقدس الهي اعتراف نمايند و اين مطلب در خلال روايات بسياري خاطر نشان گرديده است .

عن ابي الحسن موسي عليه السلام قال لبعض ولده يا بني ! عليك بالجد لا تخرجن نفسك من حد التقصير في عبادة الله عزوجل و طاعته فان الله تعالي لا يعبد حق عبادته .(235)

حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام به بعضي از فرزندان خود فرمود: بر تو باد به جد و كوشش ، و خويشتن را از حد تقصير در عبادت و اطاعت حضرت باري تعالي خارج مدان زيرا خداوند آنطور كه شايسته و سزاوار اوست عبادت نمي شود.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : قال الله عزوجل : لا يتكل العاملون علي اعمالهم التي يعملون بها لثوابي فانهم لو اجتهدوا و اتعبوا انفسهم اعمارهم في عبادتي كانوا مقصرين غير بالغين في عبادتهم كنه عبادتي فيما يطلبون من كرامتي .(236)

از رسول اكرم (ص ) است كه خداوند فرموده : كساني كه اهل عمل و عبادت اند براي نيل به عدل و پاداش من به اعمال خود اتكا ننمايند زيرا اينان هر قدر خود را به تعب اندازند و در تمام عمر عبادت كنند باز هم مقصرند و اعمالشان نارسا و كوتاه است و با عبادتي كه انجام مي دهند به كنه عبادتم نمي رسند و براي نيل به كرامت من شايستگي ندارند.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : عليك بالجد و لا تخرجن نفسك من حد التقصير في عبادة الله تعالي و طاعته فان الله عزوجل لا يعبد حق عبادته .(237)

امام صادق (ع ) فرموده : بر تو باد به سعي و كوشش و هرگز نفس خود را از حد تقصير در عبادت و طاعت بيرون مبر چه آنكه حق عبادت حضرت باري تعالي هرگز ادا نشده است .

نه فقط انسانها قادر نيستند حق بندگي خداوند را ادا كنند و آنطور كه شايسته و سزاوار است او را عبادت و اطاعت نمايند بلكه فرشتگان نيز با آنكه از غرايز حيواني و شهوات نفساني منزه و مبرا هستند از بندگي و عبوديتي كه شايسته مقام مقدس ربوبي است عاجز و ناتوان اند. علي عليه السلام در وصف فرشتگان از اين نظر چنين فرموده است :

و انهم علي مكانهم منك و منزلتهم عندك و استجماع اهوائهم فيك و كثرة طاعتهم لك و قلة غفلتهم عن امرك لو عاينوا كنه ما خفي عليهم منك لحقروا اعمالهم و لزرو علي انفسهم و لعرفوا انهم لم يعبدوك حق عبادتك و لم يطيعوك حق طاعتك .(238)

فرشتگان با مكانتشان از تو، منزلتشان نزد تو، و تجمع تمايلاتشان در تو، و بسياري اطاعتشان براي تو، و كمي غفلتشان از فرمان تو، اگر ببينند باطن آنچه را كه از تو بر آنان پنهان است اعمال خود را ناچيز مي شمرند و آنها را بر خود عيب مي گيرند و مي فهمند كه حق بندگي را در پيشگاه مقدست انجام نداده اند و آنطور كه بايد ترا اطاعت ننموده اند. افراد با ايمان عبادت و اطاعت خود را در پيشگاه الهي هر قدر بسيار باشد كم و كوچك مي شمرند و همچنين تخلفات و معاصي خويش را هر قدر هم كوچك باشد بزرگ به حساب مي آورند و با توجه به اينكه معرفت افراد با ايمان و درك معنوي آنان متفاوت است ، كوچك شمردن اطاعت و بزرگ شمردن معصيت در نظر آنان نيز متفاوت خواهد بود.

ساءل اعرابي عليا عليه السلام عن درجات المحبين ماهي . قال ادني درجاتهم من استصغر طاعته و استعظم ذنبه و هو يظن ان ليس في الدارين ما خوذ غيره فغشي عليه الاعرابي فلما افاق قال هل درجة اعلي منها؟ قال نعم ، سبعون درجة .(239)

يك مرد اعرابي از علي (ع ) پرسيد: درجات محبين چيست ؟ حضرت فرمود: پايينترين درجه براي كسي است كه طاعت خود را كوچك تلقي كند و معصيت خود را بزرگ ببيند و چنين گمان داشته باشد كه در دنيا و آخرت هيچ كس جز او مورد مؤ اخذه حضرت باري تعالي نيست . مرد اعرابي از شنيدن اين كلام بيهوش شد. چون به هوش آمد از حضرت پرسيد: آيا درجه اي از اين بالاتر هم وجود دارد؟ فرمود بلي ، هفتاد درجه .

با در نظر گرفتن رواياتي كه معروض افتاد، معلوم شد افراد با ايمان حتي اولياي بزرگ خداوند و همچنين فرشتگان الهي قادر نيستند حق بندگي خداوند را آنطور كه شايسته است بجا آورند و به نسبت معرفتي كه دارند عبادتها و اطاعتهاي خويشتن را كوچك و كوچكتر مي شمرند و اعتراف دارند كه : ماعبدناك حق عبادتك .

امام سجاد (ع ) در جمله دعاي مكارم الاخلاق كه موضوع سخنراني امروز است ، به پيشگاه خداوند عرض مي كند: و استقلال الخير كثر من قولي و فعلي . اگر مقصود حضرت زين العابدين (ع ) از كلمه خير كه در اين عبارت آمده بندگي و اطاعت باشد معناي سخن امام آن مي شود كه : بارالها؟ موفقم بدار تا عباداتي را كه با زبان و عمل در پيشگاه مقدست انجام داده ام ، گرچه بسيار باشد، آن را قليل و كم بشمرم . در اين صورت ، مدلول دعاي امام يك امر توحيدي و اعتقادي است و مفاد آن اعتراف به اين مهم است كه : پروردگارا! بندگانت با سعي و مجاهده بسيار قادر نيستند حق بندگيت را ادا كنند و عباداتي را كه شايسته مقام مقدس توست انجام دهند. اگر مقصود حضرت زين العابدين (ع ) از كلمه خير كه در جمله دعا آمده نيكي و احسان به مردم با زبان و عمل باشد، همچنان لازم است احسان كننده عمل خير خود را هر چند بزرگ باشد كوچك بشمرد، زيرا بزرگ به حساب آوردن آن اولا براي دريافت كننده احسان ناگوار و سنگين خواهد بود و ثانيا از بزرگ وانمود كردن احسان استشمام منت گذاري مي شود و اين كار، مرضي خداوند و اولياي گرامي اسلام نيست . در اينجا براي روشن شدن ارزش خير و انواع نيكي ها و همچنين كوچك شمردن آنها رواياتي را به عرض شنوندگان محترم مي رساند:

قال رجل للنبي صلي الله عليه و آله : احب ان اكون خير الناس . فقال : خير الناس من ينفع الناس و كن نافع لهم .(240)

مردي به رسول اكرم (ص ) عرض كرد: دوست دارم بهترين مردم باشم . فرمود: بهترين مردم كسي است كه نفعش عايد مردم گردد، پس تو كوشش ‍ كن كه وجودت براي مردم نافع باشد.

عن علي عليه السلام قال : عليكم باعمال الخير فبادروها و لا يكن غيركم احق بها منكم .(241)

علي (ع ) فرموده : بر شما باد به مبادرت در اعمال خير و چنان نشود كه ديگر اقوام و ملل بر شما پيشي گيريد و در كار خود از شما شايسته تر باشند.

در روايات اسلامي اعمال نيك با زبان و كار، به عناوين مختلفي از قبيل ايثار، مواسات ، ادخال سرور، عمل معروف ، خير و احسان آمده است .

قيل يا رسول الله ! اي الناس احب اليك ؟ قال : انفع الناس بالناس . قيل يا رسول الله ! فاي الاعمال افضل ؟ قال : ادخال السرور علي المؤ من . قيل : و ما سرور المؤ من ؟ قال : اشباع جوعته و تنفيس كربته و قضاء دينه و من مشي مع اخيه في حاجة كان كصيام شهر و اعتكافه و من مشي مع مظلوم يعينه ثبت الله قدمه يوم تزل الاقدام .(242)

به رسول اكرم (ص ) عرض شد: كدامين مرد نزد شما محبوبترند؟ فرمود: آنانكه وجودشان براي مردم نافعتر است . عرض شد: كدام عمل افضل و برتر است ؟ فرمود: دل مؤ من را شاد كردن . عرض شد: سرور مؤ من در چيست ؟ فرمود: گرسنگيش را با غذا برطرف نمودن ، غصه و اندوهش را گشودن ، دينش را ادا كردن . سپس فرمود: هر كس براي حاجت برادرش با او برود اجرش همانند يك ماه روزه گرفتن و اعتكاف نمودن است . كسي كه به منظور اعانت با مظلومي برود خداوند در روزي كه قدمهاي مردم لرزان است قدم او را ثابت نگاه مي دارد.

در مكتب آسماني اسلام برآوردن حاجات ، حل مشكلات ، حمايت از مظلومان ، و خلاصه ، هر نوع خدمتي به مردم با مال و جاه ، زبان و قلم ، به هر وسيله و هر شكل كه باشد، رحمتي است كه از طرف حضرت باري تعالي شامل حال خدمتگزاران مي شود. شايسته است افراد نيكوكار از اين فرصت پر ارزش استفاده كنند، مشكل گرفتاران را حل نمايند، و خويشتن را از رحمت و فيض الهي بهره مند سازند و اين مدلول بسياري از روايات اهل بيت عليهم السلام است .

عن اسمعيل بن عمار الصيرفي قال : قلت لابيعبدالله عليه السلام جعلت فداك ، المؤ من رحمة علي المؤ من ؟ قال نعم . قلت و كيف ذاك ؟ قال ايما مؤ من اتي اخاه في حاجة فانما ذلك رحمة من الله ساقها اليه و سببها له . فان قضي حاجته كان قد قبل الرحمة بقبولها و ان ردة عن حاجته فهو يقدر علي قضائها فانما رد عن نفسه رحمة من الله جل و عز ساقها اليه و سببها له و ذخر الله عزوجل تلك الرحمة الي يوم القيامة حتي يكون المردود عن حاجته هو الحاكم فيها، ان شاء صرفها الي نفسه و ان شاء صرفها الي غيره . يا اسماعيل ! فاذا كان يوم القيامة و هو الحاكم في رحمة من الله قد شرعت له فالي من تري يصرفها؟ قلت لا اظن يصرفها عن نفسه . قال لا تظن و لكن استيقن فانه لن يردها عن نفسه .(243)

اسماعيل بن عمار صيرفي حضور امام صادق (ع ) شرفياب شد. عرض كرد: فدايت شوم ، آيا مؤ من براي مؤ من رحمت است ؟ فرمود: بلي . عرض كردم : اين چگونه است ؟ فرمود: هر مؤ مني براي حاجتي نزد برادر مؤ من خود مي آيد اين آمدن ، رحمتي است از طرف باري تعالي كه به سوي او سوق داده شده و صاحب حاجت مسبب آن بوده است . اگر شخص مورد مراجعه حاجت او را برآورد با عمل خود، رحمت الهي را قبول نموده است و اگر حاجت او را برنياورد با آنكه قدرت برآوردن داشته رحمت الهي را از خود گردانده است . خداوند اين رحمت را تا قيامت ذخيره مي كند و در آن روز شخصي را كه حاجتش برآورده نشده بر آن رحمت حاكم مي گرداند، اگر بخواهد به ديگري برگذار مي كند. سپس امام (ع ) از اسماعيل پرسيد: به نظر تو آن رحمت الهي را به چه كسي وامي گذارد؟ اسماعيل عرض كرد: گمان نمي كنم آن رحمت را از خود بگرداند. فرمود: گمان نكن بلكه يقين داشته باش كه آن را به كسي جز خودش وا نمي گذارد.

گاهي فرد با ايمان براي حاجت خود به برادر دينيش مراجعه مي كند. او با نفوذ كلام و محبوبيتي كه در جامعه دارد مي تواند مشكل او را به آساني حل كند و با گفتن كلمه اي حاجتش را برآورده سازد. اگر چنين كند، به فرموده امام صادق (ع ) با اين عمل خير، خويشتن را از رحمت الهي ، كه به صاحب حاجت ، آن را با خود آورده است برخوردار مي سازد. قال رسول الله صلي الله عليه و آله : و الذي نفسي بيده ما انفق الناس من نفقة احب من قول الخير.(244)

رسول اكرم (ص ) فرموده : قسم به كسي كه جانم در قبضه قدرت اوست ، مردم هيچ ارفاقي نكرده اند كه محبوبتر از سخن خير باشد.

كساني كه در قلوب مردم پايگاه معنوي دارند و از جاه و محبوبيت بهره مندند بايد از اين نعمت همانند ديگر نعمتها به نفع مردم استفاده كنند و حوايجشان را بر آورده سازند، غافل نباشند از اينكه خداوند در قيامت از صاحبان جاه همانند مالداران پرسش مي كند و آنان را مورد مؤ اخذه قرار مي دهد.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : ان الله تعالي ليساءل العبد في جاهه كما يساءل في ماله فيقول يا عبدي ! رزقك جاها فهل اعنت به مظلوما او اغثت به ملهوفا.(245)

رسول اكرم (ص ) فرمود: در قيامت خداوند از جاه بنده خود مي پرسد، همان طور كه از مالش . مي گويد به تو جاه دادم ، آيا با نعمت جاه ، مظلومي را مورد حمايت قرار دادي يا مصيبت زده اي را ياري نمودي ؟

خلاصه اگر كلمه خير كه در دعاي امام سجاد (ع ) آمده و استقلال الخير و ان كثر من قولي و فعلي نيكي و احسان قولي و عملي با مال و جاه و ديگر عوامل باشد معناي كلام امام ، آن مي شود كه عرض ‍ مي كند: بارالها موفقم بدار خير و احساني را كه با زبان و عمل انجام مي دهم هر قدر بزرگ باشد آن را كوچك بشمرم .

درباره كوچك شمردن عمل خير روايات بسياري رسيده است ، از آن جمله اين حديث شريف است :

عن الرضا عليه السلام قال : لا يتم المعروف الا بثلاث خصال : تعجيله و تصغيره و ستره . فاذا عجلته هناءته و اذا صغرته عظمته و اذا سترته اتممته .(246)

حضرت رضا (ع ) فرموده : عمل معروف ، تتميم و تكميل نمي شود مگر با سه وصف : زود انجام دادن ، كوچك شمردن ، و پنهان داشتن . با عجله در كار خير آن را گوارا مي سازي ، با كوچك شمردنش آن را بزرگ مي نمايي ، و با پنهان داشتن آن را تتميم نموده اي .

ائمه معصومين عليهم السلام با كرامت نفس و طبع بلندي كه داشتند نه تنها خدمتهاي بزرگ خود را كه نسبت به مردم مي نمودند كوچك مي شمردند بلكه در پاره اي از مواقع عذر مي خواستند. شخص عربي وارد مدينه شد، اهالي پرسيد كريمترين مرد در اين شهر كيست ؟ او را به حضرت حسين بن علي عليهما السلام راهنمايي نمودند. شرفياب محضر مباركش شد. سه شعر گفت كه شعر سومش از مراتب معرفت او به تعاليم حيات بخش اسلام و ارزش خدمتهاي رسول گرامي (ص ) و علي (ع ) حكايت مي كرد.

لولا الذي كان من اوائلكم ، كانت علينا الجحيم منطبقة .

اگر جد و پدر بزرگوارت نمي بودند، جايگاه همه ما در دوزخ بود.

قال عليه السلام يا قنبر! هل بقي من مال الحجاز شي ء؟ قال نعم ، اربعة آلاف دينار. فقال هاتها. جاءها من هو احق بها منا. ثم نزع بردته و لف الدنانير فيها و اخرج يده من شق الباب حياء من الاعرابي و انشاء: خذها فاني اليك معتذر و اعلم باني عليك ذوشفقة .(247)

امام (ع ) به قنبر فرمود: از مال حجاز چيزي باقي مانده ؟ عرض كرد: بلي ، چهار هزار دينار. فرمود بياور، چه آنكه براي دينارها كسي آمده كه از ما اولي و احق به آنهاست . آنگاه حضرت جامه كوچك سياه رنگي را كه روي لباس ‍ پوشيده بود از بر به در آورد، پولها را در آن ريخت و جامه را پيچيد، براي آنكه عرب در موقع دريافت پول با حضرت مواجه نباشد و شرمنده نشود، دست خود را از شكاف در بيرون نمود و فرمود: بگير اين مبلغ را كه من از تو عذر مي خواهم ، بدان كه من دوستدار تو هستم .

حضرت حسين (ع ) چهار هزار دينار طلا با اين همه ادب و احترام به آن مرد مي دهد و اين مبلغ بزرگ را آنقدر كوچك به حساب مي آورد كه از عرب عذر خواهي مي نمايد.

امام سجاد عليه السلام در جمله دوم اين قسمت از دعاي مكارم الاخلاق كه موضوع نيمه آخر سخنراني امروز است ، به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و استكثار الشر و ان قل من قولي و فعلي .

بارالها! موفقم بدار بدي هايي را كه با زبان و عمل از من صادر مي شود بزرگ بشمرم ، هر چند كوچك و ناچيز باشد.

حضرت علي بن الحسين عليهما السلام و ساير ائمه معصومين در پناه خداوند مصون از لغزش اند، هرگز با زبان و عمل مرتكب كار بد نمي شوند و دامن پاكشان آلوده نمي گردد؛اينكه امام (ع ) در جمله دعاي و استكثار الشر و ان قل من قولي و فعلي . ذكر كرده و شر را به گفته و عمل خود ارتباط داده ، به منظور رعايت ادب در سخن است ، نخواسته كار بد را به زبان و عمل مرد مستند نمايد، در واقع امام با بيان اين جمله مي خواهد مسلمانان را متوجه كند كه اگر شري را قولا يا عملا مرتكب شديد، هر چه به نظرتان كوچك بيايد، آن را بزرگ بشمريد و مهم تلقي نماييد زيرا كوچك شمردن كار بد، آدمي را در گناه جري و جسور مي كند و در معاصي ، لاابالي و بي پروايش مي نمايد، و اين حالت رواني در زمينه گناه ، خطري است بسيار بزرگ و مي تواند انسانها را به راه سقوط و تباهي سوق دهد. از اين رو اولياي گرامي اسلام ضمن روايات بسياري اين مطلب را به مسلمانان تذكر داده و زيان كوچك شمردن گناه را خاطر نشان ساخته اند و در اينجا قسمتي

از آن روايات ذكر مي شود.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : لا تنظروا الي صغر الذنب و لكن انظروا الي ما اجتراءتم .(248)

رسول اكرم (ص ) فرموده : نظرتان به كوچكي گناه نباشد، بلكه در اين امر نظر كنيد كه چگونه به معصيت و نافرماني خداي توانا جرئت كرده ايد.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : اتقوا المحقرات من الذنوب فانها لا تغفر .قلت و ما المحقرات ؟ قال : الرجل يذنب الذنب فيقول طوبي لي ان لم يكن لي غير ذلك .(249)

امام صادق (ع ) فرمود: بپرهيزيد از گناهاني كه به نظرتان كوچك مي آيد، چه اين قبيل گناهان بخشوده نخواهد شد. راوي حديث مي گويد به حضرت عرض كردم : گناه كوچك شمرده شده چيست ؟ فرمود: شخص ، گناهي را مرتكب مي شود و مي گويد خوشا به حال من اگر غير از اين گناهي نمي داشتم .

عن علي عليه السلام قال : اشد الذنوب ما استهان به صاحبه .(250)

علي (ع ) فرمود: شديدترين گناهان گناهي است كه صاحبش آن را خوار و ناچيز بشمرد.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : اربعة في الذنب شر من الذنب : الاستحقار و الافتخار و الاستبشار و الاصرار(251)

رسول اكرم (ص ) فرموده : چهار چيز است در گناه كه از اصل گناه بدتر و مذمومتر است : كوچك شمردن گناه ، مباهات نمودن به گناه ، خوشحال شدن از گناه ، و ادامه دادن به گناه .

عن الصادق عليه السلام قال : و لا تحقرن سيئة فانها ستسوءك يوما و لا تحقرن حسنة و ان صغرت عندك و قلت في عينك فانها سيسرك يوما.(252)

امام صادق (ع ) فرمود: هيچ گناهي را حقير و ناچيز به حساب نياور، چه آنكه روزي ترا آزار خواهد داد و هيچ حسنه اي را كوچك و غير قابل اعتنا مشمار اگر چه نزد تو كوچك و در نظرت كم بيايد، چه آن حسنه روزي ترا شاد و مسرور خواهد كرد.

كسي كه گناه را كوچك مي شمرد و بي پروا آن را مرتكب مي شود بايد بداند با دو خطر بزرگ مواجه است : اول آنكه با عمل نارواي خويش به حريم رفيع باري تعالي اسائه ادب مي كند و احترام نهي او را رعايت نمي نمايد. دوم آنكه وقتي گناه را كوچك تلقي نمود در ادامه آن بيباك مي شود و به تكرار آن اصرار مي ورزد و معاصي صغيره چون به هم پيوست كبيره مي شود و عذاب بزرگ الهي را در پي خواهد داشت و حضرت امام هفتم عليه السلام اين مطلب را از قول حضرت مسيح ابن مريم به حواريين نقل فرموده است :

عن موسي بن جعفر عليهما السلام : ان المسيح قال للحواريين : ان صغار الذنوب و محقراتها من مكائد ابليس يحقرها لكم و يصغرها في اعينكم فتجتمع و تكثر فتحيط بكم .(253)

حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام فرمود: مسيح ابن مريم به حواريين گفت : معاصي صغيره و گناهان كوچك از دامهاي ابليس است . او گناهان را نزد شما كوچك مي كند و آنها را در نظرتان صغير و حقير جلوه مي دهد. آن گناهان مجتمع مي شوند و بسيار مي گردند و سرانجام شما را به احاطه خود در مي آورند و محصورتان مي نمايند.

رسول گرامي اسلام (ص ) براي آنكه خطر اصرار در معاصي صغيره و گرد آمدن آنها را به طور محسوس به مسلمانان بفهماند در يكي از سفرها با عمل بسيار ساده و قابل درك عموم ، مطلب را آنطور كه بايد براي اطرافيان روشن نمود و جريان امر به صورت حديثي در كتب روايات نقل شده كه متن آن در اينجا به عرض مي رسد:

قال ابو عبدالله عليه السلام : ان رسول الله صلي الله عليه و آله نزل بارض قرعاء فقال لاصحابه ائتوا بحطب فقالوا: يا رسول الله ! نحن بارض ‍ قرعاء ما بها من حطب . قال : فلياءت كل انسان بما قدر عليه . فجاءوا به حتي رموا بين يديه بعضه علي بعض . فقال رسول الله هكذا تجتمع الذنوب . ثم قال : اياكم و المحقرات من الذنوب فان لكل شي ء طالبا، الا و ان طالبها يكتب .(254)

امام صادق (ع ) فرمود: رسول اكرم (ص ) به سرزميني خشك كه در آن گياهي نمي روييد نزول نمود. سپس به اصحاب خود فرمود: برويد هيزم جمع كنيد و بياوريد. عرض كردند: در اين زمين چيزي نمي رويد و هيزمي يافت نمي شود. فرمود: برويد و هر كدام هر چه يافتيد با خود بياوريد. رفتند، تجسس نمودند و در گوشه و كنار زمين بوته هاي كوچك خار يافتند، آنها را كندند، حضور حضرت آوردند و روي هم انباشتند و توده خاري شد.رسول اكرم (ص ) فرمودند: گناهان اينطور جمع مي شود، سپس تدكر داد كه از گناهان كوچك بپرهيزيد كه هر چيز طالبي دارد و طلب كننده معاصي ، گناهان را ثبت مي كند.

گويي پيشواي اسلام خواست با دستور جمع آوري هيزم در آن بيابان بدون گياه ، اصحاب خود را متوجه كند كه گناهان صغيره كه آنها را حقير مي شمريد همانند بوته هاي كوچك خار است كه در اين بيابان به نظر نمي آمدند، شما در طلبشان رفتيد، آنها را گردآوريد، و اينك به صورت توده بزرگ خار در آمده است . طالب گناهان كه فرشتگان الهي هستند گناهان صغيره شما را مي نويسند و مجموعشان به صورت گناهي بزرگ در مي آيد.

از جمله دوم دعاي مكارم الاخلاق موضوع بحث امروز: و استكثار الشر و ان قل من قولي و فعلي اين نتيجه به دست آمده كه شرور و بدي هايي كه به نظر ما كوچك و ناچيز مي آيد بايد آنها را بزرگ بشمريم و با اهميت تلقي نماييم زيرا وقتي گناه به نظرمان كوچك آمد، در ارتكابش جري و جسور مي شويم و بي پروا آن را مكرر در مكرر انجام مي دهيم ، غافل از آنكه اصرار در گناه ، هر چند از معاصي صغيره باشد. نزد باري تعالي بسيار عظيم و بزرگ است

عن علي عليه السلام قال : اعظم الذنوب عند الله ذنب اصر عليه عامله .(255)

علي (ع ) فرموده : بزرگترين گناهان نزد خداوند گناهي است كه عامل آن در اتيانش مصر باشد و عملا آن را ادامه دهد.

در پايان بحث امروز لازم است توجه شنوندگان محترم به نكته اي معطوف گردد، اميد است اين نكته همواره در خاطرها بماند و هرگز از ياد نرود. دعاي شريف مكارم الاخلاق مجموعه اي است انسان ساز، اگر افراد در جملات آن دقت كنند، تعاليم آن را بدرستي فراگيرند و عملا آنها را به كار بندند، قطعا از كرامت نفس و تعالي معنوي ، كه پايه و اساس انسانيت است ، برخوردار مي گردند و به مكارم اخلاق كه هدف عالي بعثت پيشواي بزرگ اسلام است متخلق مي شوند.

اما در دو جمله اي كه امروز مورد بحث قرار گرفت دو درس بسيار آموزنده و سعادت بخش است كه نبايد آن را فراموش كنيم . جمله اول اين بود كه هر كار خير و خوبي را با زبان و عمل انجام مي دهيم هر قدر هم بزرگ باشد آن را قليل و كوچك به حساب آوريم ، زيرا اگر آن كار خير عبادت باشد با كم شمردن آن به عجز خويشتن از اداي حق بندگي باري تعالي اعتراف نموده ايم و اين اعتراف از طرفي ما را از عجب در عبادت مصون مي دارد و از طرف ديگر معرفت ما را به مقام رفيع ربوبي تقويت مي نمايد، و اگر آن كار خير، خدمت به مردم باشد، قليل شمردن آن موجب مي شود كه نعمت بر دريافت كننده آن گوارا گردد و ما را نيز از منت گذاردن كه موجب ابطال عمل خير است محافظت مي نمايد.

جمله دوم دعا اين بود: شري را كه با زبان و عمل مرتكب مي شويم ، هر قدر هم كوچك باشد آن را بزرگ به حساب مي آوريم زيرا كوچك شمردن معصيت صغيره ما را در عمل جري مي كند و آن را تكرار مي كنيم و ادامه و اصرار معاصي صغيره در پيشگاه خداوند گناه بسيار بزرگ به حساب مي آيد و مي تواند ما را دچار بدبختي و عذاب ابدي باري تعالي بنمايد.

حديث كوتاهي از رسول اكرم (ص ) روايت شده كه حاوي هر دو دستور مورد بحث امروز است . اصل روايت و ترجمه آن ذكر مي شود. لازم مي دانم عموم شنوندگان عين عبارت حديث يا ترجمه آن را حفظ كنند و در تمام مدت زندگي همواره آن را به خاطر داشته باشند و عملا به كار بندند و موجبات سعادت خويش را فراهم آورند:

عن النبي صلي الله عليه و آله : لا تحقروا شيئا من الشر و ان صغر في اعينكم و لا تستكثروا الخير و ان كبر في اعينكم .(256)

رسول اكرم (ص ) فرموده : هيچ شري را ناچيز و حقير نشمريد اگر چه در نظرتان كوچك باشد و هيچ كار خير و خوبي را بسيار نبينيد اگر چه در نظرتان بزرگ بيابيد.

پاورقي



235-كافي ، ج 2، ص 72.

236-وسائل ،ج 1، ص 71.

237-ميزان الحكمه ، ج 6، ص 25.

238-نهج البلاغه (صبحي صالح )، خطبه 109.

239-مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 16.

240-ميزان الحكمه ، ج 3، ص 214.

241-غرر الحكم ، ص 483.

242-المستطرف ، ج 1، ص 113.

243-كافي ، ج 2، ص 193.

244-سفينة البحار، ج 1، ص 433.

245-ميزان الحكمه ، ج 2، ص 198.

246-مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 397.

247-سفينة البحار، ج 1، ص 609.

248-بحارالانوار، ج 74، ص 168.

249-وسائل ، ج 11، ص 245.

250- نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 348.

251-مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 315.

252-سفينة البحار، ج 1، ص 288.

253-ميزان الحكمه ، ج 3، ص 458.

254-كافي ، ج 2، ص 288.

255-فهرست موضوعي غرر، ص 129.

256-مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 16.