بازگشت

39- حسن خلق در معاشرت - پيشي گرفتن در كارهاي خوب


بسم الله الرحمن الرحيم

و طيب المخالقة و السبق الي الفضيلة .

امام سجاد عليه السلام در اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق دو درخواست از پيشگاه باري تعالي براي مسلمانان نموده است : اول اخلاق خوب در معاشرت با مردم ، دوم پيشي گرفتن در فضيلت و نيكوكاري . به خواست خداوند بزرگ و توانا موضوع بحث و سخنراني امروز اين دو مطلب مهم و سعادت بخش است . مي توان گفت مجموع تعاليم مقدس اسلام مبتني بر سه اصل اساسي است : اول عقايد، دوم اخلاق ، سوم احكام

در قسمت عقايد، هدف اسلام ، بيان معتقدات واقعي و صحيح و مبارزه با عقايد باطل و خرافي است . در قسمت اخلاق تميز خلقيات حميده و منجيات از اخلاق ذميمه و مهلكات است . در قسمت احكام ، تدوين فرايض و محرمات و تميز اعمال روا از ناروا در عبادات و معاملات است .

در آيين مقدس اسلام ، خلق خوب كه مايه حسن معاشرت با مردم است ، آنقدر مهم تلقي شده كه رسول اكرم (ص ) فرموده : فقدان آن از جمله عواملي است كه مي تواند وابستگي انسان مسلمان را از خداوند و رسول خدا قطع نمايد.

عن النبي صلي الله عليه و آله : ثلاث من لم تكن فيه فليس مني و لا من الله عزوجل . قيل يا رسول الله ! و ما هن ! قال : حلم يرد به جهل الجاهل و حسن خلق يعيش به في الناس و ورع يحجزه عن معاصي الله عزوجل .(173)

پيمبر اكرم (ص ) فرمود: سه چيز است كه اگر در كسي نباشد نه به من بستگي دارد و نه به خداوند. عرض شد يا رسول الله ! آن سه چيز كدام است ؟ فرمود: حلمي كه شخص مسلمان به وسيله آن ناداني جاهل را از خود بگرداند، حسن خلقي كه به وسيله آن با مردم معاشرت كند، و تقوايي كه او را از معاصي خداوند باز دارد.

بدتر و زيانبارتر از نداشتن حسن خلق ابتلاي به سوء خلق است كه به موجب بعضي از روايات ، سوء خلق ، آدمي را به عذاب خدا مبتلا مي كند، اگر چه داراي عبادات و طاعات باشد.

قال لرسول الله صلي الله عليه و آله : ان فلانه تصوم النهار و تقوم الليل و هي السيئة الخلق تؤ ذي جيرانها بلسانها قال لاخير فيها، هي من اهل النار(174)

به رسول اكرم (ص ) عرض شد: فلان زن ، روزها را روزه دارد و شبها را با عبادت خدا مي گذراند ولي بد اخلاق است و همسايگان را با زبان خود آزار مي دهد. فرمود در او خيري نيست و جهنمي خواهد بود.

در كشورهاي پيشرفته امروز نيز مسئله اخلاق خوب و حسن معاشرت با مردم مورد توجه است و نويسندگان درباره آن كتابهايي نوشته اند و در كلاسهايي كه به همين منظور تشكيل مي گردد به داوطلبان مي آموزند، ولي اخلاق خوب در دنياي غرب با حسن خلق در اسلام از جهات متعدد، تفاوت دارد و در اينجا راجع به يكي از تفاوتهاي اساسي توضيح داده مي شود: در دنياي پيشرفته امروز هدف اصلي از اخلاق خوب و حسن معاشرت با مردم نيل به تعالي معنوي يا دست يافتن به كمال انساني نيست ، بلكه مقصود اين است كه با خلق خوب هر چه بيشتر بر تعداد دوستان خود بيفزايد و محبوبيت خويش را زيادتر نمايد. يا در كلاس درس اخلاق فروشندگي شركت كند و راه نفوذ بيشتري در مشتري را بياموزد، او را در خريد جنس ، قانع سازد، و در نتيجه از فروشگاه اجرت بيشتري دريافت دارد و در زندگي از لذايذ زيادتري برخوردار شود. به عبارت ديگر، دنياي امروز كه بيش از هر چيز در انديشه مادي و تكثير ثروت است ، نه براي خداست كه پي حسن خلق مي رود و نه به انگيزه كمال روحاني و معنوي ، بلكه مقصودش اين است كه با اخلاق خوب هر چه بتواند در دلها بيشتر نفوذ كند و بر دوستان خويش بيفزايد تا در مواقع لازم از وجودشان استفاده نمايد يا درآمدش فزونتر شود و به منافع و فوايد زيادتري نايل گردد.

اولياي گرامي اسلام ضمن روايات متعددي از فوايد مادي حسن خلق سخن گفته و پيروان خود را با نتايج دنيوي اخلاق خوب متوجه نموده اند و در اينجا بعضي از آن روايات ذكر مي شود:

عن علي عليه السلام قال : رب عزيز اذله خلقه و ذليل اعزه خلقه .(175)

علي (ع ) فرموده : چه بسيار عزيزي كه اخلاق بد، او را ذليل نموده و چه بسيار ذليلي كه بر اثر حسن خلق به عز و بزرگي دست يافته است .

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : البر و حسن الخلق يعمران الديار و يزيدان في الاعمار.(176)

امام صادق (ع ) فرموده : نيكوكاري و حسن خلق ، شهرها را آباد مي كنند و عمرها را افزايش مي دهند.

عن علي عليه السلام قال : في سعة الاخلاق كنوز الارزاق .(177)

علي (ع ) فرموده : در توسعه اخلاق و حسن برخورد با مردم گنجينه هاي ارزاق و رفاه زندگي نهفته است .

به موازات فوايد مادي و دنيوي حسن خلق ، رواياتي در زيانهاي اخلاق بد رسيده است كه در اينجا به دو روايت اشاره مي شود:

عن علي عليه السلام قال : اياكم و الاخلاق الدنية فانها تضع الشريف و تهدم المجد.(178)

علي (ع ) فرموده است : بپرهيزيد از اخلاق پست كه افراد شريف را خوار مي كند و مجد و عظمت آدمي را بر باد مي دهد.

و عنه عليه السلام قال : سوء الخلق يوحش القريب و ينفر البعيد.(179)

و نيز فرموده است : اخلاق بد، نزديكان را پراكنده مي كند و فاصله دوران را افزايش مي دهد.

دنياي امروز، حسن خلق را تنها از بعد مادي مي نگرد و هدفش از رعايت وظايف اخلاقي دوست يابي و سود جويي است . اگر به سفر برود و در محيط ناشناسي قرار گيرد و يا در وطن خود با شرايطي مواجه شود كه از رعايت وظايف اخلاقي ، نه دوستي به دست مي آورد و نه سودي عايدش ‍ مي گردد در اين موقع نسبت به رعايت و عدم رعايت وظايف اخلاقي بي تفاوت مي شود و ابا نمي كند در مواقعي به نام تفريح ، مرتكب عمل خلاف اخلاق شود و ديگران را مورد تحقير و اهانت قرار دهد. اما در اسلام ، بعد مادي حسن خلق مورد توجه است و به موجب چند حديثي كه مذكور افتاد، ائمه معصومين عليهم السلام از فوايد دنيوي حسن خلق و زيانهاي اخلاق بد سخن گفته اند اما ارزش و اهميت حسن خلق در آيين اسلام از جهات معنوي و ابعاد روحاني آن است . پيروان قرآن شريف حسن خلق را از وظايف ايماني و معنوي خود مي دانند و به اتكاي رواياتي كه از اولياي گرامي اسلام رسيده آن را يكي از وسايل بزرگ جلب رحمت باري تعالي در قيامت به حساب مي آورند. در اينجا براي مزيد آگاهي شنوندگان محترم ، بعضي از روايات را كه روشنگر ارزش معنوي و ايماني حسن خلق است به عرض مي رساند.

عن النبي صلي الله عليه وآله : ان اكمل المؤ منين ايمانا احسنهم خلقا.(180)

رسول اكرم (ص ) فرموده است : كاملترين مؤ منين از جهت ايمان ، كساني هستند كه اخلاقشان نيكوتر است .

عن علي بن الحسين عليهما السلام قال : رسول الله صلي الله عليه و آله : ما يوضع في ميزان امري ء يوم القيامة افضل من حسن الخلق .(181)

امام سجاد (ع ) از رسول اكرم حديث نموده كه فرموده است : در قيامت چيزي در ميزان عمل كسي قرار داده نمي شود كه برتر از حسن خلق باشد.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : ان العبد ليبلغ بحسن خلقه عظيم درجات الاخرة و شرف المنازل و انه لضعيف العبادة (182)

رسول اكرم (ص ) فرموده است : بنده خدا در قيامت بر اثر حسن خلق به درجات بزرگ آخرت و شرافت منازل آن نايل مي گردد با آنكه از نظر عبادت ضعيف است .

از اين قبيل روايات كه معرف ارزش معنوي حسن خلق در روز قيامت نزد باري تعالي است بسيار آمده و در اينجا به آنچه مذكور افتاد اكتفا مي شود. ناگفته نماند كه بين اخلاق حميده و سجاياي پسنديده دو رشته خلق خوب وجود دارد كه از ساير محاسن اخلاق برتر و بالاتر است : اول ، خلقيات وجداني ، دوم ، مكارم اخلاق

وجدانيات عبارت از خلقياتي است كه به الهام الهي با سرشت بشر آميخته و در كتب علمي از آن الهام به وجدان اخلاقي تعبير شده است و تمام انسانها حسن انجام آنها و قبح خلاف آنها را درك مي كنند، مانند انصاف ، اداي امانت ، وفاي به عهد و راستگويي . اولياي گرامي اسلام ضمن روايات متعددي از آنها نام برده و توجه پيروان خود را به اهميت آن خلقيات معطوف داشته اند. از آن جمله اين حديث است كه به عرض شنوندگان مي رسد:

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : لا تنظروا الي طول ركوع الرجل و سجوده فان ذلك شي ء اعتاده فلو تركه استوحش بذلك و لكن انظروا الي صدق حديثه و اداء امانته .(183)

امام صادق (ع ) فرموده : نگاه نكنيد به طول ركوع و سجده نمازگزار، چه آنكه اين كاري است كه به آن عادت نموده و اگر ترك گويد چه بسا موجب وحشت و پريشان فكريش گردد. اگر مي خواهيد او را بشناسيد نگاه كنيد به راستگويي و اداي امانتش ، يعني اين دو صفت مي تواند حاكي از خوبي اخلاق و حسن سريره اش باشد.

مكارم اخلاق عبارت از ملكات رفيع و سجاياي بلند پايه اي است كه انسان را در مواقع مختلف به كرامت نفس و گذشتهاي انساني وامي دارد، از آن جمله در رويدادهاي ناملايم و پيشامدهاي ناگوار، اخلاق كريمه كه از طرفي مانع انتقامجويي و اعمال غرايز حيواني مي شود و از طرف ديگر آدمي را به احسان و نيكوكاري وادار مي نمايد. در روايات اهل بيت عليهم السلام ، مكارم اخلاق ضمن بيان مواردي ذكر شده و در اينجا يكي از آن روايات به عرض مي رسد:

عن علي عليه السلام قال : ان من مكارم الاخلاق ان تصل من قطعك و تعطي من حرمك و تعفو عمن ظلمك .(184)

علي (ع ) فرموده : از جمله مكارم اخلاق برقرار نمودن رابطه دوستي با آن كس است كه از تو بريده ، عطا نمودن به كسي كه ترا محروم ساخته ، و عفو و اغماض از كسي كه به تو ستم كرده است .

غريزه حيواني و حس تلافي جويي مي گويد كسي كه ترا ترك گفته بايد با بي اعتنايي تركش گويي ، كسي كه ترا محروم نموده اگر فرصت به دست آوردي محرومش نمايي ، و از كسي كه ترا محروم نموده اگر فرصت به دست آوردي محرومش نمايي ، و از كسي كه به تو ستم كرده انتقام بگيري و مجازاتش ‍ كني . بنابراين آن كس كه مي خواهد به مكارم اخلاق متخلق گردد بايد خواهشهاي غريزي و تمايلات نفساني را واپس زند و به كرامت نفس و بزرگواري گرايش يابد و اين كاري است بس مشكل ، ولي در پيشگاه الهي بسيار ارزنده و مهم و در پاره اي از موارد، كرامت خلق ، صاحبش را در دنيا از نفع و بهره بزرگي برخوردار مي سازد.

اسماعيل بن احمد ساماني در ماوراء النهر حكومت مي كرد. عمروبن ليث صفاري تصميم گرفت با او بجنگد، از ماوراء النهرش براند، و حوزه حكومت وي را در قلمرو فرمانروايي خويش در آورد. لشكر نيرومندي مجهز ساخت و عازم بلخ گرديد. اسماعيل بن احمد براي او پيامي فرستاد كه هم اكنون تو برمنطقه بسيار وسيعي حكومت مي كني و در دست من جز محيط كوچك ماوراء النهر نيست . از وي خواسته بود كه به آنچه در دست دارد قانع باشد و مزاحم او نشود. ولي عمروبن ليث به پيام اسماعيل اعتنا نكرد، همچنان راه را پيمود، از جيحون گذشت ، منازل را طي كرد و به بلخ رسيد. سرزميني را براي لشكرگاه برگزيد، خندق حفر نمود، نقاط مرتفعي را براي ديده باني مهيا كرد و ظرف چندين روز تمام مقدمات جنگ را آماده نمود. در خلال اين مدت ، لشكريانش تدريجا از راه مي رسيدند و هر گروهي در نقطه پيش بيني شده مستقر مي شدند.(185) جمعي از افسران و خواص ‍ اسماعيل بن احمد كه آوازه جرئت و شهامت عمرو بن ليث را شنيده بودند از مشاهده آن همه سرباز مسلح و مجهز تكان خوردند، با يكديگر شور نمودند و گفتند: اگر بخواهيم با عمرو و سپاه نيرومندش پيكار كنيم يا بايد همگي از زندگي چشم بپوشيم و كشته شويم ، يا آنكه در گرماگرم نبرد به دشمن پشت كنيم و ميدان جنگ را ترك گوييم و به ذلت فرار تن در دهيم و هيچ يك از اين دو بر وفق عقل و مصلحت نيست ، بهتر است كه از فرصت استفاده كنيم و پيش از شكست قطعي به وي تقرب جوييم و امان بخواهيم ، چه او مردي است دانا و توانا و هرگز دامن خويشتن را به كشتن و بستن اين و آن كه عمل عاجزان و ابلهان است ، لكه دار نمي كند. يكي از حضار گفت : اين سخني است عاقلانه و نصيحتي است مشفقانه و بايد طبق آن تصميم گرفت . قرار شد در شب معيني گرد هم آيند و به اين نظريه جامه عمل بپوشانند. شب موعود فرا رسيد، با هم نشستند و هر يك نامه جداگانه اي به عمرو نوشتند، مراتب وفاداري خود را نسبت به او اعلام نمودند، و از وي امان خواستند.

نامه هاي افسران و خواص اسماعيل به عرض رسيد، آنها را خواند، از مضامين آنها آگاه شد، و همه آنها را در خرجيني جاي داد و در آن را بست و مهر نمود. درخواست پناهندگيشان را اجابت كرد، جنگ آغاز شد، بر خلاف تصور افسران ، موجباتي فراهم آمد كه اسماعيل بن احمد غلبه كند. سپاهيان عمرو در محاصره واقع شدند، خيلي زود شكست خوردند، عده اي كشته ، گروهي دستگير شده و جمعي گريختند. عمرو بن ليث نيز فرار كرد ولي دستگير شد، ساز و برگ نظاميان عمرو به غنيمت رفت ، اموال اختصاصي او و همچنين خرجين نامه هاي افسران به دست اسماعيل افتاد، از مشاهده خرجين و مهر عمرو بن ليث و يادداشتي كه روي آن بود به مطلب پي برد و دانست محتواي خرجين ، نامه هايي است كه افسرانش به عمرو نوشته اند. خواست آن را بگشايد و نامه ها را بخواند تا بداند نويسندگان آنها كيان اند ولي فكر صائب و عقل دورانديشش او را از اين كار بازداشت . با خود گفت : اگر نامه ها را بخوانم و نويسندگانش را بشناسم به همه آنها بدبين مي شوم و آنان نير اگر بدانند كه رازشان فاش شده است از عهد شكني و خيانتي كه به من كرده اند دچار خوف و هراس مي شوند، ممكن است از ترس جان خود پيشدستي كنند، بر من بشورند و قصد جانم نمايند يا آنكه به مخالفتم تصميم بگيرند، ارتش را مختل كنند، پيروزي را به شكست مبدل سازند و مفاسد بزرگ و غير قابل جبراني به بار آورند. خرجين را نگشود و تمام خواص و افسران خود را احضار نمود، خرجين بسته را كه مهر عمرو بر آن بود به ايشان ارائه داد و گفت : اينها نامه هايي است كه جمعي از افسران و خواص من به عمر نوشته اند، به وي تقرب جسته اند، و از او امان خواسته اند. ده بار حج خانه خدا به ذمه من باد اگر بدانم در اين نامه ها چيست و نويسندگان آنها كيان اند و در صورتي كه امان خواهي نويسندگان راست باشد، آنان را عفو نمودم و اگر دروغ باشد از گفته خود استغفار مي كنم و سپس دستور داد آتش افروختند و در حضور تمام افسران و خواص ، خرجين سربسته را با همه محتوياتش در آتش افكندند و سوزاندند و اثري از نوشته ها باقي نگذارد. نويسندگان نامه ها از اين كرامت نفس و گذشت اخلاقي به حيرت آمدند و از اينكه نوشته ها خاكستر شد و سوء نيتشان براي هميشه مستور ماند آسوده خاطر گشتند، از عمل خود پشيمان شدند، مجذوب فرمانده بزرگوار خويش گرديدند و از روي صداقت و راستي تصميم گرفتند نسبت به او همواره وفادار باشند.(186)

كرامت نفس اسماعيل بن احمد مدلول كلام علي عليه السلام است كه فرموده :

العفو زكوة الظفر و السلو عوضك ممن غدر(187)

عفو و بخشش ، زكات پيروزي و ظفر است ، از ياد بردن و به دست فراموشي سپردن ، تلافي نمودن مكر و غدر است .

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه خلق خوب و حسن معاشرت با مردم در اسلام مورد كمال توجه است و در قيامت ، صاحبان اخلاق حميده مشمول رحمت و عنايت خاص حضرت باري تعالي هستند. امام سجاد (ع ) در قطعه اول اين قسمت از دعاي مكارم مكارم الاخلاق به پيشگاه خدا عرض مي كند:

و طيب المخالقة : بارالها! مسلمانان را موفق بدار كه با خلق خوب و خوي پسنديده با يكديگر معاشرت نمايند، و در قطعه دوم اين قسمت از دعا كه موضوع نيمه آخر سخنراني امروز است عرض مي كند:

و السبق الي الفضيلة : بارالها! مسلمانان را موفق بدار كه در انجام فضايل اعمال و كارهاي خوب سبقت جويند.

فضيلت به معناي درجه بلند و عالي برتري است و اين كلمه در مورد اعمالي به كار برده مي شود كه از نظر ارزش و اهميت داراي مقام رفيع باشند و در روايات ، نمونه هايي از آنها ذكر شده است .

عن النبي صلي الله عليه و آله : اذا جمع الخلائق يوم القيامة نادي مناد: اين اهل الفضل ؟ فيقوم اناس و هم يسير. فينطلقون سراعا الي الجنة . فتلقاهم الملائكة . فيقولون انا نزاكم سراعا الي الجنة . فيقولون : نحن اهل الفضل ، فيقولون كنا اذا ظلمنا غفرنا و اذا اسيي ء الينا عفونا و اذا جهل علينا حلمنا. فيقال لهم : ادخلوا الجنة ، فنعم اجر العاملين .(188)

رسول اكرم (ص ) فرمود: وقتي جميع خلائق در قيامت گرد آمدند منادي ندا مي دهد: كجا هستند اهل فضل ؟ عده قليلي بر مي خيزند و با سرعت راه بهشت را در پيش مي گيرند. فرشتگان آنان را ملاقات مي نمايند و مي گويند: ما اهل فضليم ، وقتي به ما ظلم مي شد مي بخشيديم ، وقتي نسبت به ما بدي مي شد عفو مي كرديم ، و وقتي با ما جاهلانه عمل مي كردند حلم مي نموديم . به آنان گفته مي شود: داخل بهشت شويد كه براي عاملين فضيلت پاداش خوب مقرر است .

اين سه مطلب كه در حديث ذكر شده و اهل فضل عامل آن بوده اند از مكارم اخلاق است و به كار بستن اخلاق كريمه مستلزم واپس زدن غرايز و تمايلات حيواني است ، و اين كاري است بس مشكل ولي موجب نجات و مايه سعادت است .

عن علي عليه السلام قال : الارتقاء الي الفضائل صعب منج .(189)

علي (ع ) فرموده : نيل به اوج فضايل ، سخت و دشوار است اما نجات بخش ‍ و مفيد.

سبقت گرفتن در فضيلت به معناي محترم شمردن فرصت است . فرصت در لغت يعني نوبت . مثالي كه براي همه روشن و قابل فهم است ، چراغ سبز و قرمز راهنمايي در چهار راهها است . وقتي چراغ پيش روي راننده سبز مي شود نوبت حركت اوست ، بايد از اين فرصت استفاده كند و پيش از آنكه چراغ سبز قرمز شود از چهار راه بگذرد، اگر سستي كند و چراغ قرمز به حركت او پيشي گيرد فرصتي را از دست داده است . جهاني كه در آن زندگي مي كنيم عالم وسايل و اسباب است ، افراد عاقل در تمام مواقع براي نيل به خوبي ها و فضايل ، مراقب براي نيل به خوبي ها و فضايل ، مراقب شرايط مساعدند، به محض آنكه فرصت به دست آورند فورا اقدام مي كنند، پيش از آنكه مانع فرا رسد و از توفيق باز مانند.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : من فتح له باب من الخير فلينتهزه فانه لا يدري متي يغلق .(190)

رسول اكرم (ص ) فرموده : هر كس به رويش در رحمتي گشوده شد البته آن را مغتنم بشمرد زيرا نمي داند آن در چه وقت به رويش بسته مي شود و از نيل به خير محروم مي گردد.

عن علي عليه السلام قال : من الخرق المعاجلة قبل الامكان والاءناة بعد الفرصة .(191)

علي (ع ) فرموده : از اعمالي كه حاكي از جهل و ضعف عقل است تعجيل در كار پيش از فرا رسيدن شرايط امكانش و سستي و مسامحه پس از رسيدن فرصت و موقعش .

جوانا ره طاعت امروز گير كه فردا نيايد جواني ز پير

قضا روزگاري ز من در ربود كه هر روزش از پي شب قدر بود

من آن روز را قدر نشناختم بدانستم اكنون كه درياختم

سبقت در فضيلت كه امام سجاد (ع ) از پيشگاه خداوند براي مسلمانان درخواست نموده ، استفاده از تمام فرصتهاي خوب و سعادت بخش ‍ است .

خداوند در قرآن شريف فرموده :

فاسبقوا الخيرات ؛(192) از شرايط مساعد استفاده كنيد و در انجام كارهاي خير سبقت بگيريد، پيش از آنكه فرصت مناسب را از دست بدهيد و از كار نيك محروم بمانيد.

گاهي سبقت در فضيلت به معناي پيشي گرفتن افراد است از يكديگر، مثلا اگر در مجلسي با حضور جمع ، عمل حاوي خير و فضيلت عرضه شود، اگر كساني در انجامش سبقت گيرند و زودتر از دگران داوطلب آن كار خير شوند، آنان نيز مصداق دعاي امام سجاد عليه السلام اند. اين سبقت مقدس ‍ را در صدر اسلام كساني به دست آوردند كه زودتر از دگران دعوت پيشواي بزرگ اسلام را اجابت نمودند و پيش از اين و آن به شرف اسلام مشرف گرديدند. خداوند در قرآن شريف اين گروه را تخصيص به ذكر داده و از اينكه در آن شرايط سخت و اختناق آميز اظهار از خود گذشتگي نموده و آيين الهي را پذيرا شده اند مورد تقدير شان قرار داده و مراتب خشنودي و رضايت خويش را نسبت به آنان ابراز فرموده است ، و همچنين خاطر نشان ساخته كه آنان نيز از ذات اقدس الهي رضايت دارند:

والسابقون الاولون من المهاجرين و الانصار و الذين اتبعوهم باحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه .(193)

البته سبقت مهاجرين و انصار در قبول اسلام و پيروي از رسول اكرم (ص ) نسبي است ، بعضي از آنان بر بعضي ديگر تقدم داشتند ولي آن كس كه در قبول امر الهي داراي سبقت مطلق است و كسي بر او تقدم ندارد حضرت مولي الموحدين علي بن ابيطالب (ع ) است ، او و حضرت خديجه زماني اسلام را پذيرا شدند و دعوت نبي اكرم را اجابت نمودند كه هيچ يك از مردان و زنان مكه به اسلام گرايش نداشتند و ايمان نياورده بودند. اين دو نفر از جنس مرد و زن ، امت اسلام را در آن زمان بنيان نهادند و از رسول خدا پيروي مي نمودند و دين حق را عملا به رهبري پيغمبر اسلام برپا مي داشتند. اياس از جدش عفيف نقل نموده كه گفت : من تاجري بودم و در ايام حج به مني آمدم ، عباس بن عبدالمطلب نيز مرد تاجري بود، نزد وي آمده بودم ، از او چيزي بخرم و به او چيزي بخرم و به او چيزي بفروشم . در اين موقع مردي از خيمه اي خارج شد، براي نماز ايستاد، پس از آن نوجواني خارج شد، او هم به نماز ايستاد. به عباس بن عبدالمطلب گفتم : اين چه ديني است كه آن را نمي شناسم .

فقال : هذا محمد به عبدالله يزعم ان الله ارسله و ان كنوز كسري و قيصر يستفتح عليه ، و هذه امراءته خديجة بنت خويلد آمنت به ، و هذا الغلام ابن عمه علي بن ابيطالب .(194)

گفت : اين مرد محمد بن عبدالله است كه گمان دارد خداوند او را مبعوث به رسالت فرموده است و گنجهاي كسري و قيصر را براي او مي گشايد، و اين زن ، خديجه بنت خويلد همسر اوست كه به وي ايمان آورده و اين نوجوان پسر عمش علي بن ابيطالب است .

پيمبر بزرگوار و حقشناس ، سبقت خديجه را در اسلام و خدمات آن بانوي بزرگ را به دين حق همواره به خاطر داشت و از او به احترام ياد مي نمود.

عن علي عليه السلام قال : ذكر النبي صلي الله عليه و آله خديجة يوما و هو عند نسائه و بكي . فقالت عايشة : ما يبكيك علي عجوز حمراء من عجائز بني اسد؟ فقال : صدقني اذ كذبتم و آمنتني اذ كفرتم و ولدت لي اذ عقمتم . قالت عايشة : فما زلت اتقرب الي رسول الله صلي الله عليه و آله بذكرها.(195)

علي عليه السلام فرموده : روزي رسول اكرم (ص ) نزد زنانش از خديجه نام برد و گريست . عايشه گفت : چه چيز موجب شد گريه كني بر پيره زن سرخ رويي از پيره زنان بني اسد؟ حضرت فرمود: او زماني نبوت مرا تصديق كرد كه شما را تكذيب مي كرديد، او زماني به من ايمان آورد كه شما كافر بوديد، او براي من روزي فرزند آورد كه شما عقيم بوديد. عايشه مي گويد: وقتي حمايت پيمبر اسلام را نسبت به خديجه دانستم ، از آن پس با نام خديجه به رسول اكرم تقرب مي جستم .

خداوند در قرآن شريف تمام كساني را كه با سبقت نسبي به اسلام گرايش ‍ يافته و به نبي اكرم ايمان آورده اند مورد تكريم و احترام قرار داده است و اين تكريم عمومي ، علي (ع ) را نيز شامل مي شود. ولي همان طور كه قبلا اشاره شد اميرالمؤ منين در پذيرش اسلام داراي سبقت مطلق است و كسي از جنس مردان قبل از او اسلام نياورده است ، بنابراين سبقت افتخارآميز علي (ع ) در قبول اسلام بي نظير است .

امام مجتبي عليه السلام بر منبر با حضور معاويه و جمعي از مردم ضمن سخنراني مبسوطي اين دو برتري و مزيت را با استشهاد از آيات قرآن شريف براي پدر بزرگوارش بيان نموده و در اينجا دو قطعه كوچك كه از آن سخنراني مورد استشهاد است به عرض مي رسد:

الي ان بعث الله محمدا و انزل عليه كتابه ثم امره بالدعاء الي الله عزوجل فكان ابي عليه السلام اول من استجاب الله تعالي و لرسوله و اول من آمن و صدق الله و رسوله و قد قال الله تعالي في المنزل علي نبيه المرسل : افمن كان علي بينه من ربه و يتلوه من ربه و يتلوه شاهد منه ، فرسول الله صلي الله عليه و آله الذي علي بينه من ربه و ابي الذي يتلوه و هو شاهد منه .- تا آنكه خداوند حضرت محمد صلي الله عليه و آله را به رسالت مبعوث فرمود و قرآن شريف را بر وي فرو فرستاد سپس به او ماءموريت داد كه مردم را به خداوند بخواند. پدر من اول كسي بود كه ايمان آورد و خدا و پيغمبر را تصديق نمود. سپس آيه اي از قرآن شريف قرائت كرد و توضيح داد كه پيمبر گرامي كسي است كه از خداوند دليلي روشن دارد، يعني قرآن شريف ، و علي (ع ) براي او شاهدي صادق .

و السابقون السابقون اولئك المقربون ، فكان ابي سابق السابقون الي الله عزوجل و الي رسوله و كما ان الله عزوجل فضل السابقين علي المتخلفين و المتاءخرين كذلك فضل اسبق السابقين علي السابقين .(196)

پس از آنكه حضرت مجتبي آيه والسابقون را قرائت نمود، فرمود: پدرم سابق سابقين در ايمان به خدا و رسول خداست ، پس همان طور كه خداوند سابقين را بر متخلفين و متاءخرين فضيلت داده ، همچنين اسبق سابقين را بر سابقين برتري و مزيت بخشيده است . نتيجه آنكه امام سجاد (ع ) در قطعه دوم اين قسمت از دعاي شريف مكارم الاخلاق از پيشگاه الهي درخواست نموده :

والسبق الي الفضيلة : بارالها! مسلمانان را موفق بدار كه در فضيلت سبقت جويند و هر چه زودتر آن را انجام دهند، پيشي گرفتن در فضيلت از عوامل مهم حفظ عدل اجتماعي است ، چه آنكه عدل ، خود از بهترين فضيلتهاست . كساني كه در فضيلت سبقت مي گيرند قطعا در اقامه عدل ، روش سبقت را به كار مي بندند و براي تحقق بخشيدن به عدل اجتماعي هيچ فرصتي را از دست نمي دهند و با مسامحه و سستي ، خويشتن را از توفيق بزرگ الهي محروم نمي سازند.

پاورقي



173-ميزان الحكمه ، ج 3، ص 139.

174-محجة البيضاء، ج 5، ص 90.

175-محجة البيضاء، ج 5، ص 90.

176-كافي ، ج 2، ص 100.

177-بحارالانوار، ج 75، ص 53.

178-ميزان الحكمه ، ج 3، ص 146.

179-غرر الحكم ، ص 435.

180-سفينة البحار، ج 1، ص 410.

181-كافي ، ج 2، ص 99.

182-محجة البيضاء، ج 5، ص 93.

183-كافي ، ج 2، ص 105.

184-ميزان الحكمه ، ج 3، ص 148.

185-كامل ابن اثير، ج 7، ص 178.

186-جوامع الحكايات ، ص 56.

187-نهج البلاغه (صبحي صالح )، كلمه 211.

188-ميزان الحكمه ، ج 7، ص 493.

189-فهرست موضوعي غرر، ص 309.

190-ميزان الحكمه ، ج 7، ص 444.

191-نهج البلاغه ، (صبحي صالح )،، كلمه 363.

192-سوره 2، آيه 148.

193-سوره 9، آيه 100.

194-بحار الانوار، ج 18، ص 208.

195-سفينة البحار، ج 1، ص 96.

196-تفسير برهان ، ج 2، ص 152.