بازگشت

34- فرو بردن غيظ - فرو نشاندن آتش ‍ خشم


بسم الله الرحمن الرحيم

و كظم الغيض ، و اطفاء النائرة .

امام سجاد عليه السلام در اين قسمت از دعاي شريف مكارم الاخلاق ميل دروني و خواهش باطني خود را در بسط عدل بين مردم به پيشگاه باري تعالي عرض نموده و سپس دو امر مهم را در ابقاي عدل و داد از خداوند درخواست مي نمايد:

و كظم الغيظ و اطفاء النائرة ؛بارالها! زيور صلاحيت و لباس تقوي را به من بپوشان تا بتوانم از فوران غيظ جلوگيري كنم و آتش خشم را فرو نشانم . به خواست خداوند بزرگ موضوع سخنراني امروز اين دو مطلب مي باشد كه در كلام امام سجاد (ع ) آمده است .

در آغاز سخن لازم مي داند شنوندگان محترم به اين نكته توجه نمايند كه پياده كردن عدل در اجتماع امري است مهم و مهمتر از آن حفظ عدل و مصون داشتن آن از عواملي است كه فرد يا جامعه عادل را از صراط حق منحرف مي نمايند و به راه تعدي و تجاوز سوق مي دهد و دو مطلب موضوع سخنراني امروز، دو عامل از عوامل عدل و دادگري است . به مشيت حكيمانه باري تعالي در وجود انسان به طور طبيعي غرايزي به وديعه گذارده شده كه هر يك از آنها در ادامه زندگي و ابقاي حيات فردي و نوعي انسان نقش مؤ ثري را ايفا مي نمايد و قوه غضب يكي از آنهاست .

اين غريزه ارزشمند و مهم نيروي دفاع آدمي در مقابل عوامل زيانباري است كه حيات و سلامتش را تهديد مي نمايد. قوه غضب همانند سلاحهاي گرم و آتشين در دست مرز داران كشور است . در موقعي كه مملكت مورد حمله اجانب قرار گيرد با راهزنان اخلالگر به كشور هجوم آورند و بخواهند به مال و جان اهالي تعدي نمايند، مرز داران سلاحهاي خود را به كار گيرند تا آنان را قلع و قمع نمايند و كشور و مردم را از بلا و خطر برهانند. مرزداران كشور موقعي كه ببينند مملكت در معرض خطر قرار گرفته و دشمن هجوم آورده است هر قدر از آتشبارهاي خود استفاده كنند و سلاحهاي خويش را به كار اندازند تا دشمن را مغلوب و منكوب نمايند و به عقب نشيني وادارشان سازند عملشان صحيح و مورد تاءييد عقل و شرع است ، اما اگر مرزداري يكي از همسنگران خود را كه به شوخي يا جدي به وي دشنام داده هدف قرار دهد و سلاح خود را به سوي او نشانه رود و آتش كند و او را مجروح يا مقتول نمايد مجرم شناخته مي شود و مورد تعقيب قرار مي گيرد و به نسبت جرمي كه مرتكب شده است استحقاق مجازات دارد. اعمال قوه غضب همانند به كار گرفتن سلاح براي دفع دشمن و حفظ كشور تن است . اگر انساني در بيابان مورد هجوم درنده يا گزنده اي قرار گيرد و خود را در معرض ‍ خطر احساس نمايد غريزه غضب ، يعني نيروي دفاع بدن ، به طور خودكار تحريك مي شود، به صاحبش قوت و قدرت مي بخشد و او با نيرومندي ، درنده يا گزنده را هدف قرار مي دهد، با چوب و سنگ يا هر چه در اختيار دارد به دشمن مي تازد و از خود دفاع مي نمايد. به كار بردن قوه غضب در چنين مورد مقبول عقل و شرع است . اما اگر از برادر خود يا يك فرد عادي سخن سرد يا دشنامي بشنود وظيفه اخلاقي و سجيه انساني به وي اجازه نمي دهد قوه غضب را كه سلاح دفاع از سلامتي يا حيات اوست آزادانه به كار گيرد و گوينده را مورد هجوم قرار دهد، چه ممكن است اين تندروي بي جا و ناسنجيده او را به پرتگاه خطرناكي ببرد، شخص مورد خشم را مجروح كند، چه ممكن است اين تندروي بي جا و ناسنجيده او را به پرتگاه خطرناكي ببرد، شخص مورد خشم را مجروح كند، يا بر اثر يك ضربه به حياتش خاتمه دهد و در نتيجه خود را اسير زندان كند يا خويشتن را از زندگي محروم نمايد. اولياي گرامي اسلام ضمن روايات متعددي پيروان خود را از به كار بردن قوه غضب بر حذر داشته و خطرات ناشي از آن را خاطر نشان فرموده اند، و در اينجا به بعضي از روايات اشاره مي شود:

عن ابيمحمد الحسن بن علي عليهما السلام قال : الغضب مفتاح كل شر.(68)

امام عسگري عليه السلام فرموده : غضب كليد تمام شرور و بدي هاست .

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : سمعت ابي يقول : اتي رسول الله صلي الله عليه و آله رجل بدوي فقال اني اسكن الباديه ، فعلمني جوامع الكلام . فقال : امرك الا تغضب . فاعاد عليه الاعرابي المساءلة ثلاث مرات حتي رجع الرجل الي نفسه . فقال : لا اءسال عن شيئي بعد هذا ما امرني رسول الله صلي الله عليه و آله الا بخير، قال و كان ابي يقول : اي شي ء اشد من الغضب ؟ ان الرجل فيقتل النفس التي حرم الله و يقذف المحصنة .

امام صادق (ع ) از پدر بزرگوارش شنيده كه فرمود: عربي بدوي حضور رسول اكرم (ص ) شرفياب شد. عرض كرد: مسكنم در بيابان است ، به من كلام جامعي را بياموز. حضرت در پاسخ به او فرمود: به تو امر مي كنم كه غضب مكن . مرد عرب سه بار درخواست خود را تكرار نمود و حضرت همان جواب را داد. سپس مرد سائل فكر كرد و با خود گفت : پس از اين پاسخ ، ديگر سؤ الي نمي كنم و رسول گرامي چيزي جز خير به من امر نفرموده است . در پايان حديث ، امام صادق (ع ) از پدر بزرگوارش نقل نموده كه مي فرمود: چه چيز بدتر از غضب است ؟ مرد خشمگين مي شود، خوني را به ناحق مي ريزد يا زن پاكدامن و عفيفي را به زنا نسبت مي دهد.

عن علي عليه السلام قال : الغضب نار موقدة . من كظمه اطفاءها و من اطلقه كان اول محترق بها.(69)

علي (ع ) فرموده است : غضب آتشي است افروخته ، هر كس در ضمير خود آن را فرونشاند خاموشش نموده است و هر كس آزادش گذارد خود، اول كسي است كه در شعله هاي آن خواهد سوخت .

عن الصادق عليه السلام عن ابيه انه ذكر عنده الغضب فقال : ان الرجل ليغضب حتي لا يرضي ابدا و يدخل بذلك النار.(70)

امام صادق (ع ) از پدرش حديث نمود كه در حضور آن حضرت سخن از غضب به ميان آمد. فرمود: مرد غضب مي كند و به هيچ وجه راضي نمي شود كه از آن باز ايستد و سرانجام بر اثر خشم ، جهنمي مي شود و داخل آتش مي گردد.

موقعي كه فرد عادل يا جامعه درستكار برافروخته و خشمگين مي گردند در معرض خطر انواع گناهان واقع مي شوند و ممكن است در آن حالت به جرايم بزرگ و غير قابل جبراني دست بزنند. در اين شرايط، عدل سالم و پايدار نمي ماند و اشخاص خشمگين براي ارضاي غريزه خشم از راه حق ، منحرف مي گردند و دامنشان به گناهان آلوده مي شود. راه جلوگيري از عواقب شوم غضب ، كظم غيظ يعني فرو نشاندن هيجان دروني است . انسان خشمگين مي تواند با انجام پاره اي از اعمال ، خشم دروني را فرو نشاند: اگر ايستاده است بنشيند، اگر نشسته است بپا خيزد، دست و صورت را با آب سرد بشويد، از محيط غضب خارج شود و از اين قبيل اعمال . انجام اين كارها نياز به توجه و تعقل دارد. بدبختانه هيجان غضب ، عقل را تيره مي كند و نمي گذارد آدمي به خير و صلاح بينديشد و آن را به كار بندد.

عن علي عليه السلام : الغضب يفسد الالباب و يبعد عن الصواب .(71)

علي (ع ) فرموده : غضب ، عقل را فاسد مي كند و آدمي را از تشخيص صلاح و صواب دور مي سازد.

از انسان خشمگين و بر افروخته نمي توان توقع داشت كه به خود آيد، فكر كند، از اعمال خلاف مصلحت خودداري نمايد، و به راه صحيح و صواب گرايش يابد. در اين موقع لازم است افراد پاكدل و بشردوست كمك كنند، انسان غضب آلود را از پرتگاه سقوط دور نمايند و به هر نحوي كه ممكن است موجبات كظم غيظ و فرونشاندن خشم درونيش را فراهم آورند. حضرت زين العابدين عليه السلام در اين قسمت از دعاي مكارم الاخلاق چنين موفقيت بزرگي را از پيشگاه الهي در خواست نموده و عرض مي كند:

و حلني بحلية الصالحين و البسني زينة المتقين في بسط العدل و كظم الغيظ.

بارالها! مرا به زيور صالحين بيارا و زينت متقين را بر من بپوشان تا به گسترش ‍ عدل موفق شوم و به فرونشاندن غيظ دست يابم . بسط عدل در جامعه ، تمناي اول امام سجاد (ع ) است براي آنكه افراد عادل را از گناهان ناشي از خشم محافظت كند و نگذارد سرمايه گرانقدر عقل از كفشان برود توفيق پيشگيري از بروز غضب يعني كظم غيظ را از پيشگاه خداوند درخواست مي نمايد. امام (ع ) عملا و علما براي فرونشاندن غيظ باطني دگران شايستگي و صلاحيت دارد، از نظر عمل ، حضرت زين العابدين (ع ) خود اهل كظم غيظ است و اين سجيه انساني مكرر از وي مشاهده شده است و در اينجا به ذكر دو نمونه ، يكي در محيط خانواده و آن ديگر در محيط اجتماع اكتفا مي شود:

كانت جارية لعلي بن الحسين عليهما السلام تسكب عليه الماء. فسقط الابريق من يدها فشجه . فرفع راءسه اليها. فقالت الجارية : ان الله تعالي يقول : و الكاظمين الغيظ. فقال : كظمت غيظي . قالت : و العافين عن الناس . قال : عفوت عنك . قالت : و الله يحب المحسنين . قال : اذهبي ، فانت حرة لوجه الله .(72)

جاريه حضرت علي بن الحسين عليهما السلام روي سر حضرت آب مي ريخت . غفلتا ظرف آب از دستش رها شد. به سر حضرت اصابت نمود. آن را شكافت و خون ريخت . حضرت سر بلند كرد و به وي نگريست . جاريه آيه حاوي كظم غيظ را خواند. حضرت فرمود: غيظم را فرو نشاندم سپس قسمت ديگر آيه را خواند. حضرت فرمود: ترا بخشيدم . آنگاه جمله آخر آيه را كه حاوي احسان است قرائت نمود. فرمود: برو كه تو براي خداوند آزادي .

حكي عن زين العابدين علي بن الحسين عليهما السلام انه سبه رجل فرمي عليه خميصة كانت عليه . فامر له بالف درهم . فقال بعضهم جمع فيه خمس خصال : الحلم و اسقاط الاذي و تخليص الرجل مما يبعده عن الله و حمله علي الندم و التوبة . و رجوعه الي المدح بعد الذم فاشتري جميع ذلك بيسير من الدنيا.(73)

مردي به امام سجاد (ع ) دشنام گفت : حضرت بلافاصله عباي سياه رنگي را كه بر دوش داشت به سويش افكند و فرمود: هزار درهم نيز به وي بدهند و كساني ناظر اين جريان بودند گفتند: امام (ع ) با عمل خود پنج خصلت پسنديده را جمع نمود: اول حلم يعني كظم غيظ، دوم چشمپوشي از ايذاء وي ، سوم دشنامگو را از عمل خود نادم نمود، چهارم به توبه اش موفق ساخت ، و پنجم او را به مدح وادار نمود، پس از آنكه دشنام گفته بود، و امام (ع ) همه آنها را با قليلي از مال دنيا خريداري نمود.

پس اگر امام سجاد (ع ) شخص برافروخته اي را به كظم غيظ دعوت كند، نمي تواند بگويد: اگر كظم غيظ خوب است چرا خودتان عمل نمي كنيد و در ناملايمات برافروخته و خشمگين مي شويد زيرا مراتب حلم و كظم غيظ امام بر كسي پوشيده نبود و آنان كه حضرتش را مي شناختند آگاه بودند كه او در خانواده و اجتماع تا چه حد ناروايي ها را تحمل مي كند و در مقابل اسائه ادب افراد غير مؤ دب و بد زبان كظم غيظ مي نمايد. كظم غيظ در آيين مقدس اسلام از صفات حميده و خصال پسنديده است و در اين باره احاديث بسياري از اولياي گرامي اسلام رسيده است براي آنكه شنوندگان محترم ، بيش از پيش به اهميت و ارزش آن واقف شوند در اينجا قسمتي از روايات به عرض مي رسد:

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : من احب السبيل الي الله عزوجل جرعتان : جرعة غيظ تردها بحلم و جرعة مصيبة تردها بصبر.(74)

رسول اكرم (ص ) فرموده : از جمله راههاي محبوب براي قرب به خداوند دو جرعه است : يكي جرعه غيظ است و آن ديگر جرعه مصيبت . افراد با ايمان جرعه غيظ را با حلم و جرعه مصيبت را با صبر به درون خود رد مي كنند و برون نمي افكنند.

عن ابيجعفر عليه السلام قال : من كظم غيظا و هو يقدر علي امضائه حشي الله قلبه امنا و ايمانا يوم القيامة .(75)

امام باقر (ع ) فرمود: هر كس غيظي را در باطن حبس كند با آنكه اگر بخواهد مي تواند آن را اظهار نمايد و شخص مورد غضب را كيفر دهد خداوند در قيامت او را از ايمني و ايمان پر مي كند.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : ما من عبد كظم غيظا الا زاده الله عزوجل به عزا في الدنيا و الاخرة و قد قال الله تبارك و تعالي : و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين و آتاه الله الجنة مكان غيظه ذلك .(76)

امام صادق (ع ) فرمود: هيچ بنده اي كظم غيظ نمي كند مگر آنكه خداوند به اين وسيله عز او را در دنيا و آخرت افزايش مي دهد. سپس حضرت آيه كظم غيظ را قرائت نمود و فرمود: خداوند در مقابل غيظي كه فرونشانده است به او بهشت رحمت مي دهد.

و عنه عليه السلام قال : من كظم غيظا و لو شاء ان يمضيه امضاه ملاء الله قلبه يوم القيامة رضاه .(77)

و نيز فرموده است : هر كس غيظي را فرو نشاند كه اگر بخواهد مي تواند آن را عملي نمايد خداوند در قيامت دل او را از خشنودي و رضاي خود پر مي كند.

كان علي بن الحسين عليهما السلام يقول : انه ليعجبني الرجل ان يدركه حلمه عند غضبه (78)

آنقدر كظم غيظ، مهم و گرانقدر است كه امام سجاد (ع ) مي فرمود: موجب شگفتي من است مردي كه حلم و بردباريش موقع غضب ، او را دريابد و باعث كظم غيظش گردد.

اگر كسي به افراد كريم النفس و بزرگوار بد كند طبق دستور اولياي اسلام او را مي بخشند و مشمول عفو خود قرار مي دهند ولي اين دستور در جايي قابل اجراست كه بدكننده لايق عفو و اغماض باشد. اما اگر چشمپوشي از بدي او موجب گستاخي و تجريش مي شود و زيانهاي تازه اي به بار مي آورد بايد مورد تعقيبش قرار داد و اين مطلب در رساله حقوق امام سجاد تصريح شده است .

و اما حق من ساءك فان تعفو عنه و ان علمت ان العفو يضر انتصرت .(79)

حق كسي كه به شما بد كرده اين است كه او را ببخشي و عفوش نمايي . اما اگر دانستي كه عفو او زيانبار است ، با استنصار از قانون و قاضي و مردم ، مجازاتش مي نمايي .

لازم است در بحث كظم غيظ، اين نكته تذكر داده شود كه فرونشاندن هيجان دروني به معناي عفو و اغماض از كسي كه با عمل نارواي خود موجب خشم شما گرديده نيست بلكه مقصود اين است كه خشم دروني خود را برون نيفكني و خود به اعمال غضب و انتقامجويي دست نزني ، چه ممكن است در خلال عمل مرتكب گناهان بزرگ شوي و دچار ندامت و افسوس گردي . اما پس از واپس زدن هيجان باطني و كظم غيظ فكر كن ، اگر كسي كه به شما آزار داده قابل عفو است ، او را ببخش و اگر شايسته عفو نيست ، از راه قانون مجازاتش كن به با اعمال غضب و انتقامجويي . ممكن است كساني با وسوسه خود، شخص شما موجب ذلت و خواري است . براي اينكه خود را از آن وضع موهن برهاني لازم است غيظت را برون افكني و از كسي كه آزارت داده و به خشمت آورده انتقام بگيري نه اينكه او را به حال خودش واگذاري و خود را تحقير نمايي . اين وسوسه مي تواند سد راه كظم غيظ شود، او را از فرو نشاندن هيجان دروني باز دارد، و به اعمال غضب و انتقامجويي وادارش نمايد، مگر آنكه خودش شخص فهميده و دانايي باشد، به سخن وسوسه گران اعتنا نكند، و خويشتن را در آتش انتقام نيفكند، يا آنكه با فرد انديشمند و خير خواهي دوست باشد، آن عالم ، مصلحت او را تذكر دهد و به كظم غيظ تشويقش نمايد و از دست زدن به كارهاي خطرناك منعش كند و اگر هيچ يك از دو نباشد، بعيد نيست كه وسوسه افراد نادان او را به پرتگاه سوق دهد و به گناه آلوده اش نمايد. در زمان ائمه معصومين عليهم السلام اين قبيل وسوسه ها كم و بيش از ناحيه افراد نادان القا مي شد و دوستداران اهل بيت براي تشخيص وظيفه ، مطلب را با حجت خدا به ميان مي گذارند و امام با يك جمله آنان را راهنمايي مي نمود و مصلحتش را خاطر نشان مي ساخت .

قال رجل للصادق جعفر بن محمد عليهما السلام : انه قد وقع بيني و بين قوم منازعة في امر و اني اريد ان اتركه فيقال لي ان تركك له ذل . فقال عليه السلام انما الذليل الظالم .(80)

مردي به امام صادق (ع ) عرض كرد: بين من و خانواده اي بر سر موضوعي منازعه روي داده ، من مي خواهم نزاع را ترك گويم ، اما به من گفته مي شود كه ترك نزاع براي تو ذلت است . امام (ع ) با عبارتي كوتاه فرمود: ذليل ظالم است ، يعني به وسوسه ها اعتنا نكن و به نزاع و درگيري خاتمه ده .

امام سجاد (ع ) پس از درخواست حليه صالحين و زينت متقين از بسط عدل سخن مي گويد و سپس عرض مي كند:

و كظم الغيظ و اطفاء النائرة : بار الها! موفقم بدار كه فوران غيظ را فرو نشانم و شعله هاي سوزان غضب را خاموش كنم . درخواست كظم غيظ و اطفاي نايره پس از گسترش عدل از اين نظر است كه اعمال خشم مي تواند اساس ‍ عدل را متزلزل كند و انسان عادل را به گناه و تجاوز وادار سازد. و كظم غيظ موجب تسكين غضب و مصونيت عدل و سالم ماندن عادل از ناپاكي و گناه مي گردد. امام سجاد (ع ) عملا و علما براي فرو نشاندن هيجان دروني خشم ، شايستگي و صلاحيت دارد، اما از نظر عمل ، به شرحي كه توضيح داده شد، او انساني است حليم و بزرگوار و در طول زندگي مكرر با ناملايمات و رويدادهاي هيجان زا و خشم انگيز مواجه گرديد، نه تنها كظم غيظ نمود بلكه خطاكار را بخشيد و مورد احسانش گرديد، نه تنها كظم غيظ نمود بلكه خطاكار را بخشيد و مورد احسانش قرار داد به گونه اي كه عمل آن حضرت براي كساني كه ناظر جريان بودند شگفت آور و اعجاب انگيز بود. اما از نظر صلاحيت علمي ، او امام معصوم ، حجت خداوند، و آگاه به تمام دقايق قرآن شريف و تعاليم ديني الهي است .

كساني كه از آموزشهاي امام در بسط عدل بهره برده و تربيت شده اند اگر در موقعي دچار خشم شوند امامي كه خود در حد اعلي از مزيت كظم غيظ برخوردار است مي تواند آنان را به فرو نشاندن خشم درون امر كند و اگر نادانهايي بخواهند وسوسه كنند و شخص خشمگين را به انتقامجويي وادارند و بگويند: سكوتت مايه ذلت است ، امام با منطقي عالمانه و مستدل سخن مي گويد، خشمگين را قانع مي كند و از برون افكندن غيظ مصونش ‍ مي دارد، اگر شخص برافروخته و غضب آلود موقع كظم غيظ و فرونشاندن هيجان باطني در دسترس امام نباشد تا به او تذكر لازم را بدهد و غيظش را تسكين بخشد و در نتيجه ، خشم دروني وي برون افتاد، درگيري آغاز گردد، و شعله هاي غضب و انتقامجويي زبانه كشد، امام (ع ) در اين مرحله نيز از خداوند درخواست توفيق مي كند تا بتواند آتش مشتعل غضب را خاموش ‍ كند و هر چه زودتر به آن صحنه خطرناك پايان بخشد. البته خاموش كردن شعله هاي غضب از كظم غيظ به مراتب مشكلتر است زيرا در موقع شدت غضب ، طرفين درگير خود را از ياد مي برند، عقلشان سخت تيره مي شود، خير و صلاح خود را نمي فهمند و گفته هاي خير خواهان و صلاح انديشان را نمي شنوند.

عن علي عليه السلام قال : شدة الغضب تغير المنطق و تقطع مادة الحجة و تفرق الفهم .(81)

علي (ع ) فرموده : غضب شديد منطق را تغيير مي دهد، ارتباط مواد حجت را با هم قطع مي كند و موجب پراكندگي فهم و فكر مي گردد

اوس و خزرج دو قبيله بزرگ مدينه بودند و در عصر جاهليت همواره با يكديگر اختلاف و نزاع داشتند و گاهي به روي هم شمشير مي كشيدند و كار به قتل و خونريزي منتهي مي شد. پيمبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله به نبوت مبعوث گرديد، آيين الهي خود را عرضه نمود و مردم را به دين خدا دعوت كرد، هر دو قبيله آن را پذيرا شدند، به رسول اكرم (ص ) ايمان آوردند، و از برادري و محبت ديني برخوردار گرديدند و در كنار هم با كمال صفا و صميميت زيست مي نمودند. ولي اين پيوند دوستي براي يهودي هاي مدينه سنگين و گران بود و از آن رنج مي بردند.



روزي يكي از سالخوردگان يهود به نام شاس بن قيس در جمعي از اصحاب رسول گرامي از اوس و خزرج گذر كرد و ديد آنان در يك مجلس ، گرد هم نشسته و در كمال صميميت و برادري با يكديگر سخن مي گويند. او مي دانست كه اين دو قبيله در جاهليت با هم دشمن بودند و از اينكه در پرتو اسلام اينچنين با هم ماءنوس و مهربان اند سخت ناراحت و خشمگين شد. با خود گفت كه اين دوستي و محبت براي ما غير قابل تحمل است . به جواني از يهود كه همراهش بود دستور داد برود و در مجلس آنان شركت كند و روز بغاث را به ياد آنان بياورد و بعضي از اشعار آن روز را در مجلس بخواند. بغاث روزي است كه پيش از اسلام قبيله هاي اوس و خزرج در آن روز به جان هم افتادند و جنگ سختي كردند و تلفات سنگيني دادند. جوان يهودي وارد مجلس شد، از روز بغاث سخن گفت و طبق دستور، ماءموريت خود را انجام داد. ياد آوري آن روز خاطرات گذشته را بيدار كرد و آتش ‍ خشم اوس و خزرج را مشتعل نمود، به هيجان آمدند، در همان مجلس ، نزاع درگرفت تا جايي كه بعضي از افراد دو قبيله با يكديگر گلاويز شدند، يكي گفت : ما حاضريم صحنه بغاث را تكرار كنيم ، ديگري گفت : ما نيز حاضريم صحنه بغاث را تكرار كنيم ، ديگري گفت : ما نيز حاضريم . فورا تصميم گرفتند. فريادهاي مسلح شويد! مسلح شويد! به هم آميخت و سرزمين حره به عنوان نبردگاه معين شد و هر دو گروه به راه افتادند. خبر اين تصميم در شهر پيچيد و افراد هر قبيله با سرعت به جمعيت خود مي پيوستند و رفته رفته زمينه زد و خورد سخت و خونيني آماده مي شد. جريان امر به اطلاع رسول اكرم (ص ) رسيد. حضرت به معيت جمعي از اصحاب كه در حضورش بودند حركت كرد و خيلي زود خود را به آنان رساند.

فقال يا معشر المسلمين ! الله الله ، ابدعوي الجاهلية و انا بين اظهركم بعد ان هداكم الله تعالي الي الله الاسلام و اكرمكم به و قطع عنكم امر الجاهلية و استنقذكم به من الكفر و الف بينكم ترجعون الي ما كنتم عليه كفارا(82)

فرمود: اي مسلمانان ! آيا به كشاكش دوران جاهليت گراييده ايد با آنكه من در ميان شما هستم . پس از آنكه خداوند شما را به دين اسلام هدايت كرد، موجبات عز و عظمتتان را فراهم آورد، پيوندهاي جاهليت را از شما بريد، از كفر نجاتتان داد و بين شما ايجاد الفت و محبت كرد؟ آيا مي خواهيد روشهاي جاهليت را در پيش گيريد و به كفري كه قبلا گرفتار آن بوديد برگرديد؟

سخنان رسول اكرم (ص ) آنان را به خود آورد و دانستند كه اين افكار شيطاني نقشه خائنانه اي است كه دشمن آنان طرح كرده است . شمشيرها را به زمين افكندند، دست محبت به گردن هم انداختند، اشك ريختند، اظهار ندامت نمودند، مراتب اطاعت خود را به رسول اكرم (ص ) اظهار داشتند و در معيت آن حضرت از نيمه راه حره برگشتند و خداوند با لطف خود آتش ‍ فتنه شاس بن قيس را خاموش كرد.

اگر خبر هيجان اوس و خزرج در آغاز گفتگوي بغاث به رسول اكرم (ص ) مي رسيد حضرت همان موقع در جمع آنان شركت مي كرد، با سخنان نافذ خويش غيظشان را فرو مي نشاند و نمي گذاشت با هم گلاويز شوند و مسلح گردند، ولي خبر اين قضيه موقعي به پيمبر رسيد كه هر دو قبيله سلاح برداشته و راه حره را كه براي زد و خورد گزيده بودند طي مي كردند و در واقع نايره غضب زبانه كشيده بود و اگر پيشواي اسلام نمي رسيد عده اي كشته يا مجروح مي شدند و در آتش خشم مي سوختند. خوشبختانه پيمبر گرامي در لحظات نهايي و پيش از وقوع خطر در محل حضور يافت و اوس و خزرج را از سيه روزي و بدبختي نجات داد، آنان كه براي زد و خورد به حره مي رفتند اگر بر اثر تربيت و تعليم پيشواي اسلام به مقام عدل نايل شده بودند با اعمال غضب و كشتن و مجروح ساختن يكديگر جامه پر افتخار از برشان بيرون مي شد و لباس ننگين ظلم جايگزين آن مي گرديد.

خلاصه ، فرموده امام سجاد (ع ) در اين قسمت از دعاي مكارم الاخلاق كه موضوع سخنراني امروز است ابتدا از كظم غيظ نام برده و مي خواهد به پيشگاه خداوند عرض كند: بارالها! اگر كساني بر اثر گسترش ‍ تعاليم اسلام و بسط عدل از اخلاق حميده و سجاياي انساني برخوردار گرديدند و به مقام رفيع عدالت نايل آمدند در صورتي كه دچار هيجان دروني و غيظ باطني گرديدند و در معرض گناه واقع شدند مرا موفق بدار كه آنان را دريابم و موجبات كسب و فيضشان را فراهم آورم و نگذارم خشم باطنشان ظاهر شود، به آتشي سوزان مبدل گردد، و ناپاكي و گناه به بار آورد. امام (ع ) پس از كظم غيظ از اطفاي نايره اسم برده و مي خواهد در پيشگاه خدا عرض كند: بارالها! اگر هيجان باطني آنان از حد كظم غيظ بگذرد و خشم درون برون افتد و غضب همانند آتش فروزان گردد موفقم بدار كه آن آتش را خاموش كنم پيش از آنكه دامنگير افراد شود و حوادثي تلخ و گناه آلود به بار آورد.

بموقع است كه در پايان بحث امروز نكته اي را به عرض شنوندگان محترم برسانم . دعاي مكارم لاخلاق صحيفه سجاديه از نظر پرورش ‍ سجاياي انساني كتاب تربيت است ، اگر ما اين دعاي شريف را تنها به عنوان دعا بخوانيم البته از اجر خواندن دعا و ذكر باري تعالي بهره مند خواهيم شد اما اگر آن را علاوه بر قصد دعا و ذكر الهي به عنوان دستور انسان سازي و فرا گرفتن تعاليم اسلام بخوانيم و روي هريك از جملاتش دقت كنيم و تصميم بگيريم خويشتن را بر وفق آن بسازيم قطعا علاوه بر اجر دعا از پاداش مهمتر از آن يعني فرا گرفتن دين الهي و تعلم مكارم اخلاق نيز بهره مند خواهيم بود. خدمت به مردم در مكتب قرآن شريف از صفات حميده و خدمتگزاران خلق در صف خوبان و نيكان قرار دارند.

عن علي عليه السلام قال : خير الناس من نفع الناس .(83)

علي (ع ) فرموده : بهترين مردم كسي است كه نفعش عايد مردم گردد. مي دانيم كه قدر و ارزش خوبي هاي مردم نسبت به يكديگر متفاوت است ، مثل كسي كه در بياباني سوزان ماشين خود را نگه مي دارد و به تشنه بي حالي كه در كنار جاده افتاده آب مي دهد و از خطر مرگش مي رهاند، عملش ‍ از نظر معنوي و انساني بمراتب بالاتر از كسي كه است كه در وضع عادي به تشنه اي آب مي دهد، كسي كه بر اثر غضب دچار هيجان دروني شده ، اگر غيظش برون افتد و مشتعل گردد آتش فساد روشن مي شود، همچنين كسي كه خشمش آشكار گرديده و شعله ور شده است اگر خاموش نشود مي تواند براي خودش و دگران مصائب سنگين به بار آورد. شايسته است افراد با ايمان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام از دعاي شريف مكارم الاخلاق درس بگيرند، از امام سجاد (ع ) پيروي كنند و انسان افروخته را ياري دهند، در مرحله اول غيظش را در ضميرش فرو نشانند و با هر وسيله ممكن از بروز آن جلوگيري كنند، در مرحله دوم موجباتي فراهم آورند كه آتش غضبش خاموش شود تا خودش و بستگان و اطرافيانش از خطر رهايي يابند. خدمت به چنين انساني همانند آب دادن به تشنه اي است در بيابان سوزان كه اگر به او نرسند و آبش ندهند عطش به حيات خاتمه خواهد داد.

پاورقي

68- تحف العقول ، ص 488.

69-ميزان الحكمه ، ج 7، ص 232.

70-سفينة البحار، ج 2، ص 319.

71-فهرست موضوعي غرر، ص 292.

72-مشكوة الانوار، ص 178.

73-مجموعه ورام ، ج 1، ص 125.

74-كافي ، ج 2، ص 110.

75-ميزان الحكمه ، ج 7، ص 234.

76-مشكوة الانوار، ص 217.

77-سفينة البحار، ج 2، ص 481.

78-مشكوة الانوار، ص 216.

79-مكارم الاخلاق ، ص 234.

80-مجموعه ورام ، ج 1، ص 125.

81-ميزان الحكمه ، ج 7، ص 233.

82-اسد الغابة ، ج 1، ص 148.

83-غرر الحكم . ص 390.