بازگشت

29- وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ، وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

به حول و قوه باري تعالي اين دو جمله از دعاي شريف ((مكارم الاخلاق )) موضوع سخنراني امروز است . امام سجاد عليه السلام در پيشگاه خداوند عرض مي كند: بارالها! موفقم بدار تا كسي كه مرا محروم نموده از بذل و بخشش برخوردار سازم ، و عمل كسي را كه از من بريده و قطع رحم نموده ، با صله و پيوند مكافات نمايم .

دو غريزه قوي و نيرومند است كه با سرشت حيوانات و همچنين انسانها آميخته است : يكي غريزه ((حب ذات )) و آن ديگر ((غريزه جنسي )).

غريزه حب ذات براي ابقا و صيانت شخص است ، و غريزه جنسي براي ابقاي نوع و صيانت نسل . اما در انسانها علاوه بر حب ذات دگر دوستي كه از تمايلات عالي انساني است وجود دارد و حيوانات فاقد آن هستند. غريزه حب ذات ، مانند غريزه جنسي خود به خود در وجود حيوانات و انسان شكوفا مي گردد و نيازي به پرورش ندارد، اما دگر دوستي در وجود انسانها، گر چه ريشه فطري دارد، ولي مانند ساير تمايلات عالي انساني ضعيف است و بايد در پرتو پرورش و حمايتهاي تربيتي تقويت شود تا آنطور كه بايد از قوه به فعليت بيايد. اگر اطفال در دامن پدران و مادراني تربيت شوند كه خود داراي سجاياي انساني و تعاليم معنوي باشند فرزندانشان با مشاهده اعمال والدين و اطرافيان با همان صفات بار مي آيند و از مزاياي انساني برخوردار مي گردند، اما اگر والدين فاقد دگر دوستي و ساير صفات انساني باشند و تنها غريزه حب ذات در وجودشان حكومت نمايد، اطفالشان نه تنها از دگر دوستي بي نصيب خواهند بود، بلكه ممكن است حب ذاتشان به زياده روي گرايش يابد و در نتيجه ، اطفال دچار خود خوداهي و خويشتن پرستي گردند و بر اثر بي اعتنايي مردم به تمايل دروني آنان تا پايان عمر در رنج و عذاب باشند.

خداوند پيمبران را بين مردم فرستاد تا قوم خود را انسان بسازند، صفات انساني را در ضمير آنان پرورش ‍ دهند و از كمالات معنوي و تعالي روحاني برخوردارشان سازند. اصول اساسي انسانيت آنقدر ارزنده و مهم است كه اگر روزي فرا رسد كه تمام مردم روي زمين واجد آن اصول باشند و عملا آنها را با يكدگر رعايت نمايند با تمام اختلافاتي كه از نظر عقيده ، نژاد، زبان ، و ديگر جهات با يكديگر دارند همه باهم در كمال سعادت و سلامت زيست خواهند نمود و از نعمت آسايش و رفاه بهره مند خواهند بود.

عن ابي الحسن موسي عليه السلام قال : ان اهل الارض لمرحومون ما تحابوا ادوا الامانه و عملوا الحق (602)

حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام فرموده : مردم تمام كره زمين در رحمت و آسايش هستند و خوب زندگي مي كنند مادامي كه داراي سه صفت باشند: اول آنكه يكديگر را دوست بدارند و نسبت به هم علاقه انساني داشته باشند. دوم آنكه در امانتهاي مالي يكديگر خيانت ننمايند، سوم آنكه اعمالشان بر وفق حق و عدل باشد.

ملاحظه مي كنيد كه امام موسي بن جعفر عليهماالسلام اولين صفتي را كه در اين حديث مايه رحمت و سعادت انسانها شناخته و از آن نام برده است دگر دوستي و ابراز محبت مردم نسبت به يكديگر است . اگر افراد يك جامعه در شادي هم شاد شوند و در غم هم متاءثر گردند، از اين ابراز مسرت و اظهار همدردي پيوستگي و علاقه چشمگيري در آن جامعه به وجود مي آيد و همه مردم از آن همبستگي بهره مند مي گردند. خداوند در قرآن شريف وقتي از صفات حميده و سجاياي انساني رسول گرامي نام مي برد، اول از علاقه شديد آن حضرت به مردم سخن مي گويد و خاطرنشان مي نمايد كه مصائب و آلام ، رنجها و سختي هاي شما بر پيمبر گرامي بسيار سنگين و جانكاه است و از شدايد و گرفتاري هاي شما سخت رنج مي برد و متاءلم مي گردد.

لقد جاء كم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم (603)

پيمبري از جنس خودتان بين شما آمده است كه مصائب و شدايدتان بر آن حضرت بسيار سنگين و گران است . پيشواي گرامي اسلام ، جهل و ناداني ، فقر و تهيدستي ، درد و بيماري ، اختلاف و پراكندگي ، بدبيني و بدخواهي ، و خلاصه هر عيب و نقص مادي و معنوي را كه در شما مي بيند سخت رنجيده خاطر مي شود و از آن مصائب متاءلم و متاءثر مي گردد.

خداوند بزرگ به كساني كه طالب خشنودي و رضاي او هستند و به سعادت ابدي روز جزا علاقه دارند راه نيل به اين هدف مقدس را ارائه نموده و در قرآن شريف فرموده است :

لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه (604)

در گفتار و رفتار خويش به پيمبر اسلام تاءسي كنيد و روش آن حضرت را اسوه و الگوي كارهاي خود قرار دهيد و دگردوستي از جمله اوصاف پيشواي اسلام است و ما بايد اين خلق پسنديده را از آن حضرت بياموزيم و عملا به كار بنديم .

عن علي عليه السلام قان : ابلغ ما تستدر به الرحمه ان تضمر لجميع الناس ‍ الرحمه (605)

رساترين چيزي كه به وسيله آن مي تواني رحمت خدا را به خود جلب كني اين است كه در باطن ، نسبت به همه مردم خيرخواه و مهربان باشي .

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : راس العقل بعد الدين التودد الي الناس و اصطناع الخير الي كل بر و فاجر(606)

رسول اكرم فرموده است : پس از ايمان به خداوند سرآمد تمام اعمال عاقلانه ، بشردوستي و نيكي به همه مردم است ، خواه خوب باشند و درستكار و خواه فاسق باشند و گناهكار.

عن ابيجعفر عليه السلام قال : ان ابي علي بن الحسين عليهما السلام اخذ بيدي و قال : يا بني افعل الخير الي كل من طلبه منك . فان كان من اهله فقد اصبت موضعه و ان لم يكن من اهله كنت انت من اهله (607)

امام باقر (ع) فرمود: پدرم علي بن الحسين دست مرا گرفت و فرمود: فرزند! به هر كس كه از تو درخواست نيكي كرد به او نيكي كن ، اگر اهل نيكي بود استحقاق آن را داشته تو به واقع رسيده اي و اگر اهل آن خير نبوده ، تو به اهليت خويش دست يافته اي .

خلاصه ، دگردوستي از نشانه هاي انسانيت است .

كسي كه واجد آن باشد واجد يكي از نعمتهاي بزرگ خداوند است . براي آنكه بدانيم اين صفت در ضمير ما وجود دارد يا نه مي توانيم خود دوستي را كه غريزه طبيعي در وجود همه انسانهاست معيار سنجش قرار دهيم و دگر دوستي را با آن مقايسه نماييم و از اين راه به وضع روحي خويش واقف گرديم و اين معيار را علي (ع) در حديثي به صورت يك نصيحت به پير مردي كه در محضر مباركش بوده ، فرموده است :

يا شيخ ! ارض للناس ما ترضي لنفسك وآت الي الناس ما تحب ان يوتي اليك (608)

پيرمرد! درباره مردم به چيزي راضي باش كه براي خودت راضي هستي و با دگران طوري رفتار كن كه ميل داري با تو آنچنان رفتار شود.

تا اينجا رواياتي كه معروض افتاد ناظر به دگر دوستي و علاقه انسانها به يكديگر از جهت انسانيت و صرف نظر از جنبه معنوي و ايماني است . اما روابط مسلمانان و پيروان قرآن شريف با يكدگر علاوه از جهت انساني داراي شاءن معنوي و اخوت ديني است و اولياي گرامي اسلام ضمن روايات متعددي آن حقوق را برشمرده و مسلمانان را به رعايت آنها اكيدا موظف نموده اند و در اينجا بعضي از آن روايات ذكر مي شود. امام صادق (ع) ضمن حديثي حقوق مؤ من را نسبت به مؤ من بيان نموده و در مقام توضيح مطلب فرموده است :

ان تصله بنفسك و مالك و يدك و رجلك ولسانك و ان لا تشبع و يجوع ولا تلبس ويعري ولا تروي و يظما(609)

از حق مؤ من به تو اين است كه به نفس خود و با مالت و دست و پايت و زبانت او را صله نمايي و خدمت كني و اينكه تو سير نباشي و او گرسنه ، تو پوشيده نباشي و او برهنه ، تو سيراب نباشي و او تشنه .

عن ابي اسماعيل قال قلت لابيجعفر عليه السلام : جعلت فداك ، ان الشيعه عندنا كثير. فقال : فهل يعطف الغني علي الفقير و هل يتجاوز المحسن عن المسي ء و يتوا سون فقلت : لا. فقال : ليس هولاء شيعه . الشيعه من يفعل هذا(610)

ابي اسماعيل مي گويد به امام باقر (ع) عرض كردم : شيعيان نزد ما بسيارند. فرمود: آيا غني به فقير عطوفت و راءفت دارد، آيا درستكار از لغزش و گناه بدكار مي گذرد، آيا تعاون و مواسات بين مردم برقرار است ؟ عرض ‍ كردم : نه . فرمود: اينان شيعه نيستند، شيعه كسي است كه اين كارها را انجام دهد.

قال ابوالحسن عليه السلام : من قصد اليه رجل من اخوانه مستجيرا به في بعض احواله فلم يجره بعد ان يقدر عليه فقد قطع ولايه الله عزوجل (611)

امام (ع) فرمود: اگر مردي بر اثر گرفتاري به پناهندگي نزد يكي از برادرانش برود و او قادر باشد كه پناهش ‍ دهد اما از پناه دادن او خودداري بنمايد، با اين عمل ، رابطه ولايت خود را با خداوند قطع نموده است .

عن ابيعبد الله عليه السلام قال : ما من مؤ من يخذل اخاه و هو يقدر علي نصرته الا خذله الله في الدنيا و الاخره (612)

امام صادق (ع) فرمود: هيچ مؤ مني نيست كه از نصرت برادر خود دست بكشد با آنكه قدرت دارد كه او را ياري نمايد مگر آنكه خداوند او را در دنيا و آخرت مخذول مي كند و از نصرت خود محرومش مي نمايد.

خلاصه اينكه اصل مواسات و تعاون مسلمانان با يكديگر از نظر انسانيت و از جهت برادري ايماني بسيار مهم و مورد توجه پيغمبر گرامي اسلام و ائمه معصومين عليهم السلام است و اين رابطه معنوي و پيوست روحاني با تعبيرهاي مختلفي در روايات اولياي دين ذكر شده ، از آن جمله رسول اكرم فرموده است :

المومن للمومن بمنزله البنيان يسد بغضه بعضا(613)

مؤ من براي مؤ من همانند اجزاي يك ساختمان است كه هر آجري آجر ديگر را نگاه مي دارد و هر جزء ساختمان براي جزء ديگر پايگاه ثابت و محكمي است .

پيشواي بزرگ اسلام براي حفظ اساس برادري و مودت اسلامي از يك طرف بر منبر و در محضر با سخنان حكيمانه خويش مردم را به وظايفشان متوجه مي نمود و از طرف ديگر با رفتار خود روشهاي عملي را به آنان مي آموخت .

كان رسول الله صلي الله عليه و آله اذا فقد الرجل من اخوانه ثلاثه ايام ساءل عنه فان كان راحلا دعا له و ان كان شاهدا زاده و ان كان مريضا عاده (614)

موقعي كه رسول اكرم يكي از برادران خود را سه روز نمي ديد درباره او پرسش مي نمود، اگر سفر رفته بود درباره اش دعا مي كرد، اگر در شهر بود به ملاقاتش مي رفت و اگر بيمار بود عيادتش مي نمود و عملا اين درس را به ساير مسلمانان مي داد.

اگر مسلماني رعايت اخلاق انساني و ايماني را ننمايد و در موقعي نسبت به برادرش شريف و درستكار خود به عمل ناروا دست بزند و مرتكب كاري خلاف اخلاق بشود وظيفه آن مرد شريف در مقابل شخص ‍ متخلف چيست ؟ آيا اسلام اجازه مي دهد كه از وي انتقام بگيرد و كار نادرست او را با عمل خلاف اخلاق خويش تلافي نمايد؟ پاسخ اين پرسش قطعا منفي است و نبايد مسلمان و انسان وظيفه شناس به چنين كاري دست بزند، زيرا اگر دشنام را با دشنام و اهانت را با اهانت پاسخ دهد، اگر در مقابل ظلم او ظلم كند و خيانت او را با خيانت تلافي نمايد طولي نمي كشد كه بر اثر تكرار انتقامجويي و سجاياي انساني و اخلاق اسلامي را از ياد مي برد و به خلق و خوي حيواني گرايش مي يابد و دچار سقوط و انحطاط مي گردد. وظيفه آن مسلمان شريف و درستكار در اين قبيل مواقع به كار بستن آموزشهاي اولياي دين در زمينه مكارم اخلاق است ، و در اينجا يكي از آن روايات كه حاوي دستور امام صادق (ع) به عبدالله بن جندب است ذكر مي شود: امام (ع) مي فرمود:

يابن جندب ! صل من قطعك و اعط من حرمك و احسن الي من اساء اليك و سلم علي من سبك وانصف من خاصمك واعف عمن ظلمك كما انك تحب ان يعفي عنك (615)

اي پسر جندب ! بپيوند به كسي كه از تو بريده ، عطا كن به كسي كه محروميت نموده ، نيكي كن به كسي كه درباره ات بد كرده ، سلام كن به كسي كه ترا دشنام داده ، انصاف ده درباره كسي كه با تو خصومت نموده ، به بخش به كسي كه به تو ستم كرده ، همانطور كه دوست داري مورد عفو و بخشش واقع شوي .

براي آنكه شنوندگان محترم هر چه بهتر به هدف تربيتي اولياي اسلام واقف گردند و بتوانند دستور آنان را به كار بندند در اينجا دو روايت كه روشنگر چگونگي اخلاق و رفتار اولياي اسلام است ذكر مي شود:

جاء ابو هريره و كان تكلم فيه و اسمعه في اليوم الماضي و ساله حوائجه فقضاها فعاتبه اصحابه علي ذلك . فقال : اني لاستحيي ان يغلب جهله علمي و ذنبه عفوي و مسالته جودي (616)

روزي ابوهريره نزد علي (ع) آمد و سخناني ناروا درباره آن حضرت گفت و به گونه اي كلمات خود را ادا مي كرد كه به امام بشنواند. فرداي آن روز شرفياب شد و حوايج خود را درخواست نمود. آن حضرت همه آنها را برآورده ساخت . اين عمل براي اصحاب آن جناب گران آمد، به عرض رساندند. فرمود: من حيا مي كنم از اينكه جهل او بر علم من ، و گناه او بر عفو من و سؤ ال او بر وجود من غلبه كند.

عن ابيجعفر عليه السلام انه قال : قال امير المؤ منين لولده الحسن (ع) في وصيته اليه . ولايكونن اخوك اقوي علي قطيعتك منك علي طلته ولاتكونن علي الاساء ه اقوي منك علي الاحسان ولاعلي البخل اقوي منك علي البذل و لاعلي التقصير اقوي منك علي الفضل (617)

امام باقر (ع) از امير المؤ منين حديث نموده كه به فرزندش حضرت مجتبي عليهما السلام توصيه فرمود: مبادا برادرات در جداشدن از تو قوي تر از اتصال تو به وي باشد، مبادا برادرت در بدرفتاري نسبت به تو قوي تر از احسان تو نسبت به او باشد، مبادا بخل او قوي تر از بذل تو باشد، و مبادا تصلب و تقصير او از تفضل تو قوي تر باشد.

به نظر مي رسد با شرحي كه معروض افتاد معناي جمله اول از دو جمله دعاي ((مكارم الاخلاق )) كه موضوع بحث امروز است براي شنوندگان محترم روشن شده باشد. امام سجاد (ع) در پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و اثيب من حرمني بالبذل

بارالها! توفيقم ده تا كسي را كه مرا محروم نموده است از بخشش و بذل خويشتن برخوردار نمايم .

در جمله دوم عرض مي كند:

و اكافي من قطعني بالصله

بارالها! موفقم بدار تا عمل كسي را كه از من بريده و قطع رابطه نموده است با صله و تجديد رابطه مكافات نمايم .

دو دوست مسلمان كه علاقه و ربطشان با هم بر اساس برادري ديني بوده و اگر روزي بر اثر آزردگي و رنجش خاطر از هم كناره گيري كنند در روايات اسلامي ، آن فاصله و كناره گيري ، هجران خوانده شده و نبايد جدايي آن دو نفر بيش از سه روز به طول انجامد. در جايي كه دو مسلمان علاوه بر اخوت اسلامي رحم يكدگرند اگر روزي از هم جدا شوند و ترك مراوده نمايند، عمل اين دو از نظر ديني به مراتب از جدايي دو برادر مسلمان غير رحم مهمتر است و در منابع ديني ، اين جدايي به قطع رحم تعبير شده و پيوند مجدد آن را صله رحم خوانده اند. امام سجاد عليه السلام از هجران دو مسلمان با جمله ((واجزي من هجرني بالبر)) نام برده و در سخنراني قبل مخصوصا راجع به آن بحث شد و جمله اي كه هم اكنون موضوع سخنراني قبل مخصوصا راجع به آن بحث شد و جمله اي كه هم اكنون موضوع سخن است : ((واكافي من قطعني بالصله )) ناظر به قطع رحم و صله رحم است . براي آنكه اين موضوع نيز بخوبي روشن شود، قسمتي از روايات مربوط به رحم ذكر مي گردد:

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : ابغض الاعمال الي الله الشرك بالله ثم قطيعه الرحم ثم الامر بالمنكر والنهي عن المعروف (618)

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرموده است : مبغوضترين اعمال نزد باري تعالي شرك به خداوند است ، پس ‍ از آن قطع رحم است ، و پس از آن نهي از خوبي ها و امر به بدي ها است .

از اين روايت بخوبي روشن مي شود كه قطع رحم تا چه حدود در پيشگاه خداوند مطرود و مبغوض است . مي دانيم كه بزرگترين گناه در اسلام شرك به خداست ؛ شرك ، گناهي نابخشودني است و مشرك ، مشمول مغفرت باري تعالي واقع نمي شود. رسول گرامي ، پس از گناه شرك از قطع رحم نام برده و خاطرنشان ساخته است كه قاطع رحم از مبغوضترين گناهكاران در پيشگاه الهي است و پس از قطع رحم گناه امر به منكر و نهي از معروف را بسيار مهم شمرده است زيرا چنين گناهكاري از موضع مخالفت صريح با خداوند سخن مي گويد: خدا به خوبي ها امر نموده و او نهي مي كند، خداوند از بدي ها نهي نموده و او امر مي نمايد. مي توان گفت اين روايت به مسلمانان مي فهماند كه گناه قطع رحم پس از شرك به خداوند و پيش از موضع گيري در مقابل ذات اقدس الهي و اوامر و نواهي او بزرگترين گناه است . و مسلمانان بايد از آن بپرهيزند و دامن خويش را بچنين گناه بزرگي آلوده ننمايند. شايد بعضي تصور كنند كه اگر رحم گناهكار باشد مي توان با او قطع رابطه نمود. اين تصوري است نادرست ، نه تنها گناه مجوز قطع رحميت نيست بلكه به موجب روايت ، كفر هم قاطع رحم نمي شود و بايد رحميت همواره مورد توجه مسلمانان باشد.

قلت لابيعبد الله عليه السلام : يكون لي القرابه علي غير امري الهم علي حق ؟ قال نعم ، حق الرحم لايقطعه شي ء و اذا كانوا علي امرك كان لهم حقان : حق الرحم و حق الاسلام (619)

راوي مي گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم : كساني با من قرابت رحمي دارند اما با من هم عقيده نيستند، آيا براي آنان به عهده ام حقي است ؟ فرمود: بلي . حق رحميت را چيزي قطع نمي كند و اگر با تو هم عقيده باشند براي آنان دو حق است : يكي حق رحميت و آن ديگر حق اسلام .

افراد متدين و مسلمان از گناه و كفر ارحام خود در باطن خويش بيزارند و ممكن است در مواقع مقتضي آن را هم به زبان بياورند، ولي حق رحميت را طبق وظيفه ديني همواره بايد رعايت كنند و قطع رحم ننمايند. صله رحم پيوند خانواده را محكم مي كند، مانع بروز تيرگي و كدورت مي شود، و در پرتو صله رحم مسئله تعاون و همياري شكوفا مي گردد. اگر تمام اعضاي خانواده مسلمان باشند صله رحم آنان را متحد مي كند و اتحادشان وحدت اسلامي را تقويت مي نمايد، و اگر بعضي از افراد خانواده غير مسلمان باشد، صله رحم و روابط خانوادگي ممكن است در روحيه آنان موثر واقع شود، نگذارد با دشمنان دين به ضرر مسلمين همكاري نمايند و احيانا به نفع آنان جاسوسي كنند. صله رحم در عمران و آبادي بلاد اثر مي گذارد، موجب گشايشهاي اقتصادي مي شود، افراد را به راه فضايل اخلاق سوق مي دهد، جود و سخا به بار مي آورد، و خلاصه ، صله رحم و حسن برخورد افراد يك خانواده با هم فوايد و آثار بسياري دارد و اين مطلب ضمن روايات متعددي در تعاليم اسلام خاطرنشان گرديده است .

عن النبي صلي الله عليه و آله : صله الرحم تعمر الديار و تزيد في الاعمار و ان كان اهلها غير اخيار(620)

رسول اكرم فرموده است : صله رحم شهرها را آباد مي كند و عمرهاي مردم را افزايش مي دهد، اگر چه اهل آن بلاد از اخيار و خوبان نباشند.

عن ابيعبد الله عليه السلام قال : صله الارحام تحسن الخلق و تسمح الكف و تطيب النفس و تزيد في الرزق و تنسي في الاجل (621)

امام صادق (ع) فرمود: صله رحم موجب حسن خلق مي شود، دست را در بخشندگي و عطا باز مي كند، مايه پاكدلي و صفاي ضمير مي گردد، رزق را افزايش مي دهد، و مرگ آدمي را به تاخير مي اندازد.

عن ابيجعفر عليه السلام قال : صله الارحام تزكي الاعمال و تدفع البلوي و تنمي الاموال و تنسي له في عمره و توسع له في رزقه و تحبب له في اهل بيته . فليتق الله وليصل رحمه (622)

امام باقر (ع) فرمود: صله ارحام موجب پاكي اعمال مي شود، بلايا را دفع مي كند مايه نمو مال مي گردد، مرگ را به تاخير مي اندازد، رزق را توسعه مي دهد، صله كننده را در خانواده محبوب مي سازد. بايد آدمي از خدا پروا نمايد و حتما صله رحم كند.

صله رحم از اعمالي است كه علاوه بر فوايد دنيوي و نتايج مادي ، آثار مهمي در عالم آخرت دارد و صله كننده در قيامت از آن آثار برخوردار مي گردد.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : بر الوالدين و صله الرحم يهون الحساب ثم تلاصلي الله عليه و آله هذه الايه : والذين يصلون ما امر الله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب (623)

رسول اكرم فرمود: نيكي به والدين و صله رحم حساب را در قيامت ، آسان مي كند. سپس آيه اي از قرآن شريف تلاوت نمود كه ترجمه اش اين است : افراد بصير در دين آنان اند كه وصل مي كنند آن را كه خداوند به وصلش امر فرموده و از سختي حساب قيامت بيم دارند.

اگر كسي از بستگانتان با شما قطع مراوده نموده شما به ملاقاتش برويد و صله رحم نماييد و براي آنكه بدانيد ارزش عمل شما در پيشگاه خداوند تا چه حد اهميت دارد به محتواي اين روايت دقت نماييد:

عن علي بن الحسين عليهما السلام قال : ما من خطوه احب الي الله عزوجل من خطوتين : خطوه يسد بها المومن صفا في الله و خطوه الي ذي رحم قاطع (624 )

حضرت زين العابدين (ع) فرموده : هيچ قدمي نزد باري تعالي از دو قدم محبوبتر نيست : اول آن قدمي كه شخص با ايمان برمي دارد تا صف نظاميان اسلام را در جهت جنگ محكم كند و راه نفوذ دشمن را سد نمايد، دوم ، قدمي كه در راه ملاقات رحم برمي دارد، رحمي كه از او قطع علاقه نموده و رشته مراوده را بريده است .

و اكافي من قطعني بالصله

بارالها! مرا موفق بدار تا بتوانم عمل آن كس را كه از من بريده و قطع رحم نموده است با صله و تجديد پيوند مكافات نمايم .

ائمه معصومين عليهم السلام مراقب صله رحم بودند و اين وظيفه ديني را به شكلهاي مختلف انجام مي دادند. رحمي كه قطع علاقه مي نمود سر وقتش مي رفتند و با ملاقات او تجديد مراوده مي نمودند، رحمي كه قطع علاقه نكرده ، ولي گرفتاري دارد مشكلش را حل مي كردند و از گرفتاري نجاتش مي دادند، رحمي را كه برخلاف اخلاق و ادب عمل كرده و درباره امام به كار ناروا دست زده است به گونه مناسبي مورد مهر و محبت قرار مي دادند و از وي حمايت مي نمودند و در اينجا براي نمونه به بعضي از موارد اشاره مي شود:

حسن بن علي ، ملقب به افطس يا محمد بن عبدالله معروف به نفس زكيه بر ضد حكومت منصور دوانقي قيام نمودند. پس از زد و خوردهايي نفس زكيه كشته شد و حسن افطس مختفي گرديد. چندي جريان بدين منوال گذشت . موقعي امام صادق (ع) به عراق آمد و با منصور دوانقي ملاقاتي دست داد. امام (ع) از فرصت استفاده نمود و براي نجات رحم خود از گرفتاري به منصور دوانقي فرمود:

تريد ان تسدي الي رسول الله صلي الله عليه و آله يدا؟ قال نعم يا اباعبدالله . قال : تعفوعن ابنه الحسن بن علي ، فعفا عنه (625)

آيا ميل داري با انجام عمل خيري درباره يكي از فرزندان رسول اكرم راهي به روي خود بگشايي ؟ عرض ‍ كرد: بلي . فرمود: فرزند آن حضرت ، حسن بن علي را مورد عفو قرار بده . منصور دوانقي پذيرفت و عفوش ‍ نمود.

توصيه بموقع امام صادق (ع) به منصور دوانقي صله رحمي بود بسيار ارزنده و مهم و موجب شد حسن افطس كه با امام رحميت نزديك داشت از گرفتاري رهايي يابد.

كنت عند ابيعبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام حين حضرته الوفاه و اغمي عليه . فلما افاق قال : اعطوا الحسن بن علي الحسين ، و هوالافطس ، سبعين دينارا و اعطوا فلانا كذا و كذا. فقلت اتعطي رجلا حمل عليك بالشفره يريد ان يقتلك . قال : تريد ان لااكون من الذين قال الله عزوجل : الذين يصلون ماامرالله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب (626)



راوي مي گويد: در ساعات آخر زندگي امام صادق (ع) در كنار بسترش بودم . حضرت لحظه اي از حال رفت . وقتي به حال آمد فرمود: به حسن بن علي ملقب به افطس يعني همان شخصي كه امام به منصور دوانقي درباره اش توصيه نموده بود فرمود هفتاد دينار بدهيد و درباره شخص ديگري كه نامش در حديث نيامده نيز توصيه مالي فرمود. راوي مي گويد: به حضرت عرض كردم : آيا درباره مردي وصيت مي نمايي كه موقعي با كارد مورد حمله ات قرار داد و مي خواست شما را به قتل برساند؟ امام آيه اي از قرآن شريف درباره صله رحم خواند و فرمود: مي خواهي اين آيه شامل من نشود و از گروهي نباشم كه امر الهي را درباره رحم به كار بسته و قاطع رحم را صله نموده است ؟