بازگشت

28- وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

به خواست حضرت باري تعالي اين جمله از دعاي شريف ((مكارم الاخلاق )) موضوع بحث و سخنراني امروز است . امام سجاد عليه السلام در پيشگاه خداوند عرض مي كند: بارالها! مرا وفق بدار تا عمل آن كس را كه مرا ترك گفته و از من دوري جسته با خوبي و نيكوكاري تلافي نمايم .

يكي از مهمترين عوامل پيشرفت اسلام و بسط آيين الهي محبت و الفتي بود كه به قضاي خداوند و در پرتو يكتاپرستي در قلوب مسلمانان ايجاد شد و اين سرمايه گرانقدر فقط در پرتو عنايت باري تعالي نصيب مسلمانان گرديد و قرآن شريف در اين باره فرموده است :

و الف بين قلوبهم لوانفقت ما في الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم ولكن الله الف بينهم (580)

خداوند در دلهاي آنان ايجاد الفت و محبت نمود و تو اي رسول گرامي اگر تمام آنچه را در زمين است انفاق مي نمودي نمي توانستي آن الفت را در قلوب مسلمين ايجاد نمايي ، ولي خداوند اين الفت را به وجود آورد.

علاقه معنوي و محبت ايماني آنچنان مسلمانان را متحد نمود و به هم پيوند داد كه ابي بصير مي گويد:

سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : المؤ من اخ المؤ من كالجسد الواحد ان اشتكي شيئا منه وجد الم ذلك في سائر جسده (581)

از امام صادق (ع) شنيد كه مي فرمود: مؤ من برادر مؤ من است ،

همانند يك جسد، اگر عضوي از بدن بيمار شود درد و ناراحتي عضو بيمار در تمام بدن اثر مي گذارد، گويي همه بدن دردمند است .

اين محبت و الفت بي نظير شد كه مسلمانان به عز و عظمت رسيدند و دين خدا را با سرعت نشر دادند. بدون ترديد، بقاي عز و بزرگي مسلمين در اين است كه آن وحدت و الفت پايدار بماند و ضعف و سستي در آن راه نيابد. از اين رو اسلام براي ابقاي آن سرمايه الهي تمام گفتارها و رفتارهايي را كه موجب پراكندگي و اختلاف مي شود و به وحدت مسلمين آسيب مي رساند ممنوع اعلام نمود و مسلمانان را از آن برحذر داشته است ، و از جمله آن عوامل ، جداشدن و فاصله گرفتن دو مسلمان از يكديگر بر اثر دلگيري و آزردگي است و اين مفارقت و جدايي در روايات اسلامي به كلمه ((هجران )) تعبير شده و امام سجاد (ع) نيز در جمله دعاي مورد بحث آن كلمه را ذكر كرده است . راغب در مفردات قرآن مي گويد:

الهجر و الهجران مفارقه الانسان غيره اما بالبدن او باللسان او بالقلب

هجر و هجران ، جدايي و مفارقت انسان است از غير خودش و اين جدايي گاه به بدن است ، گاه به زبان ، و گاه به دل .

هجرت انسان از شهري به شهر ديگر جدايي بدن است ، سكوت دو نفر در مقابل يكديگر جدايي سخن است ، و تيرگي قلب و آزردگي خاطر دو نفر از هم جدايي دل است . اما جدايي دو دوست از يكديگر در بسياري از موارد شامل هر سه قسمت مي شود يعني باهم سخن نمي گويند، در كنار هم نمي نشينند و محبتشان از دل يكديگر مي رود يا لااقل كاهش مي يابد. چنين هجراني براي دو مسلمان در دين اسلام بسيار مذموم و ناپسند است و اولياي گرامي اسلام با تعبيرهاي تند درباره آن سخن گفته و تاكيد نموده اند كه دو مسلمان از هم جدا شده هر چه زودتر بايد با يكديگر آشتي كنند و تيرگي ها را زايل سازند و چون ممكن است براي آن دو نفر آشتي فرضا در كوتاه مدت سنگين و تلخ باشد تاكيد شده كه مدت جدايي بيش از سه روز به طول نينجامد و بايد هر چه زودتر روابط دوستانه ، قبل از پايان سه روز، برقرار گردد و براي آنكه شنوندگان محترم به اهميت اين امر از نظر ديني واقف شوند بعضي از روايات اولياي اسلام در اينجا ذكر مي شود.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : ايما مسلمان تهاجرا فمكثا ثلاثا لايصطلحان الا كانا خارجين من الاسلام و لم يكن بينهما ولايه فايهما سبق الي كلام اخيه كان السلابق الي الجنه يوم الحساب (582)

رسول اكرم مي فرمود: هر يك از دو مسلمان كه از هم جدا شدند و سه روز گذشت و آشتي نكردند از برنامه اسلام تخلف نموده اند و بين آن دو ولايت و محبتي برقرار نيست و هر كدام از آن دو نفر از ديگري پيشي گرفت و با برادرش سخن گفت او روز حساب در رفتن به بهشت از دوستش پيشي مي گيرد.

و عنه صلي الله عليه و آله قال : لايحل لاحد يومن بالله ان يهجره اخاه فوق ثلاثه ايام يلتقيان فيعرض هذا عن وجه هذا و هذا عن وجه هذا فخيرهما الذي يبدء بالسلام (583 )

و همچنين فرموده است : حلال نيست براي احدي كه به خداوند ايمان آورده است از برادر ديني خويش ‍ بيشتر از سه روز جدا شود. آن دو وقتي به هم رسيدند اين از او و او از اين روي مي گرداند و بهترين آن دو نفر كسي است كه در سلام گفتن به آن دگري سبقت بگيرد.

عن ابيجعفر الباقر عليه السلام انه قال : ما من مؤ منين اهتجرا فوق ثلاث الا و برئت منهما فقيل له يابن رسول الله هذا حال الظالم فما بال المظلوم ؟ فقال عليه السلام : مابال المظلوم لايسير الي الظالم فيقول انا الظالم حتي يصطلحا(584)

امام باقر (ع) فرمود: هيچ دو نفر مسلماني بيش از سه روز از هم جدا نمي شوند مگر آنكه من از هر دو بري و بيزارم . به حضرت عرض شد: اين برائت شايسته ظالم است ، از مظلوم چرا؟ فرمود: چرا مظلوم در فرصت سه روز نزد ظالم نرفته كه بگويد: تقصير با من بود تا با يكديگر صلح و سازش نمايند.

عن ابيعبد الله عليه السلام انه قال : المؤ من هديه الله عزوجل الي اخيه المؤ من فان سره و وصله فقد قبل من الله عزوجل هديته و ان قطعه و هجره فقد رد علي الله عزوجل هديته (585)

امام صادق (ع) فرمود: مؤ من هديه اي است از خداوند به برادر مومنش . اگر موجبات سرور وصله او را فراهم آورد هديه خداوند را پذيرا شده و اگر از او ببرد و قطع علاقه نمايد هديه الهي را رد كرده است .

عن النبي صلي الله عليه و آله في حديث المناهي قال و نهي عن الهجران فمن كان لابد فاعلا فلايهجر اخاه اكثر من ثلاثه ايام فمن كان مهاجرا لاخيه اكثر من ذلك كانت النار اولي به (586)

رسول اكرم صلي الله عليه و آله در حديث مناهي مسلمانان را از هجرت و جدايي از يكديگر برحذر داشته و فرموده است : اگر مسلماني در موردي از جدايي ناگزير باشد، مراقبت كند كه بيش از سه روز به طول نينجامد و اگر بيش از سه روز شد، آتش دوزخ براي او شايسته تر است .

يكي از آثار و نتايج بد هجران دو مسلمان از يكديگر اين است كه عبادات و اعمال صحيح آن دو نفر در ايام جدايي مورد قبول باري تعالي واقع نمي شود، به عبارت روشنتر انجام عمل صحيح از مكلف و قبول آن از خداوند. عمل صحيح آن است كه مكلف وظيفه خود را بر وفق دستور شرع مقدس انجام دهد، اگر مجتهد است طبق فتواي خود و اگر مقلد است طبق فتواي مرجع . قهر كردن و هجرت دو مسلمان از يكديگر بدون مجوز شرعي آنقدر مبغوض حضرت باري تعالي است كه تا آشتي نكنند و روابط دوستانه را تجديد ننمايند، خداوند عبادت صحيح آن دو را نمي پذيرد و در پيشگاه الهي مورد قبول واقع نمي شود و اين فرموده حضرت رسول اكرم است .

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : يا اباذر! اياك و هجران اخيك فان العمل لايتقبل مع الهجران (587)

پيشواي اسلام به ابوذر غفاري فرموده : بپرهيز از جدايي و هجران برادرت ، زيرا عمل مسلماني كه از برادرش جدا شده و او را ترك گفته است مقبول واقع نمي شود.

ممكن است اين روايت موجب نگراني و تشويق خاطر آقايان و بانوان بسيار متدين و با ايمان گردد، با خود بگويند: اگر ما براي آشتي كردن مهياييم ، ولي طرف مقابل حاضر نيست ، آيا بايد تا آخر عمر از عبادت مقبول بي نصيب و محروم باشيم ؟ رسول اكرم صلي الله عليه و آله ضمن روايتي به اين پرسش پاسخ داده و از افراد باايمان رفع نگراني فرموده است :

عن النبي صلي الله عليه و آله : لايحل لمومن ان يهجر مومنا فوق ثلاث . فان مرت به ثلاث فلقيه فليسلم عليه فان رد عليه السلام فقد اشتركا في الاجر و ان لم يرد عليه فقد باء بالاثم و خرج المسلم من الهجره (588)

رسول اكرم فرموده : حلال نيست براي مؤ من كه بيش از سه روز از برادر دينيش قهر كند و او را ترك گويد. اگر سه روز منقضي شد، اين برادر وظيفه شناس به ملاقات آن برادر برود و به او سلام كند. اگر جواب سلامش را داد، هر دو در اجر آشتي شريك اند و اگر جواب سلام را نداد، او به گناه برگشت نموده و سلام كننده از جدايي و هجرت خارج شده است و بنابراين از جهت جدايي و هجران مانعي براي قبول عبادتش ‍ وجود ندارد.

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه جدايي و هجرت دو مسلمان متشرع از يكديگر بدون مجوز شرعي تا چه حد زيانبار و مذموم است و افراد با ايمان موظف اند از آن برحذر باشند. براي آنكه اين مهم ديني و اخلاقي هر چه بهتر براي شنوندگان واضح گردد، لازم است در اينجا پيرامون سه مطلب ، به اختصار، بحث شود. اول تفكيك نمودن جدايي ها و هجرانهاي روا از ناروا، دوم شناخت قسمتهايي از علل و عوامل كه موجب آزردگي و رنجش خاطر برادران مي شود و رشته دوستي و محبت را قطع مي كند و سرانجام به هجران و جدايي منتهي مي گردد، سوم آنكه بدانيم با چيزهايي كه آزردگي و رنجش خاطر به بار مي آورد چگونه برخورد نماييم و چه كنيم كه آن عوامل در ضميرمان اثر عميق نگذارد و موجب قطع رابطه ما با برادرانمان نشود؟

جدايي و هجران ناروا در اسلام ، قطع روابط دوستانه دو مسلمان وظيفه شناس و درستكار است كه به عللي از يكديگر رنجيده خاطر گرديده و رشته محبتشان گسسته است . اولياي گرامي دين از چنين هجراني سخت ناراضي و متاءثرند و به موجب رواياتي كه مذكور افتاد آن دو مسلمان موظف اند هر چه زودتر به ملاقات هم بروند، پيوند دوستي خود را كه نمونه برادري اسلامي است برقرار نمايند، تجديد رابطه كنند و جدايي و هجران را به دست فراموشي بسپارند. اما هجران يك مسلمان متشرع و درستكار از كسي كه اسماء مسلمان است ولي قولا و عملا لا ابالي و گناهكار، نه تنها آن جدايي مذموم نيست ، بلكه عملي است بسيار پسنديده و روا؛ مي توان گفت با هجران آن دو از يكديگر، مسلماني درستكار از بلا رسته و از عذابي نجات يافته است ، بايد مراقبت كند كه آن پيوند مذموم دوباره تجديد نشود و رفت و آمد برقرار نگردد. اولياي گرامي اسلام ضمن روايات متعددي پيروان خود را از مصاحبت و همنشيني گروههاي متعدد از قبيل كذاب ، فاسق ، ماجن ، احمق ، و كساني كه از اين قبيل برحذر داشته و براي شاهد در اينجا به ذكر چند روايت اكتفا مي شود.

عن ابيجعفر عليه السلام قال : قال ابي علي بن الحسين عليهما السلام : يابني ! اياك و مصاحبه الكذاب فانه بمنزله السراب ، يقرب لك البعيد و يبعد لك القريب و اياك و مصاحبه الفاسق فانه بايعك باكله اواقل من ذلك (589)

امام باقر (ع) از پدرش حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام حديث نموده كه فرمود: فرزند! از مصاحبت كساني كه كذاب اند و بسيار دروغ مي گويند بپرهيز كه اينان به منزله سراب اند، دور را براي تو نزديك جلوه مي دهند و نزديك را براي تو دور. و همچنين از مصاحبت گناهكار پرهيز كن كه او ترا به يك شكم غذا يا كمتر از آن معامله مي كند.

في الحديث ينبغي للمومن ان يتجنب مواخاه الماجن (590)

شايسته است كه مؤ من از اينكه ماجن را به برادري انتخاب نمايد اجتناب كند.

لغت مي گويد ((ماجن )) كسي است كه از اينكه چه مي گويد و چه مي كند باك ندارد.

عن علي عليه السلام قال : ولاتصحب المائق فانه يزين لك فعله و يود ان تكون مثله (591)

علي عليه السلام فرموده : با احمق مصاحبت منما كه او كار ناسنجيده خود را در نظرت زيبا جلوه مي دهد و دوست دارد كه تو نيز همانند او باشي .

عن الصادق عليه السلام قال : من لم يجتنب مصاحبه الاحمق يوشك ان يتخلق باخلاقه (592)

امام صادق (ع) فرمود: كسي كه از همنشيني احمق پرهيز ننمايد طولي نمي كشد كه به اخلاق او متخلق مي گردد.



اين روايت به ما مي آموزد كه افراد باايمان اين قبيل اشخاص آلوده را به دوستي نگيرند و با آنان مجالست ننمايند، اگر مسلمان متشرعي غفلت كرد و با شخص فاسق و كذابي دوست شد و مدتي با وي رفت و آمد داشت ، اگر بر اثر پيشامدي رنجيده خاطر گرديد و از وي جدا شد، اين هجران براي مسلمان متشرع پيروزي و سعادت است ، رواياتي كه در آشتي كردن تاكيد دارد و خاطر نشان مي كند كه جدايي دو مسلمان بيش از سه روز به طول نينجامد، شامل رفيق فاسق و كذاب نيست . اگر مسلمان متشرعي با شخصي ظاهر الصلاح دوست شد و گمان مي كرد كه او مردي است درستكار و مراقب گفتار و رفتار خويش ولي در خلال ايام دوستي مرتكب گناهي بزرگ شد، به موجب روايتي كه از امام صادق (ع) است ، جداشدن از چنين دوست و مصاحبي همانند جداشدن از فاسق و كذاب بلامانع است .

عمرو بن نعمان الجعفي قال : كان لابيعبد الله عليه السلام صديق لايكاد يفارقه اين يذهب . فبينا هو يمشي معه في الحذائين و معه غلام له سندي يمشي خلفهما اذا التفت الرجل يريد غلامه ثلاث مرات فلم يره . فلما نظر في الرابعه قال : يا ابن الفاعله اين كنت ؟ قال فرفع ابو عبدالله عليه السلام يده فصك بها جبهه نفسه ، ثم قال سبحان الله تقذف امه ؟ قد كنت اري ان لك و رعا فاذا ليس لك ورع فقال : جعلت فداك ، ان امه سنديه مشركه . فقال : اما علمت ان لكل امه نكاحا تنح عني ، فمارايتع يمشي معه حتي فرق الموت بينهما(593)

عمرو بن نعمان جعفي مي گويد: امام صادق (ع) دوستي داشت كه هر جا امام مي رفت او نيز با آن حضرت بود. روزي در بازار كفاشها عبور مي كرد و با او غلامي بود از اهل سند كه پشت سر آن دو راه مي رفت . آن مرد سه بار متوجه شد و غلامش را نديد، دفعه چهارم كه او را ديد به صداي بلند گفت : پسر زن زناكار! كجا بودي ؟ تا اين سخن از دهان آن مرد خارج شد، امام صادق (ع) دست خود را بلند كرد و با شدت به پيشاني خود كوبيد. فرمود: مادرش را به زنا نسبت دادي ؟ من تصور مي كردم تو ورع داري و اكنون مي بينم فاقد ورع و تقوايي . عرض كرد: مادر او سنديه است و مشرك . فرمود: آيا نمي داني كه هر امتي نكاحي دارد، از من دور شو. راوي مي گويد: نديدم ديگر آن دو با هم حركت كنند و راه بروند تا مرگ بين آنان جدايي افكند.

ملاحضه مي كنيد كه امام صادق (ع) با كسي كه از وي اميد ورع مي رفت دوست مي شود و با او رفت و آمد مي نمايد، اما وقتي از وي دشنامي بزرگ مي شنود و زني را متهم به بي عفتي مي نمايد از او مي برد و تا پايان زندگي به آن هجران ادامه مي دهد.

يكي از عوامل موثر و نافذ در هجران و جدايي دو دوست صميمي از يكديگر آزردگي و رنجش خاطر است و اين حالت روحي مي تواند علل و دلايل متعددي داشته باشد و در روايات اخلاقي اسلام ، بسياري از آنها ذكر شده است ولي مهمترين عامل تيرگي اوست . بعضي به جاي آنكه از صفا و صميميت رفيق قدرداني كنند و مورد تكريم و احترامش قرار دهند درباره وي بي اعتنا مي شوند، حتي احترامي كه درباره عادي ترين افراد معمول مي دارند. درباره او رعايت نمي نمايند، مثلا در مجلس وارد مي شوند، به همه با گرمي دست مي دهد، و به رفيق صميمي خود كه شايسته است با گرمي بيشتري دست بدهد با سردي دست مي دهد يا اصلا نمي دهد. در مجلس جشن عقد ازدواج فرزند صميمي كارت نمي فرستد و به زبان مي گويد: شما هم در مجلس شركت كن . اين اعمال تحقيرآميز و نظاير آن كه به عنوان صفا و صميميت درباره رفيق انجام مي شود ناروا و برخلاف اخلاق حميده است و اولياي دين پيروان خود را از ارتكاب آن منع نموده اند.

عن علي عليه السلام قال : اياك ان تهمل حق اخيك اتكالا علي مابينك و بينه فليس لك باخ من اضعت حقه (594)

علي (ع) فرموده : بپرهيز از اينكه در رعايت حق برادرت به اتكاي صفا و صميميتي كه بين شما وجود دارد اهمال نمايي ، چه آنكه كسي كه حق او را ضايع نموده اي برادر تو نيست . نصييع حق دوست صميمي و آزرده ساختن او نشانه عجز و ناتواني رفيق وظيفه ناشناس است و علي (ع) در اين باره فرموده است :

اعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان و اعجز منه من ضيع من ظفر به منهم (595)

عاجزترين مردم كسي است كه نتواند در جامعه براي خود دوستان و برادراني را به دست آورد و عاجزتر از او كسي است كه حق برادر به دست آمده را تضييع نمايد، يعني با اين عمل ناروا پيوند دوستي را قطع كند.

به طور كلي حقير شمردن ، مسخره كردن ، شرمنده ساختن ، اهانت نمودن ، و هر عملي از اين قبيل كه به ارزش انساني و شخصيت اجتماعي يك مسلمان آسيب يا موجب جدايي دو رفيق متدين از يكديگر مي شود در اسلام ممنوع شناخته شده و علماي حديث روايات هر يك از اين اعمال را در بابي جداگانه جمع آوري نموده و در كتابهاي خود آورده اند. امام سجاد (ع) در دعاي ((مكارم الاخلاق )) ضمن جمله مورد بحث امروز از هجران و جدايي نام برده و به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و اجزي من هجرني بالبر

بارالها! مرا موفق بدار تا عمل آن كس را كه از من جدا شده و تركم گفته است جزاي او را با خوبي و نيكوكاري بدهم .

كسي كه امام سجاد (ع) جدا مي شود و آن حضرت را ترك مي گويد قطعا به علت عدم رعايت وظايف اخلاقي از ناحيه امام نيست ، چه آنكه او خود امام معصوم و مربي انسانهاست و هرگز مرتكب كوچكترين عمل خلاف اخلاق نمي شود تا دوست آن حضرت به استناد آن عمل ترك مراوده كند و رشته دوستي را قطع نمايد. هجران كساني از دوستان ائمه معصومين ممكن است براي آن بوده كه امام به منظور رعايت تقيه و انجام وظيفه شرعي سخني گفته يا عملي را انجام داده كه به نظر آن دوست ناآگاه درست نيامده و بدون اينكه سؤ ال كند و توضيح بخواهد با امام قطع رابطه نموده است و امام نيز در شرايط تقيه نمي توانسته نزد آن دوست برود و مطلب را توضيح دهد، چه ممكن است بر اثر همان رفتن و توضيح دادن مفاسد تازه اي به بار آيد. در بعضي از روايات آمده كه گاهي چند نفر يك روز در فواصل كوتاهي يك سؤ ال را از امام نموده اند و به هر يك پاسخي غير از پاسخي كه به آن ديگر داده گفته است . البته اين عمل موجب شگفتي بعضي از دوستان ناآگاه مي شد و ممكن بود نسبت به امام دلسرد شوند و قطع رابطه نمايند. گاهي عمل امام براي بعضي شگفت آور بود و خواستار توضيح مي شدند و امام بيان مي فرمود.

في تقيه جعفر بن محمد عليهما السلام بحيث افطر الصوم خوفا من ابي العباس و قال : ان صمت صمنا و ان افطرت افطرنا. فقيل له تفطر يوما من شهر رمضان فقال :اي والله افطر يوما من شهر رمضان احب الي من ان يضرب عنقي (596)

در تقيه امام صادق (ع) است كه از خوف ابوالعباس روزه را افطار كرد و به وي گفت اگر روزه بگيري روزه مي گيريم و اگر افطار كني افطار مي نماييم . به حضرت عرض شد: يك روز از ماه رمضان را افطار مي كنيد؟ فرمود: آري به خدا قسم ، يك روز از ماه رمضان را افطار نمايم بهتر است از اينكه كشته شوم .

ممكن است هجران و جدايي بعضي از دوستان امام سجاد از ترس گزارش ماءمورين دولت جبار به مراقبه و رفت و آمد او با امام سجاد باشد. البته در چنين وضعي نه امام مي تواند سر وقت دوست برود و نه دوست مي تواند به ملاقات امام بيايد. براي اينكه روابط دوستانه بكلي قطع نشود، حضرت سجاد (ع) به پيشگاه خدا عرض مي كند: بارالها! مرا موفق بدار تا كسي را كه از من جدا شده و تركم گفته است با بر و نيكوكاري پاداش ‍ دهم و از اين راه دوستيش را تكريم نمايم .

با عوامل رنجش چگونه برخورد نماييم ؟ از آنچه معروض افتاد هجرانها و جدايي هاي روا از ناروا تفكيك گرديده ، بعلاوه روشن شد كه گفتارها و رفتار خلاف اخلاق يكي از عوامل مهم جدايي دو دوست صميمي از يكديگر است . اينك در آخرين قسمت سخنراني امروز در باب اين مطلب بحث مي شود كه با علل و عوامل جدايي چگونه برخورد نماييم و چه كنيم كه حتي المقدور كمتر تحت تاثير عوامل هجران قرار گيريم تا رشته دوستي ها به آساني قطع نشود و زود دچار هجران و جدايي نشويم . براي نيل به اين هدف مقدس ‍ لازم است خويشتن را به پاره اي از صفات حميده و خلقيات پسنديده متخلق نماييم و حلم يا قدرت خويشتنداري يكي از آن صفات است ، بايد خود را طوري بسازيم كه بتوانيم با نيروي حلم بر غضب چيره شويم ، آن را مهار كنيم ، و خويشتن را از انتقامجويي مصون داريم .

كان علي بن الحسين عليهما السلام يقول : انه ليعجبني الرجل ان يدركه حلمه عند غضبه (597)

امام سجاد (ع) مي فرمود: براي من مايه شگفتي است كه وقتي مرد خشمگين مي گردد حلمش بتواند او را دريابد و از خطر مصون و محفوظش دارد.

اگر حلم ندارد و نمي تواند بدون تكلف خويشتندار باشد به حلم تظاهر كند و با تصنع خود را حليم و بردبار وانمود نماييد تا اين حلق شريف تدريجا ملكه نفساني او گردد و بتواند بدون تصنع حلم نمايد.

عن علي عليه السلام قال : ان لم تكن حليما فتحلم فانه قل من تشبه بقوم الا اوشك ان يكون منهم (598)

علي (ع) فرمود: اگر حليم و بردبار نيستي تظاهر به حلم كن و خود را همانند افرادي بساز كه خويشتندارند، چه آنكه كم يافت مي شود كسي كه خود را همانند قومي بسازد جز آنكه خيلي زود همانند آنها مي شود.

يكي ديگر از صفات پسنديده كه مي تواند از تاثير علل هجران بكاهد و نگذارد رشته محبت دوستان به آساني گسسته شود، تغافل است . تغافل عبارت از اين است كه آدمي چيزي را بداند و از آن آگاه باشد و روي مصلحت ، خود را غافل و بي خبر نشان بدهد و با اراده و عمد به گونه اي رفتار كند كه بيننده تصور كند از آن بي خبر است . اتخاذ چنين روشي در حسن معاشرت با مردم و خوب زندگي كردن بسيار مفيد و ثمربخش ‍ است .

عن ابيعبد الله عليه السلام قال : صلاح حال التعايش والتعاشر ملا مكيال ثلثاه فطنه و ثلثه تغافل (599)

امام صادق (ع) فرموده : صلاح زندگي و آميزش با مردم پري پيمانه اي است كه دو سوم آن تفطن و آگاهي و يك سوم آن تغافل و ناديده گرفتن است .

تغافل و خويشتن را ناآگاه جلوه دادن در مواردي كه مصلحت است آنقدر در اخلاق اسلام مهم تلقي شده كه افراد باايمان نمي توانند آن را ناديده انگارند و از كنار آن بي توجه بگذرند.

عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم قال : المومن نصفه تغافل (600)

رسول اكرم فرموده : نيمي از رفتار و گفتار مؤ من مبتني بر تغافل است .

از جمله مواردي كه به مصلحت است شخص با ايمان تغافل كند و خويشتن را ناآگاه بنماياند، در زمينه پاره اي از اعمال خلاف اخلاق رفيق متشرع و مؤ من است ، چه تغافل در اين قبيل موارد نمي گذارد رشته مودت بريده شود و پيوند دوستي دو مسلمان از هم جدا گردد و در نتيجه روابط گرم دو رفيق صميمي به سردي و كدورت گرايش يابد. جايي كه رفيق عاقل و مصلحت انديش مي تواند با تغافل روابط دوستانه برادر ديني خود را حفظ كند و مانع هجران و جدايي وي گردد، اما از انجام اين وظيفه خودداري نمايد و به جاي تغافل ، لغزش اخلاقي رفيق خود را به رخش بكشد و او را مورد توبيخ و مواءخذه قرار دهد و سرانجام با قهر و دلتنگي از هم جدا شوند، با اين عمل ناروا مرتكب اشتباهي بزرگ گرديده و براي آنكه بداند چه كرده است بايد به روايتي كه از امام صادق (ع) حديث شده است گوش فرا دارد و با عذرخواهي از رفيق جدا شده اين لكه را از صفحه اعمال خويش بزدايد.

سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول : لا يفترق رجلان علي الهجران الا استوجب احدهما البرائه واللعنه و ربما استحق ذلك كلاهما. فقيل له هذا الظالم فما بال المظلوم ؟ قال : لانه لايدعو اخاه الي صلته ولايتعامس له عن كلامه (601)

راوي حديث مي گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مي فرمود: دو مسلمان با دلتنگي و هجران از هم جدا نمي شوند جز آنكه يكي از آن دو استحقاق دارد كه هم مورد تبري و بيزاري واقع شود و هم مورد لعنت و چه بسا هر دو شايسته تبري و لعن هستند. به حضرت عرض شد: يابن رسول الله ! ظالم به علت ظلمش ‍ استحقاق تبري و لعن دارد، مظلوم براي چه ؟ حضرت در پاسخ فرمود: براي آنكه مظلوم برادر خود را به آشتي و تجديد پيوند دوستي نخوانده و از گفته هاي او تغافل ننموده است .

اميدوارم عموم شنوندگان محترم از آقايان و بانوان ، نوجوانان و جوانان ، ميانسالان و كهنسالان ، و خلاصه تمام افرادي كه اين بحث را شنيدند در سخنان پيمبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و همچنين در روايات ائمه معصومين عليهم السلام كه در اين بحث ذكر شد دقت كامل مبذول دارند، به مسئوليت خود توجه نمايند و هرگز غافل نشوند كه هجران و جدايي دو مسلمان از هم علاوه بر اينكه منافي با محبت ديني و برادري اسلامي است مي تواند در دنيا عوارضي تلخ و ناگوار و احيانا رويدادهايي به دنبال آورد.