بازگشت

19- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

امام سجاد عليه السلام در اين قسمت از دعاي ((مكارم الاخلاق )) چند جمله را از پي هم آورده و به مناسبت هر جمله از پيشگاه الهي تمنايي نموده است كه به خواست خداوند، هر يك از جمله ها مورد بحث قرار مي گيرد و درباره اش به قدر لازم توضيح داده مي شود. در جمله اول پس از درود به حضرت محمد (ص ) و آل محمد (ص ) عرض مي كند: بارالها! كينه شديد دشمنان مرا به دوستي مبدل فرما.

حب و بغض يا مودت و عداوت در قرآن شريف و روايات اولياي اسلام درباره خداوند نسبت به مردم و همچنين درباره مردم نسبت به يكديگر به كار برده شده با اين تفاوت كه حب و بغض خداوند نسبت به مردم همه جا بر اساس حق و عدل است ، اما دوستي و دشمني مردم نسبت به يكديگر گاهي عادلانه و بر وفق حق است و گاهي ظالمانه و برخلاف عدل و انصاف . در اينجا پاره اي از آيات و روايات ذكر مي شود:

ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص (396)

خداوند افراد با ايماني را دوست دارد كه در راه او جهاد مي كنند و همانند بنياني به هم پيوسته و محكم در برابر دشمن پاي برجا و استوارند.

در اين آيه ، خداوند محبت خود را نسبت به مجاهدين في سبيل الله اعلام فرموده است ، زيرا اينان براي اعلاي حق و اقامه عدل ، براي امحاي باطل و از ميان بردن ظلم مجاهده مي كنند و جان خود را از كف مي دهند و همه اين اعمالي كه مورد هدف آنهاست بر وفق دادگري و براساس پاكي و فضيلت است .

از اين رو خداوند آنان را دوست دارد. كساني كه واجد شرايط جهاد في سبيل الله هستند و مكلف اند در جبهه شركت كنند و از وظيفه ديني سرباز مي زنند و به امر الهي اعتنا نمي كنند مبغوض حضرت حق اند زيرا اينان به نوبه خود بر اثر تسلطي كه دارند موجب مي شوند حق تضعيف شود و باطل قوي گردد.

عن النبي الله عليه و آله : ان الله عزوجل يبغض رجلا يدخل في بيته ولايقاتل (397)

رسول اكرم فرموده است : خداوند دشمن دارد مرد توانايي را كه در خانه مي نشيند و در جبهه جنگ شركت نمي كند و با معاندين نبرد نمي نمايد.

اگر بخواهيم بدانيم چرا اين گروه مطرود درگاه باري تعالي هستند و خداوند مهربان اينان را دشمن دارد مي توانيم تاريخ چندساله كوتاه مدت حكومت علي عليه السلام را بخوانيم و ببينيم بر اثر سرپيچي و تخلف آن مردمي كه يك روز با التماس علي را حاضر كردند خلافت را بپذيرد و با او تبعيت نمودند و يك روز عهدشكني كردند و از انجام وظيفه شانه خالي نمودند چه مصائب سنگيني براي اسلام و مسلمين پديد آمد، چه خونهايي از بيگانگان به زمين ريخته شد، و چگونه اسلام عزيز از پيشروي بازماند، و چطور يك سلسله عناصر فاسد بي دين بي علاقه به اسلام بر كرسي خلافت تكيه زدند و زمام امور مسلمين را به دست گرفتند، فاجعه هايي به بار آوردند و آبروهايي از اسلام بردند. اينان با اعمال نارواي خود موجب شدند كه علي (ع) به كشتن برود، باعث شدند كه تاريخ خونين كربلا به وجود آيد و آن فاجعه عظيم رخ دهد و خونهاي مقدسي به زمين ريخته شود و اهل بيت رسول اكرم به اسارت به كوفه و شام بروند و خلاصه ، آنقدر حوادث بد پيش ‍ آمد كه براي انسانيت مايه شرمساري است . آيا نبايد اين گروه متخلف از سربازي دين مطرود الهي باشند؟ آيا نبايد خداوند مهربان اينان را كه مايه شكست عدل و دادگري شدند دشمن بدارد؟ پاسخ اين پرسش بر هيچيك از شنوندگان پنهان نيست .

يكي ديگر از اموري كه موجب بغض و دشمني خدا مي شود اين است كه افراد، فقط امور مربوط به زندگي دنيا را فرا گيرند و عملا آنها را به كار بندند اما از معارف اخروي كه مايه تعالي انسان و موجب سعادت ابدي است ناآگاه و جاهل باشند.

عن النبي صلي الله عليه و آله : ان الله تبارك و تعالي يبغض كل عالم بالدنيا و جاهل بالاخره (398)

رسول گرامي فرموده است : خداوند دشمن تمام افرادي است كه به امور دنيوي عالم اند و نسبت به امور آخرت جاهل و نادان .

خداوند حكيم ، بشر را براي زندگي ابدي آخرت خلق كرده و دنيا براي او به منزله گذرگاه است ، بايد از سراي گذران براي آخرت جاودان ذخايري بيندوزد و توشه اي بردارد و از اين راه موجبات رفاه و آسايش ‍ خود را در جهان بعد از مرگ تهيه نمايد.

عن علي عليه السلام قال : ايها الناس ! انما الدنيا دار مجاز و الاخره دار قرار. فخذوا من ممركم لمقركم (399)

علي (ع) فرموده است : اي مردم ! دنيا خانه عبور است و آخرت ، سراي قرار و جاودان ، پس ، از منزلگاه گذران براي عالم جاودان زادي بگيريد و توشه اي برداريد و تهيدست از اين سراي به عالم آخرت منتقل نشويد.

بدبختانه در دنياي امروز توجه بيشتر مردم جهان معطوف به زندگي دنياست ، علم و دانش را براي بهزيستي فرا مي گيرند و براي آخرت ، كه هدف خلقت انسان است ، توجهي ندارند. گويي دنياي امروز مصداق واقعي حديث رسول گرامي است و مردمش مبغوض حضرت باري تعالي هستند زيرا هدف اينان در جهان كنوني لذت گرايي و بهتر زيستن است ، انسانيت و سجاياي انساني را پيش پاي لذايذ مادي قرباني نموده اند و از آن اسمي نمي برند، مردمي كه عطاياي الهي را آنطور كه بايد نمي بينند و فقط توجهشان به ماديات است و بس و به فرموده رسول گرامي ، عذاب الهي در انتظار آنان است .

عن النبي صلي الله عليه و آله : من لم يرلله عزوجل عليه نعمه الا في مطعم اومشرب اوملبس فقد قصر عمله و دنا عذابه (400)

رسول اكرم فرموده است : كسي كه نعمتهاي خدا را درباره خودش جز بر خوردني و نوشيدني و پوشيدني نمي داند اعمالش در دنيا نارسا و كوتاه است و عذابي كه دامنگيرش خواهد شد بسيار نزديك .

از جمله اموري كه منشاء بغض و دشمني خداوند است و در حديث رسول اكرم آمده ، افساد كردن و نماني نمودن بين مردم مسلمان است .

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : ابغضكم الي الله المشاوون بالنميمه المفرقون بين الاخوان المسلتمسون للبراء اء العثرات (401)

رسول اكرم فرموده است : مبغوضترين شما نزد خداوند كساني هستند كه راه تفتين و نماني را در پيش ‍ مي گيرند، بين برادران جدايي مي افكنند و مي كوشند تا دامن افراد پاك را به لغزشها آلوده نمايند و آنان را در جامعه ننگين سازند.

از اين حديث كه معروض افتاد روشن شد كه بغض و دشمني خداوند نسبت به افراد مبغوض بر اساس عدل و انصاف و اقتضاي عمل آنان است .

براي آنكه بدانيم حب و دوستي باري تعالي نيز نسبت به افراد محبوب بر اساس عدل و دادگري و بر مبناي تفضل و رحمت است چند حديث در اين باره ذكر مي شود.

عن ابيجعفر عليه السالم قال : اذا اردت ان تعلم ان فيك خيرا فانظر الي قلبك ، فان كان يحب اهل طاعه الله و يبغض اهل معصيته ففيك خير والله يحبك (402)

امام باقر (ع) فرموده است : اگر خواستي بداني در تو خير و خوبي وجود دارد به دلت نظر افكن ،اگر ديدي قلبت اهل طاعت خدا را دوست دارد و اهل معصيت خدا را دشمن دارد در تو خير و خوبي وجود دارد و خداوند هم دوستدار توست .

عن النبي صلي الله عليه و آله : الا و من احب في الله وابغض في الله و اعطي في الله و منع في الله فهو من اصفياء الله (403)

رسول اكرم پس از بيان ارزش دوستي مؤ من نسبت به مؤ من مي فرمايد: آگاه باشيد! هر كس براي خدا دوست بدارد براي خدا دشمن بدارد، براي خدا عطا كند، و امساك كند براي خدا، او از بندگان گزيده و خالص ‍ خداوند است .

دوستي خداوند بر اساس حق و عدل است ، محبت خداوند اميد بخش و انسان ساز است ، دوستي خداوند ابواب رحمت را به روي مردم مي گشايد و آنان را مشمول فيض خود قرار مي دهد. در قرآن شريف فرموده است :

ان الله يحب التوابين (404)

گناهكاراني كه از معصيت باري تعالي نادم شده اند و مصمم اند كه به سوي خدا بازگشت نمايند و خويشتنن را از نعمت اطاعت و اعمال صالحه برخوردار سازند، خداوند بزرگ دوستدار اينان است و مژده دوستي خود را با جمله ان الله يحب التوابين ، در قرآن شريف ، اعلام فرموده است .

بحث دوستي و دشمني خداوند نسبت به مردم در اينجا پايان مي يابد، اما دوستي و دشمني مردم نسبت به يكديگر گاهي بر وفق حق است و گاه برخلاف آن . در اين سخنراني با استفاده از روايات ، راجع به هر دو قسمت توضيح داده مي شود - اگر حب و بغض و دوستي و دشمني مردم درباره يكديگر به انگيزه ايمان باشد آن دوستي و دشمني بر وفق حق و عدل است و داشتن چنين محبت و عداوتي در روايات اولياي دين از فرايض اسلامي به حساب آمده و نشانه ايمان كامل است .

عن النبي صلي الله عليه و آله : الحب في الله فريضه و البغض في الله فريضه (405)

رسول گرامي فرموده : دوست داشتن از براي خدا از واحبات است و دشمن داشتن براي پروردگار نيز از فرايض است .

عن البيعبد الله عليه السلام قال : من احب لله و ابغض لله و اعطي لله فهو ممن كمل ايمانه (406)

امام صادق (ع) فرموده : كسي كه براي خدا دوست بدارد، براي او دشمن بدارد، و براي او عطا كند، او از كساني است كه واجد ايمان كامل اند.

اگر حب و بغضهاي مردم نسبت به يكديگر براي خدا باشد آن دوستي و دشمني ، مقدس و بر طبق حق و عدل است ، اما اگر منشاء دوستي و دشمني ، هواي نفس باشد نه تنها داراي ارزش معنوي نيست ، بلكه ممكن است در مواقعي ضررهاي بسيار بزرگ و خساراتي غيرقابل جبران به بار آورد. كودك به كشش طبيعي خواهان آزادي مطلق است . مي خواهد هر چه زودتر خويشتن را به هدفهاي نارواي خود برساند و هر جا برود و به هر كاري كه ميل دارد دست بزند و اگر در مواردي مادر روي مصلحت مزاحم او شود و بخواهد از وي سلب آزادي نمايد سخت ناراحت و خشمگين مي گردد. خردسال در سنين اول زندگي ، اعمال تخريبي بسيار دارند، هر جا دستشان برسد ويراني به بار مي آورند، مورچه ها را مي كشند، گلها را پرپر مي كنند، نهال كوچك درختها را آنقدر تكان مي دهند تا ريشه هاي آن از جا كنده شود، عروسكهاي خود را پاره مي كنند، اگر گنجشكي به دستشان افتد پرهايش را مي كنند، گچ ديوارها را مي ريزند، موي سر بچه هاي ضعيفتر از خود را مي كشند، و خلاصه موجب اختلالات بسيارند و مادران بايد پيوسته مراقب آنان باشند و از كارهاي نادرستشان منع نمايند. يكي از اساتيد روان مي گويند: خوشبختانه اطفال ويرانگر و مخرب ناتوان و ضعيف اند و اگر آنان به قدر جوانان نيرومند و قوي مي بودند زندگي براي بزرگسالان تلخ و غيرقابل تحمل مي شد. والدين و مربيان پيوسته اطفال خردسال را از كارهاي ناروا منع مي كنند و با سخنان خويش ، قبح آن اعمال را به آنان مي فهمانند و جديت مي كنند تا آنان را براي زندگي اجتماعي و حسن معاشرت با مردم تربيت نمايند. بايد توجه داشت كه تربيت اطفال خردسال بدان معني نيست كه تمايلات ويرانگري و تخريب در وجودشان محو و نابود مي گردد، بلكه اثر تربيت آن است كه تمايل تخريب و شرارت را در ضميرشان واپس مي كند و در اعماق وجودشان پنهان مي نمايد و هر وقت فرصت مناسبي به دست آيد تمايل واپس زده شده و از ضمير باطن خارج مي شود، از پس پرده خفا بيرون مي آيد و كارهاي تخريبي را آغاز مي نمايد. اين مطلب دقيق علمي و روانشناسي در كلام مولي الموحدين آمده است :

عن علي عليه السلام قال : الشركامن في طبيعه كل احد فان غلبه صاحبه بطن و ان يغلبه ظهر(407)

علي (ع) فرموده است : شر و بد كاري در باطن تمام انسانها وجود دارد، اگر هر فردي بر آن تمايل غلبه كند همچنان در ضميرش پنهان مي ماند و اگر نتواند بر آن پيروز گردد ميل شر و ويرانگري آشكار مي شود و او را به فعاليتهاي ناروا وادار مي سازد.

حب و بغضهاي ناروا و خلاف عدل از طبع متجاوز بشر سرچشمه مي گيرد و آدمي را به راهي كه مرضي خدا نيست سوق مي دهد. پيمبران الهي آمده اند تا مردم را انسان بسازند و غرايز بي قيد و بند را با نيروي ايمان و حسن تربيت مهار كنند و هر فردي را به طبع سركش و متجاوزش مسلط سازند. متاسفانه موفقيت فرستادگان خدا در اين راه ناچيز بوده و نتوانستند در رسالت خود به پيرزي كامل دست يابند، زيرا اولا خداوند حكيم انسانها را مختار آفريده و در قبول و رد دعوت انبيا آزادي عمل داشته اند و در هر عصر و زمان بيشتر مردم پذيرش آن سرباززدند، و ثانيا گروه معدودي كه در هر عصر دعوت انبيا را اجابت كردند و به پيروي از اوامر الهي تن دادند اكثرشان از نظر ايمان ضعيف بودند و ايمان ضعيف قادر نيست طبع سركش و متجاوز مردم را مهار نمايد و موقع طغيان غرايز، آنان را از گناه و ناپاكي بازدارد. در اين موقع حساس ، افرادي كه از نظر ايمان ، متوسط الحال اند بر سر دوراهي قرار مي گيرند، امر الهي آنان را به اجتناب از گناه و ناپاكي دعوت مي كند اما طبع سركش و غرايز نيرومند به راه گناهشان مي خواند و در اغلب مواقع ، هواي نفس پيروز مي شود و فضيلت و تقوا شكست مي خورد. علي (ع) اين تضاد و كشاكش خطرناك را ضمن حديثي بيان نموده و خاطر نشان ساخته است . هر كس در اين مواقع حساس ، عنان نفس سركش را از دست بدهد و راه گناه را در پيش گيرد به دشمن انسانيت خويش كمك كرده و زمينه تباهي خود را فراهم آورده است .

عن علي عليه السلام قال : النفس مجبوله علي سوء الادب و العبد ماءمور بملازمه حسن الادب والنفس ‍ تجري بطبعها في ميدان المخالفه والعبد يجهد بردها عن سوء المطالبه فمتي اطلق عنانها فهو شريك في فسادها و من اعان نفسه في هوي نفسه فقد اشرك نفسه في قتل نفسه (408)

علي (ع) فرموده : نفس آدمي به طور فطري به راه نادرستي و خلاف ادب گرايش دارد و بنده خدا ماءمور است كه همواره ملازم حسن ادب و درستكاري باشد. نفس به كشش طبيعي ميدان مخالفت را در پيش مي گيرد و بنده خدا جديت مي كند تا نفس را از خواسته هاي ناروايش باز دارد. هر وقت بنده خدا عنان نفس ‍ سركش را واگذارد او نفس خويشتن را در فساد ياري داده و كسي كه نفس خود را در هوي و تمايلاتش ياري دهد، با اين عمل در قتل نفس خويشتن شركت نموده است .

به شرحي كه توضيح داده شد، كودكان خردسال به جاذبه طبيعي ، طالب آزادي بي قيد و شرطاند، خوب و بد را نمي فهمند و صلاح و فساد خويش را درك نمي كنند.آنان مايل اند آزاد باشند تا به هر كاري كه مي خواهند دست بزنند و از تخريب و ويرانسازي كه انجام مي دهند لذت مي برند.اگر والدين و مربيان دانا مانع آزادي اطفال گردند با خشونت و تندي فرياد مي زنند، آنان را با چشم بغض و بدبيني مي نگرند، و از مزاحمتي كه در كارشان فراهم آورده اند خشمگين و غضبناك اند. موقعي كه دوران كودكي را پشت سر مي گذارند، به سنين جواني مي رسند، و بالغ مي گردند طبع آزادي طلبشان از ميان نمي رود و آن خواسته فطري همچنان باقي و برقرار است ، مي خواهند همانند دوران كودكي راهشان باز باشد و چيزي مانعشان نشود. قرآن شريف در اين باره فرموده :

بل يريد الانسان ليفجر امامه . يسال ايان يوم القيامه (409)

آدمي ميل دارد پيش رويش سدي نباشد، راهي را كه مي پيمايد بلامانع طي كند، و تمايلات خويش را آنطور كه مي خواهد اقناع نمايد، و چون با وي از روز جزا و مواخذه الهي صحبت شود از روي استهزا و انكار مي گويد: قيامت چه وقت فرامي رسد؟ و روز جزا كي بر پا مي گردد؟ البته جوانان و ميانسالان بر اثر تجاربي كه در طول سنين قبل از بلوغ انداخته اند تا اندازه اي به صلاح و فساد واقف شده اند، نيك و بدها را تا حدي شناخته اند و مانند كودكان ، اعمال جوانان و بزرگسالان به تمام حقايق واقف شده اند. و از تمام ابعاد مانند كودكان خطر آزادي بي قيد و شرط را نمي فهمند و نمي دانند كه اگر غرايز حيواني در سنين جواني از آزادي مطلق برخوردار باشد.

انسانيت نابود مي شود، تعالي و تكامل از ميان مي رود، و مفاسد غيرقابل جبران به بار مي آيد. پيمبران الهي كه پدران روحاني و مربيان خدايي هستند آمده اند تا خواهشهاي نفساني مردم را تعديل نمايند و آنان را از آزادي هاي مضر و خطرناك كه سد راه صلاح و رستگاري انسان است برحذر دارند. بدبختانه رفتار و گفتار جوانان و بزرگسالان نادان با پدران روحاني و مربيان الهي همانند رفتار و گفتار كودكان خردسال با والدين و مربيان است ، همانطور كه كودكان بر سر پدر و مادر فرياد مي زنند و با خشم و خشونت به آنان مي گويند: چرا از ما سلب آزادي مي كنيد؟ جوانان و بزرگسالان نيز با پدران روحاني و مربيان الهي خود با همان چشم مي نگرند و نسبت به آنان بغض و كينه ابراز مي دارند، اگر دستشان برسد آزارشان مي دهند و ممكن است در مواقعي به قتلشان همت گمارند نه تنها پيمبران الهي براي دعوت به دين حق و اقامه عدل در معرض قتل قرار مي گرفتند، بلكه در مواقعي علماي دين را كه مبلغ دعوت پيمبران بودند مي كشتند. قرآن كريم در اين باره فرموده است :

ان الذين يكفرون بآيات الله و يقتلون النبيين بغير حق و يقتلون الذين يامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب اليم (410)

كساني كه به آيات الهي كفر مي ورزند و پيمبران خدا را بناحق مي كشند و همچنين كساني از مردم را كه جامعه را به قسط و دادگري امر مي كنند به قتل مي رسانند به آنان عذاب دردناك خداوند را مژده بده . امام سجاد عليه السلام در جمله اول اين قسمت از دعاي ((مكارم الاخلاق )) بعد از درود بر محمد و آل محمد عرض مي كند:

و ابدلني من بغضه اهل الشنان المحبه .

بارالها! دشمني سخت و عميق كساني را كه با من كينه و عداوت دارند به محبت و دوستي مبدل نما.

بغضه در لغت عرب معناي دشمني شديد است ، اگر كسي سؤ ال كند: چرا كساني با امام سجاد بغض و كينه شديد داشتند؟ مگر امام با آنان چه كرده بود كه عمل آن حضرت در ضميرشان اثر عميق گذارد و منشاء كينه شديد گرديد؟ به نظر مي رسد كه پاسخ اين پرسش از مجموع سخنراني امروز به دست آمده باشد. دشمني شديد بعضي با امام سجاد همان عداوت و كينه اي است كه هوي پرستان و طالبان آزادي بي قيد و شرط غرايز و شهوات با پيمبران الهي داشتند، دشمني افرادي با امام سجاد همانند دشمني نمرود با ابراهيم ، دشمني فرعون با موسي ، دشمني گروه مستبد ظالم عرب با پيمبر گرامي اسلام ، و دشمني آل اميه و آل عباس با ائمه معصومين عليه السلام بود. خلاصه ، كساني با امام سجاد عليه السلام كينه و دشمني شديد داشتند كه مي خواستند در پرتو حكومت ظالمانه آل اميه به مال و مقام ، جاه و منصب ، و فرمانروايي و قدرت برسند و تمايلات غيرمشروع غرايز و شهوات خويشتن را از اين راه ارضا نمايند. اينان به صور مختلف مزاحم امام سجاد بودند و بر ضد آن حضرت تحريكاتي داشتند.

روي ان الحجاج بن يوسف كتب الي عبدالملك بن مروان : ان اردت ان يثبت ملكك فاقتل علي بن الحسين . فكتب عبدالملك : اما بعد، فجنبني دماء بني هاشم و احقنها فاني رايت آل ابي سفيان لما اولعوا فيها لم يلبثوا ان ازال الله الملك عنهم .(411)

حجاج بن يوسف به عبدالملك مروان نوشت : اگر مي خواهي حكومتت تثبيت شود و ملكت پابرجا بماند علي بن الحسين را به قتل برسان . عبدالملك در جواب نوشت : مرا از كشتن بني هاشم دور نگاهدار و خون آنان را محفوظ بدار كه من ديدم وقتي آل ابي سفيان با رغبت و ميل به ريختن خون آنان دست زدند طولي نكشيد كه خداوند حكومتشان را برانداخت و به زمامداري آنان خاتمه داد.

امام سجاد عليه السلام از خداوند درخواست مي كند: بغض و كينه دشمنان مرا به دوستي مبدل نما زيرا ذات اقدس الهي مقلب القلوب است ، اوست كه مي تواند دشمني ها را از قلوب ببرد و دوستي و محبت را جايگزين آنها سازد، و اين مطلب در قرآن شريف مكرر خاطرنشان گرديده است .

و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا واذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا(412)

همه شما ريسمان خدا را دستاويز خود نماييد و نعمت او را به ياد بياوريد كه موقعي دشمن يكديگر بوديد و خداوند دلهاي شما را با هم مهربان ساخت ، روز محبت را درك كرديد و از نعمت گرانقدر برادري برخوردار شديد.

و الف بين قلوبهم لو انفقت ما في الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم ولكن الله الف بينهم (413)

خداوند است كه دلهاي مؤ منين را به هم مهربان نمود. اگر تو تمام آنچه كه در زمين است انفاق مي نمودي نمي توانستي پيوند محبت و دوستي در دلها ايجاد نمايي ، اما خداوند با اراده تواناي خود اين مهم را انجام داد.

به طوري كه در روايات و تواريخ آمده افراد بسياري بودند كه با رسول گرامي اسلام و ائمه معصومين (ع) دشمني داشتند، حتي بعضي از آنان فكر قتل در سر مي پروردند، اما خداوند مقلب القلوب از طرق مختلف ، روحيه دشمنان را تغيير مي داد، بعضي عداوتشان به محبت تبديل مي شد و بعضي از دشمني و كينه توزي دست مي كشيدند.

ان شيبه بن عثمان قال : استدبرت رسول الله صلي الله عليه و آله يوم حنين و انا اريد ان اقتله بطلحه بن عثمان و عثمان بن طلحه و كانا قتلا يوم احد، فاطلع الله رسوله علي ما في نفسي ، فالتفت الي و ضرب في صدري و قال : اعيذك بالله يا شيبه . فارعدت فرائصي فنظرت اليه و هو احب الي من سمعي و بصري . فقلت : اشهد انك رسول الله و ان الله اطلعك مافي نفسي (414)

شيبه بن عثمان مي گويد: در روز حنين پشت سر پيامبر اكرم مي رفتم و مي خواستم آن حضرت را در مقابل خون طلحه بن عثمان و عثمان بن طلحه به قتل برسانم زيرا آن دو نفر در جنگ احد كشته شده بودند. خداوند پيامبراش را از فكر من آگاه نمود، رسول خدا متوجه من شد، دست به سينه من زد، نام خدا را برد و به حفظ من دعا نمود. بندهاي استخوانم از اين عمل لرزيد، در همان لحظه به حضرتش نگاه كردم ديدم او از گوش و چشمم نزد من محبوبتر است . به نبوتش شهادت دادم و گفتم : خداوند ترا از نيت من آگاه فرمود.

امام سجاد عليه السلام بعد از واقعه كربلا و مراجعت به مدينه با مشكلات جديدي مواجه شد و رنج و عذاب آن حضرت به شكلهاي تازه اي از ناحيه دشمنان افزايش يافت . آل اميه از پيروزي نظامي در واقعه كربلا نه تنها طرفي نيستند و در افكار عمومي بهره اي نبردند، بلكه ضرر بسياري از اين راه نصيبشان گرديد و زبان مردم به سب و لعنشان گشوده شد. از اينرو دشمني خاندان بني اميه و طرفدارانشان نسبت به امام سجاد عليه السلام افزايش يافت و حضرتش پيوسته با خطرات گوناگوني مواجه بود. مشكل امام وقتي زيادتر شد كه مردم با ايمان مدينه بر ضد حكومت يزيد فاسد و شارب الخمر، كه فرزند گرامي رسول اكرم را كشته بود قيام نمودند و با عبدالله بن حنظله براي پيروزي انقلاب به فداكاري و مرگ بيعت كردند. گرچه امام عليه السلام در عصر انقلاب و جنبش مردم وارد نبود و يزيد هم به موجب گزارشهايي كه دريافت كرده بود از اين قضيه آگاهي داشت ، اما بعيد نبود كه دشمنان امام از فرصت استفاده كنند و به عنوان فعاليتهاي پنهاني و محرمانه اصل انقلاب را به آن حضرت مستند نمايند. تنها عاملي كه مي توانست توطئه خائنانه آنان را درهم بشكند و نقشه هاي آنان را بي اثر نمايد دعاهاي خاضعانه امام سجاد و اراده و عنايت حضرت باري تعالي بر استجابت آن دعاها بود. يزيد براي آنكه انقلاب مدينه را آرام كند و مردم را سركوب نمايد عنصر خطرناكي به نام مسلم بن عقبه را براي انجام اين ماءموريت در نظر گرفت ، او را احضار نمود و به وي دستورهاي خائنانه اي داد، دوازده هزار نظامي از مردم شام تحت فرماندهيش قرار داد و او را با اختيار تام به حجاز فرستاد. در ضمن ، راجع به امام سجاد عليه السلام به وي توصيه نمود و گفت :

و انظر علي بن الحسين و اكفف عنه و استوص به خيرا فانه لم يدخل في شي ء ممادخلوا فيه (415)

در امر امام سجاد دقت كن ، مزاحمتي فراهم ننما، و از او خواست كه درباره آن حضرت به خير و خوبي رفتار نمايد، زيرا امام سجاد در امري كه مردم در آن مداخله نموده اند وارد نشده است . با اين حال از ناحيه امام سجاد احساس خطر مي شد. از اين رو موقعي كه مسلم و لشكريانش به سوي مدينه در حركت بودند امام سجاد عليه السلام اين دعا را در پيشگاه الهي عرض كرد:

رب ! كم من نعمه انعمت بها علي و قل لك عندها شكري و كم من بليه ابتليتني بها قل لك عندها صبري . فيامن قد قل عند نعمته شكري فلم يحرمني و يامن قل عند بلائه صبري فلم يخذلني ، ياذا المعروف الذي لاينقطع ابدا! و ياذا النعماء التي لا تحصي عددا! صل علي محمد و آل محمد و ادفع عني شره فاني ابرء بك في نحره و استعيذ بك من شره (416)

خداي من ! چقدر نعمتهايي كه به من عطا فرمودي و شكرگزاريم در پيشگاه مقدست در مقابل آن نعمتها كم بود، و چقدر مرا به بلا مبتلا نمودي و صبرم در مقابل آن بلايا كم بود، پس اي كسي كه به علت كمي شكرم در مقابل نعمتها مرا محروم ننمودي و اي كسي كه به سبب قلت صبرم در مسائل ، مرا از ياريت بي نصيب نفرمودي ، اي كسي كه خيرت هرگز منقطع نمي شود و نعمتهايت به شمار نمي آيد، درود فرست بر محمد و آلش و شر او را از من بگردان كه من دفع ايذاء او را از تو مي خواهم و از شرش به تو پناه مي برم .

خداوند دعاي امام سجاد را مستجاب نمود و شري را كه ممكن بود از ناحيه مسلم به عقبه بر آن حضرت وارد شود برطرف ساخت .