بازگشت

17- وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِفَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

اين قسمت از دعاي ((مكارم الاخلاق )) به خواست خدا موضوع سخنراني امروز است . امام (ع) از پيشگاه الهي درخواست مي كند: بارالها! تا زماني كه عمرم در اطاعت تو مصروف مي گردد مرا از نعمت طول عمر برخوردار فرما و هرگاه عمرم چراگاه شيطان شود به آن پايان ده و روحم را قطع كن پيش از آنكه دشمني شخص تو متوجه من شود يا خشمت بر من استوار گردد.

در سخن امام (ع) دو كلمه به كار رفته كه براي روشن شدن بحث ، لازم است در مورد هر دو به اختصار توضيح داده شود: يكي كلمه ((بذله )) است و آن ديگر كلمه ((مرتع )). ((بذله )) در لغت عرب به معناي ((لباس كار و خدمت )) است . به كار بردن اين تشبيه بسيار لطيف در كلام امام مي تواند روشنگر پاره اي از حقايق جالب باشد.

لباس كار، براي مصون ماندن بدن از عوارض نامطلوب است ، لباس كار، تمام بدن را مي پوشاند حتي در بعضي از كارها بايد سر و صورت نيز با لباس كار پوشيده شود. خداوند در قرآن شريف ، كلمه لباس را در حفظ عفت زن و شوهر به كار برده و فرموده است :

هن لباس لكم و انتم لباس لهن (352)

زنان براي شما مردان لباس پوشش اند و شما مردان هم براي زنان لباس پوشش ، يعني ازدواج مرد با زن به منزله لباسي است كه آن دو در بر مي كنند و به وسيله آن لباس ، عفت و پاكي خود را از هر جهت محافظت مي نمايند و در تمام ابعاد جنسي مصون و محفوظ مي مانند.

امام سجاد (ع) عمري را از خدا طلب مي كند كه لباس طاعت باري تعالي باشد، يعني تمام وجودش از لباس ‍ طاعت پوشيده شود و تمام قوايش در مسير فرمانبرداري از ذات اقدس الهي مصروف گردد.

نكته ديگري كه مي تواند در كلام امام سجاد (ع) مورد دقت و توجه شنوندگان محترم قرار گيرد اين است كه معمولا از لباس كار در موقع خدمت استفاده مي شود و چون ساعات كار پايان پذيرد كارگر لباس كار را از بر بيرون مي آورد، ولي عمر آدمي لباسي است كه در تمام شبانه روز آن را در بر دارد و تا زنده است هرگز از صاحبش جدا نمي شود. امام سجاد (ع) از خدا درخواست عمري دارد كه در تمام شبانه روز براي او لباس ‍ كار و خدمت در اطاعت ذات اقدس باري تعالي باشد، حتي عمري را كه در خواب صرف مي كند به منظور حفظ سلامت و اطاعت از امر حضرت احديت باشد، به عبارت ديگر، اگر لباس عمر در تمام شبانه روز، جامه اطاعت از فرمان خدا باشد، براي امام سجاد (ع) ارزشمند و پرقيمت است ، اما اگر عمر گاهي در طاعت الهي صرف شود و گاه در عصيان سپري گردد، آن عمر در نظر امام سجاد (ع) لباس اطاعت نيست و فاقد ارزش مورد نظر امام است .

((مرتع )) در لغت عرب به معناي ((چراگاه )) است . امام سجاد (ع) به پيشگاه خدا عرض مي كند: بارالها! اگر عمر من چراگاه شيطان باشد آن را از من بگير و به زندگيم پايان بخش . به كار بردن كلمه ((مرتع )) در مورد عمر، تشبيهي بسيار لطيف است و حاوي پاره اي از نكات دقيق و جالب توجه است . خوراك گاو و گوسفند را گاهي در كيسه اي مي ريزند و به گردنش مي آويزند، تمام جيره غذايي حيوان چيزي است كه در كيسه ريخته اند. حيوان همان را مي خورد و نمي تواند از آن حد تجاوز نمايد. اما اگر گاوان و گوسفندان را به چراگاه ببرند در آنجا ميدان وسيعي دارند، به هر طرف كه بخواهند مي روند، هر گياهي را كه سر راهشان باشد مي خورند، گاهي از برگ نهالهاي كوچك درختان استفاده مي كنند و گاه با دندان مي گيرند و بشدت آن را تكان مي دهند، به طوري كه گياه ، ريشه كن مي شود. و ساقه و ريشه را با هم مي جوند و مي خورند. خلاصه ، خاصيت مرتع وسعت ميدان فعاليت حيوان در چريدن است .

شيطان نيز در مرتع عمر آدمي ميدان فعاليت بسيار وسيع دارد، گاهي از اعضاي ظاهري بدن استفاده مي كنند مانند چشم و گوش و زبان و دست و پا و هر كدام را به مسير گناه سوق مي دهد و آدمي را به اعمال غيرمشروع وا مي دارد. گاهي در چراگاه باطني عمر انسان وارد مي شود، فكر و انديشه و تخيل و توهم را زمينه فعاليتهاي خود قرار مي دهد و انسان را به راه گناه مي برد، گاه آدمي را وادار مي كند كه به اعمال غير مشروعي راضي شود و بر اثر اين رضايت به گناه با آنان كه مرتكب معاصي شده اند شريك شود، گاهي انسان را وا مي دارد به مسلماني گمان بد ببرد و در مقام تحقق و تفتيش برآيد و به گناه آلوده شود، و خلاصه ، مرتع عمر آدمي براي چريدن شيطان ميدان بسيار وسيعي دارد، هم از نظر جنبه ظاهري و قواي مادي بدن و هم از نظر معنوي و نيروهاي روحاني انسان . علي عليه السلام در موارد متعدد وسوسه هاي گوناگون شيطاني را خاطرنشان فرموده و پيروان خود را از آن برحذر داشته است ، از آن جمله در يكي از خطبه ها فرموده است :

ان الشيطان يسني لكم طرقه و يريد ان يحل دينكم عقده عقده و يعطيكم بالجماعه الفرقه ، و بالفرقه الفتنه (353)

شيطان ، راههاي خود را براي شما آسان مي كند و قصدش اين است كه پيوندهاي ديني ضميرتان را گره گره بگشايد، جماعت شما را به پراكندگي مبدل سازد، و با تفرق افكني ايجاد فتنه و فساد نمايد، و براي هميشه مسلمانان را سيه روز و بدبخت كند.

لازم است شنوندگان محترم به اين نكته توجه نمايند كه گوسفندان در مرتع گاهي گياه را از بيخ و بن مي كنند و ريشه آن را هم از بين مي برند، شيطان نيز در مرتع عمر آدمي گاهگاهي ودايع الهي و ذخاير خداداد را كه نورانيت فطري باري تعالي است از ميان مي برد و آدمي را براي هميشه از آن مزيت انساني و ذخيره بزرگ الهي محروم مي سازد. قرآن شريف در اين باره فرموده است :

الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور والذين كفروا اولياوهم الطاعوت يخرجونهم من النور الي الظلمات (354)

خداوند ولي مردمان با ايمان است و به وسيله تعاليم خود آن مؤ منين را از تيرگي هاي جهل و ناداني و از ظلمتهاي غفلت و بي خبري خارج مي كند و آنان را از نورانيت هدايت برخوردار مي سازد. اما افرادي كه كافرند ولي آنان طاغوت يعني آن شيطانهاي انسان نما هستند و درباره آنها خيانت بزرگ مي كنند، نه تنها به آنها نور نمي دهند بلكه آنها را از نورانيت به ظلمت مي كشانند.

گاهي افراد در معناي اين آيه سؤ ال كرده اند كه كفار چه نوارنيتي دارند كه طاغوتيان آنان را از نورانيت بيرون مي برند؟ پاسخ مطلب اين است كه خداوند در تمام انسانها، از دوران گذشته تا امروز داراي هر مذهب و آيين و عقيده اي كه بوده اند، موحد باشند يا غيرموحد، مادي باشند يا الهي ، نورانيت را به نام ((الهام فطري )) به آنان داده است و در قرآن فرموده :

و نفس وما سويها، فالهمها فجورها وتقويها(355)

قسم به جان بشر و قسم به خداوندي كه آن جان را موزون و معتدل آفريده است ، نيك و بدهايش را به وي الهام نموده .

اين الهام الهي نورانيت است و در كتابهاي روانشناسي امروزه آن را به عنوان وجدان اخلاقي تعبير مي كنند. همه مردم داراي اين نوارنيت هستند، حتي وحشيان هم اين نورانيت را دارند، همه مي دانند كه وفاي به عهد خوب است و عهد شكني بد، اداي امانت خوب است و خيانت در امانت بد، انصاف خوب است و عمل ضدانصاف بد، و امثال اين صفات . اين نورانيت فطري است كه در وجود بشر است . كساني كه تحت تاثير طاغوتيان هستند نه تنها دست و پا و چشم و زبان آنان را به ظلمت گناه سوق مي دهند، بلكه كاري مي كنند كه فطريات انساني هم كه نور خدا است در ضمير آنان خفه شود و بميرد و نابود گردد، و گاهي كار به جايي مي رسد و آن فرد طاغوتي آنچنان از صراط انسانيت منحرف مي شود كه وجدان اخلاقي در ضميرش بكلي تيره مي گردد، درك نمي كند كه وفاي به عهد خوب است و عهدشكني بد، نمي فهمد كه انصاف خوب است و عمل ضد انصاف بد... بنابراين شيطان در پاره اي از مواقع علاوه بر اينكه قواي بدن را به مسير گناه سوق مي دهد نورانيتهاي فطري را از آن آدمي مي گيرد و در مرتع عمر شعارهاي انسانيت را از بيخ و بن برمي كند. در قرآن شريف كلمه ((ابليس )) و كلمه ((شيطان )) مكرر به كار برده شده ولي ((شيطان )) در كتاب و سنت داراي معناي وسيعتري است . ابليس ، موجودي از ((جن )) است و مدتها در صف فرشتگان قرار داشته و با آنان خداي را بندگي مي كرده است . وقتي پروردگار، آدم را آفريد به ملائكه امر فرمود كه او را سجده كنند، همه اطاعت نمودند جز ابليس ، او تكبر نمود و از اطاعت امر باري تعالي سر باز زد، بر اثر اين نافرماني مطرود درگاه الهي شد، و براي انتقامجويي به خدا عرض كرد كه : اولاد آدم را اظلال خواهد نمود و بر اين كار همت گذارد و سخنان ابليس در قرآن مجيد آمده است . اما شيطان نام تمام موجودات گمراه كننده است و اين اسم شامل ابليس هم مي شود، ابليسي كه از امر حق سرپيچي نمود و آدم را سجده نكرد و همچنين تمام وسوسه گران و گمراه كنندگان از جن و انس را دربر مي گيرد، بعلاوه ، بعضي از روايات هواي نفس هر انسان را شيطان دل خوانده و اعلام نموده است كه شيطان هواي نفس ، صاحبش را وسوسه مي كند و او را به گمراهي و ناپاكي مي كشاند.

عن علي عليه السلام قال : شيطان كل انسان نفسه (356)



علي (ع) فرموده است : شيطان هر انساني نفس اماره اوست . گاهي شيطان درون ، يعني نفس اماره ، انسان متدين را از جنبه هاي معنوي اغفال مي كند، افكار نادرست در وي به وجود مي آورد، و زمينه را براي خيانتكاري هاي ابليس مهيا مي سازد.

عن النبي صلي الله عليه و آله قال : بينما موسي بن عمران جالس اذ اقبل ابليس . قال له موسي عليه السلام : فاخبرني بالذنب الذي اذا اذنبه ابن آدم استحوذت عليه ، فقال : اذا اعجبته نفسه و استكثر عمله و صغر في عينه ذنبه (357)

رسول اكرم فرمود: حضرت موسي بن عمران در نقطه اي نشسته بود. شيطان به سويش آمد.از وي پرسيد: كدام گناه است كه وقتي اولاد آدم مرتكب آن مي شود تو بر وي غلبه مي كني ؟ پاسخ داد: وقتي از اعمال خويش به عجب آيد، كارهاي خوب خود را بسيار بشمرد و گناه خويشتن را ناچيز نمايد.

يكي از خطرناكترين حالاتي كه ممكن است دامنگير انسان شود و موجب هلاكت و تباهي گردد اين است كه در يك مورد، هواي نفس و آرزوي دراز با هم بياميزند و آدمي را براي نيل به هدف دروني به تلاش و كوشش وادار سازند.

عن النبي صي الله عليه و آله : ان اخوف ما اخاف علي امتي الهوي و طول الامل . اما الهوي فانه يصد عن الحق و اما طول الامل فينسي الاخره (358)

رسول گرامي فرمود: بزرگترين خوف من براي امتم هواي نفس و آرزوي دراز است . اما هواي نفس ، آنان را از حق رويگردان مي كند و آرزوي دراز، آخرت را از يادشان مي برد.

واضح است كه در چنين موقعي ميدان وسوسه شيطان گسترده مي شود و چراگاه عمر آدمي براي او بسيار وسيع مي گردد و اگر به فرض در اعماق جان آن انسان انديشه گناه بيايد او را به اميد توبه از آن فكر باز مي دارد و مانع را از سر راهش برطرف مي كند. علي عليه السلام درباره چنين انسان سيه روزي فرموده است :

فان اجله مستور عنه و امله خادع له ، والشيطان موكل به ، يزين له المعصيه ليركبها، و يمنيه التوبه ليسوفها(359)

ساعت مرگ خود را نمي داند، آرزويش وي را فريب مي دهد، شيطان موكل بر اوست كه گناه را در نظرش ‍ زيبا جلوه دهد تا آن را مرتكب شود و در آرزوي توبه نگاهش مي دارد تا آن را به تاخير اندازد.

از جمله وسايل موثر كه شيطان براي انحراف مردم و آلوده ساختن آنان به گناهان بزرگ ، از آن استفاده مي كند خشم و شهوت است و در اين باره روايات زيادي از اولياي اسلام رسيده است :

عن علي عليه السلام قال : ليس لا بليس وهق اعظم من الغضب و النساء(360)

علي (ع) فرمود است : شيطان هيچ دامي براي گمراه كردن مردم ، مهمتر از خشم و شهوت ندارد.

خشم ، در وجود آدمي به منزله نيروهاي دفاعي براي كشور است ، همانطور كه ماءمورين مسلح در مرزها حافظ استقلال و امنيت و مانع تجاوز بيگانگان هستند خشم نيز براي دفاع از بدن و جلوگيري از تجاوز عناصر فاسد، مهيا و آماده است . اگر درنده اي يا گزنده اي يا راهزني به آدمي حمله كند نيروي خشم تحريك مي شود و با قوت ، آدمي را مهياي دفاع مي كند و او را از خطر مصون مي دارد. بنابراين وجود خشم براي دفاع از حيات انسان و حفظ سلامت تن امري مهم است ، اگر نيروي خشم نابجا به كار برده شود همانند آن است كه مرزداران سلاحهاي گرم خود را به روي يكدگر نشانه روند و در مقام قتل يكديگر برآيند. اولياي گرامي اسلام اين خطر را خاطرنشان فرموده و به پيروان خود اعلام كرده اند: به هوش باشيد، غضب را نابجا به كار نبريد، و موجبات سقوط و تباهي خويشتن را فراهم نياوريد.

عن ابيجعفر عليه السلام قال : ان هذا الغضب جمره من الشيطان توقد في قلب ابن آدم (361)

امام باقر (ع) فرموده است : غضب آتشي از شيطان است كه در دل فرزندان آدم مي افروزد و آنان را برافروخته مي كند.

عن علي عليه السلام قال : الغضب نار موقده . من كظمه اطفاها و من اطلقها كان اول محترق بها(362)

علي (ع) فرموده است : غضب آتشي است افرخته . اگر كسي آن را در دل نگاه دارد و ظاهر نسازد آن را فرونشانده است و اگر آزادش بگذارد و زبانه كشد اول كسي كه در آن مي سوزد شخص غضب كننده است .

و في وصيه له عليه السلام لعبد الله بن العباس عند استخلافه اياه علي البصره : اياك والغضب فانه طيره من الشيطان (363)

از جمله وصاياي علي (ع) به عبدالله بن عباس موقعي كه او را ماءمور بصره نمود بود اين بود كه فرمود: بپرهيز از غضب براي اينكه غضب سبك سري از ناحيه شيطان است .

كسي كه مي خواهد از خطرات مصون بماند بايد در قدم اول به وسيله سجيه حلم ، خود را پرورش دهد و خويشتن را به آن خلق پسنديده متخلق سازد و تا وقتي آن صفت از ملكات نفسانيش نشده متظاهر به حلم شود و خود را مانند افراد حليم بنماياند.

عن ابيعبد الله عليه السلام قال : اذا لم تكن حليما فتحلم (364)

امام صادق (ع) فرمود: اگر حليم و بردبار نيستي با تكلف ، خود را به حلم وادار ساز.

اولياي گرامي اسلام مانند پدري مهربان همواره مراقب كارهاي دوستان و پيروان خود بودند و در مواقع لازم آنان را به وظايفشان متوجه مي كردند.

عن جابر قال : سمع اميرالمؤ منين عليه السلام رجلا يشتم قنبرا و قد رام قنبر ان يرد عليه . فناداه امير المؤ منين (ع) مهلا يا قنبر! دع شاتمك ، بها ترضي الرحمن وتسخط الشيطان و تعاقب عدوك فوالذي فلق الحب و برا النسمه ما ارضي المؤ من ربه بمثل الحلم ولا اسخط الشيطان بمثل الصمت و لا عوقب الا حمق بمثل السكوت (365)

جابر مي گويد: علي (ع) شنيد كه مردي به قنبر بد گفت : قنبر خواست گفته او را پاسخ دهد. امام (ع) به قنبر ندا داد كه آرام باش . بد گوي خود را با خواري رها كن كه با اين عمل ، خدا را راضي مي كني ، شيطان را به غضب مي آوري و دشمنت را مجازات مي نمايي ، قسم به خدايي كه حبه را شكافته و بشر را آفريده است مؤ من نمي تواند با هيچ عملي همانند حلم ، خداي را خشنود كند و مانند سكوت ، شيطان را خشمگين نمايد و مانند خاموشي ، شخص احمق را كيفر دهد.

علاوه بر حلم و خويشتنداري ، انسان خشمگين براي مصون ماندن از عوارض غضب مي تواند محيط خشم را ترك گويد و از مجلسي كه در آن سخنان تند رد و بدل مي گردد بيرون رود يا آنكه وضع و هيئت خود را تغيير دهد: اگر ايستاده است بنشيند، اگر نشسته است به پا خيزد يا موقع افروختگي ، دست و صورت خود را با آب سرد بشويد، و خلاصه ، با كارهايي از اين قبيل ، خود را از دام شيطان دور نگاه دارد.

شهوت نيز همانند غضب دام بزرگ شيطان است و مي تواند آدمي را به ناپاكي و انحراف سوق دهد و موجب سقوطش گردد. براي مصون ماندن از اين خطر بايد مرد و زن اجنبي با يكديگر خلوت نكنند و خويشتن را در معرض گناه قرار ندهند.

عن النبي صلي الله عليه و آله : لا يخلون رجل بامراه الا كان ثالثهما الشيطان (366)

رسول اكرم فرموده : هيچ مردي با زن اجنبي خلوت نمي كند مگر آنكه سومي آن دو شيطان است .

و عنه صلي الله عليه و آله : من كان يؤ من بالله و اليوم الاخر فلايبيت في موضع يسمع نفسه امراه ليست له بمحرمه (367)

و نيز رسول اكرم فرموده است : كسي كه به خدا و روز جزا ايمان دارد شب را در جايي نمي خوابد كه صداي نفس كشيدن او را زن نامحرم بشنود.

خلاصه ، شهوت و غضب دو دام بزرگ است كه شيطان براي گرفتار ساختن انسانها و گمراه كردن آنان در اختيار دارد.

افراد، هر قدر با ايمان باشند در خطر اين دو قرار دارند و براي رهايي از آنها بايد مراقبت كنند كه با زن اجنبيه خلوت ننمايند و اگر در محيط خشم واقع شدند فورا آن را ترك گويند و از آن مجلس خارج شوند.

قال الصادق عليه السلام : ان رجلا جاء الي عيسي بن مريم فقال له يا روح الله ! اني زنيت فطهرني . فامر عيسي (ع) ان ينادي في الناس لايبقي احد الا خرج بتطهير فلان . فلما اجتمع واجتمعوا وصارالرجل في الحفره . نادي الرجل في الحفره لايحدني من لله تعالي في جنبه حد. فانصرف الناس كلهم الا يحيي و عيسي . عليهما السلام فدنا منه يحيي ، فقال له : يا مذنب ! عظني . فقال له : لا تخلين بين نفسك و بين هواها فتردي . قال : زدني . قال لا تعيرن خاطئا بخطيته . قال ؛ زدني . قال : لا تغضب . قال : حسبي (368)

امام صادق (ع) فرمود: مردي حضور حضرت مسيح آمد و عرض كرد: مرتكب زنا شده ام ، مرا تطهير كن . عيسي دستور داد كه اعلام كنند تا تمام مردم در تطهير گناهكار حضور يابند. وقتي همه جمع شدند و گناهكار در حفره اجراي حق قرار گرفت به صداي بلند گفت : كسي كه خودش بايد مورد حد الهي واقع شود نبايد در حد من شركت كند. همه مردم رفتند، فقط حضرت مسيح ماند و يحيي . در اين موقع يحيي كنار حفره ، نزد مرد مجرم آمد و گفت : اي گناهكار مرا موعظه كن . مرد گفت : خودت را با هواي نفست آزاد مگذار كه سقوط خواهي كرد. يحيي گفت : موعظه ديگر بگو. گفت : گناهكار را در گناهش مورد ملامت قرار مده . يحيي گفت : باز هم موعظه كن . مرد گفت : از به كار بردن خشم خوداري نما. يحيي گفت : موعظه ات مرا كافي است .

در اين حديث چند نكته است كه بايد مورد كمال توجه شنوندگان محترم واقع شود: اول آنكه يحيي به مردم خطاب كرد، اي گناهكار! مرا موعظه كن . يحيي نمي خواست از اين جهت كه آن مرد مرتكب گناه شده به وي اهانت نمايد، بلكه مي خواست بگويد كه تو آنقدر باايماني كه خودت آمده اي و نزد مسيح به گناه پنهانت اعتراف نموده اي تا بر تو اجراي حد كند. از تو مي خواهم مرا از بعد گناه كردن يك فرد با ايمان آگاه سازي و موعظه كني . مرد در پاسخ گفت : خودت را با هواي نفست آزاد مگذار كه مثل من سقوط خواهي كرد. در جمله دوم كه مجرم به يحيي مي گويد: گناهكار را براي گناهش ملامت مكن ، يعني با من كه دچار لغزش ‍ شده ام و با زن بيگانه خلوت نموده ام و مرتكب بي عفتي گشته ام با زبان ملامت سخن مگو، بلكه بر من متاءثر باش كه چنين گرفتاري برايم پيش آمد. سوم آنكه مرد گناهكار شهوت و غضب را در كنار هم آورده و به يحيي اعلام مي كند: خطر شهوت و خطر غضب را همواره مورد توجه قرار بده و هرگز از اين دو مهم غافل و بي خبر مباش .

حضرت يحيي (ع) مردي است الهي و از پيمبران حضرت باري تعالي ، او با آنكه همواره پاك و منزه زيست نموده از مرد گناهكار درخواست موعظه مي كند تا خويشتن را مورد مطالعه دقيق قرار دهد و اگر نقطه ضعفي در خود يافت آن را اصلاح نمايد. گويي يحيي ضعفي در خود يافت آن را اصلاح نمايد. گويي يحيي هميشه در اين فكر بوده و از هر فرصتي براي خود سازي استفاده مي نمود. ضمن حديث مفصلي از حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السلام است كه يحيي شيطان را ديد و از دامهاي او كه براي گمراه نمودن مردم به كار مي برد سؤ ال كرد و در پايان حديث چنين آمده است :

قال يحيي عليه السلام : فهل ظفرت بي ساعه قط؟ قال : لا، ولكن فيك خصله تعجبني . قال يحيي : فما هي ؟ قال : انت رجل اكول . فاذا اكلت و بشمت فيمنعك ذلك من بعض صلوتك و صيامك بالليل . قال يحيي (ع): فاني اعطي الله عهدا الا اشبع من الطعام حتي القاه . قال له ابليس : و انا اعطي في الله عهدا الا انصح مسلما حتي القاه (369)

يحيي (ع) از شيطان پرسيد: آيا شده است كه ساعتي بر من تسلط يابي ؟ پاسخ داد: نه ولي به يحيي گفت : در شما خصلتي است كه مايه اعجاب من است . يحيي پرسيد: آن خصلت چيست ؟ شيطان گفت : شما مردي هستي پرخوراك ، موقعي كه افطار مي كني و غذاي سنگين مي خوري تغذيه اي اينچنين باعث مي شود كه پاره اي از نمازهاي مستحب شبانه را انجام ندهي و از آن باز ماني .

يحيي گفت : من با خدا عهد مي بندم كه از اين پس غذاي سير نخورم تا خدا را ملاقات نمايم . شيطان گفت : من نيز با خدا عهد مي بندم كه هرگز مسلماني را نصيحت نكنم تا خدا را ملاقات نمايم .

نتيجه آنكه : عمرهاي مردم با ايمان چراگاه شيطان است ، او همواره سعي دارد از راهي كه ممكن است فرزندان آدم را اغفال نمايد و آنان را به عصيان وادار سازد.

عن النبي صلي الله عليه و آله : ان ابليس رضي منكم بالمحقرات (370)

رسول اكرم فرموده است : شيطان از گناهكاران شما خشنود مي شود هر چند آنها معاصي صغيره باشند.

خداوند مهربان ، در مقابل وسوسه هاي شيطان در توبه و استغفار را به روي مردم گشوده و به آنان وعده عفو و مغفرت داده است تا گناهكاران هرگز ماءيوس نشوند وخويشتن را از فيض باري تعالي بي نصيب نپندارند.

قل ياعبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطلوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم (371)

پيمبر گرامي ! به مردم بگو: اي بندگاني كه بر نفس خود اسراف نموده و بر خويشتن ستم كرده و مرتكب گناه شده ايد هرگز از رحمت باري تعالي ماءيوس نباشيد كه او بخشنده مهربان است .

عن علي عليه السلام قال : الذنوب الداء و الدواء الاستغفار والشفاء ان لا تعود(372 )

علي (ع) فرموده است : گناهان بيماري و دواي آن استغفار و طلب عفو از پيشگاه باري تعالي است و نشانه شفا يافتن گناهكاران اين است كه دوباره پيرامون آن معصيت نگردند و مرتكب نشوند.

امام سجاد (ع) در اين قسمت از دعاي ((مكارم الاخلاق )) موضوع سخنراني امروز، از خداوند عمري طلب مي كند كه لباس خدمت در اطاعت باري تعالي باشد، اما اگر عمرش چراگاه شيطان شود عرض مي كند: بارالها آن عمر را از من بگير و به حياتم پايان بخش پيش از آنكه خشم شديدت متوجهم شود و غضب بر من استوار گردد.

در پايان بحث لازم است اين نكته تذكر داده شود كه امام سجاد (ع) و تمام ائمه طاهرين عليهم السلام در پناه باري تعالي از گناه ، مصون و محفوظاند و به صريح قرآن شريف ، شيطان بر اين بندگان واقعي خداوند سلطه ندارد.

ان عبادي ليس لك عليهم سلطان (373)

پيروان آن حضرت بايد از اين جمله امام كه ضمن دعاي ((مكارم الاخلاق )) آمده استفاده كنند و مراقب باشند كه عمرشان چراگاه شيطان نشود و اگر مرتكب گناه شدند هر چه زودتر استغفار كنند، از پيشگاه باري تعالي طلب عفو و بخشش نمايند و آن لكه تيره را از صفحه اعمال خويش بزدايند كه اگر توبه نكنند و در فكر توبه نباشند و همچنان به گناه و ناپاكي ادامه دهند در صف كساني قرار مي گيرند كه اسير بي باكي و تجري شديدند و به معصيت خداوند متعال اصرار دارند.

عن ابيجعفر عليه السلام قال : الاصرار ان يذنب العبد ولا يستغفر ولا يحدث نفسه بالتوبه فذلك الاصرار(374)

امام باقر (ع) فرموده : اصرار در معصيت عبارت از اين است كه بنده اي گناه كند و از خداوند طلب عفو و بخشش ننمايد و در دل نيز به فكر توبه نباشد، چنين شخصي مصر در گناه است .

خشم شديد خداوند متوجه اينان است و غضب باري تعالي بر اين قبيل افراد بي باك ، استوار خواهد بود.