بازگشت

8- وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

بارالها آنقدر مرا غني بنما و از مال دنيا برخوردارم ساز كه به مردم نياز نداشته باشم ، و روزيت را بر من وسعت بخش تا خانواده ام در گشايش باشند و مرا با نگاه و التفات به اموال ثروتمندان آزمايش منما.

اين چند جمله ، به خواست خدا موضوع سخنراني امروز است و چون در اين عبارت كلمه ((غنا)) و همچنين كلمه ((وسعت رزق )) آمده و قهرا بحث غنا و فقر در ميان مي آيد لازم است راجع به رواياتي كه درباره خوبي فقر يا بدي آن آمده و همچنين در خوبي غنا يا بدي آن روايت شده بحث شود تا شنوندگان محترم متوجه گردند كه آن فقري كه در اسلام ممدوح و پسنديده است كدام است و آنكه مذموم و ناپسند است كدام . و همچنين معلوم شود كه غناي ممدوح و پسنديده كدام است و غنا و ثروت مذموم كدام . در اين باره با استفاده از روايات و اخبار، به خواست خداوند، مطلب ، در مقدمه ، لازم است عرض شود كه فقر و غنا مقول به تشكيك و داراي درجات و مراتب اند، و مدح و ذمي كه راجع به فقر و غنا شده ناظر به درجات ممدوح و مذموم آن دو است و براي بيان اين مطلب معروض مي گردد كه گاهي يك نفر، آنقدر فقير و تهيدست است كه به قدر حداقل مخارج روزش را ندارد و گرسنه است ، اين يك فقير است در حد اعلاي فقر. يك نفر ديگر فقيري است كه به قدر نان خالي غذا دارد، اما از ساير نعمتهايي كه در يك وعده غذا سزاوار است كه مورد استفاده باشد محروم و فاقد آنهاست . اين هم يك درجه از فقر. يك درجه ديگر فقر اين است كه به قدر كفاف و با يك وسعت متناسب در زندگي دارد لكن از مال بسيار محروم است . اين هم يك درجه ديگر فقر است . در غنا هم عينا همين طور است : گاهي يك نفر غني است ، يعني در حدي كه به مردم نياز ندارد و دست تمنايي به سوي كسي دراز نمي كند و زندگيش بالنسبه با وسعت مي گذرد، اين يك قسم غناست . قسمتي ديگر از غنا اين است كه ذخيره غذاي سالانه خود را در منزل دارد و از نظر زندگي خود و عائله اش مطمين است ، اينهم قسمتي ديگر از غنا. اما غناي سوم براي كسي است كه سرمايه دار است و اموال بسيار گرد آورده و با حرص و ولع ، علي الدوام ، در پي جمع مال و اندوختن ثروت مي رود و تمام عمرش در اين راه مصروف مي گردد، اين هم قسم سوم در امر ثروت . هر كدام از اين اقسام فقر و غنا از نظر اخبار داراي معيارهايي است كه اگر افراد به آنها توجه كنند مدح و ذم فقر و غنا را به خوبي درك مي نمايند.

اولين موضوعي كه در بحث فقر و غنا بايد از نظر ديني مورد توجه قرار گيرد اين است كه اسلام دين كار و فعاليت و آيين سعي و عمل است . تمام مردم براي تاءمين زندگي با عزت و شرافتمندانه بايد از پي كار و كوشش بروند و در جامعه وجودي موثر باشند، و اگر كساني از كار شانه خالي كنند و براي تاءمين مايحتاج زندگي خود دنبال كار نروند در اسلام ، مورد بدبيني و انزجارند.

عن ابيجعفر عليه السلام قال : قال موسي يارب ! اي عبادك ابعض اليك ؟ قال : جيفه بالليل و بطال بالنهار(161)

امام باقر (ع) فرمود كه حضرت موسي بن عمران به پيشگاه خدا عرض كرد، بارالها! كداميك از بندگانت نزد تو بيشتر مورد بغض و بدبيني هستند؟ فرمود: آن كسي كه در شب مانند مرداري در رختخواب افتاده و در روز، عمرش در جامعه به بطالت مي گذرد و كار نمي كند و مي خواهد از دسترنج مردم ارتزاق نمايد.

اولياي گرامي اسلام آنقدر به كار كردن مسلمانان مصر بودند و مي خواستند زندگاني آنان با عزت بگذرد كه اگر در مواقعي افرادي نقص عضوي مي داشتند باز هم به آنان تاكيد مي كردند كه از عضو سالم خود استفاده كنند و به كار اشتغال يابند. در اين باره حديثي از امام صادق (ع) است :

اءن رجلا اتاه فقال : اني لااحسن ان اعمل عملا يبدي ولا احسن ان اتجر و انا محارف محتاج ، فقال : اعمل و احمل علي راسك واستغن عن الناس (162)

مردي به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت : يا بن رسول الله ! من انساني هستم كه نمي توانم با دستم كار كنم - گويي دستش عيبي داشته كه فاقد قدرت كار بوده - و سرمايه اي هم ندارم كه تجارت كنم و نيازمند و محتاجم . حضرت ديد كه سروگردن او سالم است . فرمود عمل كن ، كار كن و كالا را با سر خود حمل نما و از مردم بي نياز باش .

قال علي عليه السلام : ان يكن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده (163)

علي (ع) فرموده : اگر تن دادن به شغل مايه زحمت و تعب است بيكاري دائم نيز باعث نادرستي و فساد است .

عن النبي ثاي اله عليه و آله و سلم قال : ملعون من القي كله علي الناس (164)

رسول اكرم فرموده است : رانده و مطرود درگاه باري تعالي است آن كسي كه بار زندگي خود را بر دوش ‍ دگران بيفكند و بخواهد از دسترنج مردم ارتزاق نمايد.

به موجب روايات بسياري كه رسيده است ، ائمه معصومين عليهم السلام خود كار مي كردند و در اراضي زراعي سعي و كوشش مي نمودند تا ناني از راه كشاورزي به دست آورند. علاوه بر اينكه خودشان به كار اهميت مي دادند، كارگران زحمتكش را نيز احترام بسيار مي نمودند و آنان را مورد تقدير و تشويق قرار مي دادند.

روي انس بن مالك ان رسول الله صلي الله عليه و آله لما اقبل من غروه تبوك استقبله سعد الانصاري فصافحه النبي (ص ) ثم قال له : ما هذا الذي اكنب يديك . قال : يا رسول الله ! اضرب بالمرو المسحاه فانفقه علي عيالي . فقبل يده رسول الله (ص ) و قال هذه يد لا تمسها النار(165)

انس بن مالك مي گويد: موقعي كه رسول اكرم از جنگ تبوك مراجعت مي كرد، سعد انصاري به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه كرد و دست سعد را زبر و خشن ديد. فرمود چه صدمه و آسيبي به دستت رسيده است . عرض كرد: يا رسول الله من با وسايل كشاورزي كار مي كنم و درآمدم را خرج معاش خانواده ام مي نمايم .

رسول اكرم دست او را بوسيد و فرمود: اين دستي است كه آتش با آن تماس پيدا نمي كند.

اگر كسي آماده كار كردن هست ، لكن به علت فرسودگي و ضعف شديد يا بيماري ، قدرت كار ندارد و حداقل امرار معاش و سد جوع در دسترس نيست ، او فقير و گرسنه است و اين فقر بي اندازه مذموم است زيرا چنين فقري ممكن است آدمي را به گناه و ناپاكي ، به دزدي و تجاوز به اموال مردم ، يا به كفرگويي و اسائه به مقام مقدس باري تعالي وادار نمايد. اين فقر در نظر اسلام بسيار مذموم است و در اين باره روايات بسياري رسيده ، از آن جمله است :

الفقر سواد الوجه في الدارين (166)

اينچنين فقر، روسياهي در دنيا و آخرت است .

كاد الفقر ان يكون كفرا(167)

اين قبيل فقرها ممكن است به كفر و بي ديني منجر گردد.

عن علي عليه السلام قال : الفقر يخرس الفطن عن حجته ، والمقل غريب في بلديه (168)

علي (ع) فرموده است : انساني كه فقير است در مقام استدلال ، زبانش بند مي آيد، و افراد كم بضاعت در بلد خود همانند غربيان زندگي مي كنند.

اين فقر است كه نبي اكرم درباره آن فرموده است :

اللهم اني اعوذبك من الكفر والفقر. فقال رجل : ايعدلان ؟ قال : نعم (169)

رسول اكرم فرمود: بارالها! من از كفر و از فقر به تو پناه مي برم . مردي كه اين جمله را از حضرت شنيد عرض ‍ كرد: يا رسول الله ! آيا كفر و فقر، معادل يكديگرند؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلي .

خلاصه اينكه فقري كه آدمي فاقد حداقل زندگي باشد و نتواند سد جوع نمايد بسيار مذموم است و آدمي را در خطر گناهان دنيوي و اخروي مي اندازد و روايات در اين باره بسيار آمده كه بعضي از آنها مذكور افتاد.

فقر ممدوح كه در روايات آمده آن فقري است كه انسان به قدر كفاف و آن مقداري كه براي خود و خانواده اش لازم است و كفايت مي كند واجد باشد و اين زندگي كه هم آبرو محفوظ است و هم اسير ثروتمندي و سرمايه داري نيست آنقدر محبوب رسول اكرم بود كه دعا مي كرد و مي گفت :

اللهم اجعل قوت آل محمد كفافا(170)

پيغمبر مي فرمود: خوشا به حال آن كساني كه اسلام آورده و معاش او به قدر كفاف باشد، يعني درآمدش ‍ براي زندگيش وافي و كافي باشد.

رسول اكرم با جمعي در بيابان به كسي كه شتراني را به چرا برده بود و تحت مراقبت داشت گذر كردند؟ حضرت از او درخواست نمود كه مقداري شير بدهد كه آنان بنوشند. جواب داد: شيري كه در پستان شتران است براي صبح است و آنچه دوشيده ايم و در ظرف است براي شب ، و خلاصه ، به حضرت جواب مثبت نداد. پيغمبر اكرم درباره او دعا كرد، گفت :

اللهم اكثر ماله و ولده (171)

بارالها! مال و فرزندان او را بسيار گردان .

بعد از آنجا گذشتند و به كسي رسيدند كه به چراندن گوسفندان اشتغال داشت . براي گرفتن شير، نزد او فرستاده . آن مرد رفت و آنچه در پستانهاي گوسفندان بود دوشيد و آنچه را هم كه در دست داشت نيز آورد و به حضرت تقديم نمود و بعد هم گوسفندي آورد و گفت : اينها چيزي بود كه در نزد من بود و اگر ميل داري باز زيادتر كنم .

قال رسول الله : اللهم ارزقه الكفاف

پيغمبر درباره او دعا كرد و گفت : بار الها! به او به قدر كفاف عنايت بفرما.



فقال لع بعض اصحابه ، يا رسول الله : دعوت للذي ردك بدعا عامتنا نحبه و دعوت للذي اعطاك بدعاء كلنا نكرهه . فقال : ان ما قل و كفي خيرمما كثر و الهي (172)

وقتي پيغمبر، دعاي دوم را درباره مردي كه صاحب گوسفندان بود نمود بعضي از اصحاب گفتند: يا رسول الله ! درباره آن كسي كه شما را رد كرد دعايي نموده اي كه تمام ما آن دعا را دوست داريم ، و درباره كسي كه به شما اعطاي شير نموده دعايي فرمودي كه هيچيك از ما به آن دعا ميل نداريم . حضرت فرمود: آنچه كم باشد و امر زندگي را كفايت كند بهتر از مال بسيار است كه آدمي را غافل كند و انسان را از مسير فضيلت منحرف نمايد.

غنا نيز مانند فقر، درجات و مراتبي دارد، بعضي از آنها در روايات ، ممدوح شناخته شده و بعضي از آنها مذموم . يكي از رواياتي كه غنا را ممدوح شناخته اين حديث است كه از رسول اكرم نقل شده :

نعم العون علي تقوي الله الغني (173)

غنا براي پيمودن راه تقوا يار و مدد كار خوبي است .

عن ابيعبد الله عليه السلام قال : سلوا الله الغني في الدنيا و العافيه و في الاخره المغفره و الجنه (174)

امام صادق (ع) فرمود: از خدا در دنيا غنا و عافيت را بخواهيد و در آخرت مغفرت و بهشت را.

امام صادق (ع) فرموده است :

خمس من لم تكن فيه لم يتهنا بالعيش : الصحه و الامن والغني والقناعه و الانيس ‍ الموافق (175)

پنج چيز است كه اگر كسي آنها را نداشته باشد عيش و زندگي گوارا ندارد:

سلامت تن ، امنيت ، غنا و تمكن ، قناعت ، و همسر موافق .

غناي مذموم آن تمكن و ثروتي است كه آدمي را به سركشي و طغيان وا دارد، غرور و مستي بياورد، به مقدسات الهي بي اعتنا شود، و به بندگان تهيدست خدا تكبر بفروشد و خلاصه اينكه مسير انساني را از آدمي سلب كند. قرآن شريف در اين باره مي فرمايد:

كلا، ان الانسان ليطغي ان راه استغني (176)

آدمي وقتي خود را مستغني و بي نياز ببيند و تمكن مالي در خويشتن بيابد به سركشي و طغيان مي گرايد.

عن علي عليه السلام قال : استعينوا بالله من سكره الغني فان له سكره بعيده الافاقه (177)

علي (ع) مي فرمود: از مستي غنا و ثروت به خدا پناه ببريد كه مستي ثروت بسيار دير برطرف مي شود.

امام سجاد (ع) در جمله اولي كه موضوع بحث امروز است از پيشگاه الهي درخواست غنا و تمكن مالي مي نمايد، او از خدا غنا مي طلبد تا به خانواده هاي بي بضاعت كمك كند، غنا مي خواهد تا يتيمان بي سرپرست را كفالت نمايد، تمكن مالي تقاضا مي كند تا در پرتو آن موجبات رضاي الهي را فراهم آورد، غنا مسئلت مي نمايد تا به زندگي خانواده خود بهبود بخشد و گشايشي در گذران آنان فراهم آورد،و اين مطلب از جمله دومي كه امام (ع) بعد از درخواست غنا، از پيشگاه الهي مسئلت نموده است روشن مي شود:

و اوسع علي في رزقك

بارالها! رزق خود را كه به من عطا مي فرمايي وسيع گردان .

در روايات اولياي گرامي اسلام تاكيد شده است كه افراد غني و متمكن در زندگي خانواده خود سختگير ننمايند.

عن علي بن موسي الرضا عليه السلاام قال : صاحب النعمه يجب عليه التوسعه عن عياله (178)

حضرت رضا (ع) مي فرمايد: بر صاحبان نعمت واجب است كه بر عيالات خود توسعه دهند و به زندگي آنان گشايش بخشند.

عن ابيحمزه قال ، قال علي بن الحسين عليه السلام : لان ادخل السوق و معي الدراهم ابتاع به لعيالي لحما و قد قرموا احب الي من ان اعتق نسمه (179)

ابي حمزه مي گويد حضرت علي بن الحسين مي فرمود: اگر من داخل بازار شوم و با من چند درهم پول باشد و به وسيله آن براي خانواده خود گوشت تهيه كنم كه به آن نياز بسيار دارند براي من اين عمل محبوبتر است از اينكه بنده اي را آزاد نمايم .

عن ابن عباس رضي الله عنه قال : قال النبي صلي الله عليه و آله : من دخل السوق فاشتري تحفه فحملها علي عياله كان كحامل صدقه الي قوم محاريف و ليبدء بالاناث قبل الذكور فانه من فرح ابنته فكانما اعتق رقبه من ولد اسمعيل (180)

عبدالله بن عباس مي گويد، رسول اكرم مي فرمود: هر كس داخل بازار شود و تحفه اي ، مثلا ميوه اي ، بخرد و آن را براي خانواده خود بياورد همانند صدقه اي است كه انساني براي جمعيت محتاجي ببرد و سپس ‍ مي فرمود وقتي وارد منزل مي شود اول ، پيش از پسر بچه ها، از دختر بچه ها شروع كند و تحفه را به آنها بدهد. بعد از آن فرموده هر كس دختر خود را در منزل شاد كند همانند اين است كه بنده اي را از فرزندان اسمعيل آزاد كرده باشد.

خلاصه اينكه اگر كسي قدرت مالي دارد و بخواهد پيوستگي خود را با مكتب اسلام و تعاليم قرآن شريف محفوظ بدارد حتما بايد زندگي عائله خود را توسعه دهد و آنان را در تنگنا و مضيقه نگذارد و رسول اكرم در اين باره فرموده است :

ليس منا من وسع عليه ثم قتر علي عياله (181)

پيغمبر اكرم مي فرمود: كسي كه وسعت مالي دارد و داراي تمكن است ولي بر خانواده خود سخت بگيرد و آنان را از زندگي مرفه محروم دارد از ما نيست و به ما بستگي ندارد.

امام سجاد (ع) در جمله اول دعا كه موضوع بحث امروز است از خداوند درخواست غنا و تمكن مالي دارد. در جمله دوم از توسعه رزق سخن مي گويد و شايد تمناي غنا را براي رفاه اهل بيت خويش خواسته است . در جمله سوم عرض مي كند:

و لا تفتني بالنظر

بارالها! با توجه و التفات به اموالي كه در دست ثروتمندان است مرا مورد آزمايش و امتحان قرار مده .

دعاي سوم امام (ع) ناظر به غناي نفس و بي اعتنايي به دارايي و اموال سرمايه داران و مال اندوزان دنياست و اين همان چيزي است كه خداوند در قرآن شريف به پيمبر گرامي فرموده و او را مخاطب ساخته است :

و لا تمدن عينيك الي مامتعنا به ازواجا منهم زهره الحيوه الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير و ابقي (182)

اي رسول معظم ! چشمان خود را به اموال و زينتهاي دنيوي كه به اصناف كفار اعطا نموده ام مگشاي كه اين ثروت و سرمايه را به منظور آزمايش و امتحانشان داده ام . و رزق و روزي پروردگارت كه براي اهل ايمان مقرر گرديده بمراتب بهتر و عالي تر است و همواره باقي و برقرار خواهد بود.

در ذيل اين آيه حديثي از رسول اكرم است كه فرموده :

من اتبع بصره بما في ايدي الناس طال همه ولم يشق غيظه (183)

كسي كه چشم خود را براي نگاه كردن به اموال و ثروت دگران بگشايد اندوهش طولاني خواهد بود و غيظ و غضبش هرگز شفا نمي يابد.

طبع بشر حريص و فزون طلب است ، هر قدر ثروت بيندوزد و مال گردآورد حرص و طمعش بيشتر مي شود، همواره در باطن با خود به جنگ و ستيز است ، از نظر دارايي ، احساس كمبود مي كند و سرانجام با ناكامي از دنيا مي رود مگر آنكه خود را اصلاح كند و عنان حرص را به دست عقل واقع بين و مآل انديش ‍ بسپارد و خويشتن را از سركشي و طغيان آن برهاند.

شكي رجل الي ابيعبد الله عليه السلام انه يطلب فيصيب ولا يقنع و تنازعه نفسه الي ما هوا كثر منه و قال علمني شيئا انتفع به . فقال ابوعبدالله (ع): ان كان مايكفيك يغنيك فادني مافيها يغنيك و ان كان ما يكفيك لا يغنيك فكل ما فيها لايغنيك (184)

مردي به شكايت نزد امام صادق (ع) آمد، عرض كرد: من از پي مال مي روم و آن را به دست مي آورم اما از درآمد خويش قانع نمي شوم و همواره با نفس خود در جنگم و از آن بيشتر مي خواهد، عرض كرد به من چيزي بياموزيد كه از آن منتفع شوم ، يعني درمانم نماييد. حضرت فرمود: اگر آن مقدار درآمد كه امر ترا كفايت مي كند بي نيازت مي سازد چيز جزئي از مال ترا غني مي نمايد و اگر درآمدي براي تو كافي است و بي نيازت نمي كند تمام آنچه در دنياست بي نيازت نخواهد نمود.

در واقع ، امام (ع) مي خواهد بفرماييد: اگر مايلي از جنگ دروني خلاص شوي و از شر حرص رهايي يابي هدف خود را از كسب مال ، اداره زندگي شرافتمندانه قرار ده ، در اين صورت ، مال قليلي ترا غني و بي نياز مي سازد و كفاف زندگيت را مي نمايد، اما اگر هدف در كسب مال ، ثروت اندوزي و سرمايه داري باشد تمام اموال جهان براي تو كافي نيست و هرگز از جنگ داخلي و سركشي حرص ، آزاد نخواهي شد. بنابراين علاج اين حالت در اختيار خود انسان است و شخص حريص بايد تمرين كند و عقل خود را به قضاوت بياورد و بگويد: چرا من اين قدر مي دوم و براي چه تا اين اندازه در گردآوري مال مي كوشم و بدون اينكه نفعي ببرم بايد آنها را بگذارم و بگذرم . وقتي توطين نفس نمود و خود را به عمل ناروا و غيرعاقلانه خويش متوجه ساخت مي توان بر هواي نفس خود و حرص خويش غلبه كند و خود را از آن بلا و بدبختي برهاند، و اين حالت ، در منطق اخبار و روايات ، غناي نفس است .

عن النبي صلي الله عليه و آله : ليس الغني من كثره العرض ولكن الغني من النفس (185)

رسول اكرم مي فرمود: غنا و بي نيازي از كثرت اموال دنيوي نيست ، بلكه از بي نيازي نفس است و بايد روح آدمي احساس بي نيازي كند و از دنيا آن را بخواهد كه محترمانه صرف زندگيش شود.

عن علي عليه السلام قال : الغني الا كبر الياس عما في ايدي الناس (186)

علي (ع) فرموده است : غناي بزرگ و بي نيازي مهم ، نااميدي و ياس از آن چيزهايي است كه در دست مردم است ، يعني بي اعتنايي و عدم توجه به اموال ثروتمندان و هستي افراد متمكن ، كسي كه داراي اين حالت نفساني باشد او در واقع غني بزرگ اجتماع است ، يعني به اموال ثروتمندان بزرگ و سرمايه داران مهم اعتنا ندارد.

ابي بصير مي گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: عثمان به وسيله دو نفر از غلامان خود دويست دينار طلا براي ابوذر فرستاد و گفت : نزد او ببرد و سلام مرا به وي برسانيد و بگوييد: اين دويست دينار است كه عثمان براي شما فرستاده كه نياز خود را برطرف نمايي و حوايج خويشتن را تاءمين كني .

قل ابوذر: هل اعطي احدا من المسلمين مثل ما اعطاني ؟ قالا لا. قال انما انا رجل من المسلمين يسعني ما يسع المسلمين . قالا له : انه يقول هذا من صلب مالي و بالله الذي لا اله الا هو ما خالطها حرام و لا بعثت بها اليك الا من حلال . فقال : لا حاجه لي فيها و قد اصبحت يومي هذا و انا من اغني الناس . فقالا له : عافاك الله و اصلحك ، مانري في بيتك قليلا ولا كثيرا مما يستمتع به . فقال : بلي تحت هذا الاكاف الذي ترون رغيفا شعير قد اتي عليهما ايامه (187)

ابوذر گفت : آيا به هيچيك از مسلمانان چنين مبلغي را داده است ؟ گفتند: نه . ابوذر گفت : من يكي از مسلمانانم ، گشايشي كه براي من است بايد براي همه مسلمين باشد. به ابوذر گفتند كه عثمان اين مبلغ را از مال شخصي خود فرستاده و قسم ياد كرده است كه من آن را به حرام نيالوده ام و براي شما جز حلال نفرستاده ام . ابوذر گفت : من احتياجي به اين پول ندارم و امروز صبح نموده ام و از غني ترين مردمم . غلامان گفتند: خداوند عافيت بخشد، ما كه در اطاق شما كم يا زياد چيزي كه از آن بهره مند شوي نمي بينم .

گفت : زيرا اين پالان ، سفره من است و در آن دو قرضه نان جوين دارم ، به اين پول محتاج نيستم و به خدا قسم هرگز آن را نمي گيرم .

امام جواد (ع) هم در موضوع غناي نفس و بي نيازي روح ، چنين فرموده است :

الغني قله تمنيك و الرضا بما يكفيك والفقر شره النفس و شده القنوط(188)

مي فرمايد: غنا عبارت از كمي تمنيات دروني و راضي بودن به همان عبارت چيزي است كه زندگي انسان را كفايت كند. فقر نفساني عبارت از حدت و شدت نوميدي از لياقت خود و ياس از اموالي است كه در دست مردم است .

در عصر جاهليت ، ثروتمندي و تمكن مالي داراي ارزش انساني بود و مردم تصور مي كردند كه افراد مالدار، گروه برتر و ممتاز اجتماع اند و عقيده داشتند كه امور مهم مردم ، خواه جنبه معنوي داشته باشد و خواه جنبه مادي ، بايد به اين گروه سپرد شود و آنان عهده دار گردند و تا آنجا به اين پندار باطل معتقد بودند كه وقتي وحي الهي بر رسول گرامي نازل شد و آن حضرت به رسالت مبعوث گرديد لب به اعتراض گشودند.

و قالوا لولا نزل هذا القران علي رجل من القريتين عظيم (189)

گفتند: اگر خداوند اراده فرموده است كه پيمبري از جانب خود بين مردم بفرستد چرا اين ماءموريت مهم را به وليد بن مغيره ، مالدار نامي مكه محول نفرموده يا، آنكه چرا عروه بن مسعود ثقفي ثروتمند مشهور طائف را براي اين كار ماءموريت نداد و اين امر مهم را به عهده شخصي سپرد كه در كودكي يتيم بوده و در بزرگسالي تهيدست و بي بضاعت است . اينان چنان در اشتباه بودند كه گمان مي كردند معيار صلاحيت رهبري و نمايندگي باري تعالي بين مردم ، تمكن مالي و سرمايه داري آن كسي است كه خداوند، او را به رسالت انتخاب مي نمايد، و اين خود نمونه روشني است از اينكه چقدر در آن مردم ، سرمايه داري و ثروت مهم بوده و تا چه اندازه تمكن در نظر آنان جلوه داشته و معيار احراز شخصيت و مقام بوده است . گردآوري مال ، براي مردم ، عصر جاهليت ، آنقدر ارزشمند و گرانبها بود كه تا دم مرگ از پي آن بودند و براي آن تلاش ‍ مي نمودند.

قرآن شريف در اين باره فرموده است :

الها كم التكاثر، حتي زرتم المقابر(190)

فزون طلبي و تكثير ثروت در نظر شما آنقدر اهميت دارد و شما را از خدا و سجاياي انساني غافل نموده كه تا زمان فرارسيدن مرگ و ديدن قبر، از پي آن تلاش و كوشش مي نمايند و در گردآوري آن همت مي گماريد. ثروتمندان ، بر اثر غرور مال ، مردم تهيدست را به باد مسخره مي گرفتند و حتي در زمان قيام رسول اكرم مؤ منين را استهزا مي نمودند و به آنان طعنه مي زدند و اين عمل ناروا را بر اثر داشتن ثروت ، انجام مي دادند. قرآن شريف درباره اين گروه فرموده است :

ويل لكل همزه لمزه ، الذي جمع مالا وعدده (191)

واي بر آن مردم عيب جو و غيبت كننده كه با همز و لمز و با طعن و مسخره نسبت به مردم تعدي مي نمودند و براي اينكه ثروتمندند دچار غرور شده و گمان مي كنند كه ثروت موجب حيات ابدي آنان مي گردد و اينان را براي هميشه نگه مي دارد. اسلام افكار مردم را در مورد ثروت دگرگون ساخت و به آنان فهماند كه مال براي گذران زندگي و رفع نيازمندي است نه مايه افتخار و مباهات و ضمنا خاطرنشان ساخت كه خداوند مردم را به وسيله مال امتحان مي كند، مراقب باشيد كه تمكن مالي حجاب نفستان نشود و شما را از ياد خداوند و انجام وظايف ديني باز ندارد كه نه تنها مالداري ، امتحان خداوند است بلكه مال دگران را با ديده تمني نگريستن نيز امتحان است و مردان الهي خود را از آن بركنار مي دارند. امام سجاد (ع) در جمله سوم دعا، كه مورد بحث امروز است به پيشگاه الهي عرض مي كند:

و لا تفتني بالنظر

پروردگارا! مرا با نگاه كردن به اموال دگران و چشم دوختن به ثروت آنان مورد آزمايش و امتحان قرار مده .