بازگشت

شرايط دعا و آداب كمال آن


پاره اي از آداب و شرايط كه نگاهداشتِ آنها در تكميل دعا و نيكو كردنِ آن نقش اساسي دارند، عبارت اند از: پاك بودن و پاكيزه داشتنِ بدن و جامه و مكانِ دعا، به كار بردنِ بوي خوش، انفاق و بخشش به نيازمندان، رو به سويقبله بودن، شبانگاه به مسجد درآمدن، در سرعتِ اجابت، گُمان نيك به خدا بردن، به خداوند دل سپردن، بر خلاف شريعتِ خداوند، چيزي را نخواستن، درون را با روزه از آلودگي ها پاك كردن، توبه را تجديد و تازه كردن، براي دعا جايِ خلوت گُزيدن، دعا را همگاني كردن و نياز را بر زبان آوردن، افتادگي و بسيار گريستن، به گناه خويش اقرار كردن، برادران ديني را بر خويش پيش داشتن، دو دست را به هنگام دعا بالا بردن، از اسم اعظم (نام بزرگِ) خداوند مدد جُستن، خدا را مدح كردن و به پاكي و بزرگي ستودن، آغاز و پايانِ دعا را درود بر محمّد(ص) و دودمان او قرار دادن و ذكر: «ماشاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ» را بر زبان راندن؛ چرا كه امام صادق(ع) فرمود: هيچ كس نيست كه دعايش را با سخنِ «ماشاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ. هر چه خداي خواهد، [همان شود]. هيچ نيرويي نيست، مگر به خداي» پايان بَرد، مگر آنكه نيازش برآورده شود.

همچنين دستها را پس از دعا بايد بر سر و سينه كشيد؛ چرا كه در حديث آمده است پيامبر خدا به هنگام نيايش به درگاه خداوند، دستهايش را در پيشگاه خدا به سان درمانده اي كه خوراك مي طلبد، بالا مي برد. [1] .

همچنين؛ نيايش كننده، شايسته است دعاهاي رسيده از پيامبر گرامي و دودمانِ او را برگزيند؛ چرا كه دعا، همچنان كه گفته شد، گفتگوي با خداوند است، همچنان كه تلاوت قرآن، سخن گفتنِ خداوند با بندگان است، و شيوه سخن گفتن و ادبِ رويارويي با خدا را اين بزرگواران به ما آموختند، و چراغ توحيد را در شبستانِ دل ما افروختند و ما را به آيينِ بندگي آشنا كردند. اگر بخواهيم خدا را به درستي بخوانيم و آنچه را كه شايسته ماست و حياتِ مادّي و معنوي ما را سامان مي دهد، از او بخواهيم، بايد از آنان بياموزيم؛ زيرا كه خداوند، آنان را به تعليمِ خويش آموخته و به آدابِ خود، جانشان را پرداخته است. علي(ع) فرمود:

اِنَّا صَنائِعُ رَبِّنا، وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنائِعُ لَنا. [2] ما پروردگانِ خداييم، و ديگرِ مردم، پروردگانِ ما.

دعا، اين نعمت بزرگ را نبايد تباه كرد. آدميان كمتر مي دانند از خداوند چه بخواهند و به لحاظ اينكه آگاهي محدودي از نيازهاي خويش دارند، آنچه را كه مي طلبند، يا اندك و ناچيز است و يا اينكه صلاحشان در آن نيست و اساساً نمي دانند چه بخواهند و چگونه بخواهند. چشمشان بيشتر به منظره هاي حقير و چشم پُركن است و فرصتِ نگريستنهاي دل انگيز را از دست مي دهند. اينكه در حدّ فاصل آياتِ مربوط به احكام روزه (بقره، آيه 187 - 183) ميانبُر زده و با قاعده «التفات»، هنگامي كه خطابِ آيات با مؤمنان بوده، پيامبر گرامي را مخاطب ساخته و فرموده است «اِذا سَئلَكَ عِبادي عَنّي...»، اشاره به همين حقيقت است كه آن بزرگوار، واسطه و مربّي در آموختنِ شيوه دعا و خواندن خداوند است. و اينكه آدمي بداند كه از خداوند چه بايد بخواهد و چگونه و با چه زباني نيازش را با او در ميان بگذارد، هنري است كه كار هر كس نيست. براي همين، امام علي بن ابي طالب(ع)، در نيايش خود از خداوند مي طلبيد كه آنچه را كه به صلاح اوست، بر زبانش جاري سازد:

اَللَّهُمَّ اِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْئَلَتي، اَوْ عَمِهْتُ عَنْ طَلِبَتي، فَدُلَّني عَلي مَصالِحي، وَ خُذ بِقَلْبي اِلي مَراشِدي، فَلَيسَ ذلِكَ بِنُكْرٍ مِنْ هِداياتِكَ، وَلابِبِدْعٍ مِنْ كِفاياتِكَ، اَللَّهُمَّ احْمِلْني عَلي عَفْوِكَ، وَلا تَحْمِلْني عَلي عَدْلِكَ. [3] بار خدايا! اگر زبانم از سؤال ناتوان است، يا ندانم چه سان روي سؤال به درگاه تو آورم، مرا به آنچه صلاحم در آن است، راه نماي، و دلم را به سوي هر چه خير من است، متوجّه فرما، كه چنين رهنمودها و كارسازي ها از تو شگفت نمي نمايد. بار خدايا! با من به بخشايش خود معامله كن، نه به عدالتت.

نفس توفيق بر دعا كردن و سخن گفتن با خداوند و همنشيني و انس با او در هر زماني و هر مكاني، امري نيكو و دلرُباست و براي هر كسي، هر گاه كه بخواهد، ممكن است و هيچ كس نبايد بپندارد كه كارش در بن بست عبور ناپذيري گير كرده و مطرود درگاه الهي است.



تو مگو ما را بدان شه، بار نيست

با كريمان، كارها دشوار نيست. [4] .



ليكن در پاره اي از زمانها و نيز مكانها، زمينه اجابت آن فراهم تر است. مانند آنكه در مكانهاي مقدّس و مبارك (چون مسجدالحرام، مسجدالنبي) و در شهادتگاههاي امامان معصوم(ع)، بويژه در حرم مطهّر سيّد شهيدان راهِ خدا، حضرت امام حسين(ع) و ديگر مكانهاي مقدّس (چون: عرفات و مشعرالحرام و مِنا و مسجدها)، زمينه اجابت بيشتري فراهم است.

همچنين در زمانهاي خجسته، چون: شبهاي جمعه، شبها و روزهاي ماه مبارك رمضان، شبهاي قدر، ماههاي رجب و شعبان، شب و روز عرفه، عيد فطر و قربان، استجابت دعا بيشتر است. همچنين در سحرگاهان و لحظه هاي آخر شب، از پيامبر گرامي اسلام روايت شده كه فرمود:

خَيْرُ وَقْتٍ دَعَوْتُمُ اللَّهَ اَلْاَسْحارُ. [5] بهترين هنگامي كه خدا را مي خوانيد، سحرگاهان است.

خداوند در قرآن در توصيف بندگانِ پرهيزگارش، آمرزش خواهي در سحرگاهان را از اوصاف برجسته آنان برشمرده است:

وَالْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاَسْحارِ. [6] آمرزش خواهان در سحرگاهان.

در جاي ديگر مي فرمايد:

وَبالْاَسحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ. [7] و سحرگاهان آمرزش مي خواستند.

آن گاه كه فرزندان يعقوب(ع) از پدر، تقاضاي گذشت كردند و از او خواستند كه از خدا براي گناهانشان طلب آمرزش كند، يعقوب(ع) فرمود:

سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي اِنَّهُ هُوَ الْغَفُور الرَّحيمُ. [8] به زودي براي شما از پروردگارم آمرزش مي خواهم، كه او بسي آمرزنده و مهربان است.

در توضيح اين آيه، امام صادق(ع) فرمود: يعقوب، آمرزش از خداوند براي فرزندانش را تا سحرگاه به تأخير افكند. [9] روشن است كه اين تأخير براي آن بود كه سحرگاه وقت اجابت دعاست.



هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ

از يُمن دعايِ شب و وِرد سحري بود.



امام صادق(ع) فرمود:

اِغْتَنِمُوا الدُّعاءَ عِنْدَ خَمْسَةِ مَواطِنَ: عِنْدِّ قَرائَةِ الْقُرآنِ، وَ عِنْدَ الْاَذانِ، وَ عِنْدَ نُزوُلِ الْغَيْثِ، وَ عِنْدَ اِلْتِقاءِ الصَّفَّينِ لِلشَّهادَةِ، وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّها لَيْسَ لَها حِجابٌ دُونَ الْعَرْشِ. [10] در پنج هنگام، دعا كردن را غنيمت شماريد: هنگامي كه قرآن مي خوانند؛ هنگامي كه اذان مي گويند؛ هنگامي كه باران مي بارد؛ هنگامي كه مجاهدانِ براي نيل به شهادت، در راه خدا مي جنگند؛ هنگامي كه ستمديده اي نفرين مي كند؛ زيرا آهِ مظلوم، حجابها را مي درد و به عرش خدا مي رسد.

«اگر در ژرفاي اين هنگامها و هنگامه ها و ويژگي هاي آنها بنگريد، در همه آنها شما با جهان و پديده ها و حركت و نو شدن و فَيَضانِ حيات، در ارتباطيد. بدين گونه، انسان در عبادت خود و به هنگام خواندن دعاهايي كه براي آنها وقتي تعيين شده است، نه تنها از جهان هستي (يعني جهاني كه همه پديده ها در آن در حال رشد و حركت و حيات اند) احساس جدايي نمي كند؛ بلكه در ارتباط مستقيم با آنها قرار مي گيرد و به شكوه و زيبايي آنها توجّه مي يابد، و در برابر خالق آنها خضوع مي كند؛ با آسمانها و كهكشانها، با نور و سپيده و طلوع، با آفتاب و ظهر و بلوغ، با شب و عمق و ژرفايي، با بيداري در سحر و خلوت و راز ورزي، با فضاي مينوي پس از طلوع فجر تا طلوع آفتاب، با صحراهاي خاموش، با تُندَرها و آذرخشها، با هلالها و افقها و... و بدين گونه، جهان برون با جهان درون در هم مي آميزد، و ضمير انساني، مانند رودخانه اي كه متّصل به اقيانوس هاست، به هستي ها متّصل مي شود و به عظمت آفريننده هستي ها مي انديشد، تا اندك اندك، از آن همه بگذرد و به ساحت جلال و جمال الهي بار يابد.

و اين چگونگي - اگر درست دريافت شود - وسيله اي است بسيار مهم و مؤثّر، براي قرار گرفتن در رحمت عامّ تعالي وجودي و تكامل كائناتي؛ و عامل بي مانندي است براي وسعت بخشي به وجود خويش، عظمت رساني به روح، بصيرت آموزي به خرد، روشني بخشي به دل، طهارت دهي به وجدان و جهت دهي به حضور». [11] .



هم دعا از من روان كردي چو آب

هم نباتش بخش و دارش مُستجاب



هم تو بودي اوّل آرنده دعا

هم تو باش آخِر اجابت را رَجا



تا زنم من لاف، كآن شاهِ جهان

بهر بنده عفو كرد از مجرمان



درد بودم سر به سر، من خودپسند

كرد شاهم داروي هر دردمند



دوزخي بودم پُر از شور و شري

كرد دستِ فضل اويم كوثري. [12] .




پاورقي

[1] سفينة البحار، ج 2، ص 179.

[2] نهج البلاغة، نامه 28.

[3] همان، خطبه 218.

[4] مثنوي، دفتر يكم، بيت 221.

[5] الصافي، ص 278.

[6] آل عمران، آيه 17.

[7] ذاريات، آيه 18.

[8] يوسف، آيه 98.

[9] الصافي، ص 278.

[10] سفينةالبحار، ج 2، ص 182.

[11] جامعه سازي قرآني، ص 206 (مقاله «مقدمه اي بر شناخت دعا»).

[12] مثنوي، دفتر پنجم، بيت 4066 -4062.