بازگشت

بي نيازي از خلق را از خدا نخواهد


دعا كننده در مقام نيايش نبايد بخواهد كه خداوند او را از خلق خود بي نياز گرداند. چنين دعايي هرگز اجابت نخواهد شد؛ زيرا كه بر خلاف سنّت جاري خداوند در تدبير زندگي اجتماعي است. در اين عالم، كسي نيست كه نيازمند به ديگري نباشد. آدميان از نظر توانايي ها و استعدادها با يكديگر متفاوت اند و از همين روست كه به هم نيازمندند. از پيامبر خدا روايت شده كه فرمود:

لَيْسَ مِنْ اَحَدٍ اِلّا وَ هُوَ مُحْتاجُ اِلَي النّاسِ. [1] هيچ كس نيست، مگر اينكه نيازمند به مردم است.

مردي در حضور امام زين العابدين(ع) گفت: «اَللَّهُمَ اَغِنني عَنْ خَلْقِكَ. بار الها! مرا از آفريدگانت بي نياز دار». حضرت به او فرمود:

لَيْسِ هكذا: اِنّما النَّاسِ بِالّناسِ وَلكِنْ قُلْ: اللَّهُمَ اَغْنِني عَنْ شِرارِ خَلْقِكَ. [2] چنين نيست؛ زيرا مردم به يكديگر وابسته اند. ولي بگو: بار الها! مرا از آفريدگانِ شَرورت، بي نياز دار.

حتّي خداي تعالي نيز براي تجلّي پاره اي از «نامهاي نيكوي» خود، «مَجلا» و «مظهر» مي طلبد.



سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق، چه شد

ما به او محتاج بوديم، او به ما مشتاق بود.



(حافظ)

آنجا كه مي خواهد نيازي را برآورَد، نيازمند مي طلبد. به گفته مولانا: چنانكه گدا، عاشق كَرَم است و عاشق كريم، كَرَم كريم نيز عاشق گداست، و اگر گدا صبوري ورزد، كريم به در خانه اش آيد، و اگر كريم، شكيبايي ورزد، گدا بر درِ خانه او آيد. امّا صبرورزي گدا، كمال اوست و شكيبايي كريم، نقص اوست.



بانگ مي آمد كه اي طالب! بيا

جودْ محتاج گدايان چون گدا



جود، مي جويد گدايان و ضِعاف

همچو خوبان كآينه جويند صاف



رويِ خوبان ز آينه زيبا شود

روي احسان از گدا پيدا شود



پس، ازين فرمود حق در «والضّحي»:

بانگ كم زن اي محمّد بر گدا



چون گدا آيينه جود است، هان!

دَم بُود بر رويِ آيينه، زيان



آن يكي جودش گدا آرد پديد

و آن دگر بخشد گدايان را مزيد



پس گدايان، آيتِ جود حق اند

وآن كه با حقّ اند، جود مطلق اند



و آن كه جز اين دوست، او خود مُرده اي ست

او بر اين در نيست، نقش پرده اي ست. [3] .




پاورقي

[1] بحار الأنوار، ج 93، ص 325.

[2] تحف العقول، ص 278.

[3] مثنوي، دفتر يكم، بيت 2751-2744.